ناشاعرانههای ماریف!
197
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Repost from بیاض | عاطفه طیّه
گیسوی زن و ریش شیخ
زن شیخ ابوالحسن خرقانی به شدت منکر شوهر بود و بی پردهپوشی او را پیش دیگران «زندیقِ کذّاب» خطاب میکرد.
«نقل است که یک شب شیخ گفت:
– در فلان بیابان راه میزنند و چندین کسی را مجروح کردند.
و العجب که در همان شب سر پسرش ببریدند و در آستانهٔ شیخ نهادند و شیخ را خبر نبود! زنش منکر او بود. میگفت:
–چه گویی کسی را که از چندین فرسنگ خبر باز میدهد و خبرش نبود که سر فرزندش بریده باشند و در آستانه نهاده؟!
شیخ گفت:
–آری. آن وقت که دیدم پرده برداشته بودند و این وقت که پسر را میکشتند پرده فروهشته بودند.
پس چون مادر پسر بدید؛ گیسو ببرید و بر سر پسر نهاد و نوحه آغاز کرد. شیخ نیز محاسن پارهای ببرید و بر آن سر نهاد. پس گفت:
– چون تو گیسو بریدی من نیز ریش ببریدم.» (تذکرة الاولیاء، تصحیح شفیفی کدکنی، ص ۷۲۷)
دکتر شفیعی کدکنی تعلیقهٔ خوبی بر این حکایت نوشتهاند و از رسم قدیمی گیسوبریدن زنان در مصیبت گفتهاند. دو شاهد از حافظ آوردهاند و یک شاهد قابل تأمل از حلیهٔ الاولیاء:
«ابونعیم اصفهانی در شرح حال شبلی میگوید: فرزندی به نام غالب از آن شبلی بمرد. مادرش گیسوی خویش را برید. شبلی ریش انبوهی داشت، فرمان داد که آن را به تمامی تراشیدند.» (همان، ج۲، ص ۱۴۲۵)
در جمالشناسی قدما گیسوی دراز از لوازم زیبایی بوده و معشوق غالبا با موی بلند سیاه شکندرشکن تصویر شده است. از همین روی برای مجازات زنان خطاکار گیسوانشان را میبریدهاند و با این کار ایشان را از مهمترین شاخصههای زیبایی بینصیب میکردهاند. دشنام «گیسبریده» به همین رسم اشاره دارد. همانطور که دکتر شفیعی فرمودند زنان هنگام سوگواری نیز به طور خودخواسته، به دست خود گیسو میچیدهاند. جز آنچه ایشان در تعلیقات تذکرة الاولیاء آوردهاند این رسم در متون ادب فارسی شواهدی دیگر هم دارد که یکی از مشهورترینهایش گیسو بریدن فرنگیس است به سوگ همسرش سیاوش در شاهنامه. شاهدی دیگر از دیوان بدر شروانی، تصحیح فاطمه مجیدی میآورم که آن هم جالب توجه است.
به مرگ او همه ای موبُریدگان خیزید
مصیبت است و عزا؛ مویه بیحجاب کنید(ص ۵۶۸)
که هم به رسم موبریدن در سوگواری اشاره دارد، هم بیحجاب گریه کردن که اینجا به معنی فاش و احتمالا با صدای بلند گریه کردن است.
@atefeh_tayyeh
چو من این دم ز آتش دود بینم
گر این آتش نشانم سود بینم
چو چوبی را توانی ساخت تختی
اگر تو خوار بگذاریش لختی
بغفلت چون برآید روزگاری
شود آن چوب تخت آنگاه داری
خرد را رهنمون باید گرفتن
چنین کاری کنون باید گرفتن
چو یاری خواهی از یاری که باید
بوقت خویش کن کاری که باید
[منسوب به] عطار نیشابوری
خسرونامه، به تصحیح و اهتمام احمد سهیلی خوانساری، نشر گلشن، تهران، بیتا، ص ۴۱.
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
[..]ای درختانِ عقیم ریشهتان در خاکهای هرزگی مستور،
یک جوانهی ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند.
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود،
یادگارِ خشکسالیهای گردآلود،
هیچ بارانی شما را شست نتواند.
مهدی اخوان ثالث
سر کوه بلند، برگزیدهی اشعار مهدی اخوان ثالث، به انتخاب مرتضی کاخی، انتشارات زمستان، ۱۳۹۱/ ۱۳۶.
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
۱. من با خواندن خسرو و شیرین نظامی متلذذ میشوم. چرا؟ به خاطر تمامی هنرهایی که در تکتک ابیات آن وجود دارد. اما تکتک ابیاتش در اذهان و کتب دیگر باقی نمیماند. ابیاتی باقی میماند که مفهومی بلند دارند. باور بفرماییذ که یک ذهن پخته و دغدغهمند مسائل حکمی و فلسفی را به روایتها وصل میکند.
روایتهابهانهای برای سرودن مسائل حکمی نیستند. من فکر میکنم حکیمانی چون فردوسی و نظامی با ذهن دغدغهمندشان، مسائل حکمی و فلسفی را متناسب با پایان روایتها میآورند.
۲. خیام کوتاهترین راه را برای بیان محتواهای بلندش برگزید؛ رباعی. تنها چهار مصراع. اما دنیایی از معنا. به قول قائلش: آفتابی در میانِ سایهای. برای بیان محتواهای عمیق دنبال اطناب نبود.
مهمترین دغدغههای بشری را در قالب رباعی ریخت و همین مهم، او را بلند گردانید.
۳.من بیشترین باور فرمالیستی در شعر را دارم. اصلا معتقدم هنر، فرم است. مطمئنا اگر فردوسی با یک نثر ساده این مسائل حکمی را میفرمود، این مقدار اقبال نمیداشت.
هنر برابر است با تمامی هنرسازههای فرمی که باعث هنجارگریزی میشود. استعاره، کنایه، تشبیه، ایهام، جناس، وزن، قافیه و ... اینها هستند که ادبیت به دست میدهند. اما بزرگی آثار فقط با این موارد به دست نمیآید.
شهرت فردوسی، نظامی، خیام، سعدی، مولانا و .. به خاطر معیارهای ادبی و هنرهای فرمی آنان نیست. اگر چنین بود باید خاقانی را خداوندگار شعر میدانستیم. برتر از همهی این بزرگان. (که البته من بنده میدانم). بازینحال خاقانی را ایرانیان هم به سختی میشناسند. انوری را مگر دانشجویان ادبیات بخوانند. چرا؟؟
خاقانی و انوری بزرگ هستند. اما در ادبیت کلام. در آراستن سخن. چونان حافظ و سعدی، خیام و مولانا، کلام بلندی به دست ندادهاند. مشخص است که به همین خاطر اقبالی فراگیر نیافتند.
شما تصور کنید که زیباترین ابیات را انوری در مدح ممدوح و حتی در وصف اسب ممدوح گفته است؛ ما نمیتوانیم منکر زیبایی این ابیات بشویم. نمیتوانیم منکر ادبیت و فرم زیبای آن بشویم. اما آیا این ابیات توان ماندگاری در ازمنه و اعصار را دارند؟
من فکر میکنم که خیر. شعر، فرم است. اما فرم، به تنهایی ضامن ماندگاری نیست و نخواهد بود.
#امین_ماریف
پ.ن: معیارهای ادبی فقط مشخص میکند که اثری ادبی است ولی عظمت یک اثر فقط با معاییر ادبی مشخص نمیشود.
تی اس الیوت
به نقل از شمیسا، سیروس، نقد ادبی، انتشارات فردوس، ۱۳۸۳، ص۲۶.
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
یادداشت شمارهی ۵۷
یک بهیک پلها شکست و راه برگشتی نماند
برنمیگردد جوانی فکر پیری باش و بس
#امین_ماریف
#در_دست_تعمیر
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
دهد، بستاند و عاری ندارد
بجز داد و ستد کاری ندارد
به صد نوبت دهد حالی به آغاز
به یک نوبت ستاند عاقبت باز
[نظامی]
نقل از: نزههالعقول فیلطایف الفصول، محمد عوفی، تصحیح ایرج افشار، ۱۳۹۰/ ۲۵۷.
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
یادداشت شمارهی ۵۶-
گیرم که شاخ و برگ بهارش شکستهاید...
با ریشههای در دل خاکش چه میکنید؟
#امین_ماریف
#در_دست_تعمیر
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
راجعبه تسمیه عروض یک قول آن است که شعر از جهت وزن به آن عرضه میشود و از اینروست که آن را عروض خواندهاند یعنی معروضعلیه. قول دیگر آناست که این علم نخست در مکه بهوجود آمد بهوسیلهی خلیلبناحمد و مکه را عروض هم میخواندهاند. این هر دو قول البته مشکوک است و ساختگی. شاید هم قول درستتر آن است که گفتهاند عروض شعر یعنی جز آخر اولین مصراع بهمنزلهی ستون خیمه است و آن را بههمین جهت عروض خواندهاند؛ چوبی که خیمه بدان استوار است. در واقع با ملاحظهی قدرت و استقامت این ستون است که بیت بیت شعر درست میشود. اینجا نکتهیی هست در خور تامل: بیشتر الفاظی که در عروض و قافیه اصطلاح شده است از همین مشابهت بین بیت شعر هست با لوازم زندگی بدوی-خیمه و شتر- درست شده است مثل وتد، سبب، فاصله، قافیه، روی و جز آنها... بله ظاهر آن است که شعر عربی اول در بین بدویها پدید آمده است و اهل حضر که بعد آنرا اقتباس کردهاند رموز شعر را همچنان با اسمهای آن از بدویها باید گرفته باشند. حتی عروض به معنی ماده شتر سرکش نیز استعمال شده است و در یک بیت عربی شعر تشبیه شده است بهاین ماده شتر سرکش که گویی شاعر آن را رام میکند. آیا همین خود وجه دیگری نیست در بیان سبب تسمیهی عروض؟ بعضی این احتمال را دادهاند اما مطلب بههر حال مبهم است و محتاج بحث و تحقیق. باری عروض عربی بنابر مشهور اختراع خلیلبناحمد فراهیدی است: یک لغوی از علمای بصره، و آن هم بهطریقی مبهم. میگویند وی خود تمام قواعد عروض را کشف کرد و تدوین. مطابق روایات وی در عبور از بازار مسگران بههنگام شنیدن صدای چکشی که آنها بر طشت میزدند، بهفکر اختراع عروض خویش افتاد.
زرینکوب، عبدالحسین
شعر بیدروغ شعر بینقاب، انتشارات علمی، چاپ یازدهم، ۱۳۹۲، صص ۱۰۸ و ۱۰۹.
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
خوشبختی یک هنرسازه، زمانی است که مورد پذیرش واقع شود. یک تشبیه مفصلِ مرسل را در نظر بگیرید؛ به خاطر تازگی و غریب بودن و البته پذیرش میان مخاطب، همهگیر شود. شاعران دوره از آن بهرهمند شوند. این نهایت خوشبختی آن هنرسازه است. اما #فرمود: گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت/ که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد!
#ایضا میفرماید: خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود!
این هنرسازهیِ خوشبختِ همهگیر شده، در آخر دچار خاموشی میشود. مرگش زمانی فرا میرسد که به خاطر کاررفت فراوان در شعر شاعران، دچار خودکارشدگی میشود و هنرسازهای مرده!
بعد از این مرگ، مسیحادمی نیاز است تا آن را احیاء کند اما هرگز چون روز نخستش نخواهد شد!
همین.
#امین_ماریف
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
۱. فاضل نظری: [...] تردید نکنید که با تبلیغات شاعران شناخته میشوند. اما شاعر هم باید هنری داشته باشد تا بتواند هنرنمایی کند. چاهی را که زاینده نباشد، نمیتوان با ظرفهای آب پر کرد. این فاضل نظری، شاعر خوبی است و توانایی بالایی در زمینهی سرودن شعر دارد. اینکه شاعرانی با عدم تبلیغات نتوانستهاند خود را معرفی کنند، دلیلی بر متوسط بودن فاضلخان نیست. فاضل نظری اگر شب و روز هم سر سفرهی سیستم بنشیند و شعرِ خوب بگوید، ما نمیتوانیم منکر هنر او شویم. این هنرِ هنرمند است که نقد میشود نه رفتارهای او.
۲. عدم قطعیت نقد در بعضی از حوزهها: یکی از مشکلات در زمینهی نقد ادبی عدم قطعیت آن است. بیاینکه معیاری علمی وجود داشته باشد، آثار نقد میشوند و سلیقههای شخصی در آن لحاظ میشود.
۳. حافظ و احیای صنعتهای مرده: مباحث استاد شفیعی کدکنی، برای خواص ادبیات کاربرد دارد. سخنش راجع به حافظ، برای دانشجویان و فارغالتحصیلان ادبیات است. بنا نیست که عوام از تاریخچهی صنعتهای ادبی و خودکارشدگی آنها خبر داشته باشند. هنر حافظ بازسازی همین هنرهای دیگران است و این کم هنری نیست.
۴. احیای هنرسازه- فاضل نظری: سعدی میگوید: میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است...
فاضل میگوید: مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب/ در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست...
نمیتوان فاضل را مورد نقد قرار داد که چرا از این تصویر افتادن ماه در آب استفاده کرده؛ چه اینکه به خوبی از آن بهره برده است. به سادگی از کنار آن رد نشده و کلامی فصیح را به بلیغترین شکل ممکن ارائه کرده است.
باری، آنچه من بنده از فاضل خواندهام، به من میگوید که شاعری است خوب و قابل اعتنا. این خوب بودنش هم چندان ربطی به له سیستم یا علیه آن بودن ندارد. این هنرش است که سخن میگوید.
#امین_ماریف
https://t.me/marif_Amin
ناشاعرانههای ماریف!
کارگاه شعر من بنده! ارتباط با من:
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.