والایش

👆 ادامهٔ فرستهٔ قبلی: برادرم مهدی آب آورد و گرد و خاک‌ها را از روی لوح مزارشان شستیم. این چند عکس را داداش مهدی به یادگار از من گرفت. ... بدیهی است که سخنوران در آثارشان زنده‌اند و جایگاه اصلی ایشان نه این چند وجب خاک که آثاری است که از آنها به جای مانده است. آنچه او هم نو است و هم کهن است سخن است و در این سخن، سخن است تا نگویی سخنوران مردند سر به آب سخن فروبردند چون بری نام هرکه را خواهی سربرآرد ز آب چون ماهی یادگاری کز آدمیزاد است سخن است آن دگر همه باد است نام و یاد استاد خانلری تا همیشه جاویدان است و تا ایران و زبان فارسی به جاست نام ایشان هم در اوج می‌درخشد. اما دریغ که آنجا که بود آن دلستان با دوستان در بوستان شد گرگ ‌و روبه را مکان شد کوف و کرکس را وطن ابر است بر جای قمر، زهر است بر جای شکر سنگ است بر جای‌ گهر، خار است بر جای سمن

امروز در حاشیهٔ مراسم تشییع یکی از اقوام، طبق عادت همیشگی در قبرستان قدم می‌زدم و سنگ‌ها را می‌خواندم، به طور اتفاقی چشمم خورد به نام بزرگ زنده‌یاد استاد پرویز ناتل خانلری. چند لحظه حال ویژه‌ای را تجربه کردم بین شادی مواجههٔ غیرمنتظره و لذت کشف، آمیخته با غم و افسوس و دریغ از یادآوری آنچه بر او گذشت و آنچه امروز می‌بینیم. در کنار نام این بزرگ نام همسر گرانقدرش استاد دکتر زهرا خانلری (کیا) را دیدم که شش ماه پس از دکتر پرویز ناتل خانلری درگذشته است. ایشان اولین بانوی دانش‌آموختهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بودند. بر سنگ آرامگاه استاد خانلری دو بیت آخر شعر عقاب ایشان به خط زیبای زنده‌یاد استاد فرادی (از بنیان‌گذاران انجمن خوشنویسان) حک شده است: سوی بالا شد و بالاتر شد راست با مهر فلک همبر شد لحظه‌ای چند بر این لوح کبود نقطه‌ای بود و سپس هیچ نبود و بر سنگ آرامگاه استاد زهرا خانلری (کیا) این شعر حک شده بود: به همسر عزیزم مرکب باد صبا منتظر است همرهش نغمهٔ مرغ سحر است خیز تا برگ سفر ساز کنیم بوی گل نیز رفیق سفر است خیز تا یکسره پرواز کنیم ادامه 👇

#حراجی کتابِ فهرست کتابخانه‌ای سه هزار جلدی با موضوعات ادبی و تاریخی را از ساعت ۱۲ جمعه ۲۷ مرداد، به مدت یک هفته، حراج‌گونه به فروش می‌رساند. شرایط و برنامۀ حراجی چند دقیقه پیش از آغاز در همین صفحه اعلام خواهد شد. http://t.me/fehrestbook

با توجه به شرایط دشوار اقتصادی و وضع نامناسب معیشت و همچنین دشواری‌های حمل و نقل و اثاث‌کشی، یکی از دوستان فاضل و فرهیخته، کتابخانهٔ شخصی‌اش را به حراج گذاشته است. حتما کتاب‌های مهم و ارزشمندی را می‌توانید تهیه فرمایید. 👇

می‌دانم که ممکن است مرا بشناسی؛ لکن به حرمت واژه قسمت می‌دهم گمنامی مرا نشکنی. مرا شناختی؟ دمت گرم! تمرین کن در عین دانستن طرف مقابلت، او را به دیگران نشناسانی. اگر بدانم گمنامی‌ام شکسته، نبشتن را متوقف می‌کنم. ماندن من در اینجا تنها یک دلیل دارد: تقدیم عشق بلاعوض به همدردانم و شرط این تقدیم، حفظ گمنامی من است. دوستتان دارم! یکی از دچاران رنج حیات https://t.me/maneshgarda

گویا این کانالِ یکی از دوستان است. خاطره‌ها واقعی است و علاوه بر لذت ادبی‌ای که می‌شود از نوشته‌ها برد یادداشت‌هایش برای کسانی که گرفتار بیماری اعتیاد بوده‌اند یا هستند خیلی سودمند خواهد بود. عضو شوید، بخوانید و برای کسانی که خیال می‌کنید برایشان مفید خواهد بود بفرستید 👇

درود بر دوستان ارجمندم! برای کمک به انجام جراحی بسیار ضروری فرزند عزیز یکی از دوستان که حتما باید در بیمارستان خصوصی تهران انجام شود به کمک دوستان نیاز داریم. دوستانی که مرا می‌شناسند و مایل به کمک هستند، لطفا با من تماس بگیرند! دست سخاوتمند شما را می‌بوسم سیده‌فاطمه مولانا @poetess

مگس عفیفه شد و آب توبه بر سر ریخت عقاب ذله شد از درد و در قفس پر ریخت ‌ زمانه بر سر بزغاله تاج فخر نهاد به شور و هلهله در پای خوک گوهر ریخت ‌ نظر کنید بدان مشت آسمان‌کوبش چه‌ها به کاسه‌ی دریوزگان مضطر ریخت ‌ به شتم و تسخر و تحریف و یاوه مشغولند مگر به شعبده در کیسه‌هایشان زر ریخت ‌‌ زمانه بطری درماندگی به دست گرفت که را غرور و شرف بیش داشت پرتر ریخت ‌ نظر کنید به دود کبود پیچاپیچ که بر شده‌ست ز گردی که او به مجمر ریخت ‌‌ زمانه پنجه‌ای از خاک برگرفت و به خشم به چشم مردم غم‌دیده‌ی دلاور ریخت ‌ به جام نیک‌نهادان شرنگ بدنامی به کام شرم‌نداران گلاب و شکّر ریخت ‌ دو تاس بخت ندانم به دست چابک کیست که هرچه ریخت در این نرد نابرابر ریخت ‌ ‌ سمانه کهربائیان

برای کسب اطلاعات بیشتر به شناسهٔ تلگرامی @Yaghiyane_Admin پیغام دهید و لطفاً چند اثر خود را برای آقای خاکباز بفرستید.