cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

-در اعماقِ رگ‌هایم.

"خیال کن نشستی کنارم، دارم همه‌ی ناگفتنی‌ها رو می‌گم." @VeinletBot

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
684
Suscriptores
Sin datos24 horas
-47 días
-2930 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
چگونه بغض خود را در جمع نگه داریم تا نترکد؟ چگونه چشم های گریه آلود خود را از نگاه بقیه پنهان کنیم تا نفهمند؟ چگونه این حس و‌ دلمان را کتمان کنیم
1184Loading...
02
حرف بزنیم @VeinletBot حرف‌های لحظه‌ای... !.
360Loading...
03
امروز فهمیدم، خیلی زیاد دل‌‌م برای هوای ابری و بارونی تنگ شده بود.
1993Loading...
04
حرف‌های لحظه‌ای! : @VeinletBot
280Loading...
05
توی ذهنت صحبت نکن!.
3095Loading...
06
امروز مشغولِ هدر دادن زندگی بودم.
3258Loading...
07
در عین حال که برام مهم نیست، احساس می‌کنم قلبم مچاله‌ست. مثل همیشه درگیره تناقض‌م.
32610Loading...
08
وقتی از جزئیاتِ روزی که سپری کردم، برات می‌گم یعنی تو آدمِ امنِ منی.
4154Loading...
09
وقتی از جزئیات زندگیم برات میگم یعنی واسم به شدت اهمیت داری، وگرنه من اصلا حوصله صحبت ندارم.
4005Loading...
10
انگار خودم‌ رو توی یه سنی، جا گذاشتم. هنوز باورم نمی‌شه از اون سن گذر کردم و حالا همه چیز فرق کرده.
3974Loading...
11
در مواجه با اتفاقاتی که می‌افتن، یه "چرا؟ که چی بشه‌"ی خاصی دائما گوشه‌ی ذهنمه.
3811Loading...
12
حین اینکه داشتم براش توضیح می‌دادم چه‌قدر توقع این اتفاقات رو‌ نداشتم و تا چه حد فرو پاشیدم، نشست کنارم. بغلم کرد. با هرجمله‌ایی که می‌گفتم محکم‌تر بغل‌م می‌کرد. می‌خواست بگه من هستم، می‌فهمم. کاش می‌شد تا همیشه توی اون آغوش می‌موندم.
4442Loading...
13
Media files
4240Loading...
14
کاش یه دکمه بود، می‌زدی، خاموش می‌شدی، برای همیشه. اینطوری خیلی راحت‌تر بود. یکی دو هفته‌س به طور جدی دارم به مرگ فکر می‌کنم. چون الانشم فرقی با مُرده ها ندارم. زنده‌ام. فقط نفس می‌کشم، اینکه نفس می‌کشم به این معنی نیست که زنده باشم. هیچ فرقی با جنازه ها ندارم، حتی کار هایی که قبلاً می‌کردم دیگه هدف نیستن برام. صبح تا شب فقط هستم، که زمان بگذره، درواقع نیستم اصلاً، نه برای خودم، نه اینجا، هیچ‌جا. چرا زنده‌ام نمی‌دونم. بخدا اگه می‌دونستم با یه بشکن زدن می‌تونستم بمیرم اینکار رو می‌کردم.
4081Loading...
Repost from N/a
چگونه بغض خود را در جمع نگه داریم تا نترکد؟ چگونه چشم های گریه آلود خود را از نگاه بقیه پنهان کنیم تا نفهمند؟ چگونه این حس و‌ دلمان را کتمان کنیم
Mostrar todo...
حرف بزنیم @VeinletBot حرف‌های لحظه‌ای... !.
Mostrar todo...
امروز فهمیدم، خیلی زیاد دل‌‌م برای هوای ابری و بارونی تنگ شده بود.
Mostrar todo...
حرف‌های لحظه‌ای! : @VeinletBot
Mostrar todo...
توی ذهنت صحبت نکن!.
Mostrar todo...
امروز مشغولِ هدر دادن زندگی بودم.
Mostrar todo...
در عین حال که برام مهم نیست، احساس می‌کنم قلبم مچاله‌ست. مثل همیشه درگیره تناقض‌م.
Mostrar todo...
وقتی از جزئیاتِ روزی که سپری کردم، برات می‌گم یعنی تو آدمِ امنِ منی.
Mostrar todo...
وقتی از جزئیات زندگیم برات میگم یعنی واسم به شدت اهمیت داری، وگرنه من اصلا حوصله صحبت ندارم.
Mostrar todo...
انگار خودم‌ رو توی یه سنی، جا گذاشتم. هنوز باورم نمی‌شه از اون سن گذر کردم و حالا همه چیز فرق کرده.
Mostrar todo...