روحـی در توکیو

گرم‌شدنِ لب‌های سرد و تلخ‌ام با خونِ گلگون و شیرین‌ات، خواستنی‌ترین معاشقه‌‌ای‌ست که تصورش نیز هوش از سرم می‌بَرد!

‍ ˖ ་انجمن‌ادبی پای توتفرنگیぃ: و اگر یک روز را از دست دادی، همیشه روز بعدی وجود داشت، و اگر یک سال را از دست دادی، مهم نبود، تپه ها به جایی نمی رسند، آویشن و رزماری مدام برمی گشتند، خورشید طلوع می کرد، بوته ها مدام میوه می دادند. t.me/starehrt ָ ֙⋆

می‌ترسم از اون لحظه که دیوونه نباشی.

گر در آغوش کشیدن دوباره‌ات به معنای زخمی عمیق‌تر به پیکر نیمه جانم باشد، تنها با خیال بوییدن دوباره عطرتت شفا خواهم یافت.

چالش داریم🤌🏻 داستان از این قراره که شما میخواید یه کتاب بنویسید. این کتاب در مورد کسیه که بیشترین آسیب رو بهتون زده. حالا شما اولین جمله یا پارگراف این کتاب رو چطوری شروع میکنید؟ از این جمله ها سه تا پنج تا رو انتخاب میکنم و دو سه پارگراف ادامه میدم. پابلیک باشید لطفاً.

دوست دارم یک شناسنامه بنویسم براش اما متاسفانه ایده‌اش هست اما روی کاغذ آوردنش سخته!

بیشتر شبیه یک شاهزاده است، به طور دقیق، کوچکترین فرزند پادشاه!

ممنونم خیلی زیباست💙