cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

حسن معین - خودشناسی

تماس: t.me/mohaqeqmoein غزلسرا:t.me/ghazalsarayemoein درباره‌ی نویسنده‌ی کانال:t.me/MHMohaqeqMoein/3023 📝 مقالات: در آکادمیا independent.academia.edu/Moein در آرشیو جهانی web.archive.org/web/20181129140342/http://www.moein.net:80 b2n.ir/arzeshyaby 🌹

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
594
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+17 روز
-530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
🎥 هنرِ متعهد چه‌ها که نمی‌کند! زندگی را تحتِ عنوانِ زندگی به سخره گرفته است. در سینمایی که شکاف ساخته شده است؛ دوباره زندگی هم ساخته شده است!
نمایش همه...
🎥 دوباره زندگی 🔰 ژانر: اجتماعی 📆 سال انتشار: 1399 💎 بازیگران : گلاب آدینه -‏ ‏شمس لنگرودی - رها خدایاری - خلف علوانی - اختر خوشکنار - آیه مقدم 👤 کارگردان: رضا فهیمی 🌀خلاصه داستان : این فیلم قصه‌ی مرد و زن میانسالی است که قصد رفتن به خانه‌ی سالمندان را دارند اما دست روزگار آن‌ها را مجبور به ادامه‌ی زندگی در کنار یکدیگر می‌کند
نمایش همه...
فیلم ایرانی in فیلم های ایرانی

🎞 فیلم ایرانی》دوباره زندگی #جدید 💿 کیفیت 720P

نامه‌ی سپاس چهارشنبه عصر در اردیبهشتِ بهاریِ چهارصد و سه در نمایشگاه کتاب تهران، استاد پرویز بیگی (شاعر پیشکسوت و مدیر بنگاه انتشاراتی فصل پنجم) باز این خاطره‌ی کهنه را بزرگوارانه و با لبخند پیش کشید و گفت: تو پدر مرا درآوردی تا شعرهایت را بیاوری چاپ کنم! خندیدم و برای بار چندم عذرخواستم و گفتم شما که می‌دانید! می‌ترسیدم! دایم با خوم می‌گفتم اگر هزار نفر پیدا نشوند که حاضر باشند شعر مرا بخوانند و کتاب در گوشه‌ی انبار نشر بماند و ناچار بعنوانِ باطله خمیرش کنند و از آن شانه‌ی تخم مرغ بسازند چه کنم؟ با رویای کودکی‌ام چکار کنم؟ بعد برای که و برای چه بنویسم؟ فرار می‌کردم از آقای بیگی که اصرار داشت شعرهایم را چاپ کنم… جوانِ عزیزِ خوشرو و با استعدادی از بندر عباس آمده بود و مثل خیلی‌های دیگر سراغ کتاب‌های مرا گرفته بود، با لبخند آمد در غرفه و نشست کنارم، به ادب برخاستم و نشستم، کتاب‌ها را داد برایش یادگار نوشتم، برایم شعر خواند و سوالاتی پرسید، راهنمایی کردم و بعد پرسیدم چند سال داری؟ گفت دانشجوست و بیست سال دارد، گفتم همسالِ پسرِ منی و بعد از ساعتی رفت… آقای بیگی در خلال صحبت گفت: این جوان‌ها را می‌بینی؟ وقتی کتابت چاپ شده این‌ها شش هفت سالشان بوده… به فکر فرو رفتم و نگاهشان کردم… در میانِ مخاطبانِ دایمیِ شعر من (در این سال‌ها) که عمدتا از جوانی گذشته‌اند و پا به آغاز میانسالی گذاشته‌ند، این جوان‌ها با خود پیامی آورده بودند، نگاهشان می‌کردم و بی آنکه چیزی بگویند پیامشان شادم می‌کرد، انگار می‌گفتند: پیرمرد! کتاب‌هایت نه تنها در انبار نشر نپوسید و به شانه‌ی تخم مرغ تبدیل نشد بلکه وارد دهه‌ی دوم شد! انگار قرار است دوام بیاوری! نسل بعدی هم می‌خواهد ببیند شاعرشان چه گفته؟ از این سیزده‌سال که از انتشار “ن” می‌گذرد، چهارسال کتاب‌های من غایب بود… بعد از غیبت گمان نمی‌کردم دوباره وقتی کتاب‌ها (پس از سه بار سانسور) چاپ شود باز عزیزان سراغش را بگیرند، چهارشنبه در نمایشگاه فرصت برای چای خوردن و سیگار کشیدن کافی نبود، هر چند دقیقه عزیزی با شوق می‌آمد و مرا سرشار می‌کرد از ذوق، برمی‌خاستم و می‌نشستم و ادب می‌کردم… این نوشته تبلیغ نیست ، نامه‌ی سپاس است از حق‌شناسی و حق‌گزاریِ مخاطبان و یارانِ عزیز… من در این سال‌ها مثلِ برخی از ما بهتران، نه پشتیبان داشتم نه نفوذی در رسانه نه در روزنامه نه مجله و نه هیچ‌جا ( که به فضل خدا هیچ اهمیتی هم برای من نداشت و ندارد). هیچوقت از سرِ غرور به آن‌ها که دستی در صدا و سیما و روزنامه داشتند نچسبیدم، آن‌ها ‎‌هم به نشانه‌ی تبرّا کمتر از من یاد کردند و اگر کردند جوابِ رد شنیدند… نه در شبِ رونماییِ کتابم مرا به برنامه‌ی زنده بردند تا جنابخان برایم آوازِ نارگیله بخواند! نه مجریانِ تلویزیون و رادیو گاه و بیگاه کتابم را سرِ دست گرفتند و تبلیغ کردند و نه ارگان‌ها و سازمان‌ها به کارکنانشان هدیه‌ی دهه فجر دادند… اما از آنجا که خدا خواسته است و از او می‌خواهم که تا همیشته بخواهد، شعر من هست و به فضلِ الهی و نفسِ مهربانِ اهلِ معنی خواهد بود… ممنونم که کتاب می‌خوانید…
نمایش همه...
Hossein_jannati

1:18:44
Video unavailableShow in Telegram
🔴بازگشت به مردم 🔺گفت وگوی احمد غلامی با کیومرث اشتریان و عباس عبدی درباره دولت های بعد از انقلاب 🔹در این نوبت از برنامه «برخورد» قرار اســت درباره عملکرد دولت‌هــای بعد از انقلاب صحبت کنیم، البته با تأکید بر دولت آقای رئیســی و عملکرد این دولت. با کیومرث اشتریان، استاد علوم سیاســی و عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی درباره دولت های بعد از انقلاب و وضعیت دولت ابراهیم رئیسی به گفت وگو نشسته‌ایم.
نمایش همه...
🎥 ببینیم ماجرای مسجد حجت اصفهان چیست؟ سلب مالکیت مسجد که خانه خدا و مردم است، توسط امور مساجد، فلسفه وجودی مسجد را خدشه‌دار کرد اشغالگری مسجد حجت، در روزهایی که دنیا مقابل اشغالگران مسجدالاقصی ایستاده است محمود دردکشان/ پژوهشگر دینی ۱۴۰۳/۰۲/۲۸ن 🔖 صفحه دو از دو آن‌ها سعی کردند حاج آقا عزیزی را از محراب بیرون بکشند و با مقاومت مردم و اهالی ناکام ماندند. پس از مدتی شبستان مسجد پر از نیروهای نظامی شد و گویا از قبل تمهیداتی برای فتح‌الفتوح مسجد دیده بودند. ابتدا نیروهای انتظامی وارد شدند و بعد نیروهای سپاه وارد عمل شدند و تلاش زیادی کردند که محراب را تسخیر کنند، اما با مقاومت نمازگزاران موفق نشدند. بالاخره بخشی از مسجد را اشغال کردند و نماز جماعت برگزار کردند و اهالی محل و مسجد بدون اینکه به آن‌ها اقتدا کنند، مات و مبهوت نگاهشان می‌کردند. آن‌ها می‌خواستند پشت سر کسی که می‌شناختندش، نماز بخوانند. نمی‌خواستند با تحمیل یک نهاد که معلوم نیست چه وظیفه‌ای دارد و مسجد که خانه خدا و محل راز و نیاز مردم با خداست را هم می‌خواهند کنترل کند، نماز بخوانند. به‌هرحال خروجی عملیات شجاعانه آن‌ها، محروم کردن مردم از نمازخواندن بود. آن‌ها بی‌توجه به واکنش اهالی محل و اهالی مسجد، گوشه‌ای از شبستان نمازشان را خواندند، اما از اینکه نتوانستند محراب را تسخیر کنند، عصبانی بودند. نماز که تمام شد، جوانی که فرمانده گروه بود و درجه نظامی مربوط به سپاه روی دوشش داشت به سمت محراب آمد و رو به من با صدای بلند درحالی که دیگران را برای باز شدن راهش به کنار می‌راند فریاد زد: «دست‌بند بیاورید! دست‌بند بیاورید! گردنت را خورد می‌کنم!». من دست‌هایم را به سویش گرفتم و گفتم اگر می‌خواهی دست‌بند بزن، گردن شکستن هم که هنر نیست. جوانک که فرمانده اشغال‌کنندگان مسجد بود شروع به رجزخوانی کرد که من عمرم را پای مبارزه با داعش گذاشتم. گویی به زبانی داشت می‌گفت که ما داعش هستیم و او این مسجد را از دست داعش نجات می‌دهد. رجز دیگری که دائم تکرار می‌کرد، گردن خورد کردن بود. او با سن کم خود، در مقابل کسانی که روزگاری پاسدار بودند و سال‌ها در جبهه‌ها جنگیده بودند، چنین رجزی می‌خواند. نکته دیگری که در رجزهای این آقا بود، توهین به مرحومان آیات عظام منتظری و صانعی بود. گویی ترجیع‌بند حرف‌های ایشان، این توهین‌ها بود. این بخش از رجزهای پسر جوان آبشخور فکری مهاجمان به مسجد را نشان می‌داد. پس از رجزخوانی‌ها، مسئول امور مساجد شروع به سخنرانی برای همراهانش کرد. او در صحبت‌هایش از انقلاب شروع کرد که در انقلاب چه‌ها کردیم و بعد ادامه داد که «قانون» باید اجرا شود. درواقع حرف او این بود که یورش نظامی سیاسی آن‌ها به یک مسجد، برای اجرای قانون بوده است. به‌هرحال آن‌ها بسیار مسرور شدند از اینکه این پایگاه قدیمی انقلاب را به اشغال خود درآوردند، هرچند بهای آن دور شدن عده‌ای از مسجد بود. درواقع آن منطقی که از ابتدای انقلاب، در پی حذف دیگران به هر دستاویزی بوده است و این مطالبه را در راستای اعمال قدرت و حتی بهره‌برداری مالی انجام داده است، باعث خدشه به چهره دین و قانون شده است. زیرا این کارها و حذف‌ها به نام دین و قانون انجام می‌شود. پس از اشغال مسجد، نمازی که آنجا برگزار شد، از جهاتی شبیه به نمازهایی است که آقای صدیقی با وجود پرونده زمین‌خواری برپا می‌کند. سلب مالکیت مسجد که خانه خدا و مردم است، توسط امور مساجد، فلسفه وجودی مسجد را خدشه‌دار کرد. جایی که باید مأمن انسان‌ها می‌بود، با حضور نظامی اشغال شد و اینها اتفاقاتی است که باعث تردید جامعه در مواجهه با دین می‌شود.
نمایش همه...
حسن معین - خودشناسی

🎥 باورهای کاذب و پذیرشِ مومنان در قبولِ نمایندگانِ خدا به جای خدا ریشه‌ی مشکل است. روحانیت در طول تاریخ وجود خود غیر از باوراندنِ چنین نمایندگی‌ایی به عنوانِ یک باورِ دینی، رسالتِ مهم دیگری برای خود قائل نبوده و بر خلافِ اظهاراتِ مومنِ نمازگزار مسجدی در ویدئو، چنین رفتارهایی از روحانیت اصلا بعید نیست. حتی در همین اصفهان سید محمد باقر شفتی را داشتیم که از برجسته‌ترین روحانیونِ ملّاکِ ظالمِ شیعه بود. به دوران فتحعلی‌شاه «هم حاکم شهر، هم حاکمِ شرع و هم اجرا کننده حکم» بود. شاه بعدی قاجار محمد شاه برای جنگ با او به اصفهان لشکر کشید. رای مهدی بازرگان را بپذیریم. به آخرین نظراتِ او استناد کنیم. از اسلام آزادی در نخواهد آمد. از اسلام برای آباد کردنِ آخرت از راه ارتقای ایمان به خدا استفاده کنیم. دنیا را باید مردم با آزادی از راه عقل اداره کنند و نه از راه ایمان یا ولایتِ فقیه. کاری کنیم که ملتِ ایران آزادی را بخواهد و خود را برای آن بسازد. مسجد بخشی از دنیا است. امامِ جماعت هم الزاما نباید روحانی باشد؛ چه حکومتی و چه غیر‌حکومتی. باورهای خود را صادق، احساساتِ‌مان را اصلاح و بجا و خواسته‌هامان را معقول نمائیم.

🎧 بشنویم ماجرای مسجد حجت اصفهان چیست؟ سلب مالکیت مسجد که خانه خدا و مردم است، توسط امور مساجد، فلسفه وجودی مسجد را خدشه‌دار کرد اشغالگری مسجد حجت، در روزهایی که دنیا مقابل اشغالگران مسجدالاقصی ایستاده است محمود دردکشان/ پژوهشگر دینی ۱۴۰۳/۰۲/۲۸ن در میان رویکردهای مختلف دینی، رویکردهای نو و جدید کمتر مجال طرح در مساجد را داشتند. مساجدی که چنین رویکردهایی را دنبال می‌کردند، هرچه به امروز نزدیک‌تر شده‌ایم کمتر شده است. مسجد حجت اصفهان، یکی از آن مساجدی است که از دهه 40 شمسی، پایگاهی برای جوانان مسلمان و نوگرا بود. این مسجد که توسط مرحوم حاج شیخ نصرالله صالح‌آبادی بنیاد نهاده شده بود، متأثر از دیدگاه‌های این فقیه برجسته، پایگاه جوانان دین‌مدار، نواندیش و انقلابی اصفهان و محل تأمین و پرورش نیروی انسانی کارآمد برای استقلال و آزادی ایران بود. در آنجا تلاش می‌شد فرهنگ توحیدی و آگاهی‌های اجتماعی و سیاسی بسط و گسترش بیشتری یابد. مسجد حجت بارها در دوران پهلوی بسته شد و در دوران حکومت نظامی، مورد محاصره قرار گرفت. درواقع این مسجد پایگاه کنش و پویش اجتماعی و سیاسی بود. پس از انقلاب، مسئولان مسجد وظیفه خود را کادرسازی و پرورش نیروهای متعهد دیدند و مسجد نیروها و افراد پای کار خودش را داشت. این مسجد که پیش از انقلاب به دلیل فعالیت‌هایش در شهر و استان اصفهان مطرح بود و خاری در چشم ساواک بود، پس از انقلاب هم همیشه پای آرمان‌های انقلاب بود. روزگار جنگ، اهالی مسجد ۱۲۰ شهید و ده‌ها مجروح دادند و دین خود را به مردم و ایران ادا کردند. از همان دوران پیش از انقلاب، جریان‌هایی مانند انجمن حجتیه نمی‌خواستند چنین پایگاه‌هایی وجود داشته باشد. دیدگاه‌های کسانی چون مرحوم شیخ نصرالله صالح‌آبادی برای قدرت‌گیری انجمن حجتیه بسیار خطرناک بود. اردیبهشت سال ١٣٨۵ حجت‌الاسلام صالحی درگذشت. مرگ ایشان تلاش‌هایی را برانگیخت و همان جریان‌هایی که در پی یک‌دست‌سازی همه‌چیز ازجمله مساجد بودند، برای تسخیر مسجد حجت خیز برداشتند. جدیت آیت‌الله جواهری و مرحوم حاج‌آقا رحیمی و همراهی نمازگزاران مسجد، اجازه نداد که مسجد به دست آن‌ها بیفتد، هرچند شرایط به قبل از فوت مرحوم صالحی برنگشت. پس از مدتی متأسفانه آیت‌الله جواهری دچار بیماری‌های شدیدی شدند و نتوانستند در مسجد حضور داشته باشند و مرحوم حجت‌الاسلام رحیمی بار استقلال مسجد را یک‌تنه بر دوش می‌کشید. علی‌رغم تلاش‌های حاج‌آقا رحیمی، فضای مسجد تا حدودی تغییر کرده بود. بسیاری از کسانی که از دوران قدیم به این مسجد رفت‌وآمد داشتند، حالا از اصفهان رفته بودند و در قم یا تهران یا دیگرشهرها ساکن بودند و کمتر امکان حضور می‌یافتند و همین اتفاق، فضا را برای جریان‌های خاصی مهیا کرده بود. اردیبهشت سال جاری آقای رحیمی نیز بر اثر بیماری درگذشت و فضای مسجد بیش‌ از پیش برای اشغال مهیا شد. برنامه‌هایی تدارک دیده شد که امام جماعت جدید مسجد از جریان‌های وابسته به ساختار سیاسی باشد. آن‌ها می‌دانستند اهالی مسجد و نمازگزاران، در مقابل چنین طراحی‌هایی مقاومت خواهند کرد. اهالی مسجد نیز بیکار ننشستند و حجه‌الاسلام کیان‌ارثی را به عنوان امام جماعت انتخاب کردند. ایشان به مسجد آمد چند شبی هم در مسجد نماز خواندند. پس از مدتی روز چهارشنبه، 19 اردیبشهت از نهادهای امنیتی با ایشان تماس گرفته شد که دیگر به مسجد نیایید چون امور مساجد اصفهان امام جماعت جدید را انتخاب کرده و شب برای نماز به مسجد خواهد آمد. فشار نهادهای امنیتی باعث شد حجت‌الاسلام کیان‌ارثی آن شب به مسجد نیاید. نمازگزاران با حجه‌الاسلام مهدی عزیزی، (فرزند یکی از شهدای همین مسجد و نوه دختری آیت‌الله صالحی نجف آبادی) از طلاب فاضل و ارزشمند صحبت کردند که شب جمعه برای اقامه نماز بیایند. شاید خالی از لطف نباشد که مردم شریف ایران بدانند این طلبه جوان فقط از تولید محصولات غذایی ارتزاق می‌کند. به هر حال، آقای عزیزی در محراب مستقر شدند که به تدریج عده‌ای وارد مسجد شدند. کسانی که نه از اهالی مسجد و نه از اهالی محل بودند و کسی آن‌ها را نمی‌شناخت. از ظاهر این افراد مشخص بود که از سوی نهادهای امنیتی، بسیج و لباس‌شخصی‌ها آمده‌اند. با وجود اینکه این افراد وارد مسجد شده بودند وضعیت غیرعادی نبود تا اینکه سه نفر روحانی وارد مسجد شدند، یکی از آن‌ها رئیس امور مساجد بود و دیگری دستیارش و سومی هم روحانی‌ای بود که برای نماز انتخاب کرده بودند. آن‌ها وارد شدند و با حاج‌آقا عزیزی در محراب مواجه شدند. کمی برای آن‌ها سنگین بود که با وجود امر ملوکانه آقایون، کس دیگری در محراب حضور داشته باشد. رفتاری که ناشی از توهم قدرت و اقتدار و خودکامگی است.
نمایش همه...
حسن معین - خودشناسی

🕌 بیان نکاتی از محمود دُردکشان در کلاب هاوس در بابِ جریانات مسجد حجت اصفهان جمعه - ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

🎧 بشنویم ماجرای مسجد حجت اصفهان چیست؟ سلب مالکیت مسجد که خانه خدا و مردم است، توسط امور مساجد، فلسفه وجودی مسجد را خدشه‌دار کرد اشغالگری مسجد حجت، در روزهایی که دنیا مقابل اشغالگران مسجدالاقصی ایستاده است محمود دردکشان/ پژوهشگر دینی ۱۴۰۳/۰۲/۲۸ن در میان رویکردهای مختلف دینی، رویکردهای نو و جدید کمتر مجال طرح در مساجد را داشتند. مساجدی که چنین رویکردهایی را دنبال می‌کردند، هرچه به امروز نزدیک‌تر شده‌ایم کمتر شده است. مسجد حجت اصفهان، یکی از آن مساجدی است که از دهه 40 شمسی، پایگاهی برای جوانان مسلمان و نوگرا بود. این مسجد که توسط مرحوم حاج شیخ نصرالله صالح‌آبادی بنیاد نهاده شده بود، متأثر از دیدگاه‌های این فقیه برجسته، پایگاه جوانان دین‌مدار، نواندیش و انقلابی اصفهان و محل تأمین و پرورش نیروی انسانی کارآمد برای استقلال و آزادی ایران بود. در آنجا تلاش می‌شد فرهنگ توحیدی و آگاهی‌های اجتماعی و سیاسی بسط و گسترش بیشتری یابد. مسجد حجت بارها در دوران پهلوی بسته شد و در دوران حکومت نظامی، مورد محاصره قرار گرفت. درواقع این مسجد پایگاه کنش و پویش اجتماعی و سیاسی بود. پس از انقلاب، مسئولان مسجد وظیفه خود را کادرسازی و پرورش نیروهای متعهد دیدند و مسجد نیروها و افراد پای کار خودش را داشت. این مسجد که پیش از انقلاب به دلیل فعالیت‌هایش در شهر و استان اصفهان مطرح بود و خاری در چشم ساواک بود، پس از انقلاب هم همیشه پای آرمان‌های انقلاب بود. روزگار جنگ، اهالی مسجد ۱۲۰ شهید و ده‌ها مجروح دادند و دین خود را به مردم و ایران ادا کردند. از همان دوران پیش از انقلاب، جریان‌هایی مانند انجمن حجتیه نمی‌خواستند چنین پایگاه‌هایی وجود داشته باشد. دیدگاه‌های کسانی چون مرحوم شیخ نصرالله صالح‌آبادی برای قدرت‌گیری انجمن حجتیه بسیار خطرناک بود. اردیبهشت سال ١٣٨۵ حجت‌الاسلام صالحی درگذشت. مرگ ایشان تلاش‌هایی را برانگیخت و همان جریان‌هایی که در پی یک‌دست‌سازی همه‌چیز ازجمله مساجد بودند، برای تسخیر مسجد حجت خیز برداشتند. جدیت آیت‌الله جواهری و مرحوم حاج‌آقا رحیمی و همراهی نمازگزاران مسجد، اجازه نداد که مسجد به دست آن‌ها بیفتد، هرچند شرایط به قبل از فوت مرحوم صالحی برنگشت. پس از مدتی متأسفانه آیت‌الله جواهری دچار بیماری‌های شدیدی شدند و نتوانستند در مسجد حضور داشته باشند و مرحوم حجت‌الاسلام رحیمی بار استقلال مسجد را یک‌تنه بر دوش می‌کشید. علی‌رغم تلاش‌های حاج‌آقا رحیمی، فضای مسجد تا حدودی تغییر کرده بود. بسیاری از کسانی که از دوران قدیم به این مسجد رفت‌وآمد داشتند، حالا از اصفهان رفته بودند و در قم یا تهران یا دیگرشهرها ساکن بودند و کمتر امکان حضور می‌یافتند و همین اتفاق، فضا را برای جریان‌های خاصی مهیا کرده بود. اردیبهشت سال جاری آقای رحیمی نیز بر اثر بیماری درگذشت و فضای مسجد بیش‌ از پیش برای اشغال مهیا شد. برنامه‌هایی تدارک دیده شد که امام جماعت جدید مسجد از جریان‌های وابسته به ساختار سیاسی باشد. آن‌ها می‌دانستند اهالی مسجد و نمازگزاران، در مقابل چنین طراحی‌هایی مقاومت خواهند کرد. اهالی مسجد نیز بیکار ننشستند و حجه‌الاسلام کیان‌ارثی را به عنوان امام جماعت انتخاب کردند. ایشان به مسجد آمد چند شبی هم در مسجد نماز خواندند. پس از مدتی روز چهارشنبه، 19 اردیبشهت از نهادهای امنیتی با ایشان تماس گرفته شد که دیگر به مسجد نیایید چون امور مساجد اصفهان امام جماعت جدید را انتخاب کرده و شب برای نماز به مسجد خواهد آمد. فشار نهادهای امنیتی باعث شد حجت‌الاسلام کیان‌ارثی آن شب به مسجد نیاید. نمازگزاران با حجه‌الاسلام مهدی عزیزی، (فرزند یکی از شهدای همین مسجد و نوه دختری آیت‌الله صالحی نجف آبادی) از طلاب فاضل و ارزشمند صحبت کردند که شب جمعه برای اقامه نماز بیایند. شاید خالی از لطف نباشد که مردم شریف ایران بدانند این طلبه جوان فقط از تولید محصولات غذایی ارتزاق می‌کند. به هر حال، آقای عزیزی در محراب مستقر شدند که به تدریج عده‌ای وارد مسجد شدند. کسانی که نه از اهالی مسجد و نه از اهالی محل بودند و کسی آن‌ها را نمی‌شناخت. از ظاهر این افراد مشخص بود که از سوی نهادهای امنیتی، بسیج و لباس‌شخصی‌ها آمده‌اند. با وجود اینکه این افراد وارد مسجد شده بودند وضعیت غیرعادی نبود تا اینکه سه نفر روحانی وارد مسجد شدند، یکی از آن‌ها رئیس امور مساجد بود و دیگری دستیارش و سومی هم روحانی‌ای بود که برای نماز انتخاب کرده بودند. آن‌ها وارد شدند و با حاج‌آقا عزیزی در محراب مواجه شدند. کمی برای آن‌ها سنگین بود که با وجود امر ملوکانه آقایون، کس دیگری در محراب حضور داشته باشد. رفتاری که ناشی از توهم قدرت و اقتدار و خودکامگی است.
نمایش همه...
آن‌ها سعی کردند حاج آقا عزیزی را از محراب بیرون بکشند و با مقاومت مردم و اهالی ناکام ماندند. پس از مدتی شبستان مسجد پر از نیروهای نظامی شد و گویا از قبل تمهیداتی برای فتح‌الفتوح مسجد دیده بودند. ابتدا نیروهای انتظامی وارد شدند و بعد نیروهای سپاه وارد عمل شدند و تلاش زیادی کردند که محراب را تسخیر کنند، اما با مقاومت نمازگزاران موفق نشدند. بالاخره بخشی از مسجد را اشغال کردند و نماز جماعت برگزار کردند و اهالی محل و مسجد بدون اینکه به آن‌ها اقتدا کنند، مات و مبهوت نگاهشان می‌کردند. آن‌ها می‌خواستند پشت سر کسی که می‌شناختندش، نماز بخوانند. نمی‌خواستند با تحمیل یک نهاد که معلوم نیست چه وظیفه‌ای دارد و مسجد که خانه خدا و محل راز و نیاز مردم با خداست را هم می‌خواهند کنترل کند، نماز بخوانند. به‌هرحال خروجی عملیات شجاعانه آن‌ها، محروم کردن مردم از نمازخواندن بود. آن‌ها بی‌توجه به واکنش اهالی محل و اهالی مسجد، گوشه‌ای از شبستان نمازشان را خواندند، اما از اینکه نتوانستند محراب را تسخیر کنند، عصبانی بودند. نماز که تمام شد، جوانی که فرمانده گروه بود و درجه نظامی مربوط به سپاه روی دوشش داشت به سمت محراب آمد و رو به من با صدای بلند درحالی که دیگران را برای باز شدن راهش به کنار می‌راند فریاد زد: «دست‌بند بیاورید! دست‌بند بیاورید! گردنت را خورد می‌کنم!». من دست‌هایم را به سویش گرفتم و گفتم اگر می‌خواهی دست‌بند بزن، گردن شکستن هم که هنر نیست. جوانک که فرمانده اشغال‌کنندگان مسجد بود شروع به رجزخوانی کرد که من عمرم را پای مبارزه با داعش گذاشتم. گویی به زبانی داشت می‌گفت که ما داعش هستیم و او این مسجد را از دست داعش نجات می‌دهد. رجز دیگری که دائم تکرار می‌کرد، گردن خورد کردن بود. او با سن کم خود، در مقابل کسانی که روزگاری پاسدار بودند و سال‌ها در جبهه‌ها جنگیده بودند، چنین رجزی می‌خواند. نکته دیگری که در رجزهای این آقا بود، توهین به مرحومان آیات عظام منتظری و صانعی بود. گویی ترجیع‌بند حرف‌های ایشان، این توهین‌ها بود. این بخش از رجزهای پسر جوان آبشخور فکری مهاجمان به مسجد را نشان می‌داد. پس از رجزخوانی‌ها، مسئول امور مساجد شروع به سخنرانی برای همراهانش کرد. او در صحبت‌هایش از انقلاب شروع کرد که در انقلاب چه‌ها کردیم و بعد ادامه داد که «قانون» باید اجرا شود. درواقع حرف او این بود که یورش نظامی سیاسی آن‌ها به یک مسجد، برای اجرای قانون بوده است. به‌هرحال آن‌ها بسیار مسرور شدند از اینکه این پایگاه قدیمی انقلاب را به اشغال خود درآوردند، هرچند بهای آن دور شدن عده‌ای از مسجد بود. درواقع آن منطقی که از ابتدای انقلاب، در پی حذف دیگران به هر دستاویزی بوده است و این مطالبه را در راستای اعمال قدرت و حتی بهره‌برداری مالی انجام داده است، باعث خدشه به چهره دین و قانون شده است. زیرا این کارها و حذف‌ها به نام دین و قانون انجام می‌شود. پس از اشغال مسجد، نمازی که آنجا برگزار شد، از جهاتی شبیه به نمازهایی است که آقای صدیقی با وجود پرونده زمین‌خواری برپا می‌کند. سلب مالکیت مسجد که خانه خدا و مردم است، توسط امور مساجد، فلسفه وجودی مسجد را خدشه‌دار کرد. جایی که باید مأمن انسان‌ها می‌بود، با حضور نظامی اشغال شد و اینها اتفاقاتی است که باعث تردید جامعه در مواجهه با دین می‌شود.
نمایش همه...
حسن معین - خودشناسی

🕌 بیان نکاتی از محمود دُردکشان در کلاب هاوس در بابِ جریانات مسجد حجت اصفهان جمعه - ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

Repost from N/a
نظرسنجی افکار اقشار مذهبی طرفدار نظام بخش چهارم: افکارسنجی سیاسی-حقوقی ی. فهم حقوقی: حقوق بشر 138. نظرتان راجع به حقوق زندانیان سیاسی چیست؟ 139. دربارۀ حقوق بازداشتی‌‌ها چه می‌دانید؟ 140. چرا برخی از ۱۲۰ نفری که چشمشان در اعتراضات ۱۴۹۱ کور شده، بازداشت و محکوم به حبس و شلاق می‌شوند؟ 141. دربارۀ ‌این نام‌ها چه نظری دارید؟ 142. به‌عنوان فردی که در جمهوری اسلامی زندگی می‌کند، خودتان را رعیت می‌دانید یا شهروند؟ 143. چرا برخی زنان در ایران با عنوان «فعالان حقوق بشر» به زندان می‌افتند؟ 144. آیا تا به حال اطرافیان خود را از حرف و عمل سیاسی منع کرده‌اید؟ چرا؟ پرسش‌های تکمیلی اقتصادی: 145. نظرتان راجع به ۸.۸ میلیون نفر بیسواد مطلق و ۱۰ میلیون نفر با تحصیلات زیر سیکل (شامل دانش‌آموزان کلاس اول تا نهم و بزرگسالان کم‌سواد) در سرشماری سراسری سال ۱۳۹۵ ایران چیست؟ 146. بر اساس اعلام رسمی بانک مرکزی ایران، در سه سال دولت رئیسی (۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲)، تورم بالای ۴۰ درصد بوده است. نظرتان راجع به این اعداد چیست؟ 147. نظرتان راجع به این جمله چیست؟ «خط فقر در ایران در سال ۱۴۰۲ حقوق ۳۰ میلیون تومان در ماه بود و بیش از ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ایران در خط فقر مطلق قرار داشتند.» 148. نظرتان راجع به آمار بالای خودکشی مردان کارگر در خوزستان و زنان در ایلام چیست؟ 149. مدیریت نظام در دوران کرونا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 150. نظرتان راجع به سقوط بورس در سال ۱۳۹۹ چیست؟ 151. نظرتان راجع به خودروهای تولید داخل چیست؟ 152. نظرتان راجع به آلودگی هوای شهرهای بزرگ ایران چیست؟ 153. چرا مأموران شهرداری‌ها رفتار خشنی با دستفروش‌ها دارند؟ 154. کدام ساختمان به نظر شما نماد تجمل‌گرایی و سرمایه‌داری رانتی در جمهوری اسلامی است؟ 155. کدام ساختمان به نظر شما نماد واقعی جمهوری اسلامی است؟ @SocioSearch
نمایش همه...
سنجش جامعۀ ایران

۱۳۸. نظرتان راجع به حقوق زندانیان سیاسی چیست؟ تذکر: مخاطب این پرسش‌ها افراد مذهبی طرفدار نظام هستند. دیگران برای مشاهدۀ نتایج به گزینۀ آخر رأی دهند. @SocioSearch الف. علیه نظام اسلامی اقدام کرده‌اند و به جرم بغی و محاربه همه مستحق اعدام هستند، اما نظام رأفت دارد / ب. نیازهای اولیه مثل غذا، پوشاک و سرپناه داده می‌شود، اما هزینۀ زیادی به بیت‌المال تحمیل می‌کنند / ج. علاوه بر نیازهای اولیه، دسترسی به وکیل و دادرسی دارند / د. در ایران زندانی سیاسی نداریم و اینها زندانی امنیتی هستند / ه. ب، ج و د / و. باید طبق معاهدات بین‌المللی مثل کنوانسیون حقوق بشر ژنو، در مورد زندانیان سیاسی و غیرسیاسی عمل شود / ی. طرفدار نظام نیستم، صرفاً مشتاق دیدن نتایجم