cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

Grapes Of Wrath

#خوشه‌های_خشم لینک گروه https://t.me/joinchat/SyvdQihWlwe3hwp7

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
309
Suscriptores
Sin datos24 horas
+17 días
+130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

🚩🚨🎵 دار و درفش بر شکست‌خوردگان #انقلاب آتشفشان ابتکارات و آفرینش‌ها است. نقطه‌های اوج تاریخ تاکنونی جهان و فعلیت تکامل اندیشه همواره در لحظات حرکت‌های بی‌وقفه‌ی انقلاب به ثمر رسیده است. تاریخ واقعی آدمی در پسِ پیکارهای آگاهی و خودآگاهی نهفته است، همان‌گونه که انقلاب فرانسه دیالکتیک هگل را به روش مطلق دگرگون ساخت، به همان ترتیب نیز دیالکتیک انقلاب فرانسه با اندیشه‌ی هگل به روش مطلق متعین شد. شعر و تئاتر، سرودها و سروده‌ها، آوازها و ترانه‌ها، طرح‌ها و تصویرها و اساسا هنر انقلابی از پائین در همان لحظات انقلاب زایش می‌یابد. انقلاب ۵۷ خاستگاه طوفانی هنر از پائین بود. به‌خاطر آورید «شب‌های شعر گوته» [ده شب شعر کانون نویسندگان] پائیز ۱۳۵٦ را که یکی از رویدادهای مهم آغازگاه‌های رویارویی انقلاب با ضدانقلاب درون انقلاب را رقم زد. سعید سلطان‌پور هم مانند بسیاری دیگر از نویسندگان و شاعران در آن شب‌ها درگیر با ضدانقلاب درون و بیرون بود تا در همان‌جا ستاره‌دار ضدانقلاب غالب فردای شکست انقلاب شود. او تئاتر «عباس‌آقا کارگر ایران‌ناسیونال» را بلافاصله بعد از غلبه‌ی ارتجاع به‌مثابه نمادی از طبقه‌ی کارگر ایران ساخته و اجرا کرده بود. برای همین جزو نخستین کسانی بود که در انتقام از عضویت در سازمان چریک‌های فدایی خلق (اقلیت) دستگیر و در نخستین دسته‌ی اعدامی‌های بعد از ۳۰ خرداد به میدان تیرباران‌شدگان گسیل گردید. او که هرگز در تمامی حیاتش به سلاحی غیر از قلم و بیان مسلح نبود. ★ تاریخ نشان داد اگر جامعه به‌خاطر دوری از فهم زمانه‌ی انحطاط و خودبیگانگی، دیرتر به فهمی رسیده باشند، با شکست‌خوردگان و کشتگان به‌مثابه بخشی از پیشروان خود که اکنون به جزئی از تاریخ بدل شده‌اند، همدلی خواهد کرد، زیرا ریشه‌های آنان در جامعه چنان ریشه دوانده که در مرگ نیز می‌زیند و چه بسا میوه‌های آنان نیز روزی برسند. امروز، نه تنها نمی‌توان سهم زندگان شکست‌خورده از حیات و حقوق شهروندی را نادیده گرفت، که می‌بایست مردگان را هم به عنوان صاحبان سهمی از تفکر در متن جامعه برشمرد که یقیناً چنین است، حتی اگر اندک بوده باشد. اما از همان نخستین فرایند آغازگاه انقلاب، بضاعت طبقه‌ی سرمایه‌دار و رهبری روحانیت بسی نازل‌تر و تهی از اندیشه و آفرینش بود که جز دولتی کردن مصائب دستگاه «عاشورایی» و اکنون کل ماجرا به چیزی بیش از رقابت با کلیپ‌های ساسی‌مانکن و رقص‌های محصلان در مدارس نبوده است. اگر حکومت بخواهد بر مبنای مردمی و پایه‌ی هنری کار اصرار داشته باشد، باید گفت که این حکومت مثل بقیه‌ی چیزها، چیزی از مردم و موسیقی نمی‌داند. کما این‌که از آغاز انقلاب هم مذهبیون هیچ‌گاه بضاعت قابل اعتنایی نه در موسیقی و نه هر گونه هنر انقلابی نداشتند؛ مثال بارز این‌که، هنوز هیچ‌یک از انقلابیون و حتی شعرای قوم‌شان نمی‌دانند در سرود "الله الله" با صدای رضا رویگری که قرار بود روی سرودهای چپ را کم کند، "مُشته شده بر ایوان" به چه معناست. طبیعی است که این سرودها هم همچون سرودهای مذهبی اول انقلاب تاریخ مصرف محدودی دارند و دیری نخواهند پایید؛ کما این‌که خود این نیروهای مذهبی در جریان اعتراضات جنبش سبز در سال ۸۸، دست به دامن سرودهای "آفتاب‌کاران جنگل" چریک‌های فدایی خلق شده بودند که گروه کوچکی بی‌وابستگی به هیچ دولتی بودند. اما عمق اثرگذاری و عمر طولانی سرود مستقل "سر اومد زمستون" کجا و این محصولات فرهنگی چرک حاصل از درآمدهای شرکت نفت ایران کجا. اما اگر از موسیقی پائین سخن می‌گوییم که در درازمدت بماند و در جمع کثیر مردم اثر جدی بگذارد، سرود چپ "مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد" ویکتور خارا مثال خوبی است؛ سرودی که شاعرش قربانی دولتی دیکتاتوری همسو با بلوک غرب شد و محبوبیتش ربطی به بودجه‌ی دولت‌های بلوک شرق نداشت. آن‌چنانکه در تظاهرات سال ۲۰۱۹ علیه قانون اساسی دیکتاتور پینوشه، اجرای این سرود توسط جمعیت میلیونی در خیابان، نماد اراده‌ی ملی جهت تغییر سرنوشت به سوی آزادی و برابری شد. مثال‌هایی از این دست بسیارند. نمونه‌ی دیگرش، سرودی از هانز آیزلر روی قطعه‌ای از "قطعنامه کموناردها"ی نمایشنامه‌ی "روزهای کمون" برتولت برشت که هنوز در تجمعات خیابانی کمونیست‌ها و چپ‌های آلمانی اجرا می‌شود. سرانجام این‌که؛ می‌توان کنسرت مردمی زنده‌ای در هر جای تهران از سرودهای «آفتاب‌کاران جنگل» (که شاعرش، سعید سلطان‌پور، هم‌چون ویکتور خارا که قربانی حکومت دیکتاتوری شد) برگزار نمود، تا معلوم شود در سلیقه‌ی هنری و اجتماعی همه‌ی مردم میان انتخاب ساسی مانکن، تتلو و یا «سلام فرمانده» خامنه‌ای یا خاتمی کدام در قلب توده‌ی مردم جای گرفته است. https://t.me/kkfsf/34722 به ما به‌پیوندید: https://t.me/kkfsf
Mostrar todo...
كميته فعالين كارگرى - سوسياليستى

🚩🚨🎵 دار و درفش بر شکست‌خوردگان #انقلاب آتشفشان ابتکارات و آفرینش‌ها است. نقطه‌های اوج تاریخ تاکنونی جهان و فعلیت تکامل اندیشه همواره در لحظات حرکت‌های بی‌وقفه‌ی انقلاب به ثمر رسیده است.

09:04
Video unavailableShow in Telegram
من، علی علیزاده، به سعید جلیلی رای می‌دهم چرا که گفتار او تنها گفتار سیاسی نسبتا عدالتخواه و فسادستیز این انتخابات بود. چرا که مطالبات معیشتی طبقات پایینی و محروم جامعه در صدای او بیشتر از هر نامزد دیگری شنیده شد. چرا که سیاستهای او اگر عملی شود میتواند مانع از عمیق‌تر شدن دره فقر و غنا در ایران ۱۴۰۳ شود. به ویژه آنکه ادامه وضعیت موجود باعث تقابل جدی طبقات محروم با نظام سیاسی می‌شود و ایران را به سمت بحرانی امنیتی می‌برد. به سعید جلیلی رای می‌دهم چرا که گفتار او تنها گفتار استعمارستیز و استقلال‌خواه و حامی اقتصاد ملی در این انتخابات بود و درکش از توسعه فراتر از فروش نفت و باقی مواد خام و واردات محصولات مصرفی بود. تازه آن هم به قیمت خلع سلاح در قالب احیای برجام. گفتارِ جلیلی نشان می‌دهد او با سازوکار غارت کشورهای جهان سوم توسط امپریالیسم آشناست و می‌داند استقلال اقتصادی همزمان نیازمند مقابله با امتداد داخلی امپریالیسم، یعنی سرمایه داری انگلی و غیرمولد و غیرملی و الیگارشی بیوطن است و گمانم همین، دلیل این هجمه همه‌جانبه سکولار و مذهبی و چپ و راست علیه اوست. به جلیلی رای می‌دهم چرا که در ایران ۱۴۰۳ که دهکهای پایین توسط کارگزاران شکم‌سیر و بالانشین و رسانه‌ها و گفتارهای جریان اصلی اصلاح‌طلب و اصولگرا اصلا دیده نمی‌شوند و به حساب نمی‌آیند یک روایت ملی از پیشرفت ارا‌ئه داد که محرکش همین مردم طبقات پایین هستند. و این یعنی در گفتار جلیلی محرومان قرار نیست زیر چرخ توسعه له شوند، بلکه آنها قرار است یکبار دیگر به صحنه بیایند و خود راننده و لوکوموتیو توسعه شوند. به جلیلی رای می‌دهم چرا که نگاهش سرشار از آینده بود. آنهم وقتی بخش عمده جامعه ایران، زیر فشار توامان تحریم از بیرون و بی‌عدالتی‌های اقتصادی از داخل، توان فکر کردن به آینده را از دست داده‌اند. و بدون تصویری از آینده، ملتی شکل نمی‌گیرد. به سعید جلیلی رای می دهم، به رغم نگرانی‌هایم از سیاستهای فرهنگی و اجتماعی او به ویژه درباره زنان. با این آگاهی که باید با او و حامیانش در گفتگویی انتقادی ماند. اما خطر سیاستهای فرهنگی و جنسیتی او را بسیار کمتر از خطر نامزدهای نئولیبرالی می‌دانم که پروژه مرکزی‌شان احیای وابستگی اقتصادی ایران به سیاستهای واشنگتن در قالب برجام است و تقسیم رانت بین محافل قدرت و ثروت داخلی به نام تعامل.
Mostrar todo...
IMG_4206.mp423.02 MB
🤮 5
Photo unavailableShow in Telegram
Mostrar todo...
Grapes Of Wrath

You’ve been invited to join this group on Telegram.

🛎🛎 بخش‌هایی از مقاله‌ی #کاوه_سرخ در توجیه شرکت در انتخابات:
Mostrar todo...
👍 1🤡 1
Repost from سهام نیوز
Photo unavailableShow in Telegram
✅حمایت مولوی عبدالحمید از پزشکیان مولوی عبدالحمید: جناب آقای دکتر پزشکیان در قلب من است و من برای پیروزی ایشان دعا می‌کنم./ جلال جلالی زاده نماینده سابق سنندج @Sahamnewsorg
Mostrar todo...
👍 1
4
و آنچه بورژوازی تمام کشورها، و انواع و اقسام احزاب خرده بورژوایی، یعنی احزاب «سازش‌کاری» که اتحاد با بورژوازی علیه کارگران را مجاز می‌دانند، برای کسب آن بیشترین تلاش را می‌کنند، تفرقه‌انداختن بین کارگران همه‌ی ملیت‌ها، ایجاد بی‌اعتمادی، و مختل کردن همبستگی تنگاتنگ بین‌المللی و برادری بین‌المللی کارگران است. هرگاه بورژوازی در این موارد پیروزی کسب کند، هدف کارگران شکست می‌خورد. بنابراین، کمونیست‌های روسیه و اوکراین باید با بردباری، پایداری، سرسختی، و تلاش مشترک، دسیسه‌های ناسیونالیستی بورژوازی را افشا کرده، و هر نوع تعصب ناسیونالیستی را نابود کنند، و در پیکار برای قدرت شورایی، برای سرنگونی یوغ زمین‌داران و سرمایه‌داران، و برای یک جمهوری فدراتیو شورایی جهانی، برای کارگران جهان سرمشق باشند. 📕 منبع: مجموعه آثار، جلد ۳۰، انتشارات پروگرس مسکو، ۱۹۶۵، صص. ۲۹۷-۲۹۱ ✍ مترجم: علی رها
Mostrar todo...
👍 1
نباید در مورد این مسایل اختلافی باشد. در مورد این مسایل کنگره‌ی شوراهای سراسری اوکراین تصمیم خواهد گرفت. چنانچه کمونیست روسیه‌ی بزرگ بر ادغام اوکراین در روسیه پافشاری کند، ممکن است اوکراینی‌ها به‌سادگی به او مظنون شوند، و تصور کنند انگیزه‌ی ترویج چنین سیاستی، نه متحد کردن پرولتارها علیه سرمایه، بلکه تعصبات کهنه‌ی ناسیونالیسم روسیه‌ی بزرگ و امپریالیستی است. چنین عدم‌اعتمادی طبیعی است، و تا حدی اجتناب‌ناپذیر و مشروع است، چراکه روس‌های بزرگ قرن‌هاست که زیر یوغ زمین‌داران و سرمایه‌داران، تعصبات شرم‌آور و تنفرانگیز شوونیسم روس بزرگ را جذب کرده‌اند. چنانچه یک کمونیست اوکراینی بر استقلال بی‌قیدوشرط دولت اوکراین اصرار ورزد، این شبهه را ایجاد می‌کند که حمایت او از این سیاست به‌خاطر منافع موقتی کارگران و دهقانان اوکراین در مبارزه علیه یوغ سرمایه نیست، بلکه برپایه‌ی تعصبات ملی خرده‌بورژوایی خرده‌مالک است. تجربه، صدها نمونه از «سوسیالیست‌های» خرده‌بورژوای کشورهای مختلف را عرضه کرده است – انواع گوناگون سوسیالیست‌های کاذب لهستانی، لتونی و لیتوانی، منشویک‌های گرجی، سوسیال-انقلابی‌ها و امثالهم – که در زیر پوشش حامیان پرولتاریا، به‌جز ترویج مزورانه‌ی یک سیاست سازش با بورژوازی ملی «خودی» علیه کارگران انقلابی، هدف دیگری ندارند. ما این را در مورد حاکمیت کرنسکی در اکتبر تا فوریه ۱۹۱۷ مشاهده کردیم، و آن را در تمام کشورهای دیگر دیده و می‌بینیم. بنابراین، بی‌اعتمادی متقابل بین کمونیست‌های روسیه‌ی بزرگ و اوکراینی، می‌تواند به‌راحتی ظهور پیدا کند. چگونه می‌توان با این بی‌اعتمادی مقابله کرد؟ چگونه برطرف شده و اعتماد متقابل برقرار می‌شود؟ بهترین راه برای رسیدن به این هدف، فعالیت مشترک جهت حفظ دیکتاتوری پرولتاریا و قدرت شورایی در مبارزه علیه زمین‌داران و سرمایه‌داران همه‌ی کشورها، و علیه کوشش آنها برای احیای سلطه‌ی خود است. این مبارزه‌ی مشترک، در عمل، به‌روشنی نشان خواهد داد که، صرف‌نظر از هر تصمیمی درباره‌ی استقلال دولتی و حدود مرزها، باید بین کارگران روسیه‌ی بزرگ و اوکراین یک همبستگی تنگاتنگ نظامی و اقتصادی وجود داشته باشد. در غیر این صورت، سرمایه‌داران «آنتانت»، یعنی ائتلاف غنی‌ترین کشورهای سرمایه‌داری – بریتانیا، فرانسه، آمریکا، ژاپن و ایتالیا – ما را جداجدا درهم‌کوفته و خفه خواهند کرد. جنگ ما علیه کولچاک و دنیکین که آن سرمایه‌داران پول و اسلحه در اختیارشان می‌گذارند، بیان روشن این خطر است. کسی که وحدت و همبستگی تنگاتنگ بین کارگران و دهقانان روسیه‌ی بزرگ و اوکراین را تضعیف کند، به کولچاک‌ها، دنیکین‌ها، و راهزنان سرمایه‌دار همه‌ی کشورها کمک کرده است. در نتیجه، ما کمونیست‌های روسیه‌ی بزرگ باید کوچک‌ترین تجلی ناسیونالیسم روسیه‌ی بزرگ را در میان خودمان، با شدت تمام منکوب کنیم، چراکه کلاً خیانت به کمونیسم است، و با جداکردن ما از رفقای اوکراینی خود، بیشترین صدمات را وارد کرده و ازاین‌رو، به دام دنیکین و رژیم او می‌افتیم. در نتیجه، وقتی بین کمونیست‌های بلشویک اوکراین و بورتوبیست‌ها برسر استقلال دولت اوکراین، شکل همبستگی با روسیه، و به‌طور کل، مسأله‌ی ملی، اختلافی وجود داشته باشد، ما کمونیست‌های روسیه‌ی بزرگ باید بپذیریم. اما همه‌ی ما، کمونیست‌های روسیه‌ی بزرگ، کمونیست‌های اوکراین، و کمونیست‌های هر کشور دیگر، می‌باید درمورد مسایل اساسی و بنیادینی که در کلیه‌ی کشورها مشابه است، درباره‌ی مبارزه‌ی پرولتری، و دیکتاتوری پرولتاریا، مصمم و سازش‌ناپذیر باشیم؛ نباید سازش با بورژوازی یا هر تفرقه‌ای که از ما علیه دنیکین محافظت می‌کند، را تحمل کنیم. دنیکین باید شکست خورده و منهدم شود، و نباید به این تاخت‌وتاز او اجازه‌ی بازگشت داد؛ این به خاطر منافع بنیادین کارگران و دهقانان روسیه‌ی بزرگ و اوکراینی است. مبارزه، سخت و طولانی خواهد بود، چراکه سرمایه‌داران تمام کشورها در حال کمک به دنیکین و سایر دنیکین‌ها هستند. در این نبرد طولانی و سخت، ما کارگران روسیه‌ی بزرگ و اوکراین باید اتحاد تنگاتنگی را حفظ کنیم، چراکه قطعاً به‌طور جداگانه از عهده‌ی این وظیفه برنمی‌آییم. این‌که مرزهای روسیه و اوکراین، و اشکال رابطه‌ی متقابل دولت آنها چگونه باشند، اهمیت زیادی ندارد؛ این موضوعی است که می‌توان و باید در موردش مصالحه کرد؛ این یا آن، یا چیز سومی را آزمود. هدف کارگران و دهقانان، پیروزی بر سرمایه‌داری، برسر این موضوع از بین نخواهد رفت. اما اگر در حفظ نزدیک‌ترین همبستگی، همبستگی علیه دنیکین، علیه سرمایه‌داران و کولاک‌های کشورمان و کشورهای دیگر، قصور کنیم، مطمئناً هدف کارگران برای سال‌ها از بین می‌رود، و سرمایه‌داران قادر خواهند شد تا هم اوکراین شورایی و هم روسیه‌ی شورایی را خرد و خفه کنند.
Mostrar todo...
یکم، منافع کار نیازمند اعتماد کامل و نزدیک‌ترین اتحاد بین کارگران کشورها و ملل مختلف است. حامیان زمین‌داران و سرمایه‌داران، حامیان بورژوازی، برای تضعیف کارگران و تقویت قدرت سرمایه، می‌کوشند تا کارگران را از هم جدا کرده، خصومت و اختلاف ملی را تشدید کنند. سرمایه، نیرویی بین‌المللی است. درهم کوبیدن آن، نیازمند اتحاد و برادری بین‌المللی کارگران است. ما مخالف تخاصم و اختلاف ملی، و برتری ملی هستیم. ما انترناسیونالیست هستیم. ما خواستار اتحاد تنگاتنگ و ادغام کامل کارگران و دهقانان کلیه‌ی ملل در یک جمهوری شورایی واحد جهانی هستیم. دوم، کارگران نباید فراموش کنند که سرمایه‌داری، ملت‌ها را به تعداد معدودی ستمگر، قدرت (امپریالیستی) بزرگ، ملت‌های ممتاز و مقتدر، و ملیت‌های بسیار زیادی تقسیم کرده است که وابسته، نیمه‌وابسته، ستم‌دیده و غیرمستقل هستند. جنایتکاران و مرتجعان عمده‌ی جنگ ۱۸-۱۹۱۴ چنین تقسیمی را هرچه بیشتر برجسته کردند، و درنتیجه، تنفر و تخاصم را تشدید کردند. خشم و بی‌اعتمادی ملل وابسته و غیرمستقل نسبت به ملل سلطه‌گر و ستمگر، قرن‌هاست که انباشته شده است، مللی مانند اوکراین نسبت به روسیه‌ی بزرگ. ما خواستار وحدت داوطلبانه‌ی ملل هستیم – وحدتی که مانع از اعمال فشار ملتی بر ملت دیگر باشد – وحدتی بر پایه‌ی اعتماد کامل، بر مبنای تشخیص وحدتی برادرانه و رضایتی مطلقاً داوطلبانه. چنین وحدتی را نمی‌توان ضربتی ایجاد کرد؛ ما باید با حداکثر بردباری و احتیاط در چنان مسیری تلاش کنیم، به‌طوری که به مسأله آسیب نرسانده و بی‌اعتمادی را تحریک نکنیم، و عدم‌اعتمادی که میراث قرن‌ها ستم زمین‌داران و سرمایه‌داران است، قرن‌ها مالکیت خصوصی و تخاصم ناشی از توزیع و بازتوزیع آن است، فرصتی برای ترمیم پیدا کند. بنابراین، ما باید مصرانه برای وحدت ملل تلاش کنیم، و هرآنچه باعث جدایی آنها می‌شود، بی‌رحمانه منکوب کنیم، و در انجام چنین کاری، باید بسیار صبور و محتاط باشیم، و به بقایای بی‌اعتمادی ملی امتیاز بدهیم. ما باید نسبت با هر چیزی که منافع بنیادین کارگران در مبارزه برای رهایی از یوغ سرمایه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، پایدار و سازش‌‌ناپذیر باشیم. اکنون مشخص کردن مرزها – چراکه ما برای امحای کلیه‌ی مرزها تلاش می‌کنیم – فعلاً مسأله‌ای فرعی، غیر اساسی یا بی‌اهمیت است. در چنین موردی، ما می‌توانیم صبر کنیم، و باید صبر کنیم، چراکه بی‌اعتمادی ملی در بین توده‌های وسیع دهقانی و خرده‌مالکان، اغلب بسیار مقاوم است، و عجله فقط می‌تواند آن را تشدید کند. به بیان دیگر، هدف وحدت کامل و نهایی را به خطر بیفکند. تجربه‌ی انقلاب کارگران و دهقانان در روسیه، انقلاب اکتبر-نوامبر ۱۹۱۷، و دو سال مبارزه‌ی پیروزمندانه علیه تهاجم بین‌المللی و سرمایه‌داران روسیه، به‌وضوح نشان داده است که سرمایه‌داران برای مدتی در به‌بازی گرفتن احساس بی‌اعتمادی ملی – بی‌اعتمادی دهقانان و خرده‌مالکان لهستانی، لتونی، استونی و فنلاندی – نسبت به روس‌های بزرگ، توفیق داشته‌اند، و بر اساس این بی‌اعتمادی، موفق شده‌اند برای مدتی بین آنها و ما بذر نفاق بکارند. تجربه نشان داده است که این بی‌اعتمادی و نفاق به‌آهستگی کم‌رنگ و ناپدید می‌شود، و هرچه روس‌های بزرگ – که مدت زمانی بسیار طولانی ملت ستمگر بوده‌اند – بردباری و احتیاط بیشتری به خرج دهند، این بی‌اعتمادی با یقین بیشتری برطرف خواهد شد. با به رسمیت شناختن دولت‌های لهستان، لتونی، لیتوانی، استونی و فنلاند است که ما می‌توانیم آهسته و پیوسته اعتماد توده‌های کارگری دولت‌های کوچک همسایه را جلب کنیم؛ کسانی که عقب‌مانده‌تر بوده‌اند و توسط سرمایه‌داران بیش‌تر فریب خورده و رنج برده‌اند. این مطمئن‌ترین راه برای تأثیرگذاری بر سرمایه‌داران ملی «آنها»، و هدایت کردن آنها به سوی اعتماد کامل به آینده‌ی جمهوری متحده‌ی شورایی است. تا زمانی که اوکراین به‌طور کامل از دنیکین آزاد نشده باشد، تا زمان نشست کنگره‌ی شوراهای سراسری اوکراین، دولت آنجا کمیته‌ی انقلابی سراسری خواهد بود. علاوه بر کمونیست‌های بلشویک اوکراینی، کمونیست‌های بوروتبای اوکراین هم به‌عنوان اعضای دولت در این کمیته‌ی انقلابی شرکت دارند. یکی از مواردی که آنها را از بلشویک‌ها تفکیک می‌کند، پافشاری آنها بر استقلال بی‌قیدوشرط اوکراین است. بلشویک‌ها این را به موضوع اختلاف و چندپاره‌گی تبدیل نمی‌کنند، و آن را سدّ راه کوشش‌های مشترک پرولتری قرار نمی‌دهند. برای مبارزه علیه یوغ سرمایه، برای دیکتاتوری پرولتاریا، باید وحدت کرد، و درمورد مسأله‌ی تعیین مرزها نباید بین کمونیست‌ها تفرقه ایجاد شود، و یا در مورد این‌که آیا باید بین دولت‌ها پیوندی فدرال یا پیوند دیگری وجود داشته باشد. درمیان بلشویک‌ها، کسانی استقلال کامل اوکراین، و کسانی یک پیوند کمابیش فدرال، و کسانی ادغام کامل اوکراین در روسیه را ترویج می‌کنند.👇👇
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.