cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

📚کافه کتاب 📚

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
332
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-27 روز
+1430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

‌‌ عشق عزیز من، به چهره‌ی شادابت فکر می‌کنم و این نیروی واقعی و امید من است. مراقبِ ما باش. خودت را زیبا، روشن، قوی حفظ کن. خودت را برای خوشبختی آماده کن. این یگانه‌ وظیفه‌ای‌ست که ما داریم. دیگر مرا هرگز از زندگیت بیرون نکن. مرا بپذیر، نه آن‌طور که تقدیری محتوم را پذیرا می‌شویم؛ آن‌طور بپذیرم که انسانی را می‌پذیریم با همه‌ی ضعف‌ها و قوت‌هایش. منتظرم بمان. همه‌چیز را از نو می‌سازم. خودم را. عشقمان را، میان دست‌های تو در امتدادِ این فراق. با کورترین اعتمادها‌. ‌ مأیوس می‌بوسمت. ناتوان از کنده‌شدن از تو. ‌ ‌ آلبر کامو نامه به ماریا، ترجمه‌‌ی خانلو
نمایش همه...
«قبول نداری خیلی معرکه است که از شر همه چی و همه کس خلاص شوی و بروی جایی که هیچ کس تو را نشناسد؟ گاهی دلم می‌خواهد همین کار را بکنم.» - چوب نروژی؛ هاروکی موراکامی. #کتاب_بخوانیم
نمایش همه...
خب اینم روز جهانی یکی از غذاهای ما جنوبیا ک خالی از لطف نیست خوردنش 🍃 #جنوب #روز_جهانی_فلافل :)
نمایش همه...
روز جهانی فلافل 2024 ،روز فلافل هر سال در 12 ژوئن برگزار میشود این روز به غذای محبوب خاورمیانه که از لوبیا فاوا سرچشمه میگیرد اختصاص دارد در واقع این روز به عنوان روز جهانی فلافل نیز شناخته میشود روز جهانی فلافل 2024 روز چهارشنبه جشن گرفته می شود. این روز برای تشویق مردم به امتحان کردن غذا است. فلافل یک خوراکی سالم است که میتوانید آن را در هر زمانی از روز بخورید میتوان آن را به تنهایی خورد یا در پیتا ریخت این یک غذای گیاهی است که گوشت یا لبنیات ندارد بنابراین باید آن را امتحان کنید.
نمایش همه...
2.76 MB
6.00 MB
جرقه‌های خیال مرا، گاه فقط یک «کلمه» روشن می‌کند، و گاه بوی «شوری» آب. آنگاه حس می‌کنم در قایقی شناور هستم که زیر پایم این پا و آن پا می‌شود در اقیانوسی که بی‌انتها است و بدون ساحل. به گونه‌ای شگفت‌انگیز، رها هستم، امن در آن جعبه‌ای چوبی... عاشق هیچ کس نیستم، و عاشق هیچ چیز... هالینا پوشویاتوسکا برگردان: مرجان وفایی
نمایش همه...
‌ دلم می‌خواست از زهداِن تو زاده می‌شدم چندی دروِن تو زندگی می‌کردم. از وقتی تو را می‌شناسم، یتیم‌ترم. ‌ آه، ای غارِ لطیف، ای بهشتِ سرخِ پرحرارت: در آن نابینایی چه حظی بود! ‌ دلم می‌خواست جسمت می‌پذیرفت زندانی‌ام کند، که وقتی نگاهت می‌کردم چیزی در اعماقت منقبض می‌شد و احساس غرور می‌کردی وقتی به خاطر می‌آوردی سخاوت بی‌همتایی را که تنت بدان خود را می‌گشود تا رهایم کند. ‌ برای تو بود که رمزگشاییِ نشانه‌‌های زندگی را از سرگرفتم نشانه‌هایی که دلم می‌خواست از تو‌ دریافت می‌کردم. ‌ ‌ ‌ توماس سگوویا، ترجمه‌ی محسن عمادی
نمایش همه...
از روزنه‌ی امید بیشتر از گیوتین هراس دارم. #پرویز_شاپور
نمایش همه...
. و جهان نه با انفجاری که با مویه‌ای به پایان می‌رسد. #تی_اس_الیوت سعدی_گلبیانی
نمایش همه...
صبح ب خیر ☕️
نمایش همه...