cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

کوسه

من خستم. اینم روزمره‌نویسی عمومی منه. اگه قول می‌دی بی سر صدا یه جا بشینی، آبمون باهم توی یه جوب می‌ره. اگه نه، درم پشت سرت ببند. لینک‌های مرتبط با من: https://zil.ink/nira شناس @nnkskhnmg اینستا: niras.daily

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
9 604
Suscriptores
+1224 horas
+1097 días
+50330 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
کاش استوری‌های اینستاگرام هم مستقیم توی تلگرام میومد و مطالبی که گفتی حیف نمی‌شد برای کسایی که فقط تلگرام دارن و نه اینستاگرام.
5821Loading...
02
جواب آزمایش اومد و پاک پاکم 👍🏻
7073Loading...
03
اینکه مشکلت اسم داشته باشه و آدم‌ها بفهمن چته خیلی اتفاق خوبیه. برای ۱۸ سال آدم‌ها نمی‌دونستن من چمه و الان فقط یه اسم می‌گم و همه می‌دونن چمه. آدم احساس غریبگی بهش دست نمی‌ده.
1 1607Loading...
04
هنوز.
1 1258Loading...
05
عاشقم باش، هنوز :) @emicalll
1 13229Loading...
06
Media files
1 1237Loading...
07
- چشم‌ها
1 0960Loading...
08
امروز برام اینجوری بود که با هرکسی صحبت کردم از مقادیر بدبختی‌های بزرگ زندگیم گفتم و هر هر خندیدم و همه اینجوری بودن که وای خوبه باز می‌خندی 😮‍💨
2763Loading...
09
Media files
1 75819Loading...
10
Media files
1 74761Loading...
11
من به بغلی به بزرگی سالیوان نیاز دارم تا جمع شم توش و بخوابم. بخوابم. ببین. بخوابم.
1 77632Loading...
12
Media files
1 75737Loading...
13
همو بغل کنید کصکشا، شاید فردا افتادید مُردید.
1 75930Loading...
14
یه ملتی بی‌آغوش و محبت و نقطه‌ی امن، نشستیم دور هم، حسرت می‌خوریم.
1 95432Loading...
15
بعضی درد هارو هم فقط آغوش یک زن تسکین می‌ده.
1 75422Loading...
16
بعضیشم فقط سکس.
1 75121Loading...
17
Media files
1 78835Loading...
18
بعضی مشکلات زندگی رو، فقط یه آغوش مردونه حل می‌کنه.
1 67138Loading...
19
Media files
1 72121Loading...
20
-
1 88620Loading...
21
بعضیاتون خیلی مهربونید. ری‌اکت‌هاتون به این نوشته‌ها باعث می‌شه باز به جهان لبخند بزنم.
1 7795Loading...
22
Media files
1 78220Loading...
23
زن در به در دنبال کتاب زن اشو می‌گردم. پی‌دی‌اف فارسیش رو دارم و از نوجوونی تا به حال بارها خوندمش. اشو، گیلتی‌پلژر منه. جهان‌بینی این مرد و جهانی که پای نهاد برام قشنگه. مسئله‌ی زن، برای من یک فیگور زنانه‌ی کامله. یکی از سایدهای زندگیم. یکی از چیزهایی که اشو تمام زندگیش تلاش کرد انجام بده رها کردن زنان از خودتحقیری زیادشون و شناختن قدرت فیگور زنانه بود. نمی‌دونم چقدر موفق شد. من رو که بارها از اول احیا کرد. حالا دنبال کتابش به ایتالیاییم. چاپ جدیدش رو دست بردن. دنبال چاپ قدیم می‌گردم. دوست‌دارم این‌بار زن رو به ایتالیایی بخونم. امروز شماره‌ی چندتا از کتابفروشی‌های خیلی قدیمی و دست‌فروش رو گرفتم و براشون پیام گذاشتم تا شاید پیداش کنم. وقتشه بیشتر و دوباره این ساید رو احیا کنم. پ‌ن۱: هیچوقت قصد معرفیش رو نداشتم چون زیادی برام چالش و ارزش داره. شما هم فکر کنید من معرفی نکردم. اما اگر خوندینش برام بنویسید تجربتون رو.
1 83655Loading...
24
Media files
1 70722Loading...
25
درد. یه روز خیلی رندوم یه کتابی رو توی کتابفروشی ورق زدم و اسمش درد در جامعه یا همچین چیزی بود. صفحه‌ی اولش نوشته بود برخلاف اینکه می‌گن بگو دوستت کیه تا بگم کی هستی، دررابطه با جامعه باید گفت بگو ارتباطت با درد چطوره تا بگم در چه موقعیتی هستی. از اون روز به بعد متوجه شدم باید رابطم رو با درد بهبود بدم. متوجه شدم این رابطه‌ایه که همیشه با نفرت نوشتیمش. شروع کردم عوض کردن این رابطه. از نفرت بهش کم کردم و اهمیتش رو درک می‌کنم. نیازی به جنگ باهاش نمی‌بینم. اسمش رو می‌ذارم بحران و معتقدم بحران برای رشد، نیازه. پ‌ن۱: منظورم درد روانیه چون هرگز در قبال درد فیزیکی احتمالا توانا نمی‌شم.
1 69026Loading...
26
مستعد نور. چند وقته زیاد بهش فکر می‌کنم. این یه بیت تو مغزم رژه می‌ره. می‌گم نور خواهی، مستعد نور شو. از یه فلاکت به گل نشستگی‌ای درم آورده. من نوری رو توی زندگیم می‌خوام و قصد دارم مستعدش شم. در قبالش گذاشتم خودم نور دیگری بشم. مستعد شدن، فعل دوست‌داشتنی‌ایه. یعنی پیکرت رو بتراش و قابل شو. قابل شدن. من دوست‌دارم قابل چیزی که می‌خوام باشم. من دوست‌دارم کسی که من رو می‌خواد قابلم باشه. من دوست‌دارم هرچیزی هرجایی که هست، قابل اونجا شده باشه. و این هفت‌خوان رستمه. شاهنامه خونی و تمام فیلم‌های جنگ خیر و شر، قرار نبود روایت خیر و شر باشه، قرار بود بیانگر قابل شدن و مستعد چیزی شدن باشه. چه خیر، چه شر. قصد دارم مستعد شم. قصد دارم مستعدین رو سرجاشون بذارم. قصد دارم نظم زندگیم رو برحسب لایق بودن و شدن بچینم. و اولین کسی که توی زندگیم سر نظم می‌برمش، خودمم. مستعد نور شدن.
1 69936Loading...
27
انقلاب روزمره. یه روزهایی هستن که ترجیح می‌دم بارها و بارها تکرار شن. نه چون خیلی خوش و خوبن. نه چون زندگی رو خوش رقصیدی. نه چون پر از خبر خوبن. فقط چون انقلابین. ده تا از این روزها توی زندگیت داشته باشی یکی دیگه می‌شی. حقیقتش اینه که یکی دیگه شدم. امروز خودم رو دیدم. شاید بخاطر اینه که ناراحتم. شاید بخاطر اینه که با عالم و آدم کات کردم. شاید بخاطر اینه که تنها بودم. نمی‌دونم. فقط می‌دونم خیلی آدمِ سفتِ گردن کلفتی شدم. جهنم که شبا گریه می‌کنم و از غم به اشک می‌رسم. یه چیزی توم بیدار کرده. چیزی که می‌گه اگر قرار باشه سال دیگه بمیری، این جوری نیست که بخوای مرده باشی. مرگ، زندگی رو زنده می‌کنه. فکر مرگ، آدم رو از نو می‌سازه.
1 54415Loading...
28
درِ دیوانگی @emicall
1 45325Loading...
29
ام‌آر‌آی شکم. این برای کسیه که ممکنه یه روز توی زندگیش اینکارو بکنه. وقتی گردنم رو هم انجام دادم تجربم رو نوشتم چون فکر کردم اگر کسی مثل من باشه، نیاز داره تجربه کسی رو بخونه و آروم شه. حقیقتش اینه که باید لباس‌هات رو دربیاری. می‌ری توی دستگاه. دستگاه معمولی ام‌آر‌آی‌. یه تونل قبر مانند. شکمت رو با یه چیزی می‌بندن و نباید تکون بخوری. به صورت پریودیک بهت می‌گن نفست رو نگه داری و برای ده ثانیه باید نفست رو نگهداری. تقریبا بیست بار اینکارو انجام می‌دی. و بعد تمومه. حقیقتا دردناک نیست. وسطاش کمی احساس ویبره می‌کنی. یکمم احساس عجیب چون استرس داری.‌ ولی زیاد طول نمی‌کشه. از صداهاش نترس. فکر کن بیت‌باکسن. باهاشون ریتم بساز. زود تموم می‌شه. نتیجش رو نمی‌دونم. امیدوارم خوب باشه. اگر نبود نمیدونم چجوری می‌خوای به نزدیکانت خبرشو بگی. منم دارم بهش فکر می‌کنم. جوابش رو فردا بهم می‌دن. بگذریم.
1 4525Loading...
30
اضطراب اجتماعی، لطیفه بود. من مدت‌ها از اضطراب اجتماعی رنج بردم و امروز، اضطراب اجتماعی برای من لطیفه بود. با یکی از بچه‌های کتابخونه سر صحبت رو باز کردم و یک ساعت صحبت کردیم. گفت می‌دونی، بعد آخرین امتحان، یه نفس راحت می‌کشی و می‌گی: الان دیگه می‌تونم بخوابم. و من با گوشت و پوست و استخونم درک کردم. لذت گفتن اینکه فردا می‌تونم بخوابم. نه که الان نخوابم. می‌خوابم. خوبم می‌خوابم. اما لذت آسایش خواب بدون آلارم و دغدغه، چیز دیگه‌ایه. گفتم دوتا امتحانم مونده ولی نمی‌دونم کی فارغ‌التحصیل شم. گفت ببین، تلاشت رو بکن برای زودتر فارغ‌التحصیل شدن. ولی هیچکس با یه ماه دیرتر فارغ‌التحصیل شدن نمرده. گفت ببین ارزشش رو نداره روانت رو نابود کنی تا تاریخ فارغ‌التحصیلیت متفاوت شه. گفت درسته که شاید مدتی کمتر پشت امتحان‌ها بمونی اما می‌دونی... تهش بازم تموم می‌شه. گفت دوراه بیشتر نداری. خودم می‌دونستم دو راه بیشتر ندارم. ولی گفت ببین من موفق شدم. گفت ببین باورم نمی‌شه بیرون بهم می‌گن زیست‌شناس! خندیدم. گفت هنوز باور نمی‌کنم مدرکمو گرفتم. گفت توام بالاخره دیر یا زود می‌رسی اینجا. گفت ارشد انقدر دردت نمیاد. و من الان آدم آروم‌تریم.
1 48917Loading...
31
وسط میدون شهر، رقصیدم. از دور طولانی نگاهش کردم. توی ذهنم دنبال یه همراه بودم. دنبال کسی که بگه برو بابا جان برقص. بگه طوری نیست. مردم رو نگاه کردم. اون رو نگاه کردم. سریع فهمید که طولانی مدت دارم نگاهش می‌کنم. وقتی رفتم پیشش، خندیدم و گفتم آرزومه برقصم. وقتی برام آهنگ greensleeves رو زد، کوله‌ام رو گذاشتم زمین. انگار که چالشی رو پذیرفته باشم. اون آهنگ یکی از بدریتم ترین آهنگ‌ها برای رقصه. جلوش رقصیدم و رقصیدم. گاهی نگاهم کرد. گاهی نکرد. پیر بود. یاد بوف‌کور افتادم. یاد پیرمرد که رقص زن رو به تماشا می‌نشست، کل روز. به هدایت فکر کردم. نگاه‌هایی که روم بودن رو دیدم. و وقتی تموم شد، باهام دست داد و آفرین گفت. ازش تشکر کردم و بعد از اونجا فرار کردم. قلبم توی حلقم بود. می‌خندیدم. من دوباره به جهان لبخند می‌زدم.
1 53610Loading...
32
گوئرچی: آدمی که به زیستن امیدوارت می‌کنه. وقتی بهم ایمیل زد باورم نمی‌شد. حرفش رو از آنتروپولوژیست‌ها زیاد شنیده بودم. پدر آنتروپولوژی پزشکی ایتالیا. دعوتم کرده بود موزه‌ی قوم‌پزشکی. وقتی رفتم خودش و زنی درحال نصب یه سری از وسایل بودن. بنظر میومد قسمت جدید موزه رو دارن پوشش می‌دن. اومد پایین. باهام دست‌داد. پیر بود. دلم سوخت. و متوجه شدم با یه گنجینه رو به رو شدم. باهاش صحبت کردم. براش از ایران، از نیکا بودن و از خواسته‌هام گفتم. با دقت گوش می‌داد و برام توضیح داد. گفت می‌بینی توی ایتالیا فقط حرفی از بین‌رشته‌ای می‌زنن اما واقعیتی نداره. وقتی اهدافم، صحبت‌هام و من بودنم رو شنید، گفت یه جلسه می‌ذاریم بین ما آنتروپولوژیست‌های با سابقه‌ی جنوا، می‌بینیم چیکار می‌تونیم برای تو بکنیم و چطور می‌تونیم راهنماییت کنیم. خوشحال شدم. شمارش رو داد. گفتم دوست‌دارم کار عملی کنم. قرار شد برای تابستون، برم کمکشون توی موزه و باهاش همکاری کنم. گوئرچی گنجینه‌ای از دانسته‌هاست که دوست‌دارم بجومش قبل از اینکه تموم شه. براش مهم نبود اگر فقط لیسانسم. براش مهم نبود اگر یه چیز دیگه دارم می‌خونم. براش مهم نبود نمره و فلانم چنده. من رو شنید. من براش یه انسان بودم. موزه رو بهم نشون داد. تمام ابزارها. گفت یک روز اختصاصی بیا تا توضیحات کامل رو برات بگم. خوشحال شدم. وقتی از موزه اومدم بیرون، دوباره به جهان لبخند زدم.
1 72514Loading...
33
برای صد و یکمین بار از صبح پلیش کردم.
1 6864Loading...
34
دارم فکر می‌کنم اگر یه روزی یه چیزی توم پیدا کنن، چجوری قراره به بقیه بگمش؟ چجوری این توانایی رو خواهم داشت؟
1 7756Loading...
35
اومدم ‌ام‌آر‌آی و بالاخره این اتفاق لعنتی داره میفته.
1 8062Loading...
36
من بسیار معتقدم که نور خواهی مستعد نور شو دور خواهی خویش‌بین و دور شو
2 05970Loading...
37
اینا اون روزهایین که من اسمش رو می‌ذارم: برای رویا هرکاری کردن.
2 02120Loading...
38
رقصیدم فکر کنم همین الان یکی از آرزوهام رو زندگی کردم. مردی که داشت وسط میدون گیتار می‌زد رو برای دو سه تا آهنگ نگاه کردم و آرزو کردم. وقتی دید نمیرم ازم تشکر کرد. گفتم دارم آرزو می‌کنم باهات برقصم ولی جراتشو ندارم. گفت درسشو می‌خونی؟ گفتم نه علاقمه. گفت هرموقع خواستی اینجام. دید مرددم. گفت می‌خوای یه تستی کنی؟ گفتم چیو؟ گفت یه آهنگ بگو. ذهنم خالی بود. greensleeves زد. و من کولم رو گذاشتم کنار و گفتم قبوله. و توی میدون اصلی شهر، رقصیدم. من بانوی سبز بودم.
2 08327Loading...
کاش استوری‌های اینستاگرام هم مستقیم توی تلگرام میومد و مطالبی که گفتی حیف نمی‌شد برای کسایی که فقط تلگرام دارن و نه اینستاگرام.
Mostrar todo...
جواب آزمایش اومد و پاک پاکم 👍🏻
Mostrar todo...
اینکه مشکلت اسم داشته باشه و آدم‌ها بفهمن چته خیلی اتفاق خوبیه. برای ۱۸ سال آدم‌ها نمی‌دونستن من چمه و الان فقط یه اسم می‌گم و همه می‌دونن چمه. آدم احساس غریبگی بهش دست نمی‌ده.
Mostrar todo...
هنوز.
Mostrar todo...
AMANDOTI - Settembre (320).mp34.75 MB
عاشقم باش، هنوز :) @emicalll
Mostrar todo...
Maneskin e Manuel Agnelli - Amandoti (live) Sanr 7gNYRIT-xAc.m4a4.17 MB
Irama - A L I.mp37.23 MB
- چشم‌ها
Mostrar todo...
امروز برام اینجوری بود که با هرکسی صحبت کردم از مقادیر بدبختی‌های بزرگ زندگیم گفتم و هر هر خندیدم و همه اینجوری بودن که وای خوبه باز می‌خندی 😮‍💨
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
Par Shekasteh.mp317.79 MB