cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

یادداشت های من

گاهی می‌نویسم. اینجا خانه کوچک من است.پر از کلمه ، تنها دارایی هایم! در اینستا@mahmadib خود را چو یافتی همه عالم ازان توست چشم از جهان بپوش، طلبکار خویش باش #صائب_تبریزی

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
224
Suscriptores
Sin datos24 horas
+37 días
+230 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
زمانی که بدانید هر مفهومی در جهان هستی نسبی‌ست، قضاوت‌های اولیه را کنار می‌گذارید و حقیقت را به درستی می‌پذیرید. شاید پذیرش منطقی و درست حقیقت اولین قدم در لذت بردن از شرایط موجود باشد. سباستین/منصور ضابطیان @cafeparagraph_mag
391Loading...
02
Media files
651Loading...
03
مثلا رفته باشد باغ و بداند توت دوست داری، آلبالو و گوجه‌سبز هم و برایت بیاورد. شنیده باشد عناب و سنجد خوب است برای حالت، بیاورد برایت و مثلا خواهرت باشد. مثلا بداند پسته و کنجد برایت مفید است. با دستان خودش پسته را مغز کند، بداند که حوصله نداری، مغزها را آسیاب کند و برایت بفرستد تا روی پنیر بریزی و بخوری و قوی شوی و باز دیدنش نروی... مادرت باشد! مثلا بگویی کلوچه زنجبیلی بجستانی دلم می‌خواهد، برایت بگیرد و از ۳۰۰ کیلومتر آنطرف‌تر ارسال کند. مثلا دختر خاله‌ات باشد... آدم به این دلخوشیها، سیصد سال عمر کند، کم است.
682Loading...
04
هر آدمی لازم دارد یک «جان پناه» داشته باشد. آدمهای کوه می‌دانند جان پناه یعنی چه ! من با این کلمه خیلی حالم خوب می‌شود. فکر کن پناه جانت باشد. کوه هم باشد . صخره هم ، سرما و گرما هم و خطر سقوط؛ و آنوقت یک جایی باشد که جانت را پناه است ! جایی که گرم است. سرد است. پناه است و امن ! و این مهمتر از همه است. امن ! جان پناه خیلی پناه تر از پناهگاه است. خیلی امن تر ! می‌دانید. من تا حالا جان پناه نرفته ام. ولی وقتی گفتند برویم سبلان جان پناه می مانیم تا تیم حرفه ای بروند صعود ، حال جانم خیلی پناه شد . آدم توی صعودهای زندگی ، جان‌پناه داشته باشد ، تا خود آسمان هم بالا می‌رود. عشق جان پناه ترین هاست.. و بعضی آدم‌ها ؛ گاهی حتی عطر شان ، خیالشان ، اسم شان ... دلتنگ مادر که می شدیم «صندوق لباسش» ، پناه مان بود ... جان پناه مان بود ! جان پناه مان ! هر آدمی یک جان پناه ، باید داشته باشد. برای خنده هایش، گریه هایش، سکوتش، برای ناگفته هایش، برای زیست کردن ، برای نفس تازه کردن ، برای نفسش ... جان پناه مثل  آغوش باید باشد . امن و امان ترین ... دارید جان پناه ؟ جان پناه خودتان هستید؟! #م_احمدی
673Loading...
05
هر آدمی لازم دارد یک «جان پناه» داشته باشد. آدمهای کوه می‌دانند جان پناه یعنی چه ! من با این کلمه خیلی حالم خوب می‌شود. فکر کن پناه جانت باشد. کوه هم باشد . صخره هم ، سرما و گرما هم و خطر سقوط؛ و آنوقت یک جایی باشد که جانت را پناه است ! جایی که گرم است. سرد است. پناه است و امن ! و این مهمتر از همه است. امن ! جان پناه خیلی پناه تر از پناهگاه است. خیلی امن تر ! می‌دانید. من تا حالا جان پناه نرفته ام. ولی وقتی گفتند برویم سبلان جان پناه می مانیم تا تیم حرفه ای بروند صعود ، حال جانم خیلی پناه شد . آدم توی صعودهای زندگی ، جان‌پناه داشته باشد ، تا خود آسمان هم بالا می‌رود. عشق جان پناه ترین هاست.. و بعضی آدم‌ها ؛ گاهی حتی عطر شان ، خیالشان ، اسم شان ... دلتنگ مادر که می شدیم «صندوق لباسش» ، پناه مان بود ... جان پناه مان بود ! جان پناه مان ! هر آدمی یک جان پناه ، باید داشته باشد. برای خنده هایش، گریه هایش، سکوتش، برای ناگفته هایش، برای زیست کردن ، برای نفس تازه کردن ، برای نفسش ... جان پناه مثل  آغوش باید باشد . امن و امان ترین ... دارید جان پناه ؟... #م_احمدی
10Loading...
06
دنبال فروشگاهی می‌گردم که در آن کمی «خاطرجمعی» بفروشند. همان که شما به آن می‌گویید: خیال راحت! دو مثقال خیال راحت می‌‌خواهم.  حتی اگر از زعفران و طلا هم گرانتر باشد، می‌ارزد! می‌ارزد که صبح با خیال راحت بیدار شوم. سر کار، یا وقتی قرمه‌سبزی درست می‌کنم، خیالم راحت باشد. با خیال راحت چشمهایم را ببندم و بخوابم. می‌دانید؟ آدمها دوست دارند خاطرشان جمع باشد ! زن و مردش فرقی نمی کند ! آدم دلش می‌خواهد از دوستش، کارش ، یارش خاطرش جمع باشد ، آدم دلش به این خاطرجمعی ها ، گرم است دیگر . زندگی با دوستت دارم های خاطرجمع ، بهتر از گلوی آدم پایین می رود. #محبوبه_احمدی
643Loading...
07
دنبال فروشگاهی می‌گردم که در آن کمی «خاطرجمعی» بفروشند. همان که شما به آن می‌گویید: خیال راحت! دو مثقال خیال راحت می‌‌خواهم. حتی اگر از زعفران و طلا هم گرانتر باشد، می‌ارزد! می‌ارزد که صبح با خیال راحت بیدار شوم. سر کار، یا وقتی قرمه‌سبزی درست می‌کنم، خیالم راحت باشد. با خیال راحت چشمهایم را ببندم و بخوابم. می‌دانید؟ می‌دانی ؛ آدمها دوست دارند خاطرشان جمع باشد ! زن و مردش فرقی نمی کند ! آدم دلش می‌خواهد از دوستش، کارش ، یارش خاطرش جمع باشد ، آدم دلش به این خاطرجمعی ها ، گرم است دیگر . زندگی با دوستت دارم های خاطرجمع ، بهتر از گلوی آدم پایین می رود. #محبوبه_احمدی
10Loading...
08
آدم باید از درون خیلی ثروتمند باشد که آرزویش یک باغچه کوچک سبزی باشد که در آن ریحان و نعنا و تربچه بکارد. آدم باید خیلی غنی باشد که لحظه‌ای با دوست نشستن، قد نوشیدن یک پیاله چای را زیست کند و با عالم عوض نکند. غنی هستید؟ #م_احمدی
682Loading...
09
#دایره_شایستگی این عبارت جالب را وارن بافت استفاده می‌کند. داخل این دایره توانایی‌هایی هستند که در آن‌ها مهارت زیادی دارید. بیرون از آن، مسائلی هستند که یا فقط بخشی از آن‌ها را متوجه می‌شوید یا اصلا چیزی از آن‌ها نمی‌دانید. شعار وارن بافت در زندگی این است: دایره‌ شایستگی‌تان را بشناسید و به آن پای‌بند بمانید. اندازه‌ این دایره اهمیت زیادی ندارد. اما شناختن مرزهای آن بسیار حیاتی است. تام واتسون، موسس شرکت آی بی ام، در مورد خودش می‌گوید: من نابغه نیستم. در بعضی موارد شایستگی دارم؛ اما خودم را اطراف آن موارد نگه می‌دارم. تمرکز روی دایره‌ شایستگی‌تان، علاوه بر مزایای مادی، برای شما مسائل احساسی خوبی هم به‌دنبال خواهد داشت. احساس ارزشمند استادی، احساس خوبی است که کارایی شما را نیز بالا خواهد برد و هم‌چنین دردسرهای تصمیم‌گیری در مورد پذیرفتن یا نپذیرفتن یک مسئولیت را از بین خواهد برد. در دایره‌ شایستگی است که صرفه‌جویی خوبی نسبت به دیگران، در زمان دارید. در این دایره است که کمتر اسیر توهم و اشتباه می‌شوید. به‌علاوه ریسک‌پذیری شما در این محدوده بهتر انجام خواهد شد، زیرا اطلاعات کافی از اوضاع دارید و می‌توانید پیش‌بینی کنید که تقریبا قرار است چه اتفاقی بیفتد. نتیجه اینکه خودتان را بابت نقطه‌ ضعف‌های‌تان سرزنش نکنید. اگر دست و پا چلفتی هستید، یادگرفتن رقص باله را فراموش کنید! اگر ملاقات با عمه‌تان برای‌تان سخت است، فکر بازکردن رستوران را از سرتان بیرون کنید! اینکه در چند حوزه متوسط یا زیرمتوسط هستید، اصلا اهمیتی ندارد. مهم اینست که حداقل در یک حوزه بسیار بالاتر از میانگین و در حالت ایده‌آل بهترین باشید. به‌محض رسیدن به این مهم، سنگ‌بنای محکمی برای زندگی خوب خواهید داشت. هرساعتی که روی دایره‌ شایستگی خود وقت بگذارید، معادل هزاران ساعتی که در جاهای دیگر صرف کنید، ارزش دارد. 📕 #هنر_خوب‌_زندگی‌_کردن ✍🏻 #رولف_دوبلی 📚 @Academic_Library
351Loading...
10
نوشته بود: «قوی ترین آدم ها سخت ترین شب ها را به صبح رسانده اند و با طلوع آفتاب لباس قهرمانی به تن کرده اند و به آدم ها حال خوش فروخته اند رایگان!» چقدر اینروزها دنیا به این آدمها نیاز دارد.
827Loading...
11
حضرت «صبح انارستان»
711Loading...
12
شخصی که همیشه نقش یک تکیه‌گاه را در زندگی‌اش داشته است، روزی متوجه میشود آدمهای اطرافش عادت میکنند که به راحتی از مواقعی که او ناراحت است، گذر کنند. تکیه گاه بودن تاوان دارد. تاوانش، زیادی قوی به نظر رسیدن است. و این زیادی قوی دیده شدن باعث میشود دیگران از درک کردنِ آسیب پذیری آدمهای قوی چشم پوشی کنند. در مواقع آزردگی ، از آنها معذرت خواهی نکنند و همدلی‌شان کمرنگ شود چون در نهایت باز هم آن آدم قوی باید توجیهات را درک کند و به آنها حق دهد. تکیه گاه بودن تاوان دارد و تاوانش تنها ماندنِ بسیاری از آدمهای قوی در بسیاری از روابط است. حواسمان به آدم‌های قویِ اطرافمان باشد. آنها هم مانند تمام انسان‌ها، حساس، آسیب پذیر و ناقص هستند و درست است که همیشه خودشان در تنهایی‌شان با دردها و زخم‌هایشان کنار آمده‌اند، اما آنها هم از اینکه درک شوند، در آغوش کشیده شوند و گاهی به خاطر دل‌آزردگی‌ها از آنها معذرت خواهی شود، خوشحال میشوند. در این روزهای سخت، که پناهمان آغوش آدمهای قوی‌ست، یادمان نرود که ما هم گاهی میتوانیم پناهگاه یک آدم قویِ تنها باشیم. حتی اگر این پناهگاه به وسعت یه آغوش، یک پیاده روی همدلانه یا حتی ساده تر از اینها، به وسعت یک جمله‌ی « درکت میکنم، تو حق داری» باشد. پونه مقیمی ╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮    @zaneh_emroozi ╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯
501Loading...
13
در من زنی زندگی می کند که دلش به هوای یک دست افتاب روی فرش لاکی ، خوش است. زنی که غوغای ستاره ها را در آسمان دود گرفته شهر ، نمی بیند ولی در تصورش ، در بزم ستاره ها ، می رقصد با دامن چین چین بلند رنگارنگ... در من زنی نگران ، پشت دفتر وکالتی در دورهای شهر ، جایی که نشانش را نمیداند ، نشسته و دل نگران زن سی و چند ساله ای ست که داخل آن دفتر که نمیداند کجاست ، رفته تا بعد از بیست و چند سال زندگی ، «حق طلاق» را از آن خود کند . به شرطی که مهریه اش را ببخشد !! دختری که از ۱۶ سالگی زن آن مرد بوده و ... در من کودکی ست که بستنی یخی گرفته و گذاشته داخل فریزر تا بعد شام یک رنگش را که دیگران نمی خواهند ، انتخاب کند و لب و لوچه اش آن رنگی شود و با بقیه بخندد ... در من مردی ست که همین چند لحظه پیش ، قبض آب و برق برایش پیامک شد و نلرزید . نترسید . تمام سعی اش را کرد که زنانه بایستد ! چیزی به نام زندگی ، سخت جریان دارد . محبوبه احمدی ╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮ @zaneh_emroozi ╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯
870Loading...
14
زنها، همه عاشق بدنیا می‌آیند! شعرهایشان را بر گیسوهای‌شان می‌بافند. در دولمه برگ مو می‌پیچند. بیتی را صورتی لاک ناخن شان می‌سرایند غزلی را رج به رج بر تن سرمای زمستان می‌پوشانند. زنها، دیوانه‌وار عاشق‌اند در چین دامن‌شان غزل کاشته‌اند. اگر شعر بلد باشی زن را پیدا خواهی کرد #م_احمدی
892Loading...
15
متشکرم پناه عزیز؛ پناه جانم شد پیغام قشنگت❤️🌹
830Loading...
16
‍ ‍ لطفا عاشق مردان شاعر شويد...! مرد شاعر، فرق بين قهر كردن و ناز كردنتان را ميفهمد! موهايتان را بو ميكشد...ميبافد! سرش را روى پاهايتان ميگذارد و از فروغ ميخواند.... دلتنگى اش را با شعر هايش داد ميزند... از چشم هايتان حالتان را حرفتان را ميفهمد... مرد شاعر، از ان دسته مرد هاييست كه باران را دوست دارد! از اينكه خيس شود ، حالت موهايش خراب شود، هراسى ندارد! فقط دستت را ميگيرد و خيابان هارا قدم ميزند... ميدانى، مخاطب شعرى باشى چه حالى دارد؟ ميدانى،چشم هايت را غزل كند، چه حالى دارد؟ وسط خيابان بدون خجالت دستت را بگيرد، چه حالى دارد؟ بانو دوست دارى، وقتى قهر ميكنى، برايت شعر بخواند و دلبرى كند...؟ دوست دارى در جمع نگاهش را مجذوب نگاهت بكند؟ بانو،لطفا عاشق مردان شاعر شو... مهربان ترند... عاشق ترند... خوشبختت ميكند... «یادداشت های پنهانی» ولی ؛ آشکارا به امروز _به وقت_یازدهم اسفند۱۴۰۲
822Loading...
17
گفت: عجیبه. تو الان باید از نظر پزشکی، دردهای وحشتناکی داشته باشی! گفتم: اونقد درهای بزرگ بزرگ کشیدم، این در مقابلش چیزی نیست. پرسید: ... نه چیزی نپرسید؛ اما با خودم گفتم: دلتنگی، درد داره. عشق، ازون بدتر ... #م_احمدی
831Loading...
18
از کلینیک ویژه سلامت به من زنگ زدند امروز؛ خیلی هیجان انگیز بود. نه اینکه کمبود مهر و توجه داشته باشم. ندید بدیدی من از اون جهت بود که از یک بیمارستان دولتی، پیگیر بیمارشون بودند و احوالپرسش! راستش اینقدا هم ایران هنو از دست نرفته! تنها جایی که فکر می‌کنم هنوز ایرانه، همین بخش درمان باید باشه. و خدا کنه هرگز از دست نره! یعنی دچار سیل عظیم «سهمیه‌زدگی» و «پارتی» و این جریانات نشه. خلاصه این تلفن کادر درمانی رو به فال نیک می‌گیرم و قدردانی کنم ازین نعمت. #شکر
930Loading...
19
تک نت: هر وقت سرم رو بالا آوردم ببینم تو زندگی همسایه چه خبر؟ روزگار چنان زد تو سرم که رفتم تو لاک خودم.🙃
1020Loading...
20
تمام
1030Loading...
21
@ghadimiosonati
1012Loading...
22
☘وسایل پیرامون مون ، انرژی میدن! دوتا نمکدون خوشگل و مامانی رو از فائزه جان هدیه گرفتم بعنوان کادوی روز معلم . عاشق ترین دختری که توی تمام ۲۵ سال کارم ، شناختم. الان یه خانوم ۲۲ ساله ست.اینا رو ۸ سال پیش بهم داد با اصرار . ازبس صادقانه بود ،قبول کردم و هنوز نمک توی همینا مزه دارتره. با نمکش، نه غذام بی نمک میشه نه فشارم میره بالا ! نمکپاش نیستن که، عشق پاش! محبوبه احمدی 🌻 @chehel_salegi
1151Loading...
23
▪️آسمان هم زمین می‌خورَد ▪️چارتار در زندگی بعدی ام یک جاده خواهم شد همان که انتهایش تو ایستاده ای یا یک دریچه کوچک در کلبه ای که آمدنت را تماشا کند هر روز؛ شاید هم باران شوم! باران شمال، و سفارش کنم که فقط بر شیروانی نگاه تو ، ببارم. می‌دانم می‌دانم در زندگی بعدی‌ام ، آدم نخواهم شد زمین جای خوبی برای آدم بودن نیست. #محبوبه_احمدی
1034Loading...
24
مازیتوفسکی : اگه ازت میپرسیدم تا همه چیزایی که دوستشون داری رو اسم ببری چقدر طول میکشید تا خودت رو بگی؟ @radiorahpodcast 🎧
550Loading...
25
متشکرم دخترهمسایه جانم بابت این ارسال دلباز❤️🌹
1120Loading...
26
انگار که دختر همسایه در خانه‌شان را آبپاشی، جارو کرده، اسپند دودکرده و کنج در و دیوار گذاشته؛ در های خانه‌ها یکی یکی باز می‌شوند. زن همسایه با یک سنگک از سر کوچه می‌آید. عطر آتش و هیزم از تنور خانه همسایه ته کوچه بلند می‌شود و در عطر نان تازه سنگک، عطر گندم می‌پیچد. آفتاب به کوچه سرک می‌کشد و نور می‌پاشد. انگار زندگی هنوز هم قشنگ است...
1181Loading...
27
به جاده نگاه می‌کنم تا انتها خالی‌ست. در آینه هم هیچ‌کس نیست. ماهی درون اقیانوس کجا اقیانوس ببیند که من تو را ؟ #محبوبه_احمدی
1070Loading...
28
از کتاب" سه شنبه ها با موری"
912Loading...
29
حضرت بهار
1100Loading...
30
#علیرضا_قربانی لیلا @photogallery2 @mahmadi_b
1131Loading...
31
از فکر اینکه روزی مادرجان، آلزایمر بشه و منو نشناسه، تنم لرزید. ولی کاش قلب ها به جای مغزها آلزایمر می‌شدند.
361Loading...
32
می‌دانید؟ شده گاهی ناخودآگاه از هم‌صحبتی با فردی که در پارک، در اتوبوس، مترو یا چه میدانم، مهمانی جایی کنارتان قرار گرفته، چنان غرق لذت و آرام شوید که تا مدتها یادتان بماند و آرام‌تان کند. اسم این را می‌گذارم هم‌نوازی روح‌ها ! اینکه برای غریبه‌ها بود. بیا آشناها و دوستان و فامیل هم همین است. با بعضی افراد روح ما صمیمیت بیشتری دارد. این مهم است که با کسانی بیشتر دمخور باشیم که به روح و جان‌مان نزدیک‌تر است روح و جان‌مان‌ می‌دانید؟ من اسمش را می‌گذارم مراقبت از خود! مراقبت از خود که فقط کرم ضد آفتاب و شامپوی ضد ریزش مو نیست خب؛ پروسه مشهور حذف آدمهای سمی را هم نمی‌پسندم. اما با هم‌روح نزدیک بودن را ، چرا؛ شاید اگر باور کنیم که ازدواج هم هم‌آغوشی و همراهی روح است و نه تن، خیلی از زندگی‌ها دلرباتر می‌بودند. #محبوبه_احمدی #فلسفه_بافی‌ها
1112Loading...
33
شما تا حالا صدای پاتون رو شنیدید؟! منظورم صدای شریان جاری در رگ پاتون رو! وقتی شنیدم که در رگ‌های پاهایم هم قلبم دارد موزیک می‌زند، خیلی عجیب بود برایم. به دکتر گقتم یعنی تو تمام بدن مون اینقد موزیکاله؟!! انگار تمام وجود آدم در رقص باشه با ریتمی خسته‌ناپذیر! خیلی زیبا بود. تصمیم دارم روزی چندبار به صدای وجودم گوش کنم. به رقص بیایم و به شکرانه‌اش، بهتر زیست کنم. #چیزهایی‌کهنمی‌دانستم
940Loading...
34
حتما توت بجستان باشد چاشنی چایی تان. توت قندی اش.
1040Loading...
35
انسولینم را زده‌ام و بعد از پنج ساعت بدو بدو دنبال آزمایش و مطب و سونوگرافی و اکو و ... و ... ، حالا دارم به چای زردچوبه‌ام فکر می‌کنم که با هزار مدل قند طبیعی گذاشته‌ام پیش رویم باشد. آن زندگی‌یی که از نظر حضرت سهراب شستن بشقاب بود و از نظر من نوشیدن چای زردچوبه ای‌ست در عصر یک روز خردادی؛ آنهم وقتی از زیر یک ردیف درخت توت ، به خانه رسیده باشی و بوی امتحان و کتاب و ریاضی و نمره و بچه‌گی و عشق اردیبهشت در سرت مانده باشد. زندگی به شدت ساده و هیجان انگیز است . با چای زنجبیل امتحانش کنید. #روزنویسی
1121Loading...
36
و من دریافته‌ام وقتی کسی تو را دوست دارد، نمی‌گذارد در تاریکی و رنج باقی بمانی... این را «یلدا سیدی» گفته و من امروز که دبیر ریاضی سال چهارم دبیرستانم، از دورهای سال ۶۷_۶۸ به من پیام داد و نوشت که نگران حالم شده، نوشته هایم غمگین شده اند، بعد مرا برد به قریچ‌قریچ نیمکت‌های چوبی سه نفره‌ی اتاق نه نفره کلاس دوازدهم تجربی، باور کردم که دوست داشتن تنها رشته‌ای ست که آدم را به زندگی وصل می‌کند. #عشق_نوشته‌هام
1001Loading...
37
به وقت کشمون
980Loading...
38
حالا که برمیگردم به خودم نگاه میکنم می بینم یک چیزی که در من فروریخته "بت" هایی ست که از آدمها ساخته بودم. آنهم به  انواع و اقسام!! بعضیها را می پرستیدم. بعضیها برایم سخت دلپذیر اما دست نیافتنی و دور بودند. بعضیها الگو ؛ بعضیها ستودنی و تحسین برانگیز؛ به بعضیها  غبطه میخوردم، حسرت شان را میخوردم، حسودی می کردم ، افسوس می خوردم که مثل آنها نیستم... حالا ، آنها را دیگر نمی بینم!!! یعنی اصلا آنقدرها بزرگ نیستند که ببینمشان. چون به درون خودم گریخته ام و آنقدرها چیز برای دیدن درونم هست که کاری به برون نداشته باشم. حتی بتکده ای برای پرستیدن دارم در خودم که باید تبر را از شانه ی اولی بردارم و آنها را هم درهم بشکنم. از مقایسه خودم با دیگران دست کشیده ام. یادم هست یک زمانی برای انتشارات "آیش" کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چیز می نوشتم. آنوقتها مثلا ۱۵ ساله م بود و وقتی مطلب یک نویسنده ی ۱۷ ساله چاپ میشد دلم را خوش می کردم که هنوز دوسال وقت دارم!!! دوسال هم می گذشت و باز دلیلی دیگر برای خودم می تراشیدم که مطلبم چاپ نشده هنوز ... حالا یاد گرفته ام خودم خودم هست و نه یکی دیگر ! من اسمم فاطمه نیست که فاطمه باشم. تازه اگر هم محبوبه ای باشد که فلان است و بهمان... به من مربوط نمیشود که او زندگی اش این است و آن ، ولی من نه!!! هر کسی راه و نقش خودش را می رود. یک جاهایی، قسمتهایی از بودن مان به یک آدمهایی مربوط میشویم. قسمت هایی از هم را تکمیل می کنیم، روزی هم می شویم، تکه ای از راه را با همیم ... اما باز هم ما خودمانیم و او اوست و هر کس قصه ی خودش... اینها را یاد گرفته ام و راحت تر شده ام. #محبوبه‌احمدی @mi_ghat
381Loading...
39
حالا او از تمام دارایی دنیا، تمام دلبستگی‌‌هایش، همه را از دست داده بود. کوه را سفر را قدم زدن را ... حالا فقط برایش کلمات مانده‌اند و خیال تو؛ این دیوانه اما می‌خواهد با همین دو اندک بسیار، خیلی زندگی کند. #م_احمدی
1264Loading...
40
سوغاتی
1095Loading...
زمانی که بدانید هر مفهومی در جهان هستی نسبی‌ست، قضاوت‌های اولیه را کنار می‌گذارید و حقیقت را به درستی می‌پذیرید. شاید پذیرش منطقی و درست حقیقت اولین قدم در لذت بردن از شرایط موجود باشد. سباستین/منصور ضابطیان @cafeparagraph_mag
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
مثلا رفته باشد باغ و بداند توت دوست داری، آلبالو و گوجه‌سبز هم و برایت بیاورد. شنیده باشد عناب و سنجد خوب است برای حالت، بیاورد برایت و مثلا خواهرت باشد. مثلا بداند پسته و کنجد برایت مفید است. با دستان خودش پسته را مغز کند، بداند که حوصله نداری، مغزها را آسیاب کند و برایت بفرستد تا روی پنیر بریزی و بخوری و قوی شوی و باز دیدنش نروی... مادرت باشد! مثلا بگویی کلوچه زنجبیلی بجستانی دلم می‌خواهد، برایت بگیرد و از ۳۰۰ کیلومتر آنطرف‌تر ارسال کند. مثلا دختر خاله‌ات باشد... آدم به این دلخوشیها، سیصد سال عمر کند، کم است.
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
هر آدمی لازم دارد یک «جان پناه» داشته باشد. آدمهای کوه می‌دانند جان پناه یعنی چه ! من با این کلمه خیلی حالم خوب می‌شود. فکر کن پناه جانت باشد. کوه هم باشد . صخره هم ، سرما و گرما هم و خطر سقوط؛ و آنوقت یک جایی باشد که جانت را پناه است ! جایی که گرم است. سرد است. پناه است و امن ! و این مهمتر از همه است. امن ! جان پناه خیلی پناه تر از پناهگاه است. خیلی امن تر ! می‌دانید. من تا حالا جان پناه نرفته ام. ولی وقتی گفتند برویم سبلان جان پناه می مانیم تا تیم حرفه ای بروند صعود ، حال جانم خیلی پناه شد . آدم توی صعودهای زندگی ، جان‌پناه داشته باشد ، تا خود آسمان هم بالا می‌رود. عشق جان پناه ترین هاست.. و بعضی آدم‌ها ؛ گاهی حتی عطر شان ، خیالشان ، اسم شان ... دلتنگ مادر که می شدیم «صندوق لباسش» ، پناه مان بود ... جان پناه مان بود ! جان پناه مان ! هر آدمی یک جان پناه ، باید داشته باشد. برای خنده هایش، گریه هایش، سکوتش، برای ناگفته هایش، برای زیست کردن ، برای نفس تازه کردن ، برای نفسش ... جان پناه مثل  آغوش باید باشد . امن و امان ترین ... دارید جان پناه ؟ جان پناه خودتان هستید؟! #م_احمدی
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
هر آدمی لازم دارد یک «جان پناه» داشته باشد. آدمهای کوه می‌دانند جان پناه یعنی چه ! من با این کلمه خیلی حالم خوب می‌شود. فکر کن پناه جانت باشد. کوه هم باشد . صخره هم ، سرما و گرما هم و خطر سقوط؛ و آنوقت یک جایی باشد که جانت را پناه است ! جایی که گرم است. سرد است. پناه است و امن ! و این مهمتر از همه است. امن ! جان پناه خیلی پناه تر از پناهگاه است. خیلی امن تر ! می‌دانید. من تا حالا جان پناه نرفته ام. ولی وقتی گفتند برویم سبلان جان پناه می مانیم تا تیم حرفه ای بروند صعود ، حال جانم خیلی پناه شد . آدم توی صعودهای زندگی ، جان‌پناه داشته باشد ، تا خود آسمان هم بالا می‌رود. عشق جان پناه ترین هاست.. و بعضی آدم‌ها ؛ گاهی حتی عطر شان ، خیالشان ، اسم شان ... دلتنگ مادر که می شدیم «صندوق لباسش» ، پناه مان بود ... جان پناه مان بود ! جان پناه مان ! هر آدمی یک جان پناه ، باید داشته باشد. برای خنده هایش، گریه هایش، سکوتش، برای ناگفته هایش، برای زیست کردن ، برای نفس تازه کردن ، برای نفسش ... جان پناه مثل  آغوش باید باشد . امن و امان ترین ... دارید جان پناه ؟... #م_احمدی
Mostrar todo...
دنبال فروشگاهی می‌گردم که در آن کمی «خاطرجمعی» بفروشند. همان که شما به آن می‌گویید: خیال راحت! دو مثقال خیال راحت می‌‌خواهم.  حتی اگر از زعفران و طلا هم گرانتر باشد، می‌ارزد! می‌ارزد که صبح با خیال راحت بیدار شوم. سر کار، یا وقتی قرمه‌سبزی درست می‌کنم، خیالم راحت باشد. با خیال راحت چشمهایم را ببندم و بخوابم. می‌دانید؟ آدمها دوست دارند خاطرشان جمع باشد ! زن و مردش فرقی نمی کند ! آدم دلش می‌خواهد از دوستش، کارش ، یارش خاطرش جمع باشد ، آدم دلش به این خاطرجمعی ها ، گرم است دیگر . زندگی با دوستت دارم های خاطرجمع ، بهتر از گلوی آدم پایین می رود. #محبوبه_احمدی
Mostrar todo...
دنبال فروشگاهی می‌گردم که در آن کمی «خاطرجمعی» بفروشند. همان که شما به آن می‌گویید: خیال راحت! دو مثقال خیال راحت می‌‌خواهم. حتی اگر از زعفران و طلا هم گرانتر باشد، می‌ارزد! می‌ارزد که صبح با خیال راحت بیدار شوم. سر کار، یا وقتی قرمه‌سبزی درست می‌کنم، خیالم راحت باشد. با خیال راحت چشمهایم را ببندم و بخوابم. می‌دانید؟ می‌دانی ؛ آدمها دوست دارند خاطرشان جمع باشد ! زن و مردش فرقی نمی کند ! آدم دلش می‌خواهد از دوستش، کارش ، یارش خاطرش جمع باشد ، آدم دلش به این خاطرجمعی ها ، گرم است دیگر . زندگی با دوستت دارم های خاطرجمع ، بهتر از گلوی آدم پایین می رود. #محبوبه_احمدی
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
آدم باید از درون خیلی ثروتمند باشد که آرزویش یک باغچه کوچک سبزی باشد که در آن ریحان و نعنا و تربچه بکارد. آدم باید خیلی غنی باشد که لحظه‌ای با دوست نشستن، قد نوشیدن یک پیاله چای را زیست کند و با عالم عوض نکند. غنی هستید؟ #م_احمدی
Mostrar todo...
#دایره_شایستگی این عبارت جالب را وارن بافت استفاده می‌کند. داخل این دایره توانایی‌هایی هستند که در آن‌ها مهارت زیادی دارید. بیرون از آن، مسائلی هستند که یا فقط بخشی از آن‌ها را متوجه می‌شوید یا اصلا چیزی از آن‌ها نمی‌دانید. شعار وارن بافت در زندگی این است: دایره‌ شایستگی‌تان را بشناسید و به آن پای‌بند بمانید. اندازه‌ این دایره اهمیت زیادی ندارد. اما شناختن مرزهای آن بسیار حیاتی است. تام واتسون، موسس شرکت آی بی ام، در مورد خودش می‌گوید: من نابغه نیستم. در بعضی موارد شایستگی دارم؛ اما خودم را اطراف آن موارد نگه می‌دارم. تمرکز روی دایره‌ شایستگی‌تان، علاوه بر مزایای مادی، برای شما مسائل احساسی خوبی هم به‌دنبال خواهد داشت. احساس ارزشمند استادی، احساس خوبی است که کارایی شما را نیز بالا خواهد برد و هم‌چنین دردسرهای تصمیم‌گیری در مورد پذیرفتن یا نپذیرفتن یک مسئولیت را از بین خواهد برد. در دایره‌ شایستگی است که صرفه‌جویی خوبی نسبت به دیگران، در زمان دارید. در این دایره است که کمتر اسیر توهم و اشتباه می‌شوید. به‌علاوه ریسک‌پذیری شما در این محدوده بهتر انجام خواهد شد، زیرا اطلاعات کافی از اوضاع دارید و می‌توانید پیش‌بینی کنید که تقریبا قرار است چه اتفاقی بیفتد. نتیجه اینکه خودتان را بابت نقطه‌ ضعف‌های‌تان سرزنش نکنید. اگر دست و پا چلفتی هستید، یادگرفتن رقص باله را فراموش کنید! اگر ملاقات با عمه‌تان برای‌تان سخت است، فکر بازکردن رستوران را از سرتان بیرون کنید! اینکه در چند حوزه متوسط یا زیرمتوسط هستید، اصلا اهمیتی ندارد. مهم اینست که حداقل در یک حوزه بسیار بالاتر از میانگین و در حالت ایده‌آل بهترین باشید. به‌محض رسیدن به این مهم، سنگ‌بنای محکمی برای زندگی خوب خواهید داشت. هرساعتی که روی دایره‌ شایستگی خود وقت بگذارید، معادل هزاران ساعتی که در جاهای دیگر صرف کنید، ارزش دارد. 📕 #هنر_خوب‌_زندگی‌_کردن ✍🏻 #رولف_دوبلی 📚 @Academic_Library
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
نوشته بود: «قوی ترین آدم ها سخت ترین شب ها را به صبح رسانده اند و با طلوع آفتاب لباس قهرمانی به تن کرده اند و به آدم ها حال خوش فروخته اند رایگان!» چقدر اینروزها دنیا به این آدمها نیاز دارد.
Mostrar todo...