cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

داستان و پند

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
131 625
مشترکین
+9 91424 ساعت
+7 2607 روز
+6 80930 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
🚷داستانی مهیج و واقعی 🚷 ( هیراد ) بعد از مرگ پدرو مادرم،با خواهرم هستی بزرگ شدم.اون با باربد ازدواج کرد و بچه دارن.منم درشرف ازدواج بودم  با پسری به اسم هیراد،کسی که خیلی دوسش دارم.وقتی شیدا صمیمی ترین دوستم بوسیله برادرش محمدرضا منو ب شرکتشون معرفی کرد همونجا با هیراد اشناشدم و بعد مدتی منو به خانوادش برای ازدواج معرفی کردبعداز قرارومدارهای خواستگاری و تعیین روز عقد.قراربود منو هیراد فردا نامزد کنیم. روز نامزدی صبح که از خواب بیدار شدم بدون اینکه به کسی بگم رفتم دیدن هیراد که یهو اونو..... ادامه ی داستان
1 0670Loading...
02
رمان  #کاش_هنوزم_عاشقم_بودی ناز که در بهزیستی بزرگ شده بود به کمک یکی از خیرین مدرک کامپیوتر گرفته و اکنون در سن ۲۰ سالگی برای زندگی به دنیایی ناشناخته ی خارج از مرکز قدم میگذارد، در حالیکه ترس و دلهره با او همراه شده به خانه ی خاله ماهی که برای اقامتش در نظر گرفته شده میرود و ... خواندن رمان......👉🏼 خواندن رمان......👉🏼
2 1810Loading...
03
بیا اینجا دوربین مخفی خفن سکسی ببین جر بخوری از خنده @jerrovajer @jerrovajer
2 2442Loading...
04
🐐😂 #زنگ۰تفریح۰۰۰۰۰ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
2 2448Loading...
05
رمان  #کاش_هنوزم_عاشقم_بودی ناز که در بهزیستی بزرگ شده بود به کمک یکی از خیرین مدرک کامپیوتر گرفته و اکنون در سن ۲۰ سالگی برای زندگی به دنیایی ناشناخته ی خارج از مرکز قدم میگذارد، در حالیکه ترس و دلهره با او همراه شده به خانه ی خاله ماهی که برای اقامتش در نظر گرفته شده میرود و ... خواندن رمان......👉🏼 خواندن رمان......👉🏼
1 3942Loading...
06
📝لیست غذاهایی که میخواستم🥘🥙🍲
3 8810Loading...
07
با غذاهای تکراری خدافظی کن دستور یه عالمه غذای سه سوته و جدید همش اینجاس فقط برای تو⬇️⬇️ @ammeh_joon
3 9722Loading...
08
سرود ملی کشورهایی که در گذشته به زبان فارسی خوانده می‌شد. مسلما تعدای از این کشورها هم شعر و هم زبان سرود ملی شان تغییر کرده است. ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
3 78724Loading...
09
چجوری زودانزالی رو از بین ببریم ⁉️😦
3 3521Loading...
10
۱۰ محل تحریک پذیر بدن خانم ها جهت افزایش میل جنسی🫦
3 4432Loading...
11
😱اوفف بیا تو کانال خنده کنون😂انقد بخندی که لوله شی😁 😜فقط بیماری قلبی نداری بیا تو😢چیزی که تو آسمونا دنبالش بودی😳 ❌بپر رو لینک🔗🔗🔗
3 5041Loading...
12
تقلید صداش عالیه...👍 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
3 50225Loading...
13
فرقی نمیکنه فقیر باشی یا ثروتــمند، میزان برکت خانواده رو دعای مادر تعیین میکنه هر کجا دیدی خداوند باشکوه تحویلت گرفت، بی شک بدان خرجش دعای مــــادر بوده است.. ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
3 43440Loading...
14
برای کفشی که همیشه پایت را می زند فرقی نمی کند تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه هر مسیری را با او همقدم شوی باز هم دست آخر به تاول های پایت می رسی آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند کفشی که همیشه پایت را می زند آدمی که همیشه آزارت می دهد هیچ وقت نخواهد فهمید تو چه دردی را تحمل کردی تا با او همقدم باشی ...!!! ✍"فروغ‌فرخزاد" ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
3 36836Loading...
15
🍒🍃🍒🍃🍒🍃🍒🍃 🍒🍃🍒🍃🍒🍃 🍒🍃🍒 🍒 🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ 🔺️ فردا را کسی ندیده است. 💢سال‌ها پیش مردی چوپان با خانواده‌اش زندگی می‌کرد که وضع اقتصادی خوبی نداشتند. روزی از روزها همسر مرد به او گفت: که پسرمان به سن درس خواندن رسیده و باید به مکتب برود تا در آینده کاره‌ای شود ولی مرد به او گفت: که درس خواندن پول می‌خواهد و ما نمی‌توانیم از پس هزینه‌هایش برآییم پس بهتر است او را همراه خودم به چوپانی ببرم تا اندکی پول به‌دست آورد. اما همسرش قبول نکرد و به او گفت: که من هم کار می‌کنم تا بتوانم هزینه درس خواندن فرزندمان را بدهم. 💢 مرد که چنین شنید قبول کرد و فرزندشان را برای درس خواندن به مکتب فرستادند. چندین سال گذشت و فرزندشان اکنون به سن جوانی رسیده بود، او مکتب و مدرسه را پشت سر نهاده بود و در دارالعلم شهر سرگرم درس خواندن بود. او از زرنگ ترین و تواناترین دانشجویان بود و همین سبب شده بود تا در آن جایگاه همه او را بشناسند و او دانشجویی نمونه باشد. در یکی از روزها که دانشجویان دور هم گرد آمده بودند و درباره آینده و آرزوهایشان سخن می‌گفتند تا اینکه نوبت به پسر چوپان رسید و او گفت: 💢«من می‌خواهم دبیر ویژه وزیر یا شاه شوم». همه دانشجویان از این سخن شگفت زده شدند زیرا در آن روزگار تنها کسانی می‌توانستند به دبیری وزیر برسند که یا هوش و دانشی بسیار سرشار داشته باشند و یا از خانواده و خاندانی بزرگ و عالی مقام باشند. در میان دانشجویان چند تن از طبقه ممتاز جامعه آن روزگار بودند به ویژه یکی از آن‌ها که فرزند یکی از فرماندهان بود و پدرش با وزیر ارتباطی تنگاتنگ داشت. او که از کم هوش‌ترین دانشجویان بود با شنیدن این سخن پوزخندی زد و گفت: «ای پسر چوپان؛ این آرزوها را از سر به در کن که تا ما هستیم تو باید در آرزوی چنین مقامی بمانی. آن جایگه از هم اکنون برای من آماده شده است و سال آینده به آن مقام می‌رسم». 💢پسر چوپان در پاسخ گفت: «من با تلاش و کوشش خودم را به آن جایگاه می‌رسانم و تو هم با مقام پدرت خودت را به آن جایگاه برسان. البته اگر تا ان زمان حادثه‌ای رخ ندهد و تا آن زمان پدرت در آن جایگاه باشد زیرا فردا را کسی ندیده است». هنوز سالی نگذشته بود که در ناحیه‌ای در کشور شورش شد و حکومتی جدید برپا شد. در این میان پسر چوپان نیز به‌علت دانایی و کادانی به دبیری برگزیده ان حکومت درآمد. روزی از روزها که پسر چوپان به سوی بارگاه وزیر می‌رفت همان جوان خودپسند را دید که مخفیانه از شهر می‌گریخت. جوان با دیدن پسر چوپان که اکنون دبیر وزیر شده بود یکه‌ای خورد و به او گفت: با من کاری نداشته باش و بگذار به خانواده‌ام بپیوندم زیرا آن‌ها مدتی پیش از شهر گریخته‌اند و من هم به دنبال آنان می‌روم. 💢پسر چوپان به او گفت: «نترس من با تو کاری ندارم و فقط همین یک جمله را که قبلا به تو گفتم را می‌گویم و پس آن را خوب به خاطر بسپار که فردا را کسی ندیده است». ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍒 🍒🍃🍒‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1 🍒🍃🍒🍃🍒🍃 🍒🍃🍒🍃🍒🍃🍒
3 57726Loading...
16
❗️کپشن بسیار مهم❗️ 🌺✍️بسیار دقت کنید که گاهی ما به علت عدم آگاهی از نیت شوم عده ای،خواسته های انها را به خاطر مسایل انسانی میپذیریم،غافل از اینکه این افراد فقط به فکر دستیابی به طعمه خود هستند که در نهایت پس از موفق شدن از نقشه پلید خود،باعث بروز ایجاد مشکلاتی برای ما می‌شوند.پس مراقب باشید که برای هر شخص غریبه ای، با اکانت خودتان تاکسی اینترنتی نگیرید چرا که دردسرهای بعد از آن بسیار بیشتر از ثواب کردن آن است.این پست مهم رو ذخیره کن و بفرست برای دوستات تا اونها هم آگاه بشن. ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
3 59029Loading...
17
#رمان #کوه_غرور سام بر اثر اتفاقاتی به زندان می‌افتد، او بعد از اینکه از زندان آزاد میشود دیگر آن سام سابق نیست! از آدمهای اطرافش متنفر است و آدمی سرد و خشک و مغرور شده و از همه کینه به دل دارد. دیانا دختری مهربان به عنوان پرستار بچه وارد خانه و زندگی سام می‌شود، سام کوه غروری که خدا را فراموش کرده، با وجود دیانا و حرفها و اعتقاداتش ... ادامه رمانو اینجا بخونین ....👉🏼
7 6216Loading...
18
❗️چرامردها بدنبال رابطه مقعدی هستند مشاهده
7 8411Loading...
19
اول لا..یک کن و سیو یادت نره❤️ کجا‌ها به روان‌تون تجاوز شده⁉️ #پیشنهاددانلود.... دکتر فراز قورچیان ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
8 05923Loading...
20
🍜سوپ مقوی و رژیمی پای مرغ🍜 ⬅️آموزش طرز تهیه ➡️
7 7828Loading...
21
من و شوهرم امیر علی زندگی خوب ، آرومی داشتیم یه روز باهم رفتیم خونه خواهر شوهرم مهمونی بعد ازخوش بازدید و پذیرایی بلند شدیم که بریم خونه که شوهر خواهرم گفت امیر علی وایسا!! یه پیامی برات اومد رفتی خونه بازش کن و بخون... خداحافظی کردیم و رفتیم خونه وقتی رسیدیم خونه پیامو که خوند شروع کرد به گریه فریاد وقتی پرسیدم چیشده  به منم نشون بده پیامو که  باز کردم دیدم نوشته 👇👇 👈ادامه ی داستان
11 0835Loading...
22
من بارانم. دختر شیطون ی که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام عاصی شده  بودن. ماجرای اصلی زندگی من اون روزی اتفاق افتاد که برای خواهرم خواستگار  اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسرخاله م که عاشق خواهرم بود،  خواستگار رو فراری بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش اوردم، غافل از  اینکه دامادو اشتباهی گرفتم.. ادامه داستان
1 1661Loading...
23
#خواستگارپرماجرای_باغ_انار👼❤️👼 من بارانم. دختر شیطون ی که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام عاصی شده  بودن. ماجرای اصلی زندگی من اون روزی اتفاق افتاد که برای خواهرم خواستگار  اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسرخاله م که عاشق خواهرم بود،  خواستگار رو فرار ی بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش اوردم، غافل از  اینکه دامادو اشتباهی گرفتم.. ادامه داستان ➡️
4 4437Loading...
24
به درخواست دختر پسرای بی ادب 🙈😂😂👇                      @colopshabaneh @colopshabaneh برای آخرین بار میذارمش  از دستش ندید 👆😂
11 9841Loading...
25
گلچینی از تسویه حساب های حیوانات با انسان ها😄 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
13 758240Loading...
26
سالاد چاقی صورت🥗
10 0720Loading...
27
🍴موندی نهار چی بپزی❔ بیا پیش عمه جون کلی غذاهای سه سوته آسون داره👇👇 ⬅️مشاهده دستور➡️
10 0380Loading...
28
همه چیزش خندس😍😂 جوکهای خوشمزه و مَلَس😂👇👇 🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭 🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭 اینجا از خنده شیرین کام میشین😄😋☝️🏻
11 6191Loading...
29
داستانی از عبید زاکانی #کلیپ_های_زیبا_داستان_و_پند 🍒 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
12 690195Loading...
30
.لطفـا به سلیقه‌ی افراد احترام بزاریمو به حریم شخصی‌شون تجـ.ـاوز نکنیم🙏🏻 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
11 116116Loading...
31
اجرا ی زیبا از مهگل خانم♥️🍃 ✍حضرت سعدی یه بیت شعر قشنگ داره میگه که: بر احوال آن مرد باید گریست که دخلش بود ۱۹ خرج ۲۰ !! اما اگه الان بود میدونید چی میگفت:؟ بود حال و احوال آن مرد زار که دخلش ریال است و خرجش دلار!! ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
11 16487Loading...
32
🌺🌿🍃🌺 🌿🍃🌺 🍃 🌺 🌺 سر پیری و معرکه گیری ”پیرمرد کـه تازه وارد ۱۱۳ سالگیش شده بود، عصا زنان و سرفه کنان وارد اتاق دکتر شد. دکتر پس از معاینات اولیه، در مورد وضعیت فعلیش پرسید. پیرمرد در حالی‌کـه بـه زحمت، با دست لرزانش دکمه پیراهنش را می‌بست، با صدایی نحیف ولی همراه با غرور خاصی جواب داد: هیچ‌وقت بـه این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟ دکتر چند لحظه فکر کرد و گفت: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه دوستی دارم کـه شکارچی ماهریه. اون هیچ‌وقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز کـه می‌خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو بـه جای تفنگش برمیداره و میره توی جنگل… همین‌طور کـه میرفته جلو، یهو از پشت درخت‌ها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد بـه طرفش. شکارچی چتر رو می‌گیره بـه طرف پلنگ و نشونه می‌گیره و… بَنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین! پیرمرد بلافاصله گفت: این امکان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده! 👈دکتر لبخندی زد و گفت: دقیقا، منظور منم همین بود!“😜 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
10 901173Loading...
33
رمان جذاب جان و شوکران در کانال دوممون تالش👇👇👇 https://t.me/+TRYUYO35MtAyNzI0 https://t.me/+TRYUYO35MtAyNzI0
10 7792Loading...
34
❣واقعا زیباست ..... فروغ فرخزاد میگويد: در حیرتم از "خلقت آب "🌸🍃 اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند اگر با آتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند. اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند.🌸🍃 اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند. اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود. ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد.🌸🍃 دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تأثیر پذیر است، و در تنهایی مرده وگرفته است...🌸 "باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم... ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
12 029130Loading...
35
آدینه ای سـرشـار از سلامتی، لبخنـدامید آرامش، مهـربانی موفقیت و دلی پر از مهرو صفا ودوستی همراه باخیرو برکت براتون آرزومندم♥️ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
11 46993Loading...
36
👁 سایه شوم زن همسایه برروی زندگی من من و شوهرم در کنار هم خوشبخت بودیم و هیچ مشکلی نداشتیم،تا اینکه رفتار شوهرم باهام عوض شد. دائم منو چک میکرد و لباس ها و کیفم رو مخفیانه می گشت. روزها مخصوصا وسط روز میومد خونه تا منو چک کنه. یه روز که حال خوشی نداشتم و نتونستم خونرا تمیز کنم اومد خونه و از همه جای خونه عکس گرفت و تمام عکس ها رو برای خانوادش و خانوادم فرستادوگفت با کی بودی که نتونستی خونرا تمیز کنی بعد از اینکه اختلافمون بالا گرفت... ادامه داستان〰〰
13 2226Loading...
37
👁 سایه شوم زن همسایه برروی زندگی من من و شوهرم در کنار هم خوشبخت بودیم و هیچ مشکلی نداشتیم،تا اینکه رفتار شوهرم باهام عوض شد. دائم منو چک میکرد و لباس ها و کیفم رو مخفیانه می گشت. روزها مخصوصا وسط روز میومد خونه تا منو چک کنه. یه روز که حال خوشی نداشتم و نتونستم خونرا تمیز کنم اومد خونه و از همه جای خونه عکس گرفت و تمام عکس ها رو برای خانوادش و خانوادم فرستادوگفت با کی بودی که نتونستی خونرا تمیز کنی بعد از اینکه اختلافمون بالا گرفت... ادامه داستان〰〰
8 4387Loading...
38
خیانت تازه عروس به شوهرش توی ویلا شوهرش مچشو می گیره👇🔞 مشاهده کامل کلیپ🔞👉👉
16 9012Loading...
39
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هر دلی سازی دارد که "در زندگی" به گونه‌ای می‌نوازد! گاهی شاد و گاهی غمگین، گاهی آهستـــه. بنشین گاهی و به صدایِ سازِ دلت گوش کن شاید نیاز به کوک کردن دارد #شبتون_آرووووم✨ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
18 04472Loading...
40
غذاهای فوری بلدی؟؟؟🍲 فقط تو 0️⃣1️⃣دقیقه با کمترین مواد یه سفره شیک بنداز😀 حالا چجوری 🤔 خب با عمه جون همه چی امکان داره😍 ⬅️مشاهده دستور غذا➡️
15 3096Loading...
🚷داستانی مهیج و واقعی 🚷 ( هیراد ) بعد از مرگ پدرو مادرم،با خواهرم هستی بزرگ شدم.اون با باربد ازدواج کرد و بچه دارن.منم درشرف ازدواج بودم  با پسری به اسم هیراد،کسی که خیلی دوسش دارم.وقتی شیدا صمیمی ترین دوستم بوسیله برادرش محمدرضا منو ب شرکتشون معرفی کرد همونجا با هیراد اشناشدم و بعد مدتی منو به خانوادش برای ازدواج معرفی کردبعداز قرارومدارهای خواستگاری و تعیین روز عقد.قراربود منو هیراد فردا نامزد کنیم. روز نامزدی صبح که از خواب بیدار شدم بدون اینکه به کسی بگم رفتم دیدن هیراد که یهو اونو..... ادامه ی داستان
نمایش همه...
به نام مادر پدرم ⃤🥀متن کلیپ

زیباترین متن ها❤❤❤❤ پر از #کلیپ و #عکس و #متن و #گیفه اینجا😘💗

رمان  #کاش_هنوزم_عاشقم_بودی ناز که در بهزیستی بزرگ شده بود به کمک یکی از خیرین مدرک کامپیوتر گرفته و اکنون در سن ۲۰ سالگی برای زندگی به دنیایی ناشناخته ی خارج از مرکز قدم میگذارد، در حالیکه ترس و دلهره با او همراه شده به خانه ی خاله ماهی که برای اقامتش در نظر گرفته شده میرود و ... خواندن رمان......👉🏼 خواندن رمان......👉🏼
نمایش همه...
به نام مادر پدرم ⃤🥀متن کلیپ

زیباترین متن ها❤❤❤❤ پر از #کلیپ و #عکس و #متن و #گیفه اینجا😘💗

👍 3
00:02
Video unavailableShow in Telegram
بیا اینجا دوربین مخفی خفن سکسی ببین جر بخوری از خنده @jerrovajer @jerrovajer
نمایش همه...
0.25 KB
1
00:00
Video unavailableShow in Telegram
🐐😂 #زنگ۰تفریح۰۰۰۰۰ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
نمایش همه...
C73uXWQKJ8_.mp424.12 MB
😁 2 1
رمان  #کاش_هنوزم_عاشقم_بودی ناز که در بهزیستی بزرگ شده بود به کمک یکی از خیرین مدرک کامپیوتر گرفته و اکنون در سن ۲۰ سالگی برای زندگی به دنیایی ناشناخته ی خارج از مرکز قدم میگذارد، در حالیکه ترس و دلهره با او همراه شده به خانه ی خاله ماهی که برای اقامتش در نظر گرفته شده میرود و ... خواندن رمان......👉🏼 خواندن رمان......👉🏼
نمایش همه...
به نام مادر پدرم ⃤🥀متن کلیپ

زیباترین متن ها❤❤❤❤ پر از #کلیپ و #عکس و #متن و #گیفه اینجا😘💗

👍 4
نمایش همه...
🍴 آشپزخونه عمه جون

🧁دستور پخت انواع شیرینی و کیک🎂 🥗تزیین سالاد وغذا🥙 🩷با عمه جون همه رو شگفت زده کن💜

Photo unavailableShow in Telegram
با غذاهای تکراری خدافظی کن دستور یه عالمه غذای سه سوته و جدید همش اینجاس فقط برای تو⬇️⬇️ @ammeh_joon
نمایش همه...
01:02
Video unavailableShow in Telegram
سرود ملی کشورهایی که در گذشته به زبان فارسی خوانده می‌شد. مسلما تعدای از این کشورها هم شعر و هم زبان سرود ملی شان تغییر کرده است. ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎🅰 @dastanvpand1
نمایش همه...
9.80 MB
👍 6
نمایش همه...
پزشک زناشویی

اگه میخوای رابطه جنسی خوبی با پارتنرت داشته باشی جوین شو 😍 زیر ۱۸ سال ممنوع 🔞 ✅نحوه پرسش سوالات و مشاوره رایگان👇 @moshavere_Majale_Pezeshkie

نمایش همه...
پزشک زناشویی

اگه میخوای رابطه جنسی خوبی با پارتنرت داشته باشی جوین شو 😍 زیر ۱۸ سال ممنوع 🔞 ✅نحوه پرسش سوالات و مشاوره رایگان👇 @moshavere_Majale_Pezeshkie

💋 6