تجربهٔ تفکر
دغدغهی اصلی من شناخت بهتر دین اسلام است. به فلسفه و مسائل سیاسی-اجتماعی هم بیاعتنا نیستم. در این گدار (کانال) مطالبی مرتبط با این موضوعات طرح میشود. محمد نورالهی denkenserfahrung.blogfa.com [email protected] @Nurelahii
نمایش بیشتردر حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 این ديگه چه احمقیه!
بحث سکوت قشر روشنفکر دینستیز (اعم از بهاصطلاح فیلسوف که معلوم نیست دقیقا چگونه جانوری است تا بهاصطلاح متخصصان هر حوزه خاص از علوم انسانی) نسبت به پدیدارهایی که خوشش نمیآید ببیند مثل راهپیمایی اربعین یا مراسم مذهبی سالیانه محرم و غیره تا همین تشییع جنازهها و واکنشش به فلان اتفاق در پادشاهی موروثی مطلقه عربستان یا برنده شدن فلان «سوژه جنسی» در فلان جشنواره یا تشییع جنازه امثال مرحوم مرتضی پاشایی یکی از رسواترین مظاهر ورشکستگی و سیاستزدگی قشر روشنفکر در ایران و شاید خاورمیانه است. | 56 | 0 | Loading... |
02 برایم جالب شد جناب محدثی این خبر فوری
دارم با خودم فکر میکنم که «نظام انتظاراتِ» این جماعت از علمی مثل جامعهشناسی چیست؟ اینکه مثلاً یوسف اباذری در تویتی از حجم عظیم جمعیت اظهار شگفتی کند؟! یا شما طی مقایسهای آماری این مراسم را با مراسمات مشابه مقایسه کنید و بگویید ای ول نمودارش رو به فزونی بود؟! یا الان دقیقاً از مصطفی ملکیان که اصلاً جامعهشناس نیست بلکه فیلسوف فرهنگ و اخلاق است چه انتظاری دارند؟ که مثلاً چه بگوید؟ اینکه آن گفتار عادتوارهی تبلیغاتیِ رسانهای را اهل فکر مکرر سازند؟ چه درکی از علم خاصه علوم انسانی میتواند چنین توقعی ایجاد کند؟
این نزول سطح انتظار، ناشی از انزوای هولناک رسانهی جمهوری اسلامی از محافل علمی بوده است. این دیگر اصلاً سنخی کار رسانهای سیاستمدارانه نیست، بلکه واقعاً بازنمایِ یک انتظار جدی است. واقعاً سازندگان این برنامه تصور کردهاند که کار دانشمند جز این نیست! این نگاه تکنسینیستی به علم انسانی همانگونهای است که به علوم فنی مهندسی دارند. اینکه مهندس موشک بسازد و جامعهشناس هم هورا بکشد! همین!
به نظر من مسئلهی مهمی اینجا هست. چرا در قرن جدید خاصه در جوامع بلوک شرقی، این توهم ایجاد شد که قدرت میتواند علم خلق کند بیآنکه خودش عالم باشد؟
من راستش مهمترین انگیزهام برای مطالعه پدیدارشناسیِ هوسرل این بود که آخرین کسی بود که تمامقد و شجاعانه در مقابل هرگونه زیردستسازیِ علم نسبت به سیاست مقاومت کرد.
به هر حال تفهیم این حقیقت به سازندگان این برنامه که هر کدام از آن چهرهها جهانی است که میتواند نظامی فکری داشته باشد که تمامی باورها و ارزشهای از پیشپذیرفتهی آنها را به پرسش بکشد و در معرض نقادی قرار دهد و هدف خلقت از حضور چنین کسانی زدن نظام باورها بر سنگ محکشان با گفتوگوی آزادانه است، دیگر کاری نشد است. اما دست کم خود ما نباید فراموش کنیم که هیچ قدرتی در کهکشان راه شیری و فراسوی آن، نمیتواند به صرف قدرت علم بسازد. اگر بنا به فرض خدا دارای قدرت مطلق است همزمان دارای علم مطلق نیز هست و علماش ناشی از قدرتاش نیست، بلکه برعکس این قدرت اوست که ذیل علم اوست.
در خود جهانبینیِ تشیع، نکته در این است که اصل دعویِ علی ابن ابی طالب بر خلافت به خاطر علم بالاترِ اوست، نه نسبت فامیلی که بقیه هم داشتند پس بنا به گزارش خود تشیع مصالح سیاسی را باور نداشت چون اعلمیت برای وی ذیل سیاست قرار نمیگرفت. انتقاد به جای مصطفی ملکیان از اینکه آقای رئیسی علم بالاتر ندارد و در جایگاه بالای سیاسی ایستاده است، در دل همین نظامجهانیبینی، اتفاقاً معنادار بود و در اصل دعای خیر بود رئیسی را و خلق را.
علینجات غلامی | 44 | 0 | Loading... |
03 بوده (= باشنده)
آن است از خبرهای دیهها، کمی برخوانیم بر تو، از آن است برجایبوده و هست نیستشده (ترجمۀ: ذلكَ من أنبَاءِ القُریٰ نَقُصُّهُ عَلَیْكَ مِنهَا قَائِمٌ وَ حَصِیدٌ).
(ترجمۀ تفسیر طبری، 3: ۷۲۳ /ح4)
ملکا عاشق جمال توئیم
منتظربودۀ جلال توئیم
(سنائی غزنوی، ۱۳۶۰: 110)
رخسار تو زیر زلف مشکین
صبحی است مقیمبودۀ شام
(جهانملک خاتون، ۱۳۷۴: 327)
شده (=شونده)، آمده (=آینده)
غرق میشود در آب و بیرون میآید اینت شگفت
که آن است هم به آب فروشده و هم برسر-آبآمده (ترجمۀ: لَهُ مِنْ رَاسِبٍ طَافٍ)
(مقامات حریری، ۱۳۶۵: 2/ 300)
[...]
شواهد یادشده نشان میدهد که کاربرد صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع از روزگاری دور در زبان فارسی رواج داشتهاست. اما رایجترینِ اینگونه صفتها دو صفتِ «بایسته» و «شایسته»
(و مشتقاتِ آنها) هستند که نشان میدهند کاربرد صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع، در ناخودآگاه اهل زبان، بیش از آنچه گفتیم طبیعی و رایج بودهاست.
صفت فاعلی نقلی
https://t.me/QalamAndaz/62
نویسنده مسعود راستیپور
بین این صفت فاعلی نقلی فارسی و آن وجه وصفی ناگذر یونانی ارتباط جالب توجهی وجود دارد که شگفتانه طرح هر دو با همزمانی تصادفی همراه شد. | 74 | 0 | Loading... |
04 صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع
به یاد دکتر محمود مدبّری
چندی پیش خبر درگذشت دکتر محمود مدبّری، پژوهشگر پرتلاش و کمادّعای زبان و ادب فارسی، به گوشمان رسید و مایۀ افسوس بسیار شد. نگارنده از تألیفها و تصحیحهای ایشان بهرۀ بسیار بردهاست و اگرچه هیچ گاه با ایشان ملاقاتی نداشته، خود را از دوستداران ایشان میداند. چند سال پیش جشننامهای برای ایشان تهیه شد و نگارنده نیز، به لطف آقای منوچهر فروزنده فرد، مقالهای به ایشان تقدیم کرد. از آنجا که این جشننامه هیچ گاه به انتشار کاغذی نرسید، فرصت آن فراهم بود تا نوشتۀ خود را بازبینی کنم و آن را اصلاح کنم. اینک صورت اصلاحشدۀ آن نوشته را به یاد آن استاد درگذشته تقدیم میکنم.
نام و یادش گرامی باد. | 63 | 1 | Loading... |
05 طرح تصحیح انتقادی و چاپ مجموعهآثار شهاب الدين يحيي سهروردی در ١٣ مجلد که گمان کنم تا الان ٩ یا ١۰ مجلدش چاپ شده و من مجلدات ١ و ٣ اش را دارم. | 81 | 2 | Loading... |
06 به نام خدا
میگویند ایدئولوژی یعنی داشتن پاسخهای قدیمی و ازپیشداده شده به پرسشهای جدید.
نیز هر بار میگویند:
فتوشاپ است،
عکسها تکراری است،
ضرب و تقسیم کنید ٢/۵% بیشتر نبوده،
من که یک بار هم نرفته ام اما شنیده ام ساندیس میدهند،
بچههای مدرسه را میبرند،
از شهرهای دیگر با اتوبوس آدم برده اند،
بله!
ایدئولوژی این است. 😊 | 87 | 2 | Loading... |
07 https://t.me/denkerfahr/8553 | 84 | 1 | Loading... |
08 به نام خداوند جان و خرد
در زبان یونانی دو مبحث مشکل و از وجهی متصل به هم وجود دارد تحت عناوین «وجه وصفی» و «باب ناگذر». این دو مبحث در کتاب آموزش زبان یونانی باستان؛ ترجمه و تألیف: ژانت بلیک و ایمان شفیعبیک؛ نشر سینا؛ 1395 به صورت بسیار اجمالی و مبهم آمده است.
ما در زبان فارسی (و نیز عربی و انگلیسی) وجه وصفی را گاه به نام اسم فاعل (present participle) و اسم مفعول (past participle) میشناسیم اما این دو دقیقاً به یک معنی نیستند.
در زبان فارسی «خورنده» اسم فاعل و «خورده» اسم مفعول است چنانکه در عربی «فاعل» اسم فاعل و «مفعول» اسم مفعول است اما در زبان یونانی وجه وصفی گذرا/ معلوم از صرف یا صیغۀ معلوم فعل و وصف فعلی مجهول یا ناگذرا-مجهول از صیغۀ ناگذرا-مجهول فعل ساخته میشود.
نیز ما «باب ناگذر» را گاه تحت عنوان «فعل لازم» میشناسیم که باز این دو یکی نیستند.
متن پیآیند ترجمۀ فقراتی درباب این دو موضوع از منبع زیر است که روشنی خوبی دارد:
AN INTRODUCTION TO ANCIENT GREEK (A Literary Approach); Second Edition; Revised by C.A.E. Luschnig Deborah Mitchell; Hackett Publishing Company, Inc.; 2007.
ترجمۀ اصطلاحات صرفی و نحوی خاص متن را عمدةً با مراجعه به کتاب راهنمای زبان سنسکریت (دستور زبان، متنهای گزیده، واژهنامه)؛ تألیف محمدتقی راشد محصل؛ نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ 1389 انجام دادم.
ادامه در:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/313 | 82 | 2 | Loading... |
09 سینما:
شما که [...] این رفتار دخانچی رو چگونه میبینی؟
محمد نورالهی:
یک آفتی که در بین اهل علوم انسانی هست این است که گاه حرص و آزی زیاده مییابند در خرجکرد و بهرخکشیدن آموختههایشان یا ابداع نظریههای نو.
این اتفاق گاهی بیتوجه و حتی بیربط به موضوعی که به بهانهاش دارند افاضه میفرمایند میافتد.
Mohammad Raof:
متاسفانه تخصصش را هنوز نفهمیدم چیست
در همه علوم انسانی فکر کنم نظر میدهد
یکجایی گفته بود دعوتم کردند سخنرانی محرم
یکجا فیلم نقد میکند
و...
محمد نورالهی:
یک کتاب نوشته که واقعا موضوع مهمی دارد:
اسلام سیاسی در مصداق جمهوری اسلامی به اسم پسااسلامیسم
شروع کردم بخوانمش ولی متأسفانه مدام کارهایی برایم پیش آمد
اگر آن را که رساله دکتریش بوده با دقت بخوانیم به گمانم نقاط ضعف و قوتش را بهتر از هر چیز دیگر خواهیم دریافت | 99 | 1 | Loading... |
10 گاه چه استفراغهای ذهنی تهوعآوری را این روزها شاهد ایم و چگونه ذات رذل برخی اصلاحطلبان خودش را نمایان میکند. | 105 | 2 | Loading... |
11 در تأیید بیانات دیروز سخنگوی دولت که ابراهیم رئیسی را میان رؤسای جمهوری اسلامی ولایتمدارترین و از این حیث، بیبدیل ارزیابی کرد، باید افزود که کمتر کسی به اندازه آن خدابیامرز صلاحیتهایت لازم برای ریاست جمهوری اسلامی را دارا بود. این صلاحیتها عبارتند از:
۱. بیسوادی
۲. فرومایگی
۳. اطاعت بیچون و چرا
۴. آدمکشی
۵. عقبماندگی فرهنگی
۶. استفاده بیشینه از رانت قدرت
۷. تعلق به سیاهکارترین محفل قدرت در جمهوری اسلامی (مستقر در مشهد)
۸. روی کار آمدن از راه انتخابات فرمایشی - نمایشی
۹. ناکارآمدی
۱۰. گردآوردن فاسدترین و فرصتطلبترین تفالههای جمهوری اسلامی (موسوم به جبهه پایداری) پیرامون خود.
(بخش عمده این فهرست را البته از یکی از دوستان نقل میکنم که با تعبیری دیگر این ویژگیها را برشمرد و صلاح نیست نامش را ببرم).
در یک کلام: ابراهیم رئیسی عصاره همه رذائل جمهوری اسلامی بود. آنچه «خوبان» همه دارند او یکجا داشت.
اگر میخواهید ببینید جانشین رئیسی کیست، دنبال کسی بگردید که بیشترین تعداد این «صلاحیتها» را داشته باشد. خطابم بویژه به عزیزان روزنهگشاد است که حداقل از آن چند نفرشان که رفقایم هستند میخواهم بار دیگر خودشان را مضحکه نکنند و از تئوریبافیهای احمقانه و توهین به مفاخر ملی بپرهیزند. خودشان را سر کار نگذارند و خلقی را به خودشان نخندانند.
مهرداد فرهمند
#فرهیختگان راهی به رهایی | 97 | 1 | Loading... |
12 بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاء الله خداوند همه درگذشتگان از خلبانان و افراد همراه تا رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و امام جمعه تبریز را در جوار رحمت خویش پناه دهاد.
از بین متنهایی که منتشر شده این متن برایم جالبتر بود گرچه احتمالاً واکنشهای ادبی بسیار بیشتری در راه است :
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند،
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش،
عزم خود را جزم دارد گریه-زاری میکند.
نام شاعر را نمیدانم. | 135 | 2 | Loading... |
13 منظور یک ظرف کرهخوری نیست آقای نورالهی عزیز، این هم «اصطلاحاً» یک میان وعده است که آنهایی که تجربهاش کردهاند در زندگیشان با معنای آن آشناترند، شاید همانطورکه در پانویس پست، این کلمات به آنها تقدیم شده...
و
یک نکته دیگر، قبلا، بارها گفتم، شاید بد نیست تکرار کنم، آن «ت» پایین پستها-ی شعرها عمدتا، اینجا یعنی در این ویراست، بیشتر معطوف به تجربه است تا ترجمه، با وجود اینکه اینجا تلاش بر انتقال یا بازسازی حسی شبیه به خود اثر در زبان اصلیست، و با اذعان به بیشماری اغلاط، این نکته نه به معنی شانه خالی کردن از مسئولیت کلمات فارسی منتسب به فلان شعر و شاعر، که دعوت از دیگران است برای بهبود حس و تجربه، پس نتیجتا، بنا به ذوق و تجربهی زیستهی خودتان برای این اصطلاح پیشنهادی نیز اگر دوست داشتید در ادامهی پرسش شاید بجای خودتان، نیز عنایت بفرمایید... مرسی!
با احترام
ع.س. | 150 | 0 | Loading... |
14 محمد نورالهی:
Depuis la fin du xixe siècle, ce terme désigne aussi, en français européen, le repas sommaire que prennent les ouvriers pendant une pause de leur travail. Par extension, l'on nomme aussi casse-croûte un repas très simple, ou simplement un sandwich.
مترجم گوگل:
از اواخر قرن نوزدهم، این اصطلاح در فرانسوی اروپایی، وعده غذایی اصلی را که کارگران در زمان استراحت از کار خود میخورند نیز مشخص کرده است. در اصطلاح، به یک وعده غذایی بسیار ساده یا به سادگی یک ساندویچ، میان وعده نیز گفته میشود.
Pour qu'une forêt...
Pour qu'une forêt soit superbe
Il lui faut l'âge et l'infini.
Ne mourez pas trop vite, amis
Du casse-croûte sous la grêle.
Sapins qui couchez dans nos lits,
Éternisez nos pas sur l'herbe.
Alsace, 1939
René Char
En trente-trois morceaux
et autres poèmes suivi de
Sous ma casquette amarante
Gallimard, 1997
مترجم معلوم نیست کرهخوری را از کجا آورده 😐 | 132 | 0 | Loading... |
15 این نگارش غلط نمیرید به صورت نمیرید خیلی روی اعصابم رفت🥶 | 125 | 0 | Loading... |
16 «برای اینکه جنگل...» : رنه شار، ۱۹۳۹.
این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها.
با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما:
#رنه_شار
@demonkratia | 122 | 0 | Loading... |
17 رُنه شار، از «برگهای هیپنوس»، ۴۴_۴۳.
#شار
@demonkratia | 105 | 1 | Loading... |
18 استاد وحید عیدگاه طرقبهای کتابی دارد تحت عنوان تلفظ در شعر کهن فارسی (بهرهگیری از شعر در شناخت تلفظهای دیرین)، انتشارات: سخن، ۱۴۰۱ که با بررسی وزن و قافیه اشعار قدیم فارسی به نتایج جالبی در حوزه تلفظ واژگان رسیده است و همچنان نیز در صفحه اینستاگرام خود پژوهشهای بسیار نغز و ارزشمندی را نشر میدهد.
آن تحقیق روی اشعار همری با این کار سنجیدنی است.
متأسفانه من هنوز این کتاب را نخریده ام و تنها گزارشهایش را خوانده ام.
https://www.iranketab.ir/book/35712-pronunciation-in-ancient-persian-poetry | 117 | 1 | Loading... |
19 به نام خدا
این متن را با دو منبع دیگر تکمیل کردم که در یکی فهرستی از واژگان دارای واو مضمر در ایلیاد همراه معنی و ریشه آورده شده است (معنی و ریشه تحقیق خودم است).
واو مضمر چیست؟
زمانی که Ἰλιάς (ایلیاس) و Ὀδύσσεια (ادوسسِیا)، حال يا به دست همر يا هرکس که به او/ آنان این شعرها منسوب است سروده میشد در برخی واژگان زبان یونانی یک واو وجود داشت که هنگام مکتوب شدن این شعرها دیگر تلفظ و بنابراین نوشته نمیشد.
مثلاً واژه ایده در اصل ويده تلفظ میشده يا نام دیگر شهر تروی، یعنی ایلیُن را ويليُن، ویلیُس تلفظ میکرده اند.
به هر حال این واو مضمر را که در منابع بدان Digamma یعنی دو گاما میگویند (چون شبیه دو تا گامای به هم چسبیده یا رویهمافتاده بوده: ΓΓ و آن را اینگونه مینوشته اند: ϝ) طبق ظرافتهای وزنی میتوان از لابهلای اشعار همر استخراج کرد.
متن کامل در وبلاگم:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/312 | 109 | 0 | Loading... |
20 گاهی چقدر زیبا مینویسم. | 103 | 0 | Loading... |
21 به نام خداوند جان و خرد
بخشی از گفتوگو با یک دوست درباب دوستی
ع شیراز:
دوستی حقیقی فقط در فرهیختن و ادب و دانش و معرفت ممکنه
محمد نورالهی:
حالا خود دوستی چی هست؟
ع شیراز:
احسنت به روح افلاطون ❤️😁
یاری دو روح برای تأدیب و آموختن چگونگی جستن حقیقت
محمد نورالهی:
به نظر من یکی از وجوه دوستی ترجیح منافع دیگری بر خود است.
قطعا وجوه دیگری هم دارد.
دراصل باید نسبت به نوع انسان حس وحدت و پیوند کرد و بعد در افراد انسان آن را متجلی کرد
چه در معاملات و البته بالاخص در معاملات و چه در تعاملات عادی روزانه.
من حس میکنم اگر دو روح یا نفس ازپیش به حقیقت واحدی ملتزم و دلبسته و مومن نبوده باشند امکان دوستی بینشان مشکل و با مانع همراه میشود.
دوستی در بین راه مشکل است چون موسی و خضر.
این برای دوستی دوسویه است
عجیب اینکه دوستی یکسویه هم داریم.
ع شیراز:
نه نداریم
مگر مربع سه ضلعی داشته باشیم
محمد نورالهی:
عجیبه
ولی گاهی داریم
کسی که خودش را وقف انسانیت کرده با نوع انسان دوست است ولو نه به تک تک افراد نوع انسان و برای همین میتواند با کسی که نمیشناسد هم دوستی کند و با کسی که با او دوست نیست هم دوستی کند
ع شیراز:
ولی دوستی به نظرم اصلا جز ماهیتش دوطرفه بودنه
نه این دوستی نيست... به نوع انسان؟
محمد نورالهی:
دوستخویی
نمیدانم.
حسم اینگونه است.
اینجا دوستی با انسانیت یکی میشه.
ارسطو بحثی داره میگه اخلاق (اثیکُس) با عادت (اثُس) نسبت دارد اما نمیشود درخصوص امور طبیعی از عادت سخن گفتن مثلا عادت سنگ به سقوط
بعد عادت با ناخودآگاه پیوند دارد اما ناخودآگاه نیست بلکه مبنی بر تربیت است.
اینکه شما در رابطه با کسی بر اساس تطابق پیش بروی
تطابق در نفسانیات
تطابق در فرهیختگی
تطابق در علایق
تطابق در خود رفتارهای متقابل (بدهبستان)
و دوستی را بر پایه این تطابق بنا کنی
این به رفتار طبیعی نزدیکتر است تا تربیت و عادت.
اما اگر در عین تغایر، دوستی شکل بگیرد یا حتی نه این بلکه رفتار دوستانه (که این شاید مهمتر باشد) اینجاست که میشود از تربیت و عادت سخن گفت. | 136 | 2 | Loading... |
22 روسیه اومدیم
خواننده: محمد بحرانی
تنظیم کننده: کیوان کیارس
بخشی از گفتوگو با محمد بحرانی
بخش عمده این کار با نام جناب خان و محمد بحرانی مورد توجه مردم قرار گرفته و مدام نام بنده بر سر زبانهاست. دوست دارم با تاکید بگویم که ایده و کار اولیه برای امیر سلطان احمدی است. به همین ترتیب واقعا تمایل دارم اگر این کار مورد توجه قرار گرفته درباره تمام سازندگان حرف زده شود و فقط به نام من تمام نشود. سعید کریمی بخش تهران را کارگردانی کرد. احسان عبدی پور که یک کارگردان شناخته شده است هم به ما حال داد. کیوان کیارس به عنوان آهنگساز و محسن شریفیان نوازنده نیانبان نیز زحمات زیادی کشیدند.
http://www.shahrvand-newspaper.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=134802 | 145 | 3 | Loading... |
23 به نام خداوند جان و خرد
یادداشتی کوتاه دربارۀ معنای نمس (νόμος) در یونان باستان
A History of the nomos empsychos idea (Dissertation submitted in partial fulfilment of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy). Ákos Tussay. Pázmány Péter Catholic University. Budapest. 2022, p. 26-27:
اولین استفاده ثبت شده از νόμος در اعمال و ایام هسیُد (مصاریع 276-280) رخ میدهد، جایی که میگوید:
τόνδε γὰρ ἀνθρώποισι νόμον διέταξε Κρονίων
ἰχθύσι μὲν καὶ θηρσὶ καὶ οἰωνοῖς πετεηνοῖς
ἐσθέμεν ἀλλήλους, ἐπεὶ οὐ δίκη ἐστὶ μετ᾽ αὐτοῖς·
ἀνθρώποισι δ᾽ ἔδωκε δίκην, ἣ πολλὸν ἀρίστη
γίγνεται·
«پسر کرونوس این قانون [یعنی گوش دادن به عدالت و فراموش کردن خشونت به کلی] را مقرر کرده است برای آدمیان
حالآنکه ماهیان، ددان و مرغان بالدار
یکدیگر را میبلعند، زیرا در میان آنها عدالت نیست.
اما او عدالت را برای آدمیان قائل شد که اکثراً اشرف اند.(1)
در اینجا، νόμος دقیقاً معنای ابتدایی دادهشده در بالا را دارد: «نظم زندگی، شیوهای از زندگی که زئوس به انسانها داده است»(2) استوالد در رسالۀ خطشکنانۀ خود به طور کاملاً متقاعدکنندهای نشان میدهد که ویژگی تعیینکننده کاربردهای اولیۀ نُمُس این است که بدون استثنا، «عملکردهای عرفی» را توصیف میکند که «بی چونوچرا اکثر افراد جامعهای که در آن وجود دارند آنها را معتبر و صحیح تلقی کردهاند».(3) با این حال، از نیمۀ دوم قرن پنجم، اعتبار برخی باورهای مرسوم دربارۀ واقعیت مخدوش شده و درنهایت رد میشود. متفکران، مانند دمکریتُس، شروع به تمایز قاطع بین آنچه عموماً بدان باور دارند هرچند غلط و آنچه درواقع درست است، قائل شدند:
νόμῳ γλυκύ, νόμῳ πικπόν, νόμῳ θερμόν, νόμῳ ψυχρόν, νόμῳ χροιή, ἐτεῇ δέ ἄτομα καὶ κενόν
«طبق نُمُس [یا نُمُساً]، شیرین، تلخ، گرم، سرد، رنگ (وجود دارند)، اما درحقیقت [تنها] اتم و خلأ (وجود دارد)».(4)
متن کاملتر در
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/311 | 154 | 2 | Loading... |
24 تموم شد.😐 | 132 | 0 | Loading... |
25 سلام
داخل سلمانی نشسته ام.
حدود ساعت ١٣:٣٠ وارد شدم و سامانی گفت چع بموقع آمدید.
من باید ساعت ١۴ بروم ناهار.
این مشتری را (که کودکی ۸ ساله است) راه بیندارم تا ساعت ١۴ کار شما هم تمام میشود و میروم ناهار.
(منظورش این بود که برخی بیشعور آن و دیروقت میآیند برای اصلاح سر)
الان ساعت ١۴:٠٢ دقیقه است و هنوز دارد به سر آن کودک میرسد.
کار من کی تمام شود خدا میداند.
با تعلل خودش مرا هم جزو بیشعوران قرار داد. 😩😁 | 147 | 0 | Loading... |
26 این روزها بحث انتشار عکس کتابخانه رهبری پربسامد شده.
به گمان من ارتباط رأس حاکمیت با متفکران کلاننگر (که گاهی فیلسوف خوانده میشوند) بسیار مهم است.
متفکرانی که به دور از غوغای آمار و گزارشهای رسمی جهتگیری کلی فعلی و بایسته کشور را رصد کنند.
در این بین از مهمترین افرادی که میشناسم استاد رضا داوری اردکانی است که گویا جای کتابهایش در این بین خالی است.
این انتقاد من به رهبری شامل معرفی کتابهای ایشان هم میشود که اغلب در قالب تقریظ منتشر میشود. | 147 | 2 | Loading... |
27 🔸احتراز از تشبّه به یهود؟
ظاهراً کمیسیون اجتماعی مجلس بالاخره تعطیلی شنبه در عوض پنجشنبه را مقرون به صواب تشخیص داد. لذا رغم همۀ اختلاف نظرها، در صورت تصویب در صحن علنی مجلس و شورای نگهبان، این طرح به زودی اجرا خواهد شد.
عمدۀ مخالفتها ناظر به اجتناب از تشبّه به یهود است. آقایان میگویند چون یهودیها شنبه تعطیلاند ما نباید باشیم. میگویند مسأله تمدنی و فرهنگی است. در مقابل، موافقان اعلام نگرانی میکنند که با تعطیلی پنجشنبه چهار روز در هفته از ارتباط با دنیا محروم میشویم چرا که غالب کشورها شنبه و یکشنبه تعطیلاند و ما پنجشنبه و جمعه. تنها سه روز مفید جهت ارتباط با سایر کشورها میماند که برای اقتصاد ما زیانبار است.
این در حالی است که تقریبا تمام ممالک مسیحی و مسلمان هم شنبه را تعطیل کردهاند و مقصود موافقان طرح هماهنگی با قاطبۀ دول دنیاست نه آن کشور نصفه-نیمه که گاه بیم یا امیدِ زوالش میرود. اگرچه بدیهی است که تعطیلی یک روز در هفته آن هم شنبه ریشه در آیین یهود دارد و روایتی توراتی از آفرینش است.
بدان که ایام هفته که او را ایام الاسابیع خوانند عادت اهل شام و اهل مغرب بوده است که پیغامبران (ص) خبر دادند از اسبوع اول که عالم در او موجود شد و اندر توریت این معنی مذکور است. (گیهانشناخت، ص ۱۸۵)
کدام معنی؟ اینکه بنا بر روایت تورات در سِفر پیدایش خداوند عالم را در شش روز آفرید و روز هفتم استراحت کرد. در قرآن هم عبارتی مشابه دیده میشود: خلق السموات والارض فی ستة ایام (آیۀ ۳ سورۀ یونس) الّا اینکه از منظر اسلام خستگی و از پی آن نیاز به استراحت در خدا راه ندارد.
حالا چطور روز هفتم میشود شنبه؟ بخوانیم:
و عرب چون این سخن از جهودان میشنیدند در میان ایشان نیز عام شد و نام ایام هفته این است: یوم الاحد، الاثنین، الثلاثا، الاربعا، الخمیس، الجمعه، السّبت. (همان)
پس شنبه آخر هفته بوده است نه اوّل آن. چنانکه ابوریحان بیرونی هم در کتاب التفهیم مینویسد:
"چون روز یکشنبه اول روزهای هفته است از نخستین ساعات او آغاز کردند" (التفهیم، ص ۳۶۲)
در مأثورات ائمه (ع) هم (مثلا در مفاتیح الجنان، ملحقات صحیفۀ سجادیه) دیده شده که دعاهای هفته را از یکشنبه آغاز میکردند.
شاعران فارسی زبان ما نیز (مثل مسعود سعد و فضولی و دیگران) که دستور روزهای هفته را به نظم کشیدهاند از یکشنبه شروع و به شنبه ختم کردهاند.
لابد خواهید گفت این دلیل نمیشود که شنبه تعطیل باشد.
عرض میکنیم بله، اما توجه داشته باشید که به یک اعتبار در گذشته جمعه هم تعطیل نبوده است. تعریف ما از تعطیلی امروز به کلی متفاوت است با گذشته.
مشهور است که پیامبر فرمود: "سَیِّدُ الایّام یَوم الجُمعَه" و برای این روز مناسکی در نظر گرفت که اهمّ آن گردهمایی مسلمانان است. در آیین یهود نیز برای شنبه (همان سبت یا شبّات) احکامی هست که به این قوم میگوید در این روز آشپزی، شستشو، شکار، آتشافروختن، نمک زدن به گوشت و... حرام است و یک یهودی معتقد از انجام این اعمال پرهیز میکند. در حالی که ما ایرانیان در روزهای تعطیل به احتمال قوی همۀ این کارها را صورت میدهیم و تعطیلی برای ما صرفاً به معنی انجام همین اعمال است.
مع هذا اگر به هر قیمتی بناست تشبّه به یهود صورت نبندد بهتر است همواره محاسن خود را بتراشیم و اَشکالی از دعا و تلاوت قرآن هم نداشته باشیم و کودکان خود را ختنه نکنیم و... چرا که منشأ همۀ اینها آیین یهود است.
نیاز به یادآوری نیست که چه مقدار از قرآن با عبارات و مفاهیم تورات مشترک است.
کاش کسی به این بزرگواران ماجرای صفیه همسر پیامبر را بگوید که وقتی از طعن دیگرهمسران پیامبر نسبت به خود غمگین بود و نزد ایشان از آنها به سبب فخرفروشیشان گله کرد، پیامبر به او گفت: به آنها بگو پدر من هارون و عمویم موسی بن عمران است.
کاش کسی به آنها نهیب بزند که اگر میخواهید مثل بعضی یهودیان نباشید (نوشتم "بعضی" تا حساب یهودیان شریف و پاکدل و آزاده را جدا کنم) عوض این ادا و اطوارها خانه و کاشانۀ دیگران را مصادره نکنید. بیجهت شهروندان ایرانی را در کشور خودشان در خیابان بازداشت نکنید. با دروغ و دغل مردم داخل و خارج را فریب ندهید. خود را قوم برگزیده و محبوب خدا تصور نفرمایید. اینهاست که قبیح است و باید از آن اجتناب کرد وگرنه تعطیلی شنبه کراهتی ندارد که هیچ، به حال ملک و ملت مفید و بالتبع عملی خداپسندانه است.
ضمناً مگر شما نمیگفتید با یهودیت عداوت نداریم و مشکل ما با صهیونیسم است؟ خب، این فرصت و بهانهای است تا صداقت خود را در این موضوع به همه نشان دهید. ممالک اسلامی هم که شنبه را تعطیل کردهاند. خود را به دست خویش کسی حبس میکند؟
البته اگر مراودهای با جهان ندارید همان بهتر که درک کودکان را از این مصراع صائب و موارد مشابه در تاریخ مختل نسازید:
فکر شنبه تلخ دارد جمعۀ اطفال را
https://t.me/rezamousavitabari | 112 | 3 | Loading... |
28 به نام خدا
سلام
به نظر من با خواندن این اشعار به نگاه تازهای به شعر خواهید رسید.
https://www.iranketab.ir/book/75907-ali-moallem-damghani | 394 | 6 | Loading... |
29 به نام خدا
چند واژه با پسوند -گار/ -کار/ -گر/ -کر در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، محمد حسندوست
روزگار
فارسی میانه: rōč-kār: زمان، موسم (اصلاً: کار روزانه؟)
جزء دوم این لغت ممکن است به لغات سغدی kar° در nwkr "این زمان، اکنون" kry' "زمان، دفعه" [....] و سنسکریت kālá "زمان، دوره؛ سرنوشت؛ مرگ" مربوط باشد.
نیز قس. -گار در آزگار "پیاپی، کامل، تمام"
یادگار
فارسی میانه: ayyātkār "یادگار" (لفظاً: کار یادآوری، کاری که موجب یادآوری است)
فارسی میانه ترفانی: [aßyādgār] "یادآوریکننده، بهیادآورنده، یادآور" [aßyādgārīft] "یادگاری" [aßyādgar] "بهیادماندنی"
-گار
(پسوند) "کننده"؛ در کلماتی نظیر پرهیزگار، ستمگار
فارسی میانه: kār/ gār ["کننده، گار"] <ایرانی باستان: kāra "کننده"
-گر
(پسوند) "کننده" مثلاً در خنیاگر، دادگر، کارگر، لابهگر.
فارسی میانه: kar/ gar <ایرانی باستان: kara "کننده، -گر" از ریشۀ kar "کردن"
قس اوستایی: maoδanō-kara "شهوتران" (لفظاً: خوشیکننده، شهوتگر)
فارسی باستان: dāraniya-kara "زرگر".
سنسکریت: divā-kará "مهر، خورشید" (اصلاً: روزکننده، روشنگر). | 111 | 0 | Loading... |
30 جالب توجه اینکه این آیه، بلندترین آیه قرآن است و موضوعش کتابت قراردادها و معاملات است. | 115 | 0 | Loading... |
31 البقره
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
٢٨٢. ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ [ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺽ ﻳﺎ ﻧﺴﻴﻪ] ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ ﺷﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺮﺁﻣﺪﻱ ﻣﻌﻴّﻦ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺁﻥ ـ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ـ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﻳْﻦ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ (ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ) ﺑﺮ ﻭﻱ ﺍﻣﻠﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﻛﻴﻔﺮ ﺧﺪﺍ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ، ﺑﺘﺮﺳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺍﻣﻠﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻜﺎﻫﺪ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩَﻳْﻦ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ، ﻛﻢ ﺧﺮﺩ ﻳﺎ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻳﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺘﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺭﺍ ﺍﻣﻠﺎ ﻛﻨﺪ، ﻭﻟﻲِّ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺍﻣﻠﺎ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﻧﻮﺷﺘﻦِ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﺘﺎﻥ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺭﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪ (ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ) ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻢ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ [ﺍﺩﺍﻱ] ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦِ ﺩَﻳْﻨﻲ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﺁﻣﺪﺵ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ ـ ﭼﻪ ﻛﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺯﻳﺎﺩ ـ ﻣﻠﻮﻝ ﻧﺸﻮﻳﺪ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻟﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺼﻮﻥ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺁﺭﻱ، ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﺍﺩﻭﺳﺘﺪﻱ ﻧﻘﺪﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﻟﺎ ﻭ ﺑﻬﺎﻱ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻛﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻭﻟﻲ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺣﻜﺎم ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ. | 126 | 0 | Loading... |
32 نظام منطق (جلد اول)
جان استیوارت میل
ترجمهی محمدرضا اسمخانی
منتشر شد. | 83 | 3 | Loading... |
33 Media files | 1 | 0 | Loading... |
34 ۱)
آن یار مُقامر، آن تشَّرُف، آن گُرد
ما را به وداع آخرت با خود برد
نوشاند به ما هزار سال آتش تلخ
وانگه _به سلامتیش_ ما را هم خورد
۱)
گفتا: برِ من مگرد! این کار تو نیست
گفتم: به کجا روم که بازار تو نیست؟
بر هر طرفی شوم تویی در نظرم
آن کیست که محوِ ماه دیدار تو نیست؟
۳)
شب را بنگر! که کهکشانت ریزد
مژگان تر کن! که رستخیز انگیزد
چون تو جگرآوری که دیده است به دهر؟
از چون تو یلی، چگونه جان پرهیزد؟
#رباعی #شعر_فارسی #شعر_ایرانشهر #شاعران_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی
https://t.me/+Dk1xJOcVG9gzMjVk | 112 | 0 | Loading... |
35 ربطی نداشت. 😐 | 121 | 0 | Loading... |
36 Media files | 129 | 0 | Loading... |
37 but then remembered I
شروع کردم به گریه کردن، اما بعد یادم افتاد
I can buy myself flowers
من می توانم برای خودم گل بخرم
Write my name in the sand
اسمم را روی شن ها بنویس
Talk to myself for hours
ساعت ها با خودم حرف بزنم
Say things you don't understand
چیزهایی بگو که نمی فهمی
I can take myself dancing
من می توانم خودم را به رقصیدن بکشم
And I can hold my own hand
و من می توانم دست خودم را بگیرم
Yeah, I can love me better than you can
آره من میتونم بهتر از تو دوستم داشته باشم | 139 | 0 | Loading... |
38 Media files | 89 | 0 | Loading... |
39 به نام خدا
لوح هفتم متن اکدی (بابلی) داستان گیلگمش که «مرگ انکیدو» نام دارد با عبارت جالب توجهی میآغازد:
ibri áššú menama imtalliku ilū rabûtu
چرا ای دوست، خدایان بزرگ شور کردند؟
مفردات آن طبق وبگاه:
https://www.assyrianlanguages.org/akkadian/search.php
از این قرار است:
ibru دوست، همکار/ شریک
سامی: *ḥabr
عربی: حبر (شادمانی، رامش، [نیز: همتا])
aššu، ašša، aššut (آشوری قدیم: aššumi، بابلی نو: ašša، بابلی قدیم: aššut: «که» در گفتار منقول)
چون، به خاطر، به حساب؛ آشوری قدیم، بابلی قدیم، بایلی میانه: aššum(i) kīam: بنابراین؛ بابلی قدیم و میانه: aššum mīni(m): چرا؟؛ در بابلی قدیم، میانه و نو + مصدر: به طوری که، به منظور، مربوط به، مشتق شده از؛ بابلی نو: aššum ša: به این دلیل که؛ اکدی قدیم و متون ماری + مضارع: برحسب.
milku (اسم، جمع، مؤنث)
(حوزۀ حکمرانی)
پند، شور، پیشنهاد؛ عقل، حل؛ شورا؛ bīt milki (بیت ملک): مجلس شورا، طرح، تصمیم
اگر «مَلَک» (جمع: ملائکة) در عربی از همین ریشه باشد میشود آن را با «وزیر» (و نه «فرشته») در متون قدیم فارسی مقایسه کرد. | 107 | 2 | Loading... |
40 ترجمه انگلیسی:
1.207.2 ʿAlāʾ then said to ʿAlī, “Commander of the Faithful, I have a complaint against
my brother ʿĀṣim ibn Ziyād.”
ʿAlī asked, “What is your problem with him?”
and ʿAlāʾ replied, “He has donned a striped cloak of haircloth and renounced the world.”
ʿAlī instructed, “Bring him to me!”
and when ʿĀṣim was brought before him, ʿAlī berated
him: O self-hater, the evil one has befuddled you! Do you feel no compassion toward your wife and children? Do you think that God has made licit for you the good things of this world when he did not want you to partake of them? Are you so
important to God that he should trouble with all that!
Raḍī: ʿĀṣim replied, “But, Commander of the Faithful, here you stand with your rough clothing and coarse food!”
and ʿAlī exclaimed: Good grief! Our situations are not the same. God has mandated for true leaders that they should measure themselves against the needy so that the poor are not crushed by their penury. | 96 | 1 | Loading... |
صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع به یاد دکتر محمود مدبّری چندی پیش خبر درگذشت دکتر محمود مدبّری، پژوهشگر پرتلاش و کمادّعای زبان و ادب فارسی، به گوشمان رسید و مایۀ افسوس بسیار شد. نگارنده از تألیفها و تصحیحهای ایشان بهرۀ بسیار بردهاست و اگرچه هیچ گاه با ایشان ملاقاتی نداشته، خود را از دوستداران ایشان میداند. چند سال پیش جشننامهای برای ایشان تهیه شد و نگارنده نیز، به لطف آقای منوچهر فروزنده فرد، مقالهای به ایشان تقدیم کرد. از آنجا که این جشننامه هیچ گاه به انتشار کاغذی نرسید، فرصت آن فراهم بود تا نوشتۀ خود را بازبینی کنم و آن را اصلاح کنم. اینک صورت اصلاحشدۀ آن نوشته را به یاد آن استاد درگذشته تقدیم میکنم. نام و یادش گرامی باد.
به نام خداوند جان و خرد شادروان محمدابراهیم باستانی پاریزی که خود کتاب اصول حکومت آتن ارسطو را به واسطه ترجمههای فرانسوی و انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است در یادداشت: یک پیشنهاد - زبان یونانی در ایران مجله چیستا، شهریور ١٣٦٠ - شماره ١ http://ensani.ir/fa/article/263564/ از ضرورت ترجمه متون دست اول یونانی از خود آن زبان سخن گفته است. علتش را هم روشن بیان کرده. بعضی متون اصولی تاریخ ما و مهمترین گزارشهای قدیم از فرهنگ و آداب ما همگی ابتدا به زبان یونانی نوشته شده است: تواریخ هرودوت تربیت (رشد؟) کورش کسنُفون تاریخ جنگهای پلوپونزی توکیدیدس و منابع دینشناختی و فرهنگی که در کتاب کوچک ولی مهم دین ایرانی برپایهٔ متنهای معتبر یونانی (اميل بنونیست، ترجمه شادروان استاد بهمن سرکاراتی) نیز پیوند فلسفههای رایج میان ما با فلسفه یونانی انکارناشدنی است و لزوم مراجعه به متون اصلی فلسفه هم اظهرمنالشمس است. ان شاء الله روزی شاهد دست کم بازبینی کلی متونی که باواسطه از یونانی به فارسی ترجمه شده اند باشیم.