489
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
به خاطرِ تمامِ سیستمهای ناعادلانه و احمقانه،
همهی آدمهای جعلی،
استادها و مدیرهای پرت و عقبافتادهای که مجبور بودیم تحملشون کنیم.
به جای همهی سکوتها، تنهاییها و خونهنشینیها
و برای همهی مظلومهایی که حتی از مظلومیتشون بیخبر بودن.
#مهسا_امینی
#اعتصابات_سراسری
منم میترسم. وقتی نزدیک میرسم و برای اولین بار صدایِ دورِ جمعیت رو میشنوم، میترسم. وقتی توی سکوتِ کوچههای نزدیک، نوشتهی #مهسا_امینی رو روی دیوارها میبینم و کسی کنارم میگه: «جلوتر نرید، شلوغه، میزنن.»، میترسم. و وقتی میبینم کسی سرفهکنان داره از جایی که من هنوز بهش نرسیدم برمیگرده، منی که نمیدونم برای مشت زدن باید دقیقاً دستت رو چهجوری مشت کنی، بیشتر میترسم. ولی این آخرین چارهی همهمونه.
Repost from مان
Photo unavailableShow in Telegram
صبحها زود بیدار میشود. زودتر از من بیداریَش را قبول میکند. چیزی دربارهی بستنِ درها و پنجرهها نمیداند. وقتهایی که هنوز هیچچیز تصمیم نگرفته چه شکلی به خودش بگیرد، فکر میکند در آن لحظهها چیزهایی وجود دارند که آنها را دوست دارد. توی خیابان. توی ساختمانها. توی هوا. نمیفهمد دقیقاً کجا. دوست ندارد کسی را از دور ببیند. بههمش میزنند آنها. هروقت میبیندشان، قدمهاش را تندتر میکند و حساب میکند کجای خیابان از کنارِ هم میگذرند و به کجا که برسد، همهچیز تمام شده است.
#متن_پشت_جلد
رمان «جای تمام آنها»
امیررضا محمدیبیدشکی
انتشارات ایهام، تیر ماه ۱۴۰۱
خرید اینترنتی از سایت سیبوک
Mostrar todo...
Harold Pinter on Samuel Beckett
Harold Pinter shares some of his memories of Samuel Beckett and performs the last of 'The Unnamable.' Originally broadcast 8 February 1990.
«و بعد به چنارهای توی مِه فکر کرد و به شاخههای آویزانِ بید و به تکگردوی سرِ شاخههای دوردستِ گردو که نه برگهای ریخته و نه برگهای سوخته و نه بعدها که برف میشد و تگرگ میشد و باران و مِه و هرچه، هیچچیز کاریش نداشت. حتّی کلاغها.»
#پشت_جلد
درهمزمانی
آصف بارزی
#نشر_حکمت_کلمه
خودت بودی بیرون از تمامِ دستهبندیها، بیبستگی به دستهبندیها، پشتکرده به هرچه ونگونگ و کرنا بود. پشتکرده ولی مواظب و جویای آگاهی تا آنجا که میتوانستی، تا آنجا که ممکن بود. میگفتی جوری که فکر میکردی، خواه باشند مردمی که فکرشان همین باشد. خواه تنها باشی میانِ بیابانِ بیپایان. و درهرحال اگر نه بیپایان، دستِ کم بیابان بود. حتمن بیابان بود. چشمانداز گرداگرد گاه بستگی به نوعِ نگاهِ خودت دارد، و این که فضا را چگونه مییابی. اما در آن دوران، قسم به دانهٔ انجیر و حبّهٔ زیتون، ما در بیابانِ واقعی بودیم، یک شورهزار که گُل میکُشت.
#گفتهها
#ابراهیم_گلستان
دو روزه روشنفکر شده، ۵ تا کتاب هم خونده، فکر کرده خبریه. شخصیتِ مثلن عمیقاش رو -که به پلاستیکیترین حالت، یه آدم عقبموندهای به جاش در آورده- گذاشته جلوی گاو و دوربین هم گذاشته پشتِ شاخِ گاو. اونم نه یه بار، چند بار. بقیه آدمها هم رپر و اینستاگرامی که یعنی برای گاو داری میگی؟ آخرم به این نتیجه میرسی که همینا رو دوست داشته باشی و حالت بهتر میشه؟
میخوای بگی نه بزرگوار، اینجوری نیست. اتفاقن تو بلد نیستی بگی. بعد مثلن اسماش رو توی توییتر سرچ میکنی، میبینی به اندازه کافی بهاش توهین نشده و تازه تعریف هم دارن میکنن و لجات میگیره و چیزی دستات نیست و از این که ناراحت شدی اصلن، دوباره شرمات میگیره و نمیشه چیزی بگی.
کاراکترِ اصلی هم که تنها کسیه که تو سبزهها راه میره و علف بو میکنه و ساکت و مثلن عمیقه و توی ذهناش همهش موسیقی فاخر پخش میشه، داره میمیره تا چند ماه دیگه. آخه اونی که تو درآوردی، همون بمیره بهتره که. دنیا از اَدا خالیتر میشه.
#جهان_با_من_برقص
راه میافتم. باید راه بیفتم. بکشانم تا حمام خودم را درست میشود، و نه هیچوقت هیچچیز درست نمیشود. میشود. باید بشود.
#آتش #حسین_سناپور
🎬
#ابراهیم_گلستان
#صادق_هدایت
۱۹ فروردین سالروز درگذشت هدایت است.
@ebrahimgolestanc
⚜
4.56 MB
من صد اسبه تاختهام روی در تو دارم، تو مشغول به جای دیگر شوی، تُرا برمیآید مَرا برنمیآید.
#مقالات_شمس
#محمدعلی_موحد
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.