cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

S.Kahrobaeian poetry

شعر. سمانه کهربائیان

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
1 014
Suscriptores
Sin datos24 horas
-77 días
-1930 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

ای دوست چه اسب‌ها که تازاندی تا قله‌ی کوه ادعا راندی ‌ بنگر که به روی چند مشفق خورد زنجیر که دور دست چرخاندی ‌ دشمن نه که دوستی پریشان بود آن را که به شتم و نعره ترساندی ‌ آن را که غمش به هیچ نگرفتی آن را که دلش به هیچ نستاندی ‌ می‌مردی اگر سکوت می‌کردی؟ می‌مردی اگر رجز نمی‌خواندی؟ ‌ می‌مردی اگر دو روز دیگر هم در قید سلام و صلح می‌ماندی ‌ در قید رفاقتی که باغش را بی‌ هیچ خطا ز ریشه خشکاندی ‌ کاش آن رگ غیرتت نمی‌جنبید تا سلسله‌ای چنین نجنباندی ‌ ای خیره برو که هیچ نپذیرم اشکی که به غبطه اینک افشاندی ‌ ‌ ‌ سمانه کهربائیان
Mostrar todo...
خوانش خوش و خش‌دار فاطمه جان طبایی
Mostrar todo...
1.33 MB
منکر شوم، شکستن خود را نهان کنم؟ یا در روم ز کوره و آتشفشان کنم بی‌جان‌ترم از آنکه مسیری نرفته را باری خطر به جان بخرم، امتحان کنم ‌‌ دارم ز دست می‌روم از فرط خستگی دیگر توان جنگ ندارم گمان کنم ‌‌ آبی سیاه دور و برم را گرفته است تا کی شنا به ورطه‌ی این بی‌کران کنم ‌ خورشید تیغ می‌زند و پوست می‌درد دستی نمانده تا به سرم سایبان کنم ‌ می‌ترسم از تمام جهان جز صدای تو گیجم، بگو چه کار کنم، تا همان کنم
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
غم و خونابه می‌چکد به زمین آید از قطره‌ها صدای کسی ون یخچال‌دار می‌تازد یخ مگر می‌برد برای کسی
Mostrar todo...
بطالتت بس از امروز کار خواهی کرد سپس به کار خودت افتخار خواهی کرد ‌ چو سرخوشند و سبک می‌چمند آهوها تو زآن میانه دو تا را شکار خواهی کرد ‌ به ضرب و زور و کشاکش، به شتم و جرح و عتاب دو صید بسته‌ی خود را سوار خواهی کرد ‌ درود بر تو که بر سینه‌ات به فیروزی دو صد مدال شجاعت قطار خواهی کرد ‌ درود بر تو که این دشمنان ملعون را به سرنوشت لعینان دچار خواهی کرد ‌ که چون عدوی سبک‌وزن شانزده ساله نُطُق کشید، تواش تار و مار خواهی کرد ‌ کبود و کوفته بر نازکای پیکر او به ضرب شست بسی یادگار خواهی کرد ‌ گذار پوست به دباغ‌خانه می‌افتد تو هم به خانه‌ی قاضی گذار خواهی کرد ‌
Mostrar todo...
ما نبودیم باده‌ی انگور که بمانیم کنج تنگ بلور ‌ که بمانیم و زبده‌تر گردیم که ز خمر کهن برآید سور ‌ اوج ما زیر بار جور گذشت اوج این نسل بی‌دفاع جسور ‌ مرگ می‌آید و نمی‌فهمی آدمی محو می‌شود به مرور ‌ خالی از خواهش و خیال و جنون خالی از راز و رمز و مستی و شور ‌ کهنه‌سربازهای فرسوده با جهان سازگار و از خود دور ‌ این یکی چون فسیل نابالغ آن یکی چون کتاب پوچ قطور ‌ این یکی دانه‌ای نروییده آن یکی پیر-کودکی مغرور ‌ زندگی‌های زندگی نشده آرزوهای زنده برده به گور ‌سمانه کهربائیان ‌ ‌‌ ‌ پ. ن. «جان انسان که تربیت نشود آدمی گاو می‌شود به مرور» مرتضی لطفی
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
نوروز پیروز
Mostrar todo...
سلیطه گویی و خواهیم خوار و سلطه‌پذیر تویی زبون و جبون و منم رشید و دلیر نهیب غرش خشم است، روبهک بشنو عبا بیفکن و بگریز از برابر شیر
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
ببخش زآنچه تو داری و دیگران طلبند به سان ارمنیان باش با مسلمانان
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.