Nanala
Nothing. https://telegram.me/BChatBot?start=sc-390307-GftAMbq
Mostrar más477
Suscriptores
-124 horas
+17 días
-1830 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Repost from Zi ᶻᵒⁿᵉ
نمیفهمم "چه هوای خوبی" یعنی چی؛
زیبایی رو تو جملهی "آسمون چقدر زیبا شده" درک نمیکنم؛
شنیدن "این منظره چقدر بکره" نگاهم رو به محیط عوض نمیکنه؛
"این نقاشی فوقالعادست"، "اون آهنگ بینظیره"، "چقدر امروز خوشگل شدی"، "امم چه غذای خوشمزهای"
هیچکدوم از این تعاریف رو درک نمیکنم.
این سایهی سیاهی که روم افتاده، هنوز باهام پیش میاد. نمیدونم تا کجا و تا کی اما این روزها حتی برای لحظهای، حضورش رو ازم دریغ نمیکنه.
انگار توی یه تونل تاریکم ولی خلاف جهت نور حرکت میکنم.
حالم از این لحظات کوتاهی که سعی میکنیم باهاشون به زندگی معنا ببخشیم بهم میخوره.
هوا خوب نیست؛
امروز هیچ زیباییای نداره؛
اونم یه نقاشیه مثل بقیه؛
این آهنگ کصشرترین چیزی بود که گوش دادم؛
دوییدن و ورزش هیچ هیجانی نداره؛
غذا لذتبخش نیست؛
همه چیز فاکداپه عزیزم
دست از سرم بردار.
امروز روز خوبی بود؛ بارون اومد، یه لیوان نسکافه گرم خوردم، سرما خوردگیم بهتر شده بود، آهنگهای تیلور و لانا رو با صدای بلند گوش دادم، بیرون رفتم، سرم رو گذاشتم روی شونهش، بارها بهش خیره شدم، باهم از یه ایرپاد به آهنگهاش گوش دادیم و اونو داشتم. بهترین بخش روزم دقیقا همون نقطه بود که اونو دوباره دیدم و برای دقایقی داشتمش.
اون ازم یه ورژن عاشق میسازه که هیچکس ندیدتش؛ اون منِ عاشق براش هر کاری میکنه و کنارش واقعا نفس میکشه و خوشحاله.
Repost from N/a
Forward this message and I'll give u a Manhwa character based on your vibe .
از تک تک کسایی که بهش آسیب میزنن و ناراحتش میکنن، متنفرم و میتونم بکشمشون.