cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

خرد منتقد

کانال نشر یادداشت ها و نقدهایی در باب جامعه و فرهنگ ✅ علی زمانیان مسیر ارتباط @alizamanian61 [email protected] ایمیل

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
5 605
Suscriptores
-324 horas
-187 días
+1430 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

❓ برون‌رفت از بن‌بست، با کدام روش؟ وقتی هریک از دو کاندیدای ریاست‌جمهوری بر اتحاد درونی و انسجام، پافشاری می‌کنند، و آن را اساسی‌ترین مسئله‌ی عاجل معرفی می‌کنند، به‌یاد جمله‌ای از "آرتور کوستلر" می‌افتم که در رمان "ظلمت در نیمروز" آورده است: ✅  "کوستلر" از زبان یکی از شخصیت‌های رمان می‌نویسد: "وقتی خانه آتش گرفته همه باید به کمک بیایند و آتش را خاموش کنند. اگر هم‌چنان بر سر آرا و عقاید نزاع کنیم همه می‌سوزیم و خاکستر می‌شویم".... "اما پیش از آن‌که آتش‌نشان‌ها را متحد کنیم، اول باید تصمیم بگیریم که روش درست کدام است، آب یا نفت"؟ قرار است با نفت به مقابله‌ی آتش برویم و یا با آب؟ هدف نهایی کنشگران عرصه‌ی سیاست در ایران، اجمالا یکی است. اما با تفکیک دو روش  "کوستلر"، ما با دو شیوه‌ی حکمرانی مواجه هستیم. دو روش مقابله با آتشی که نزدیک است همه را بسوزاند و همه چیز را خاکستر کند. اختلاف بر دوگونه روش خاموش کردن آتش است: آتش‌نشان‌هایی که می‌خواهند با نفت، آتش تحریم را خاموش کنند و آتش‌نشان‌هایی که می‌خواهند آتش تحریم را با آب خاموش کنند. در این‌جا "آب و نفت"، استعاره‌ای از دو روش و دو رویکرد در حل تنش‌ها و بحران‌هاست که از آن می‌توان بهره جست. همان که در مفهوم‌شناسی سیاسی، از آن به "ستیز" و "توافق" یاد می‌کنند. به عنوان مثال، کسانی گره مصائب تحریم‌ها و محدودیت‌ها را با دندان ستیز و کشمکش می‌گشایند و کسان دیگر، با سرپنجه‌ی عقلانیت محاسبه‌گر و با روش گفتگوی موثر و پیش‌برنده. یک رویکرد می‌خواهد مشکلات را با مبارزه‌ حل کند و یک طرف، روش عقلانی و مصلحت‌جویانه. ❓  راه حل کدام است؟        آب یا نفت؟                 توافق یا ستیز؟                        گفتگو یا قطع رابطه؟ ✅  قائلان به ستیز، در خطایی بنیادین، توافق و سازش را، تسلیم عاجزانه در برابر دیگری می‌فهمند. این در حالی است که اگر مفهوم توافق و سازش را از "سیاست" خارج کنیم، چیزی جز جنگ و رویارویی خشن نمی‌ماند. این گروه، در تجربه‌ی دردناک چند دهه‌ی اخیر، با رویکرد ستیزه‌جویی، و به قصد درمان دردها بر آتش سوزان تحریم‌ها نفت پاشیدند. تصمیمات و سیاست‌های‌شان را با زبان انقلابی و پیکارجویانه بیان کردند. در عمل، آن‌چه به دست آمد، گسترش نگران‌کننده‌ی فقر، از دست رفتن فرصت‌های رشد، سوزاندن سرمایه‌های بزرگ انسانی و در نهایت، افزایش درد و رنج مردم بود. "سیاست"، مسیر مسالمت‌آمیز، عقلانی، مبتنی بر کسب حداکثر ممکنِ منافع است. کنش‌گرِ واقع‌گرا در زمین واقعیت حرکت می‌کند و با جست‌وجوی امکان‌ها، راهی برای برون‌رفت از بن‌بست می‌یابد. راهی که ممکن است در نگاه نخست، مطلوب نهایی نباشد؛ اما آدمی چه کند که جهان آن‌گونه ساخته نشده که او می‌خواهد؟ 🔻  کنش مصلحت‌جویانه و مبتنی بر توافق و سازش، سه شاخص و ویژگی دارد: ❗️اولا، مبتنی بر محاسبات عقلانی برای افزایش سود و کاهش زیان است. ❗️ثانیا، در دایره‌ی امکان‌ها و مقدورات است نه رویاها و توهمات. ❗️ثالثا، عزت نفس و کرامت را به منزله‌ی داور بر کنش خویش می‌پذیرد. بن‌بست کنونی سیاست در ایران را نباید به مقابله‌ی افراد با یک‌دیگر تقلیل داد، بلکه مسئله، تعارض دو دیدگاه و دو رویکرد به سیاست است. یکی به تنش‌زدایی و صلح می‌اندیشد و دیگری به کشمکش و نزاع. یکی می‌خواهد با ارتباط معقول، خطر دشمن را کاهش دهد، دیگری می‌خواهد مشت بر دهان دشمن بکوبد. یک رویکرد، سیاست را میز گفتگو و توافق معرفی می‌کند و یک رویکرد، سیاست را جبهه‌ی حق و باطل می‌داند. ✍️ علی زمانیان -  ... ۱۳ / ۰۴/ ۱۴۰۳ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
🔵  "شنیدن یا نشنیدن"، مسئله این است            انتخابات، یعنی به رسمیت شناختن تغییرات اجتماعی ❗️  ۱.  "انتخابات"، هدف نیست، ابزار است. وسیله‌ای است که از آن برای رسیدن به هدفی کمک می‌گیرند؛ اما ابزاری دموکراتیک و عقلانی که نسبت به سایر روش‌ها، از ضمانت بیش‌تر و شیوه‌ای کم‌هزینه‌تر برخوردار است. "انتخابات" به تنهایی، "دموکراسی" نیست، بلکه اگر بتواند نظر، نگرش، خواسته‌ها و انتظارات مردم را به گوش ساختار قدرت برساند، آن‌گاه می‌تواند معنای خود را باز یابد. انتخابات، فقط یک مجرا از مجاری متعدد و مختلفی است که مردم با حاکمان سخن می‌گویند و خواسته و انتظارات‌شان را بیان می‌کنند. ✅  انتخابات، مسئله نیست، "شنیدن یا نشنیدن حاکمان، مسئله است". مهم این است که ساختار قدرت و سیاست مستقر، گشوده به سوی پیام‌ها است یا خیر. می‌خواهد بشنود یا اساسا کنش شنیدن را کنار نهاده است؟ ❓ ضریب نفوذ آرا، نظرات، خواسته‌ها، انتظارات، ‌دردها و رنج‌های مردم در ساختار تصمیم‌گیری و نهاد قدرت چقدر است؟ تصمیم‌گیران نسبت به تغییر و تحول اجتماعی و مطالبات جامعه، به چه میزان اهمیت می‌دهند و آن را به رسمیت می‌شناسند؟   هوشمندی سیستم سیاسی به این است که مسیر انتقال پیام‌ها را به‌نحو معقول و دموکراتیک باز بگذارد و پیام‌هایی را که جامعه از روش‌های مختلف به‌سوی او ارسال می‌کند، دریابد و مورد اعتنا قرار دهد و واکنشی در خور نشان دهد. تغییرخواهی سیاسی و تحول‌جویی اجتماعی، نشانه‌های آشکار و پنهان دارد. به‌تعبیر دیگر، مردم به زبان‌های مختلف و با کنش‌های مختلف سخن می‌گویند. این حاکمان‌اند که باید به‌موقع، پیام مخابره شده از سوی ملت را بشنوند و به آن توجه نمایند. ❗️۲.  آنان که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شرکت کردند و به "پزشکیان" رای دادند، در حقیقت صدای متفاوت از صدای حاکم دارند و خواهان تغییر و تحول‌اند. به سخن دیگر، این گروه به شرایط موجود اعتراض دارند و اما می‌خواهند از طریق قانون، شرایط را به‌سمت مطلوب خویش تغییر دهند. اکثریت آنانی هم که رای ندادند، نیز شهروندان ناراضی و معترض‌اند که می‌خواهند با رای ندادن، شرایط موجود را تغییر دهند. در حقیقت هر دو گروه در هدف و چشم‌انداز مشترک‌اند، اما در انتخاب وسیله و ابزار برای تغییر و تحول با هم متفاوت‌اند. ✅  براساس آمار منتشره، برابر با ۶۰ درصد واجدین رای (یعنی حدود ۳۶ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر)، در انتخابات شرکت نکردند. می‌دانیم که در میان این گروه، افرادی هستند که در حاشیه‌ی سیاست زندگی می‌کنند و در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنند. به تعبیری دیگر در شرایط پیشاسیاست زندگی‌ می‌کنند و مشارکت و عدم مشارکت برای آن‌ها موضوعیت ندارد. اگر این گروه را به‌نحو اجمال، ۶ میلیون برآورد کنیم و از مجموعه‌ی افرادی که رای نداده‌اند کم کنیم، آن‌گاه به رقم ۳۰ میلیون می‌رسیم. به سخن دیگر ۳۰ میلیون نفر به قصد اعتراض در انتخابات ریاست جمهوری، مشارکت نکردند. زیرا مسیر انتخابات را برای تاثیرگذاری بر حیات سیاست ناکارآمد یافته‌اند. اگر بخواهیم تصویر کامل‌تری از ماجرا داشته باشیم باید حدود ۳۰ میلیون شهروند معترض را که با رای ندادن می‌خواهند سرنوشت‌شان را تغییر دهند با حدود ۱۰ میلیون و پانصدهزار نفر دیگر از شهروندان معترض، که با شرکت در انتخابات و انتخاب "پزشکیان"، قصد تغییر اوضاع را دارند، در کنار هم بنشانیم. رقمی به بالاتر از ۴۰ میلیون نفر می‌رسد. و این سخن، یعنی بیش از ۶۵ درصد از شهروندان به شرایط موجود معترض‌اند و خواهان تغییر و تحول‌اند. چه در انتخابات شرکت کرده باشند و چه شرکت نکرده باشند.   ❗️۳. پیام بیش از ۶۵ درصد جامعه، که در قالب‌ها و مصادیق متعدد دائما ابراز و بیان می‌شود این است که از شرایط فعلی ناراضی‌ و خواهان تغییر و تحول‌اند. این پیام، صرفا از انتخابات برنمی‌خیزد که جامعه به صد زبان آن را با ارابه‌رانان قدرت در میان می‌گذارند. آنان که ارابه‌ی قدرت‌شان را بی‌هیچ ملاحظه‌ای از روی زندگی شهروندان عبور می‌دهند و صدای خرد شدن استخوان مردم را زیر بار درد و رنج‌های بی‌شمار نمی‌شنوند.   مسئله، جابجایی ظاهری و نمایشی قدرت از شخصی به شخص دیگر نیست. بلکه بالا بردن ضریب نفوذ خواست‌ها و انتظارات جامعه در نظام حکمرانی و تصمیم‌گیری حاکمان است. مسئله این است که آیا می‌توان از طریق انتخابات، ضریب نفوذ خواست اجتماعی را به ساختار تصمیم‌گیری افزایش داد یا خیر؟ وقتی انتخابات، به "آیین تهی از معنا" تبدیل می‌شود، آن‌گاه شهروندان از حضور در آن، خودداری می‌کنند. ❓جامعه با چه زبانی سخن بگوید که صدای‌شان شنیده شود و آنان را به رسمیت بشناسند؟ ✍️ علی زمانیان -  ... ۰۹ / ۰۴/ ۱۴۰۳ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
دویدن در پی دو "سراب" به پزشکیان" رأی خواهم داد. اما چرا تصمیم به رای‌دادن و رای‌ندادن (هر دو) این چنین دشوار شده است؟ ۱. در حالی‌که تا انتخابات ریاست جمهوری فقط دو روز دیگر، بیش نمانده است، اما هنوز شمار بزرگی از شهروندان، در رأی دادن و یا رأی ندادن تردید دارند. تصمیم‌گیری برای این گروه چشمگیر، بسیار سخت و دشوار شده است؛ زیرا به‌نحو رضایت‌بخشی نمی‌توانند نسبت‌شان را با این پدیده مشخص کنند. نه از صندوق، دل می‌کَنند و نه به آن، دل می‌سپرند. نه به آن امیدوارند و نه از آن رویگردان. این گروه می‌دانند از "صندوق رأی" انتظار معجزتی نباید داشت، اما با این پرسش هولناک دست و پنجه نرم می‌کنند که آیا "صندوق رأی"، می‌تواند از سرعت ماشین تخریب جامعه و زندگی‌شان بکاهد یا خیر؟ اگر وضعیت را نمی‌تواند بهبود بخشد، آیا از بدتر شدن اوضاع می‌تواند جلوگیری کند؟ چونان بیماری که می‌داند بیماری‌اش را نمی‌تواند درمان کند، اما فقط تلاش می‌کند وضعش از این که هست بدتر نشود و یا دست‌کم، جلوی سرعت بیماری‌اش را بگیرد. بر چنین شخصی خرده نمی‌توان گرفت اگر تلاشی به‌ظاهر بیهوده می‌کند. به‌جای او باید زیست تا دلهره و هراس را در عمیق‌ترین لایه‌های وجودی‌اش احساس کنیم. فهم کنش‌ انسانی که با غول مرگ می‌جنگد، صرفا با عقل محاسبه‌گر ممکن نیست، همدلی گسترده و خود را به جای او گذاشتن، لازم است. با نزدیک شدن به اضطراب‌های وجودی او، شاید فهم رفتارش ممکن شود. به‌تعبیر "حافظ":
درد دارد، چه کند کز پی درمان نرود
"هاجر"، در پی دو سراب می‌دوید تا در آن وادی خشک و سوزان، برای کودک تشنه‌اش آبی بیابد. او می‌دانست در آن‌سو سرابی بیش نیست، اما به‌سوی آن می‌دوید؛ و دوباره می‌دوید به همان‌جایی که از آن‌جا آمده بود و یقین داشت که در آن‌جا هم آبی نیست. در پی سراب هفت بار دوید. زیرا جز دویدن چه می‌توانست بکند؟ آدمی (به‌نحو فردی) و آدمیان (به‌نحو جمعی)، گاهی در موقعیت‌ آن بیمار و یا در شرایط "هاجر" قرار می‌گیرند. موقعیت "سراب و تشنگی". در چنین موقعیتی است که حتی حاضرند در پی سراب بدوند. و چه دردناک است سرنوشت ملتی که "دویدن و نرسیدن، کسب و کار او شده است". مجبور است در پی سراب بدود و باز هم بدود؛ شاید چشمه‌ای جوشان از آن‌جایی آغاز شود که فرزندش، پای بر زمین می‌کوبد. او این را نیز نمی‌داند، پس باید بدود میان دو سراب.  چرا که،
کوشش بیهوده، به از خفتگی است"
۲. تصمیم به رای‌دادن و رأی‌ندادن، بسیار سخت شده است، زیرا ما شهروندان به مثابه‌ی عابران "موقعیت مرزی"، نه چشم به آن سوی کنش و نه این سوی کنش داریم. موقعیتی که سنجش تبعات و پیامدهای احتمالی رأی‌دادن و رأی‌ندادن‌مان را نمی‌توانیم به درستی و با درجه‌ی اطمینان بالا بسنجیم. فضای دودآلود که گاهی تا یک قدمی سرنوشت خود را نمی‌توانیم حدس بزنیم. بلاتکلیفی در تصمیم‌گیری به همراه تشویش هزار اما و اگر. دشواری انتخاب، ناشی از زیستن در دوگانه‌ای است که به آسانی نمی‌توان از آن عبور کرد، آن دوگانه چیست؟ "تجربه‌های پیشین" که چنگی به دل نمی‌زنند و طعم شکست دارند و "آینده‌ای تاریک و پرخطر" که از آن گریزی نیست. آوارگی میان "گذشته" و "آینده"، دو احساس را در ما پر رنگ می‌کند. احساس "پشیمانی" و "هراس". پشیمان از گذشته و هراسان از آینده‌ایم. وقتی به سرنوشت رأی‌مان در گذشته می‌نگریم، تصمیم می‌گیریم در انتخابات شرکت نکنیم؛ اما هنگامی که به آینده‌ی مبهم و پرخطر چشم می‌دوزیم، تردیدِ رأی‌دادن برجان ما می‌افتد؛ که شاید با رأی‌دادن، بتوانیم اندکی از سرعت تخریب همه‌چیز بکاهیم. دیری است که چنین‌ایم. چه کنیم که تا اطلاع ثانوی، با ریزش سنگ قدرت بر جاده‌ی زندگی، راه رسیدن به منفعت بسته شده است. هر کاری می‌کنیم برای آن است که نگذاریم این فروبستگی، ما را بیش از این، ویران کند و در نهایت، درد و رنج‌مان افزایش یابد. به پزشکیان رأی خواهم داد اما نمی‌دانم آیا یک بار دیگر بر پرونده‌ی پشیمانی‌هایم می‌افزایم و یا ذره‌ای از درد و رنج‌هایم را کاهش خواهم داد. در این هوای مه‌گرفته، جز پیش پای را نتوانیم دید، پس فقط به اندازه‌ی یک گام پیش خواهیم رفت و گام بعدی. ✍️ علی زمانیان -  ... ۰۶ / ۰۴/ ۱۴۰۳ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
🔵    من، انتخابات و "حافظ" ✅  ۱.  دور اول انتخابات ریاست جمهوری خاتمی بود. شب قبل از انتخابات، از خودم می‌پرسیدم خاتمی آیا می‌تواند افقی بگشاید و کاری کند کارستان؟ آیا می‌تواند مسیر بسته را بگشاید؟ دلهره‌ای داشتم و حس پرنده‌ای گرفتار در قفس. و این‌که آیا درِ این قفس گشوده خواهد شد؟ حافظ را برداشتم تفألی زدم و پرسیدم، حافظ جان تو بگو راز را و بگو آیا می‌توانم امیدوار باشم؟ و حافظ پاسخی داد که جز اندوهم نفزود. لبخندی تلخ زدم و حافظ را بستم. و فردایش شوریده حال و نومید رای دادم. پاسخ حافظ چه بود؟
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را در کار رنگ و بوی نگاری نمی‌کنی
✅   ۲. از آن سال و آن شب و آن تفأل،  ۲۷ سال می‌گذرد. دیگر به خامی آن سال‌ها نیستم که چشم امید به "صندوق" داشته باشم. اما به رسم سنت دیرین و گفتگو با تاریخ، کلیات حافظ را نیز این بار گشودم. نه از پی پاسخ، که فقط درد دلی با پیشنیان که چنین سخت در بندیم. که ما فرزندان شما هنوز از گردش ایام چه می‌کشیم. گفتگویم با حافظ گرم شد. از تردیدی دردناک گفتم و در نهایت با همان لبخند تلخ ۲۷ سال قبل، و با کمی مزاح پرسیدم در این انتخاباتی که پیش‌رو است شرکت کنم؟ و این بار حافظ به صراحت گفت که می‌دانم درد داری، و اما:
از دلق‌پوش صومعه نقد طلب مجوی یعنی ز مفلسان سخن کیمیا مپرس در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس
"حافظ" را می‌بندم و مجددا باز می‌کنم، به این امید که شاید سخن دلگرم‌کننده‌ای بزند. اما نشد و این بیت می‌آید:
گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور است درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان دل به خوبان ندهد وز پِی ایشان نرود
  ✍️ علی زمانیان -  ... ۱۴۰۳/۰۴/۰۵ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
🔵  مناظرات و شیوه‌ی گفتار کاندیداها ❗️ این کوتاه نوشته، نقدی است بر شیوه‌ی بیان و  گفتار کاندیداهای ریاست جمهوری در مناظرات، میزگردها و سخنرانی‌های ایشان. ✅  مجموعه‌ی کلماتی را که هر یک از ما برای انتقال منظورمان  استخدام می‌کنیم، ساختار جملات و نحوه‌ی بیانی که داریم، دانش ادبی و مهارت زبانی، همگی بر عمق فرهیختگی، هوشمندی و ذکاوت ما دلالت دارند. گفتاری پاکیزه و در خور، بیانی شفاف، روشن و رسا، به همراه قوت دلیل‌آوری و داشتن نگاهی همه‌جانبه به مسائل در هنگام گفتگو، می‌تواند نشانه و معیاری برای ارزیابی بینش و بصیرت گوینده قرار گیرد. مهارت در گفتگو و داشتن زبانی فاخر و دیدن ابعاد کمتر دیده شده‌ی مسئله‌ها، صرفا "خوب حرف زدن" نیست، بلکه سطح و عمق زبان، محصول تفکر و اندیشه است. متقابلا زبان هم در شکل‌گیری و سازمان‌دهی تفکر، نقش فعالی بازی می‌کند. به‌ عبارتی دیگر، رابطه‌ی میان زبان و تفکر، رابطه‌ی دیالکتیکی برقرار است که در ارتباطی دوسویه، از هم اثر پذیرفته و بر هم اثر می‌گذارند. مهارت زبانی و توانایی در بیان را نادیده نگیریم، زیرا از طریق ارزیابی گفتار و سنجش زبان می‌توانیم به پس ‌و پشت کلمات، که همان تفکر است، پی ببریم. و البته زبان، تنها یک مسیر برای فهم دیگری است؛ اما مسیری اساسی است که نباید از آن غفلت کرد. ✅  آن‌چه در مجموعه‌ی کلام کاندیداهای ریاست جمهوری در مناظرات مشاهده کردیم، بر این نکته دلالت دارد که هیچ‌یک از کاندیداها (با درجات شدت و ضعف)، از مهارت ارتباطی و زبانی برخوردار نبودند. دایره‌ی لغات بسیار محدود، سخنان تکراری، مبهم، جملات نیمه تمام و ساختار زبانی معیوب، از جمله‌ اشکالات کاندیداها بود. از کسانی که در این سطح از گفتگو قرار می‌گیرند، انتظار می‌رود با تسلط بر زبان و با استفاده از صنعت تشبیه، استعاره، مثال‌های مرتبط و توانایی بهره بردن از ادبیات فاخر بزرگان ادب فارسی، بتوانند از زبان به منزله‌ی ابزاری برای تهییج احساسات و انتقال مفاهیم و اطلاعات و استدلال متقن و دلیل محکم، بهره ببرند. و این در حالی است که آنان نتوانستند ارتباطی موثر با مخاطب برقرار کنند. و نتوانستند گفتاری مدلل و بیانی شفاف و نثری قابل فبول داشته باشند. ما در این مناظرات با گفتاری شکوهمند، زبانی فرهیخته و بیانی جذاب و قدرتمند مواجه نیستیم. سطح گفتگوها به‌شدت نازل و پیش‌پا افتاده است. گفتاری که نه بار اطلاعات و دانش بر دوش دارد، نه دلربا است که دلی را برباید و نه لطیف و عمیق که عاطفه و احساسی را برانگیزاند. زبان، نمایشگر تفکر است، وقتی کاندیداها سخن می‌گویند، بر این نمایشگر چه می‌بینید؟ بر درخت این‌گونه "ادبیات تهی"، قرار است کدام میوه رشد کند؟ ❓حقیقتا باید به این پرسش اندیشید که این همه تنزل و حقارت زبانی و ناتوانی در برقراری ساده‌ی یک ارتباط، از کجا آمده است؟ چه عللی در کار است که از ادبیات فاخر و شکوهمند زبان فارسی به این‌جا رسیده‌ایم؟ چه شده است که کسانی که داعیه‌ی ناخدایی این کشتی گرفتار بر امواج اقیانوس و تاریکی را دارند، از ارائه‌ی یک گفتار ساده عاجزند؟ انتظار نداریم کاندیداها چون "قائم‌مقام فراهانی"، اثری بزرگ مانند "منشآت" را خلق کنند، اما انتظار داریم شفاف بگویند؛ ساختار جمله‌بندی‌شان این همه نقص و عیب نداشته باشد؛ از دایره‌ی لغات بیشتری استفاده کنند و زبانی هوشمند و زیرک داشته باشند. ✔️  انتظار داریم چنان سخن بگویند که حداقل بتوان پنج دقیقه تحمل‌شان کرد. ✍️ علی زمانیان -  ... ۱۴۰۳/۰۳/۳۱ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
من رفتنی‌ام، ایران تو بمان محمد فاضلی من دو بار به ناحق از دانشگاه اخراج شدم (۱۳۹۰ و ۱۴۰۰) و همکارانم در هر دو دانشگاه شاهدان این رفتار ناحق هستند. بار اول حتی شکایت نکردم و دم برنیاوردم. بار دوم هم کلامی درباره آن در عرصه عمومی نگفتم، تا آن‌‌جا که می‌توانستم آن‌را پنهان کردم و هیچ نقشی در رسانه‌ای شدن آن نداشتم. فقط در مهرماه ۱۴۰۰ به وزارت علوم شکایت کردم که تا امروز به آن رسیدگی نشده است. اما هیچ کدام از این‌ها مهم نیستند و تلویحاً و با صراحت بارها گفته‌ام که حتی اگر امروز بگویند به دانشگاه برگرد، بازنمی‌گردم. به هیچ شغل دولتی بازنمی‌گردم. هیچ اهمیتی هم ندارد. من همکاری با دکتر مسعود #پزشکیان را آگاهانه #برای_ایران انتخاب کردم. سخنانش را شنیدم، از دوستان درباره شخصیت و کارش پرسیدم، ده‌ها نفر تماس گرفتند و از من خواستند به ستاد ایشان کمک کنم. من اطمینان پیدا کردم که مسعود پزشکیان بهترین گزینه موجود است، صداقت دارد، ساختار مجلس و دولت و نظام حکمرانی را می‌فهمد، کلامی دروغ نمی‌گوید، و یکی از بزرگ‌ترین دردهای این کشور یعنی عدم توافق میان نخبگان و نزاع دائمی میان آن‌ها و در نتیجه عقب‌ماندگی کشور را می‌فهمد و برای درمان آن منش و روش دارد. من آمده بودم به دور از هیاهو، در زمانه‌ای که دعوت به عدم مشارکت، تحسین و لایک بیشتری دارد، از ضرورت مشارکت و قرار دادن کشور در مسیر «عقلانیت بهبود تدریجی اما مستمر» بدون تندروی بگویم. و اتفاق دیشب در تلویزیون هیچ تغییری در این باورم ایجاد نکرده است. من در آن صحنه نه شخص محمد فاضلی، بلکه مشاور نامزدی بودم که می‌خواهد «عقلانیت اصلاح‌جوی میانه‌رو، توافق‌ساز و تدریجی‌گرا» را نمایندگی کند. اما #شهاب_اسفندیاری که اهمیت یک امر ملی را درک نمی‌کند، تلویزیون کشور را در مهم‌ترین رخداد سیاسی جاری آن، به صحنه کینه‌توزی شخصی، بالا آوردن پرونده‌ای شخصی که من خود سه سال است از آن دم نزده‌ام، و صحنه‌آرایی برای تحقیر شخص من تبدیل کرد. بدتر آن‌که از لحن حرف زدن، تا زمان پرسیدن سؤال تا اقدام برای قطع میکروفون، همه طراحی شده بود تا #محمد_فاضلی را تحقیر و حضور انتخاباتی دکتر #پزشکیان را تضعیف کنند. آن‌چه مرا به هم ریخت، جز مشاهده یک صحنه کاملاً آماده شده در همه ابعاد برای تبدیل کردن یک امر ملی، امری حیاتی برای ایران، به صحنه کینه‌توزی شخصی بود. هیچ دلیلی وجود نداشت که در برنامه‌ای در این سطح به زندگی شخصی کسی وارد شوند که در آن برنامه مشاور نامزد ریاست جمهوری است نه شخص محمد فاضلی. با این‌حال، از بینندگانی که از این رخداد ناراحت شدند، عذرخواهی می‌کنم. ⭕سخن آخر پرتاب میکروفون رفتاری از سر عصبانیت شدید در آن لحظه بود. هیچ معنایی جز اعتراض به آنچه شرح دادم، نداشت. من عمیقاً به شجاعت، صداقت و از خودگذشتگی مسعود پزشکیان احترام می‌گذارم که با از خود گذشتگی برای کار کردن در مملکتی پا به میدان گذاشته است که در رسانه ملی آن می‌توانند «امر ملی انتخابات» را به صحنه کینه‌توزی شخصی بدل کنند. من همه عمر برای ایران زندگی کرده‌ام، به ایران و مسائلش اندیشیده‌ام، و بقیه عمر را هم همین گونه خواهم زیست. ورودم به هیچ عرصه‌ای از سیاست برای منفعت شخصی نبوده و نیست. اکنون نیز بر همان راه و روشم. از صمیم قلب به دکتر مسعود پزشکیان احترام می‌گذارم و امیدوارم آن‌چه گذشت ایشان را در پیمودن راهی که انتخاب کرده‌اند استوارتر سازد؛ ایمانش به سیاست اخلاقی و رفع تبعیض بیشتر شود. در چند جلسه‌ای که با مسعود پزشکیان داشتم، او را مجذوب اخلاق و راستی یافتم؛ سخنش درباره مردم حقیقی است؛ مثل مردم زیسته است؛ تبعیض را درک کرده؛ صداقت و دیانت رحمانی را در خود نهادینه کرده؛ و باوری عمیق به علم و تخصص دارد. به قیمت چند رأی بیشتر هم حاضر به دادن وعده‌های دروغین نیست. ما با انتخاب او هم ده‌ها مشکل عظیم پیش رو داریم، و بهبودهای بزرگ در زندگی ما ایرانیان به آسانی به دست نخواهد آمد؛ اما در منش و روش و اخلاق و کردار مسعود پزشکیان، و بدنه اجتماعی اثرگذاری که او را پشتیبانی می‌کند، ظرفیت‌های ایجاد بهبود وجود دارد. من با عزمی جزم‌تر به مسعود #پزشکیان رأی می‌دهم و هیچ انتظار شخصی از او ندارم، بالاخص انتظار برای پیگیری کردن آن‌چه در آن برنامه گذشت. شما هم بیایید راه «عقلانیت بهبود تدریجی اما مستمر» را انتخاب کنیم. من رفتنی‌ام، ما رفتنی هستیم، ایران تو بمان. بازخوانی ایران معاصر @fazeli_mohammad
Mostrar todo...
پادکست دغدغه ایران - کانال رسمی

قسمت صد و دوازدهم پادکست دغدغه ایران   بازخوانی ایران معاصر بعد از پنج قسمت شرح کتاب «خشونت و نظم‌های اجتماعی» و پنج قسمت شرح کتاب «در سایه خشونت» که نزدیک به ده ماه طول کشید، در قسمت صدودوازده پادکست دغدغه ایران، تاریخ ایران معاصر را از اواخر مشروطه تا به امروز در چارچوب تحولات نظم دسترسی محدود بازخوانی کرده‌ایم.   حامی مالی این قسمت آچاره، خدمات و تعمیرات آنلاین ساختمان و لوازم منزل   حامی مالی این قسمت سارودی (Sarodi) طراح و تولیدکننده محصولات بهداشتی ساختمانی    حمایت از پادکست دغدغه ایران   پادکست جور دیگر: جامعه‌شناسی برای همه   شناسه پیپال [email protected]   موسیقی آغازین قطعه سلام، اثر استاد حسن کسائی   Email: [email protected]   گوینده: محمد فاضلی امور فنی و صوت: مرتضی مشیری‌خواه گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین                                  تاریخ انتشار خرداد هزار و چهارصدوسه @dirancast_official

Photo unavailableShow in Telegram
. تو نازک‌طبعی و طاقت نیاری گرانی‌های مشتی دلق‌پوشان (پست موقت) @kherade_montaghed
Mostrar todo...
❓چرا رای بدهم/ندهم؟ همه‌ی افرادی که قصد حضور در انتخابات را دارند و آنان که دست رد بر سینه‌ی انتخابات می‌زنند و رای نخواهند داد، نزد خود، دلایلی دارند. آن دلایل کدام است؟ ✅  کسانی که تمایل به شرکت در انتخابات دارند،  و رای خواهند داد،  به شش گروه تقسیم می‌شوند: ۱. افرادی که از سر وظیفه‌ی دینی رای خواهند داد. ۲. افرادی که برای حمایت از نظام و پیروی از حاکمان، رای خواهند داد. ۳. کسانی که بخاطر ترس و پرهیز از عواقب احتمالی رای ندادن، پای صندوق رای خواهند رفت. ۴.  افرادی که معتقدند دموکراسی، ذره‌ ذره و از طریق کنش مشارکت هرچند محدود، و حضور فعال در کشمکش‌های انتخابات به دست می‌آید. ۵. گروهی که به اثرات کوتاه مدت مثبت، هر چند جزیی رای دادن بر "اکنون"، توجه دارند. (کسب منفعت، حتی جزیی) ۶. و در نهایت، گروهی که نمی‌خواهند وضع از این که هست، بدتر شود. (دفع ضرر، حتی جزیی) ✅   و اما آنان که قصد مشارکت در انتخابات ندارند، نیز به شش گروه تقسیم می‌شوند: ۱.  گروهی که با عدم مشارکت در انتخابات، قصد دارند از نظام مستقر، مشروعیت‌زدایی کنند. و یا دست کم با امتناع از رای دادن بر مشروعیت او نیفزایند. ۲. گروه دوم، افرادی که از سر وظیفه‌ی دینی و یا اخلاقی (و یا هر دو)، رأی نمی‌دهند. ۳. گروهی که نسبت به وعده‌های کاندیداها مطلقا بی اعتمادند و بر این باورند که تجربه کردن مکرر تجربه‌های تلخ گذشته، نوعی خطای فاحش است. ۴. کسانی که ساختار نظام حاکم را بدون هرگونه انعطاف ارزیابی می‌کنند و رای دادن و ندادن را در او بی‌اثر می‌بینند. ۵. گروهی که با نگاه به کنش‌های خشونت‌آمیز  حاکمان و درد و رنج‌ ناشی از آن در سنوات پیشین، عواطف‌شان اجازه‌ی بازی در زمین سیستم را به آن‌ها نمی‌دهند. ۶. و در نهایت، گروهی که در وضعیت یاس و نومیدی قرار دارند و به علت خستگی سیاسی،   انزوا گزینی و حاشیه ‌نشینی را انتخاب کرده‌اند. برای این گروه، اشتغالات سیاسی، بیهودگی است. این گروه از بازی سیاست بیرون رفته‌اند. ✅ تیپ‌شناسی آنان که رای می‌دهند و کسانی که رای نخواهند داد، صرفا به منظور تفکیک علل مشارکت و علل عدم مشارکت است، و الا آن‌چه در عمل و میدان کنش سیاسی رخ می‌دهد، ترکیبی از  علل بیان شده است. به سخن دیگر، مشارکت و عدم مشارکت، نتیجه‌ی علل چندگانه (و نه یک عامل) است. اما این که کدام علت، بیش‌ترین اثر را در شکل‌گیری کنش دارد، نزد کنش‌گران و موقعیت‌های مختلف، با یک‌دیگر متفاوت است‌.   این روزها گفتگوی وسیعی میان گروه اول و گروه دوم در جریان است.  هر یک تلاش می‌کنند با استدلال‌ها و به میان آوردن دلایل متعدد، دیگری را مجاب به کنش مورد نظر خویش کنند. اما به نظر می‌رسد عموم این گفتگوها عقیم می‌ماند و اثر چندانی ندارد. ❓چرا دلایل به آسانی نمی‌تواند افراد را به تغییر موضع انتخاباتی بکشاند؟ یکی از پاسخ‌های قابل تامل این است که هر تصمیم و کنشی، نتیجه و محصول علل و عواملی در هم بافته است. پیچیدگی و مشکل تاثیرگذاری، وقتی بیشتر می‌شود که نقش عاطفه در تصمیم‌گیری پررنگ‌تر گردد. در گفتگوهای بی‌ثمر، هر شخص، دلایل‌اش را صرفا از موضع و موقعیت خودش به دیگری عرضه می‌کند. دلایلی که البته نزد او کافی و مستحکم است. اما کمتر به این نکته توجه دارد که در این سنخ موضوعات، دلیل مقنع، قانع‌کنندگی‌اش تماما به قوت استدلال نیست. بلکه علل غیر معرفتی، قوت و نفوذ  استدلال را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به نحو آشکارا، احتمال حضور در انتخابات توسط هر شهروند، علاوه بر دلایل، به میزان زخم و رنجی است که مستقیم و غیر مستقیم از سوی حاکمیت به او تحمیل شده است. ✔️ خلاصه آن‌که، در هر کنش و تصمیمی، سه عنصر "عقل"، "احساس" و "داوری اخلاقی"، به درجاتی حضور دارند. این که از این سه، کدام‌یک زمام کنش را به دست می‌گیرد و شخص را به کدام وادی متمایل می‌کند، ، در افراد و در موقعیت‌ها، مختلف است. به نحو کلی، به میزانی که شهروندان به نحو مستقیم و غیر مستقیم از رفتارها و تصمیمات حکومت، آسیب دیده‌اند، رنج کشیده‌اند و جان‌شان فرسوده شده باشد، عواطف و احساسات‌شان در شکل‌گیری تصمیمات سیاسی‌ آنها مدخلیت بیش‌تری می‌یابد. ✍️ علی زمانیان -  ... ۱۴۰۳/۰۳/۲۶ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
🔵 "انتخابات" و عواطف ما "بحران انتخاب" در هنگام نزاع عقل و عاطفه، جانب کدام را می‌گیریم؟ در بسیاری از گفتگو‌ها و نوشتارها در باب مشارکت و یا عدم مشارکت مردم در انتخابات، و یا در تحلیل‌ها و یافتن راه حل‌ها و چه باید کردها، چیزی کم‌رنگ و یا مفقود است و آن، توجه به "نقش عواطف در تصمیم‌گیری‌های‌ سیاسی" است‌. ✅ بیشتر کسانی که دیگران را به شرکت در انتخابات دعوت می‌کنند، عمدتا با رویکرد پیامدگرایانه‌، بر محاسبات عقلانی سود و زیانِ مشارکت در انتخابات می‌پردازند. که البته توجه به تبعات محاسبه‌پذیر کنش، امر مهمی است. اما این توصیه‌ها، نسبت به یک متغیر بسیار تاثیرگذار غفلت می‌ورزند؛ و آن "عواطف انسانی" است. آنان وزن استدلال خود را بر نتایج و پیامدهای انتخاب می‌گذارند و با توجه به نتایج و پیامدها، حکم به مشارکت می‌دهند. اما مگر همه‌ی کنش‌های آدمی، تحت تاثیر محاسبات سود و زیان و استدلالات عقلانی شکل می‌گیرد؟ نقش عواطف و احساسات در انتخاب‌ها چیست و چگونه می‌توان آن را به رسمیت شناخت؟ "عواطف" و "عقل"، دو رکن و پایه‌ی اصلی در تصمیم‌گیری آدمی محسوب می‌شود. "عواطف"، تاثیر بسزایی در رفتارها و همه‌ی تصمیمات و من‌جمله، تصمیم‌های سیاسی دارد. یکی از تصمیمات سیاسی عامه‌ی مردم، حضور و یا عدم حضور در انتخابات است؛ از این‌رو افرادی که مردم را به مشارکت و یا عدم مشارکت دعوت می‌کنند، ضرورت دارد به اتمسفر روان‌شناختی و فضای عاطفی جامعه نیز توجه نمایند. بدون در نظر گرفتن عواطف جامعه، نمی‌توان آن‌ها را به مشارکت دعوت کرد. جامعه‌ی زخم‌خورده، آسیب‌دیده، جامعه‌ای که عواطف او در جریان‌های تلخِ تکرار شونده، جریحه‌دار شده است، چگونه می‌تواند صرفا به استدلالات و محاسبه‌های عقل ابزاری توجه کند؟ وقتی پای عواطف و احساسات، به داوری سیاسی باز شود، "دلایل سرد" رویکرد پیامدگرایانه، رنگ می‌بازد و تاثیر چندانی نخواهد داشت. 🔻اگر عقل (در این‌جا یعنی محاسبه‌ی سود و زیان کنش) را با عواطف (جهت‌گیری‌های منفی و یا مثبت عاطفی) در کنار یک‌دیگر قرار دهیم و هر دو را در تصمیم‌گیری مهم بشماریم، آن‌گاه با چهار وضعیت مواجه می‌شویم: ❗️۱. موقعیت اول، وقتی که عقل، پس از محاسبات سود و زیان و با نگاه به فواید، توصیه به مشارکت می‌کند و عواطف مثبت نیز با هماهنگی و موافقت با عقل، به شخص، انگیزه‌ی کنش می‌دهد. ❗️۲. موقعیت دوم، وقتی عقل محاسبه‌گر با رویکرد تجاری، توصیه به مشارکت می‌کند، اما عواطف منفی، مانع مشارکت می‌شود. ❗️۳. موقعیت سوم، که معکوس موقعیت دوم است. یعنی عقل توصیه به مشارکت نمی‌کند، اما عاطفه‌ی مثبت، فرد را به سوی مشارکت سوق می‌دهد. ❗️۴. و بالاخره، وضعیتی که در آن، نه عقل و نه عاطفه، همراه نیستند و هر دو، آدمی را از کنش باز می‌دارند. بدیهی است که تصمیم‌گیری در موقعیت اول و چهارم، سهل و آسان و بدون تنش است، اما در وضعیت دوم و سوم و به‌ویژه در موقعیت دوم، تصمیم‌گیری بسیار سخت و تنش‌زا خواهد بود. وقتی زخم‌ها التیام نیافته‌اند، وقتی عاطفه‌ی جمعی، آسیب دیده است و هنگامی که مرهمی بر رنجی عمیق نگذاشته‌اند، آن‌گاه چگونه می‌توان انتظار داشت که کنش‌گران، صرفا به‌حکم عقل و بدون در نظر گرفتن عواطف، پای در میدان مشارکت بگذارند. در تحلیل‌ شیوه‌ی تصمیم‌گیری‌های سیاسی جامعه، نقش عواطف را باید پر رنگ‌تر کرد و اگر نوش‌دارویی برای زخم‌خوردگان عاطفی دارند به میان آورند. در غیر این صورت، استدلال عقلانی و محاسبات سرد سود و زیان، (گرچه مهم است اما)، چندان کار‌ساز نیست. در عموم کنشگران، نقش عواطف و احساسات، بیش از محاسباتی است که عاقلان انجام می‌دهند. یکی از موقعیت‌های تراژیک انسانی، تقابل و یا دست‌کم ناسازگاری میان عقل و احساس است. ستیز و رویارویی آشتی‌ناپذیر که آدمی را به دوراهی انتخابِ دردناک می‌رساند. شرایطی سخت که نمی‌داند کدام را برگیرد و کدام را وابنهد، عقل را یا احساس را؟ چنین موقعیتی را می‌توان "بحران انتخاب"، نام نهاد. ✅ از ویژگی‌های "حکمرانی بد" ایجاد تقابل و پیکار مکرر عقل و احساس در عرصه‌ی زندگی سیاسی است. گذرگاهی که عبور از آن، چون عبور از باریکه‌ای خوفناک است. لحظه‌ای که آدمی می‌داند هر تصمیمی که می‌گیرد، در پایان، پشیمان خواهد شد. "بحران انتخاب"، (در این‌جا)، بحران سابجکتیو است نه آبجکتیو. یعنی سرگشتگی و نزاع میان دو گزینه‌ی بیرونی نیست. بلکه این بحران، دقیقا ناظر است به قوای درونی انسان. در این‌جا، چالش آدمی با خویش است. بن‌بستی برگرفته از سرگردانی میان عقل و احساس. به تعبیر حافظ: از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ✍️ علی زمانیان -  ... ۱۴۰۳/۰۳/۲۳ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
❗️۴. در مسیر ساختن شخصیت‌مان بدانیم با چهار گونه محدودیت مواجه خواهیم شد: الف) محدودیت‌های هستی‌شناختی، یعنی "عقل ما ضعیف و دنیا ظریف است. ما در عمل نمی‌توانیم ظرایف دنیا را تمام و کمال دریابیم و به حقیقت محض خودمان پی ببریم". ب) محدودیت‌های اخلاقی، " در روان ما بیماری‌هایی هست که ما را به خودخواهی و غرور سوق می‌دهد و وسوسه‌مان می‌کند تا دل‌بستگی‌های کهتر را به دل‌بستگی‌های مهتر ترجیح دهیم." ج) محدودیت‌های روان‌شناختی، "ما از درون گسیخته هستیم. از فوری‌ترین انگیزه‌های ذهنی خودمان ناخودآگاه هستیم" د) محدودیت‌های اجتماعی، "ما مخلوقاتی خود تکمیل‌کننده نیستیم و برای رشد کردن و موفقیت ناچاریم به وضعیت وابستگی به دیگران، نهادها و حدس و استنباط‌‌ها تن دهیم". ❗️۵. همه‌ی انسان‌ها آمیخته‌ای از خطاها و صواب‌ها هستند. هیچ کس مقدس، فرشته یا دیو نیست. به تعبیر "اسکار وایلد"، هر قدیسی، گذشته دارد و هر گنهکاری، آینده‌ای." و نویسنده، مخاطب را با خطاها و گنهکاری‌های به ظاهر قدیسانی آشنا می‌کند تا بگوید همه‌ی انانی که از نظر ما به درجاتی از تعالی و توفیق رسیده‌اند از چه مراحلی عبور کرده‌اند. و تا به ما بگوید، همه ‌آنان، "انسانی بودند واقعا انسانی"   ✔️  مزیت کتاب "در مسیر شخصیت" در مقایسه با کتاب‌های هم عرض خود، این است که خواننده را به مشاهده‌ی زندگی زیسته‌ی افراد می‌برد تا خود از نزدیک ببیند آنان برای آن که برپای خود بایستند، چه کرده‌اند و چه مسیر پر رنجی را پیموده‌اند.   📚کتاب: در مسیر شخصیت نویسنده: دیوید بروکز مترجم: اصلان قودجانی انشارات: طرح نو سال انتشار: 1400      ✍️ علی زمانیان -  ... ۱۴۰۳/۰۳/۲۰ @kherade_montaghed
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.