ایرانِ بزرگِ فرهنگی
چونکه ایران دلِ زمین باشد دل ز تن بِه بُوَد یقین باشد در اینستاگرام همراه ما باشید: http://instagram.com/irbozorg
Mostrar más3 226
Suscriptores
Sin datos24 horas
-137 días
-2930 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Photo unavailableShow in Telegram
شنیدهاید که میگویند فلانی بین پیغمبرها جرجیس را پیدا کرده؟ حکایت اصلاحاتطلبان است که بین آن همه فلاسفه از کانت، هگل، لایبنیتس، اسپینوزا، هابز، ماکیاولی، لاک و ... که هوادار پادشاهی اند، گشتهاند و یک توماس پِین یافتهاند که در سدهی ۱۸م در پی تشکیل "پاکترین قانون اساسی روی زمین" علیه پادشاهی مینوشت؛ و با ایمان به سرنوشت خاصّ آیندهی آمریکا، در کتاب "عقل سلیم"ش سلطنت را تمسخر میکند تا به قول خودش "هوادارانش جهان را از نو آغاز کنند". طبیعتا منضم به وضعیت آمریکا به عنوان مستعمرهای که مردمانش در پی استقلال از رقّیت نظام سلطنتی بریتانیا بودند، مطالب پین تاثیرگذار بود. امّا ناظر به وضع ایران ما که هم اکنون البته "پاکترین قانون اساسی روی زمین" را دارد، و میرحسین موسویهایش میخواستند "جهان را از نو اختراع کند"، این توماس پین خوانیهای اصلاحاتطلبان، نه تامّلی فلسفی، که به منزلهی تداوم شورش ویرانگر انقلابیون ۵۷ی علیه حکومت قانون است.
👍 48👎 4
بنابراین، رضاشاه در اوج قدرت، درحالیکه صاحباختیار یگانه قوای نظامی آن روزِ ایران بود، و همچنین بهواسطهٔ عملکرد استثنایی در مقام رئیسالوزرایی، نزد ملّت ایران وجیهالملّه بود، برای نیل به سلطنت، راهی جز این نداشت یا برنگزید که از طریق اصلاح در موادّی از قانون اساسی مشروطه به پادشاهی برسد. بدین منوال، هم انقراض قاجار و هم انتصاب پهلوی هر دو به حکم قانون مشروطه انجام شد. برخلاف چنین اهتمامی به پیگیری رویّههای قانونی، مصدّقالسلطنه با دستکاری در هیجانات عمومی، و البته سوءاستفاده از نونهاد بودن ترتیبات عرفی مشروطه، علیه مشروطیّت قیام کرد. غائلهای که اگرچه به ترتیبات قانونی دفع شد، سرمشقی برای انقلاب پنجاهوهفت شد. امّا گفتمان دوم، تداوم گفتمان انقلابی سابق است که اگرچه در رتوریک خود دعوی مبارزه با گفتمان پنجاهوهفتی را دارد، در محتوای خود با افکار انقلابیگرانهٔ جمهوری اسلامی (ج.ا)، مجاهدین خلق (م.خ) و دیگران نحلههای انقلابی تمایزی ندارد. یکی از وجوه این «انقلابیگریِ در لفافهٔ سلطنتطلبی»، تاکید بر شخصیّت فردی ولیعهدِ ایران به جای جایگاه نهادیِ وی از طریقِ بازشناسی شاهزاده رضا پهلوی به عنوانِ «رهبر انقلاب» است. چنین تلقّی چریکیمآبانهای از جایگاهِ سیاسی ولیعهد قانونی کشور، بدونِ تخطئهٔ مشروطه و جز با هیاهو برای نوشتن قانون اساسی جدید ممکن نیست.
❤ 28👍 10👎 1
.
ولیعهد و گفتمان احیاءگری
شاهزاده رضا مدّتی است که با فاصله گرفتن از گفتمان #انقلابیگری به درستی در جایگاه قانونی خویش در گفتمان #احیاءگری ایستاده اند. به کار بردن اصطلاحاتی چون احیاء Restoration و رجعت به پادشاهی مشروطه، در سخنرانی اخیر ایشان بسیار برجسته بود.
در مقابلِ گفتمانِ انقلابیگری، گفتمان ملّی جهت بازپسگیری ایران قرار دارد، که تحتِ عنوانِ احیاءگری معتقد به تداوم مشروطیّت است. طی این گفتمان، ولیعهد ایران منطبق با قانون اساسی مشروطه - که جزئا و کلّا تعطیلبردار نیست - به پادشاهی رجعت خواهد کرد. متحدّثانِ این گفتمان بر این قول اند که به پادشاهی رسیدن سرسلسلهٔ دودمان پهلوی، رضاشاه کبیر نیز از رهگذر تداومِ اصول مشروطیّت و نه با رجوع به هیجانات عمومی ممکن شده است. بدین ترتیب که نخست، نمایندگان مجلس شورای ملّی رای به انقراض قاجار دادند. سپس با تشکیل مجلس موسّسان، منتخبان ملّت طی جلساتی، بندهای قانون اساسی مشروطه را تغییر داده، چنانکه تنها از طریق تغییر بندهای مربوط به سلطنت قاجار، شاهِ نو توانست که منطبق بر نصّ قانون اساسی مشروطه، بهعنوان پادشاه سوگند بخورد.
❤ 27👍 5👎 1
به تغییر ستاد از انتخاباتی به انتخابات دیگر جهت استمرار انقلاب، «اصلاحاتطلبی» میگویند. فایدهی انتخابات آن است که به ذات فناتیک و محتوم به زوال ایدئولوژی ج.ا، ظاهری مردمی میبخشد. نتیجتا امکان استمرار ماهیّتِ ضد حکومتِ قانون را در این نظامِ مردمسالارانه (دیکتاتوری پرولتاریا / Mob-Rule) فراهم میکند. سلطنتطلبی که سابقهی اصلاحاتطلبی داشته باشد، اگر موضوع پادشاهیخواهی را نفهمد و حساب خود را با پیشینهی اصلاحاتطلبانهی خود صاف نکند، ممکن است که به منوال سابق، ازین انتخابات به انتخابات دیگر تغییر ستاد بدهد. از انتخابات ایران به فرانسه و از آنجا به احتمال زیاد به انتخابات آمریکا. البته طبیعتا در آمدوشد احزاب مختلف در کشورهای دیگر، فواید و مضرراتی برای جنبش ملّی ایران میتوان یافت.
گرایشِ چند سالِ اخیرِ آراءِ ریزش یافتهی اصلاحاتطلبان به سبد پادشاهیخواهی، مادامی که امکان بهرهبرداری قطعی سیاسی از آن فراهم نباشد، از آنجا که گفتمان ملّی تا هنوز، تئوری، رتوریک و مانیفست جدّی ندارد، زنگ خطری میتواند باشد. تداوم انقلابیگری در ایدههای اصلاحاتطلبان سابق در لباس سلطنتطلبی، عملا میبینیم که به مشروطهستیزی میانجامد.
گرم کردن تنور انتخابات در ایران و دیگر کشورها، سرپوشی بر عدم فعّالیّت واقعی پادشاهیخواهان است. حرارت شبهای انتخابات میراث اصلاحاتطلبان است، که مادامی که اثری جز اتلاف وقت نداشته باشد، باز قابل تحمّل است. منتها روزی هم خواهد رسید که تداوم این عادت در لحظهای که باید نظام مشروطه را احیاء کنیم، کار دست ما خواهد داد. چون شیپور را از سر گشاد آن نمیتوان نواخت. اعتبارِ انتخابات و رای مردم، معلول استقرارِ نظام حکومت قانون است و نه برعکس.
❤ 14👍 9👎 1
بسیجیها مزیّت بزرگی بر ما پادشاهیخواهان دارند و آن هم این است که موضوع کار خود را بلدند. خطابهی رهبرشان هرچه باشد، کار خود را میکنند. یعنی غریزتا میفهمند که سیاست ملاحظاتی دارد و خطابههای سیاسی که آن بالا میشود، با عمل سیاسی که نظام از سرباز پاییندستِ خود توقّع دارد یکی نیست. سلسله مراتبی شبه نظامی و البته خطبههای نماز جمعه در سراسر کشور نیز وجود دارند که نیّت اصلی رهبر ج.ا را به صورت فرموله شده به شاخههای پاییندست شیرفهم کند. ازین بابت، رهبر ج.ا این امکان را دارد که برای حفظ مشروعیّت خود نسبت به زیر و درشت نظام همواره ژست اپوزیسیون بگیرد، امّا سربازانش هرآنچه مقصود اوست را اجرا کنند. ناهماهنگی نیز که پیش بیاید، خود مستقیما وارد شده و تنها در آنجاست که حرف و عمل او هر از گاهی یکی میشود. منتها در معدود مواردی، آن هم به ضرورت.
فعّال نو-سلطنتطلب ما امّا به دلایلی که باید آسیبشناسی شود، نظامپذیر نیست و اصولا سلسلهمراتبی وجود ندارد که اغراض اصلی دستگاه سلطنت را به لایههای پایینتر برساند. بلکه فعّال پادشاهیخواه ما مدام مجبور است که چشم به دهان شاهزاده بدوزد. عیب کجاست؟
راه غلبه بر ج.ا، از مسیر انقلابات چپ (یا نسخهی جدیدشان: حقوق بشری) نمیگذرد که احیاء حکومت قانون در داخل با انتظارات مدیای جهانی یکی باشد. در اینجا خطابههای شاهزاده میبایست تایید نظم جهانی را بههمراه خود داشته باشد که روش کسب آن با روش مبارزه برای احیاء نظام مشروطه در داخل یکی نیست. از طرفی انقلابیونی که دشمن برپایی دوبارهی مشروطیّت هستند، اگرچه احتمالا در اقلیّت باشند، اما پر سر و صدا هستند. این وسط عدّهای نیز که از خود به قدرِ کرم شبتاب نوری ندارند، بیعملی خود را با سنگر گرفتن در پشت خطابههای شاهزاده، پنهان میکنند. نتیجه اینکه شاهزاده را در قالب پیامبری به تصویر درمیآورند که نه تنها متّصل به میراث مشروطه نیست، که رهبر انقلاب خیالی اینان است.
خبر بد اینکه پیامبران بیسلاح همه شکست خوردند. برخی چون مسیح بر صلیب و چون حلّاج به دار کشیده شدند. شاهزاده نیز پیامبر نیست. و خطابههای سیاسی او، منبر روشنفکرانه یا وعظ اخلاقی نیست. بین خطوط را باید خواند و هرکسی کاری را که عرضه دارد باید انجام بدهد. البته اگر عرضهای باشد. امّا مادامی که سلسله مراتبی در کار نباشد که ارادهی اصلی شاهزاده را بدون نیاز به سخن گفتن دربارهی آن به سطوح پایینتر برساند، ما در برابر ج.ا در موضع ضعف خواهیم بود.
هر دوی نادرشاه و رضاشاه، تظاهر به کنارهگیری از حکومت کردند، در حالی که ارتش آنها مخالفان را تهدید به قلع و قمع کردن میکرد. امروز، جای آن ارتش، ملّتی قرار دارد که همهی ابزارهای وحدت میلیونی را دارد، امّا کسی بلد نیست آنها را چهطور بسیج کند. بلکه یک عدّه در توهّم جبر انقلاب منتظر طلوع خیزش بعدی جهت به غروب درآوردن آن هستند.
این نظر من است، خواه موجب پند سلطنتطلبان بشود و یا ملال ایشان:
شیپور را از سر گشاد آن نمیتوان نواخت. آن هم شیپور جنگ را. اوّل باید دربار شاهی قوام بیابد. عدّهای ترجیحا نظامی و در باطن، عَلَموار، سکّان را در دست بگیرند. شاهزاده خود را ولیعهد مشروطه بدانند، و «حکم» بفرمایند. مردم ایران برای فداکاری نیاز دارند که دستور بشنوند و حکم بگیرند. مردم آمادهاند که هزینهی لازم را بدهند. منتها برای که؟ برای تعدادی دفتر حافظ منافع آمریکا و اسرائیل در توئیتر؟ برای مشتی دلقک-چریک انقلابی؟ مردم مرگ پر افتخار میطلبند. حکم میخواهند. پیروزی بر ج.ا بدون خون ریختن میشود؟ گمان نمیکنم کاری انسانیتر از جلوگیری از کشته شدن سالانه سیهزار نفر فقط در تصادفات جادّهای از طریق سقوط ج.ا وجود داشته باشد. باید جدّی بود. چیزی که وجود ندارد.
👍 44👎 20❤ 7
برخی همراهان ما ایراد میگیرند که چرا رویکرد ما به کنشهای پادشاهیخواهان نقّادانه است؟
چون تنها روشی که برای پیشرفت گفتمان پادشاهیخواهی میشناسیم نقد درونی بر خودمان است.
برای ما اهمیّتی ندارد که انقلابیون چه میگویند و چه میکنند. جریان پادشاهیخواهی ایجابیّت خود را باید داشته باشد. وگرنه چندی دیگر اقبالی را که به او شده از دست میدهد و در اثر این عدم اقبال، از آنجا که نهاد پادشاهی جانسختی میکند، همانطور که در سال ۵۷ با نفی شاه، ضحّاک تولید شد، سنّتی که در جای خود ننشیند به هیولای دیگری تبدیل خواهد شد. تاکید بر اقبال مردمی با توجّه به آنکه «مردم» چیزی نیست که همواره وجود داشته باشد، بلکه نوبهنو در مفهوم متفاوتی تولید میشود، اشتباهی مهلک است که اعلیحضرت محمدرضاشاه پهلوی نیز مرتکب شدند. گمان نمیبردند همان مردم که طی چند ماه آخر مخالف ایشان شده بودند، در اثر بیماری Hydrophobiaی هابزی از قضا با اشتیاق در پی قدرتنمایی او هستند، ازین بابت دنبال «پر از هول شاه اژدهاپیکری» چون خمینی رفتند. اقبال مردمی اگرچه عاملی تعیینکننده است اما قدرت منفی آن در برابر سنّتی که متصلّب شده، اهمیّت کمتری دارد، بلکه این یکی به نحوی معلول آن یکی است. پادشاهیخواه باید موضوع کنش خود را بشناسد. ظاهر مهم نیست. در محتوا بایستی پادشاهیخواهی کرد.
👍 32👎 1
در مدارس رسم است که برای موفقیّت تحصیلی شاگردان کمهوشتر، تشویقی مضاعف بدهند. پیشرفت فکری امثال مهدی حاجتی، بهاره هدایت و مجید توکّلی حقیقتا که ستایشبرانگیز است. منتها از بد ایّام، روشنفکری در دورهی ما ژانری کاملا عقبافتاده به شمار میرود؛ و به پادشاهیخواهی نمیچسبد. این خیلی خوب است که کسی از گفتمان مخالف غسل تعمید کرده و پادشاهیخواه بشود. منتها چه بهتر که منویّات، ژستها و آرای داهیانهش را نیز همان دمِ در ورود فراموش کند و مثل دانشآموز پایهی اول ابتدایی سر کلاس پادشاهیخواهی از صفر تلمّذ کند. پادشاهیخواهی نیاز به اندیشیدن عمیق دارد. چیزی که در روشنفکری غائب است.
👍 45👎 6❤ 4
وقتی فحاشیِ کسانی که خود را پهلویدوست و ایرانگرا مینامند، بولد میشود، یک نکته را نباید از نظر دور داشت و آن این که جریانِ پهلویگرا یک جریانِ اجتماعی به معنای واقعیِ کلمه است. وقتی یک گرایشِ سیاسی از حالتِ نخبگانی، حزبی یا چریکیِ محض خارج شده و پایههای اجتماعیِ قوی در تمامیِ اقشار داشته باشد، خواه ناخواه واکنشهایی از آن جنس که از اقشارِ فرودستِ فرهنگی و کمتربیت بیشتر سر میزند، از آن جریان رصد خواهد شد. نبودن یا نادر بودنِ چنین مشاهداتی از گرایشهای رقیب با توجه به شواهدِ موجود به این معنی است که آنها هنوز به جریانِ واقعی تبدیل نشدهاند. جمهوریخواهیِ قومگرا یا چپگرایانِ نو در ایران و خارج از ایران هنوز یک جریان به معنای واقعیِ کلمه نیستند. پهلویخواهی(شاملِ کسانی که در نظر در مجموع تغییرِ رژیمِ پهلوی را گامی ارتجاعی میدانند و در عمل به نحوی خواهانِ ایفای نقشِ ویژهی شاهزاده در گذار از رژیم هستند) یک مجمعِ سالیانهی سی چهل نفره یا یک کمپِ چریکی نیست. بدنهی خودش را دارد که از پیرزنی در پشتِ کوههای دورافتادهی زاگرس تا یک پیک موتوری که با لاتاری به آمریکا رفته تا یک استادِ دانشگاه در اروپا یا فعالِ سیاسی و حقوق بشر در ترکیه در آن به چشم میخورند. خشونتِ کلامی و هتاکی را که به حق محکوم میکنیم حواسمان به این مساله هم باشد که اصل و فرع و متن و حاشیه در تحلیل جای خود را با هم عوض نکنند.
الان هم خودِ شاهزاده رضا پهلوی مثلِ گذشته رفتارهای زننده و هتاکانه را محکوم کرده است(لینک در نظرات). ولی آنها که به عللِ مشخصی نمیخواهند ایشان یک چهرهی کلیدی در گذار از رژیم باشد، خودشان را به ندیدن میزنند.
از صفحهی فاضلی
👍 52👎 4
صندوق انتخابات که نیست، دستِ بیعت است. هدف از بردن صندوقها به درون اوین، گرفتن چهار رای بیارزش نیست، دادن فرصت برای تجدید بیعت با انقلاب است. معنای رای دادن همانی است که خامنهای و ظریف میگویند:
اگر مخالف نظام هم هستید، باشید، ولی بیایید بیعت کنید.
👍 27👎 5
حدّفاصل نظر به عمل سیاسی، قوای ملّی را میبایست خط رتوریک نیرومندی پشتیبانی کند.
دو سال است که تاکید میکنیم که منطق ما #احیاء است، نه انقلابیگری. اینکه امروز در وضعی قرار داریم که مجبور شدهایم که بهوجه سلبی عدّهای را از رای دادن منع کنیم، نتیجهی آن است که جایگاه ولیعهد را بهعنوان تنها پوزیسیون قانونی در احیاء ایران، به مقام رهبر انقلاب (!) نظیر رهبران اپوزیسیون تقلیل مکان دادهایم.
احراز مشروعیّت شاهزاده را منوط به آرای عمومی دانستیم، که حالا ج.ا تمام کوشش خود را به کار بگیرد تا با انتخابات جعلی دیگری اثبات کند که مشروعیّت واقعی از آن اوست و نه ولیعهد. اینکه پادشاهیخواهان نیز زور میزنند که تعداد آرای انتخابات را ولو واقعا هم کم باشد، کم جلوه بدهند، مشروعیّتی اضافهتر از مقامی که بهواسطهی حقّ وراثت قانونی خود به موجب قانون اساسی مشروطه دارند به شاهزاده نمیدهد.
نیروی سیاسی پادشاهیخواه، اگر از سال ۹۶ تا ۱۴۰۳ کار خود را به درستی انجام داده بود، بسیاری از رایدهندگان همیشه مردّد که در جریان خیزشها به تحریمیها پیوسته بودند، امروز باز به رای دادن مطمئن نمیشدند.
نه تنها آرای سبد اصلاحاتطلبان که رای همان هواداران ج.ا امروز از طریق تحریم متعلّق به شاهزاده میبود، اگر زمین بازی را بلد بودیم. خامنهای با بساط انتخابات اکنون نیروی سه جبهه را دارد خرج مشروعیّت خود میکند:
اصلاحاتطلبان، اصولگرایان و براندازان!
کار خود را وقتی درست انجام داده بودیم، که رای دادن در انتخابات امروز محلّ مناقشه نمیشد. بلکه بیاهمیّتتر از آن جلوه میکرد که دربارهی آن بحث شود.
👍 21
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.