کانال رسمی گنجور
12 654
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+17 روز
-5630 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailableShow in Telegram
بسامد واژگان در گنجور:
در شاهنامه چند بار از ایران نام برده شده؟ پرکاربردترین کلمه غیر از حروف ربط و افعال پرکاربرد در رباعیات خیام کدام کلمه است؟ در غزلیات سعدی بیشتر از واژهٔ «دلبر» استفاده شده است یا از واژهٔ «معشوق»؟ به نسبت حجم کل، درصد کاربرد کلمهٔ «عشق» در غزلیات شمس بیشتر است یا در غزلیات حافظ؟
«بسامد واژگان» در فهرستهای بخشهای گنجور برای پاسخگویی به این دسته سؤالات ایجاد شده است.
ادامهٔ این مطلب را اینجا بخوانید:
https://blog.ganjoor.net/1403/04/06/words-frequency/
❤ 12👍 9👏 1😍 1
Repost from کاریز
ما ز قرآن مغز را برداشتیم
پوست را بهر خران بگذاشتیم...
مختصری بگوییم از سابقه این بیت بسیار مشهور و رایج که عارف و عامی، هر یک به خیالی، آن را از قول مولانا میآورند.
این بیت که به چند صورت متفاوت هم رایج است، چنان که توقّع میرود، موجب واکنشهای بسیاری هم شده است. برخی همدلانه به نگاه مغزْبین آن توجّه دادهاند، بلکه آن را ستودهاند، عدّهای شیوهٔ بیان و الفاظ آن را نقد کردهاند و برخی هم به کلّ بیت را موهن و ناپسند دانستهاند و از این رو به مولانا تاختهاند. این یادداشت البته نظر به این نکات ندارد. پرسش این است که سابقهٔ این بیت چه بوده، چطور به مولانا منسوب شده و چه ردّی از آن میتوان یافت؟
پنهان نیست که این بیت در چاپهای انتقادی مثنوی، مبتنی بر نسخ اصیل و اوّلیه، دیده نمیشود. در مثنویهای متاخّر چطور؟ باز تا جایی که من جُستهام، این بیت حتّی در نسخ متاخر مثنوی هم، که سرشار از ابیات الحاقیست، حضور ندارد. نسخهٔ ناسخهٔ مثنوی عبداللطیف عبّاسی گجراتی که حدود دو هزار بیت الحاقی نسبت به دستنویسهای اصیل کهن دارد، یا نسخ بعدی که ابیات افزوده متفاوتی دارند و حتی مثنویهای چاپ هند... من کهنترین سابقهای که از آن یافتم در سخنرانی یکی از نمایندگان مجلس عهد پهلوی بود! پس اصل و علّت شهرت این انتساب چه بوده؟
استاد احمد گلچین معانی در سال ۱۳۴۳ مقالهای منتشر کردهاند با عنوان «احوال و آثار خطائی قمی». در این شرح احوال، از قول خود خطائی قمی آمده که او، در کنار دیگر آثار نظم و نثر، گزیدهای از مثنوی فراهم کرده است با این توضیح:
«یکی از آنها لبّ مثنوی است که در سه سال ترتیب یافته، الحقّ اگر رنجی برد گنجی به جهت عارفان حقیقت که سالکان طریق معروفاند، گذاشت، و چنان میداند که مغزِ نغزِ مثنوی و جوهرِ جان کلام مولوی رومی اعلی الله مقامه را چون روح از تن کشیده باشد، و به از این لُبّی نیافته باشد:
خطائی:
مغز نغز مثنوی برداشتم / پوست را بهر خران بگذاشتم
شُکر لله در جهان بیمدار / از خطائی ماند نقشی یادگار»
استاد گلچین معانی در همان یادداشت کتاب را بیشتر معرّفی کرده است: «کتاب لبّ الالباب و مفتاح الابواب گزیدهایست از مثنوی شامل دو هزار و پانصد و پنجاه بیت که در مشهد به مدّت سه سال تنظیم کرده و در ۱۲۴۵ هـ ق پایان یافته است.»
اگر براستی از سر عمد و قصد نظیرهسازی نبوده، عجیب است که خطائی قمی عنوانی چنین نزدیک به «لبّ لباب مثنوی» ملّاحسین کاشفی برگزیده است.
چنان که میبینیم، آن بیت «مغز نغز مثنوی برداشتم...» با تصریح نویسنده، از خود خطائی است و البته اشاره به مغزِ نغز هم مناسب عنوان کتاب «لبّ الالباب». پس اگر این احتمال بعید را کنار بگذاریم که خود او هم در ساخت این قطعه، نظر به بیت رایج دیگری داشته است، که ما شاهدی بر آن نداریم و هنوز سابقه استفاده از آن را هم در متون پیش از ۱۲۴۵ هـ ق ندیدهایم، میتوانیم با احتمال زیاد چنین فرض کنیم که:
بیتِ خطائی در باب گزینشِ مغزِ «مثنوی معنوی مولوی» که در چشم برخی ادبا و عرفا «هست قرآن در زبان پهلوی»، شکل بیت سایره گرفته است و از آنجا که در خصوص مثنوی بوده، و در وزن مثنوی هم بوده، کم کم با اندکی تغییر صورت از قول مولانا در باب قرآن فرض شده و بکار رفته است. احتمالا همین سابقه کوتاه بیت دلیل غیبت آن در نسخ دستنویس و چاپی است. به واقع این صورت جدید فرصت آن را نداشته که مانند موارد نظیر متعدد، ابتدا به حاشیه و از آنجا به متن رود، منتهی صورت شفاهی بیت رایج بوده است تا این اواخر که اینجا و آنجا ظاهر شده است.
همچنان جای جستجوی حلقههای مفقوده گردش این بیت است که خطائی شاعر در اصل در خصوص مثنوی گفته بود و بعد به خود مولانا منسوب شد در باب قرآن.
.
👍 9👏 1😁 1
Photo unavailableShow in Telegram
آمار منابع دیجیتال گنجور
بخش عمدهٔ محتوای گنجور از نرمافزارها و وبگاههای دیگر وارد شده است و در این زمینه علاقمندان ادبیات مدیون بزرگوارانی هستند که پیش و بیش از گنجور روی دیجیتالی کردن میراث ادب ایرانزمین سرمایهگذاری کردهاند.
ادامهٔ این مطلب را اینجا بخوانید:
https://blog.ganjoor.net/1403/04/01/source-stats/
👍 9❤ 4
Repost from جستارهای ابوالفضل خطیبی
وُرا، وِرا، وَرا
ابوالفضل خطیبی
در شاهنامه و متون نظم و نثر فارسی صورت ورا فراوان به کار رفته است. اجزای این صورت چیست و آن را چگونه باید تلفظ کرد؟
@dr_khatibi_abolfazl
وُرا، وِرا، وَرا_ابوالفضل خطیبی.pdf2.68 KB
👍 6
احتمالاً مرتبط با نظر دکتر عیدگاه عزیز که در کانال تلگرامشان سلسله صحبتهایی در مورد تلفظ وَ در شاهنامه داشتهاند، به نحوهٔ حرکتگذاری وَ و البته سایر کلمات در این نسخههای کهن توجه فرمایید 👆
👍 2
Repost from عیدگاه
01:44
Video unavailableShow in Telegram
خوانش «وُرا» در چاپ دکتر خالقی مطلق از شاهنامه، بر چه اساسی است؟
◽️ وحید عیدگاه طرقبهای
@vahididgah
27.62 MB
👍 1
Repost from کاریز
وسعت و دامنه کلمات...
مقایسه وسعت واژگان گویندگان و نویسندگان، لوازمی دارد که از جمله آنها وحدت زمان و موضوع و سبک و حتی حجم اثر است. اثر حماسی را نمیتوان با اثری تغزلی و آن را با حکمت و عرفان سنجید. همچنین دوره یا فاصله زمانی آنها مهم است، به مثال آثاری از قرن ششم را با قرن دهم. دیگر سبک آثار است. نظم مثل نثر نیست و اثر تالیفی همچون ضبط گفتار شفاهی. حجم و بلندی اثر هم مجال استفاده از واژگان متنوعتری را فراهم میکند که در اثر کوتاهتر ممکن نیست... خلاصه این نکات هست امّا با این همه میتوان تصویر و نموداری آورد و تفصیلش را گذاشت برای وقت و جای دیگر.
پیشتر آوردهام که وسعت واژگان مثنوی در ادب ما بینظیر است. علّت این گستردگی ویژه، متعدّد و چندسویه است. از جمله استفاده فراوان واژگان عربی شامل استشهادات به آیات و احادیث، دیگر مخزن غنی واژگان مولانا که جدای آنچه معمول اهل شعر و ادب عصر اوست از اصطلاحات عرفانی و فقهی و متکلّمانه مدرسی تا تعابیر و ترکیبات روزمره مردم و ابزار و آلات محترفه را هم دربرمیگیرد و در کنار اینها ترکیبسازیهای مولانا. مقایسه مثنوی با بوستان شاید مفید باشد که اندکی بزرگتر از دفتر اول مثنوی است و حدود ۷۵۰۰ واژه ناتکراری دارد و رقم متناظر در دفتر اول حدود ۹۰۰۰ است. در قیاسی مع الفارق! سنجش متن اصلی مثنوی با ترجمه نیکلسون هم جالب است. میبینیم که تعداد کل واژگان ترجمه بسیار بیشتر شده، تا حدی به دلیل ساختار زبان انگلیسی و خصوصا حضور حروف تعریف و اضافه، اما در کل تعداد واژگان ناتکراری آن بسیار کمتر از اصل اثر است.
وسعت کاربرد واژگان مولانا را در مقایسه زبان غزلیات او با حافظ و سعدی هم میتوان دید. حافظ و سعدی از این جهت بسیار نزدیک هستند. من در اینجا حجم متناظری از دیوان شمس را از آغاز کلیات با دیوان سعدی و حافظ مقایسه کردهام تا دامنهها نزدیک باشند و میبینیم که واژگان مولانا همچنان تنوع بیشتری دارد. در این نمودار به واقع فقط دیوان شمس است که، به دلیل مقایسه همحجم با غزلهای حافظ و سعدی، کامل شمارش نشده و در باقی موارد دامنه تحقیق تمامی اثر بوده است.
در نهایت، در سبک و زمان و موضوعی به کل متفاوت، میتوان سراغ کاخ شاهنامه رفت که تعداد واژگان آن نزدیک به پانصد و پنجاه هزار است، ساخته شده از هفده هزار خشت متفاوت.
به همین ختم کنیم که ما واژه میشمریم و «زمانه دم ما همی بشمرد».
K-Images
❤ 9👍 2
Repost from کاریز
دو سه بیت ماند باقی، تو بگو بر این نشانی...
چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟ امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر؟ یک شبی بیدار شو، دولت بگیر...
صاحب این دو بیت مشهور، که با نغمهٔ افشاری استاد شجریان، شاید آشناترین ابیات مثنوی هم باشند، کیست!؟ نه، مولانا نیست! به واقع گویندهٔ آن خیلی هم متاخّر است امّا انصاف آن است که این دو بیت چنان در میان ابیات مثنوی خوش نشستهاند که گویی کلام مولانا بودهاند که از قلم کاتب جا ماندهاند، دست کم، آن کاتب نخستین.
من مدّتی در بین دستنویسهای مثنوی میجستم تا بدانم که اصل این ابیات از کجاست، کی به مثنوی افزوده شده و اگر دست دهد، شاعر آنها چه کسی بوده است.
پیش از هر نکته بگوییم که این ابیات کجای مثنوی بودهاند. دفتر پنجم مثنوی، در حدود ابیات ۲۱۵۰، پیش و پس از عنوان: «حکایت در تقریرِ این سخن که چندین گاه گفت و گو را آزمودیم، مدّتی صبر و خاموشی را بیازماییم» این دو بیت اصیل آمده است که:
چند گفتی نظم و نثر و راز فاش / خواجه یک روز امتحان کن گنگ باش
چند پختی تلخ و تیز و شورْگز / این یکی بار امتحان شیرین بپز
و همینجاست که سه بیت افزوده میآیند که دو بیتش را پیشتر آوردیم به علاوهٔ این بیت که در مثنوی افشاری استاد نیامده و از این رو شهرت آن دو بیت را هم ندارد:
روزها بردی به سر در هزل و جدّ / روزکی دو جهد را شو مستعد
امّا این ابیات در نسخ قدیم مثنوی دیده نمیشوند. حتّی نسخهٔ ناسخهٔ مثنوی عبداللطیف عبّاسی گجراتی، جمع آمده در ۱۰۳۱ هـ ق، که حدود دو هزار بیت الحاقی نسبت به دستنویسهای اصیل کهن دارد، همچنان فاقد این ابیات است. حاصل جستجو را خلاصه کنم که کهنترین نسخهای که من این ابیات را در آن دیدهام، تحریر وصال شیرازی، خطّاط و شاعر مشهور، مورّخ ۱۲۴۳ هـ ق است. از وصال و فرزندان او، تحریرهای متعدّدی از مثنوی باقیست. فرزند او توحید در پایان نسخهٔ مورّخ ۱۲۸۱ هجری مینویسد که این سومین تحریر مثنوی به خطّ اوست.
در عکسی که آوردهام، دو نسخه میبینیم که کتابت هر دو در سال ۱۲۴۳ هـ ق بوده است. کاتب تصویر بالا، عبدالله بن احمد فسایی است که این ابیات در نسخه او نیست. تصویر پایین امّا همان نسخه به خطّ وصال شیرازی است که ذکر شد. پس از این است که این ابیات اندک اندک در برخی دستنویسها ظاهر میشوند.... برای مثال نسخ قرن سیزدهم به خطّ محمّد بن عبّاس بنایی، زین العابدین مراغی، محمّد مهدی فراهانی، شامل این ابیات نیستند حال آن که در همین حدود زمانی، این سه بیت در نسخ احمد وصال و محمّد هاشم خوانساری دیده میشوند و پس از این کم و بیش در بیشتر نسخ دستنویس و از آنجا هم در چاپ سنگی دارالطّبع طهران مورخ ۱۳۰۷ هـ ق و این هست تا تصحیحات انتقادی به نسبت معاصر که این ابیات از متن بیرون رفتهاند.
«گفت ای یاران سؤالی میکنم، مردِ درویشم، همین آمد فنم!» که آیا، با احتیاط، نمیتوان احتمال داد که این ابیات افزودهٔ خود وصال شیرازی باشند؟ شاعری چنین قویدست که ذهن و زبان و دست و نگاهی اینگونه همدم و آشنا با مثنوی داشته است؟
بیفزاییم که ابیات الحاقی در مثنوی از این نوع، و چنان که با قید احتیاط و احتمال آمد، افزودهٔ وصال شیرازی، بیش از این است که جا دارد به استقلال به آن پرداخته شود. در این یادداشت کوتاه امّا «به این دو بیت اختصار کردیم» که حاضر در حافظهٔ همهٔ ماست.
K-Images
❤ 16👍 4👏 2
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.