cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

دیده‌بان

Vox populi,Vox dei صدای مردم صدای خداست

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
3 011
Suscriptores
+924 horas
+77 días
+18630 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Mostrar todo...
🔥 4 1🙏 1
نیکولای پاتروشف از سمت دبیری شورای امنیت ملی روسیه کنار گذاشته شد. پاتروشف از ابتدای زمامداری پوتین رییس سرویس امنیتی پوتین بود و پس از پایان دومین دوره ریاست‌جمهوری‌‌اش به سمت دبیری شورای امنیت ملی روسیه رسید. از دید امنیتی پاتروشف شریک امین پوتین در این ربع قرن بود
Mostrar todo...
👍 21😢 5👀 5
اکثر طلافروشانی که اکنون در حال اعتراضند همانهایی هستند که با اطمینان میگفتند در ایران بهتر از همه‌جای دنیا می‌توان «کاسبی» کرد.،بازنشستگانی که اعتراض می‌کنند اکثرا یک عمر در حال دفاع از انقلاب ۵۷ بودند، معلمان دینی و پرورشی و تاریخ که هر روز با دانش اموزان در نزاع بودند حالا همگان را به مشاهده ظلمی که بر آنان می‌رود دعوت می‌کنند. صادق زیباکلام که امروز بازداشت شد همان است که با ایمان گفت برای حفظ نظام مقابل مخالفان اسلحه میکشد غرض توجیه و تایید رنج و مشکلات نیست هیچ رنجی قابل توجیه نیست اما هرچند همگان مجبورند صورت‌حساب میز خطاکاران را حساب کنند اما خود آنها نیز به ناچار از این رنج و هزینه سهمی میبرند
Mostrar todo...
👍 119
الان یکی از جبهه پایداری می‌گوید ای فاشیست روشنفکران را تخریب میکنی!
Mostrar todo...
😁 32👍 3🤣 3
چنین اقداماتی(پاک کردن توییت) ممکن است دشمنان ما را به این فکر بیاندازد که مسئولان به عدد فکر می‌کنند و از این رو ابدا شایسته نیست و دیپلماسی ذلیلانه است
Mostrar todo...
😁 50🤣 4👍 3😎 3
Repost from مملکته
🔻 وزیر کشور توئیت «حماسه» هشت درصدی انتخابات را پاک کرد احمد وحیدی، وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران، چند ساعت پس از واکنش‌های فراوان به توئیتی که در شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر سابق) منتشر کرده بود و دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی را آفرینش یک «حماسه» از سوی مردم خوانده بود، مجبور شد آن مطلب را پاک کند. VOA @mamlekate
Mostrar todo...
😁 41🤣 11👍 1
برای اکثریت نگریستن در یک بسیجی آسودگی به همراه دارد: من اینگونه نیستم. خود او معمولا به تمسخر دیگرانی را مینگرد که شیعه انگلیسی مینامد، اصلاح‌طلبان به او با تمسخر مینگرند و ما به اصلاح‌طلبان. اندیشه‌های جزمی آشکارا غلط مشهودند و از این که فاقد آنیم احساس اسودگی می‌کنیم. اما ما نیز هنوز آماده قدم گذاشتن در میز سخت اندیشه نیستیم. برای ما هم کسالت‌آور است که بفهمیم کانت یا ماکس‌وبر یا هابز چه میگویند ما مشتاق آفریدن جهان نوییم. مشتاق آن لحظه که بدون تلاش فکری به همانجا برسیم که دیگران رسیدند بگذاریم حرف را تلخ‌تر و گزنده‌تر عنوان کنم: شور و شوق دیاسپورای ایرانی برای آن که یک جنبش مترقی از زن،زندگی، آزادی معرفی کند که به جهان جای آموختن دارد ریشه در واقعیتی ساده داشت: به شکل طبیعی این جماعت بازنده دستی خالی دارند، حرفی برای گفتن ندارند. چون هم شنونده و هم خواننده نمیتوانند قبول کنند‌ که پوچند به معنادار کردن مرگ شهروندان در ایران میپرداختند. مرگ مهسا و نیکا به وضوح تراژیک است. رودرروی متافیزیک. با این حال تلاش برای آن که از آن معنا بسازند فراوان بود. بسیار افراد رسانه‌ای هستند که گفتند «زن زندگی آزادی » را نفهمیدید. فهمیدنش چه معنایی داشت؟ مثلا به داده‌های آماری اعتقادات معترضان مربوط بود ؟ مشخص است که اکثریت مجریان مثلا اینترنشنال نمیدانند تعاریف اولیه علم آمار چیست. آنها این گزاره را پیش رو می‌اوردند چون فهمیدن زن زندگی آزادی می‌تواند شنونده را سر کار بگذارد اما فهمیدن مثلا کانت و دیگر نویسندگان عصر روشنگری بالاخره جایی مشخص می‌شود . آنها رازالودگی متافیزیکی میساختند. رازالودگی خود مقوم عقاید ‌دگم پیشین است. رازالودگی نیازمند نمایشی و سطحی کردن دانش است. اگر چیزی را نفهمیدیم از هر نویسنده نقل قولی می‌آوریم. از این منظر میان عرفان ثابتی و سعید مدنی تفاوتی نیست. همگی انبوهی از کاهنان داوطلب معبد جدید‌اند، در حالی که هنوز کامل ردای معبد پیشین را هم از تن در نیاوردند گفتن آسان نیست و شنیدن نیز. می‌توانم این سیاهه نامهای تقلبی را طولانی کنم: تا آنجا که همه برنجند . با این همه قصد این نیست. ابتدا بدانیم که توشه ما خالی است سپس به جستجو برای پر کردن انبان بپردازیم
Mostrar todo...
👍 49👏 4 2🔥 2🤯 2💔 1
اندیشیدن بی‌پروا سخت است. خصوصا آن که اندیشه در انتزاع نیست. به سخن در می‌اید و در سخن شکل می‌گیرد: از این رو نیاشفتن‌ آن که می‌شنود کاری سخت می‌شود. هدف اندیشه براشفتن دیگران نیست اما ناگزیر شنونده را برمی‌آشوبد. سخن گفتن ورای آنچه توسط ایدئولوژی ۵۷ به ما اموخته شده صعب است: میدانیم که حق با انقلابیون نبود: در ذهن‌های تاریک الکن‌ خود‌ فاجعه ساختند و پرداختند. میدانیم که فی‌المثل سخن گفتن از «ترمودینامیک قرآنی» شایسته روشنفکر که نیست هیچ بلکه مناسب کودکی است که نمیداند ترمودینامیک چیست. میدانیم از انبوه نوشته‌های شریعتی کاغذپاره به دست می‌اید ، میدانیم ساعدی روان‌نژندی بوده مشتاق جنایت اما این آگاهی‌ها دیگر دلیرانه نیست، شاید یک یا دو سال پیشتر هنوز در عرصه اندیشه بود اما الان در عرصه تبلیغ است. با این همه اندیشه ۵۷ معصومانه میجوشد در ذهن کودکانه الکن فردی نابالغ که به این و آن «فاشیسم» میچسباند بی‌ان که بداند فاشیسم چیست. در ذهن ناتوان آنان که هنوز با «دولت مدرن» میجنگند: آنان که از رانت بنایی ساختند دروغین، متفکران ناخوانده، متکلمان آموزش ندیده، متحجرانی در قامت ردای دروغین مساله پیشتر رفتن و در خود نگریستن است: تا چه اندازه شهامت داریم که بپذیریم آنچه آموخته‌ایم غلط بوده؟ جزوه‌ها ترجمه‌هایی مغشوش از نوشته دیگرانی بوده که مترجمان نفهمیدند و خلاصه هم کردند. تا چه اندازه شهامت داریم که بفهمیم هنوز متافیزیکی می‌اندیشیم و نه تراژیک. چون حشراتی گیر افتاده در تار عنکبوتی که خود بافتیم؟
Mostrar todo...
👍 55 5🤔 1
حرفم طبعا اینجا این نیست که ما به دنبال «پدر» در سیاست بگردیم. سیاست عرصه انسان‌های برابر و آزاد است. حرفم این است گروهی که اتفاقا با شور و هیجان ذیل اندیشه ۵۷ است به دنبال یافتن پدر آرمانی خود است. یا میتوانید این را به آنها بدهید یا نه. اگر نمیتوانید باید بالکل از خیر آنها بگذرید وگرنه آنها نمیتوانند سیاست به معنای کنش شهروندان آزاد و برابر را درک کنند. این لزوما به سن و سال مربوط نیست: برخی از جوانان نیز پیرو همین مسیرند. مساله آن است که چگونه پشت ایده‌های متناقض در هم پیچیده را ببینیم
Mostrar todo...
👍 47🔥 2
معمولا آدمی هستم که در گفتگوی شخصی روادارم. با این همه خاطره‌ای دارم که با فردی (آن زمان بی‌قدرت) به تلخی صحبت کردم. از آنجا که جدیدا به نقل خاطره مشغول شدم گفتم بد نیست این را هم نقل کنم: مردی بود سن و سال دار، میگفت آنقدر ترکش دارد که با اهنربا جذب می‌شد، معمولا این افراد فی‌نفسه‌ احترام مرا به خود برمی‌انگیزند. آدمی که اراده دارد می‌تواند هزینه دهد. بنا به اتفاقی اجتماعی به قول خودش از حکومت بریده بود با شور و حال یک آدم بریده صحبت می‌کرد: بی‌وقفه و با احساس آتشی جدید در قلبش که آن را از نو یافته است. با این همه هیولایی در مغزم ندا میداد که این پرشی از یک متافیزیک به متافیزیک دیگر است. صبورانه گوش دادم تا متوجه شدم همچنان دارد درس می‌دهد. هنوز همان انقلابی ۵۷ است که دارد به جهانیان درس می‌دهد. آرام پرسیدم فکر میکنید در این زمینه من بیشتر خواندم یا شما؟ یکه خورد! گفت شما! اما اضافه کرد که نه آخر زمان شاه را شما ندیده‌اید. یکی دو پرسش دیگر کافی بود که براشوبد و براشفت. با آرامش قضاوتم را گفتم: هنوز آماده نبود که شکاکیت را در خود بپذیرد ، هنوز در پی چیزی متافیزیکی بود . قضاوت نهایی‌ام اما تلخ‌تر بود : به زودی به دامن همان استبدادی بازمیگردید که از آن بریدید. چند سال بعد دیدمش. به همانجا برگشته بود که از آنجا بریده بود. سعی کرد دستپاچگی‌اش را با تبختر ناشی از قدرت بازیافته جبران کند اما با خنده نشان دادم که نیازی نیست * مشخص بود که او به همانجا باز می‌گردد. بریدن او عاطفی بود و نه ذهنی. روابط موجود در ساختار در کمال تعجب به شدت عاطفی/هیجانی‌اند. گهگاه تکانه‌هایی از مساله پدر در یکی ظهور می‌کند. برمی‌اشوبد ، حرف‌هایی هیجانی میزند اما هرگز حاضر نیست یاد بگیرد که چه چیز را نمیدانسته. همچنان در حال موعظه و درس‌آموزی است. فکر می‌کند ایمان جدیدی یافته که باعث می‌شود خود پدرسالاری نو باشد. با این همه چون از این خبرها نیست بازمیگردد *** شک و ناباوری در ساختار سیاسی فراوان است. انبوهی از بریدگان ایدئولوژیک نیز هستند.انها که بیرون رفتند مشتاقانه میگویند کسان دیگری نیز هستند که می‌توانند بیایند. درست میگویند اما آنها نمیتوانند چیزی بسازند. بسیاری از بریدگان هر بار و‌ در هر نوبت باز می‌گردند. چیزی در استعداد خود ندارند که بسازند و بدهند و ناگزیر برای بازیافتن اهمیتی که روزگاری داشتند به آنجا بازمیگردند که آمدند **** با این همه مشخص است که راهی هست: بسیاری از حرف‌ها مبنی بر آن که ما ایده‌ای داریم دقیقا همین معنا را می‌دهد که «هیچ ایده‌ای نداریم». تلاش برای شنیدن ایده و ساختن چیزی به صورت مشترک سرکنگبینی است که صرفا میفزاید. گیج می‌شوند و براشفته می‌شوند. در کمال تعجب اوضاع بدتر می‌شود و طرف مقابل را به انواع چیزها متهم می‌کنند. چون نمیتوانند بسازند نیاز به یک «پدر جایگزین» دارند. این پدر الزاما یک شخص نیست. برنامه‌ایست که با تحکم اعلام می‌شود * می‌شد این دغدغه‌ها را نداشت. در جایگاه کنش اما به هدف حصول نتیجه باید اگر حتی شد کودکانی را نیز همراه خود کرد اگرچه تعدادی از آن کودکان خود گلایه کنند: چه فایده اگر نتوانیم جهانی آرمانی داشته باشیم؟ پاسخ آنها نیز همان است تحکم و نوازش پدرانه!
Mostrar todo...
👍 54 4👏 3