بی رَحــم تَــ 💙ــریـن عــ🦋ــاشِــق
بــه نــآم نــآمــی یــزدآن ☆♥☆♥☆♥☆♥☆♥☆♥☆ رُمـــآنــمــون: بی رَحــم تَــ 😍ــریـن عــ🦋ــاشِــق ☆♥☆♥☆♥☆♥☆♥☆♥☆ کپی پیگرد قانونی دارد... پارت گذاری :هرروز به جز جمعه
Show more1 730
Subscribers
-3324 hours
-2277 days
+77930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
بی رحم ترین عاشق 🍃🌙
#پارت_هشتاد_هشت
دوباره دراز میکشه کنارم دستش آروم به طرف موهام میاره و موهام نوازش میکنه
آروم آروم چشمام باز میکنم که سریع دستش عقب میکشه
آراد:فقط میخواستم بیدارت کنم
+ممنون بابت دیشب
آراد میخواد چیزی بگه که سریع بلند میشم انگار جت به سمت اتاق میرم ، خودم آماده میکنم میرم بیرون میز صبحانه رو میچینم برای خودم چایی درست میکنم برای آراد قهوه تلخ، عادت داشت صبح ها یه لیوان میخورد
+آراد بیا صبحانه
خودم پشت میز میشینم که همون موقع سر کله ی آراد پیدا میشه پشت میز میشینه که قهوه اش رو بهش میدم
آراد:ممنون
باید با آراد حرف میزدم هم دلم برای خانواده ام تنگ شده بود هم اینکه باید از کار آراد سر در میوردم، هی میخواستم حرف بزنم که دل دل میکردم
❤ 1
400
بی رحم ترین عاشق 🍃🌙
#پارت_هشتاد_هفت
با صدای ناواضح آوازی چندبار چشمام باز میکنم میبندم که سایه گنده ای جلوم رو گرفته بود
دوباره به خواب میرم ولی دوباره با صدای آواز
و احساس خفگی که داشتم چشمام باز میکنم
که با سینه ورزشکاری آراد رو به رو میشم
جوری بود که بالشتی دیروز آورده بود زیر سرش بود و بازوی ورزیده اش سهم من شده بود پاهام با یکی از پاهاش قفل کرده بود یکی از دستاش دور کمرم انداخته بود و منو توبغل خودش حل کرده
بود ،
به صدای آواز که دقت کردم صدای زنگ خور گوشی آراد بود وقتی قطع میشه دوباره زنگ میخوره آراد زیر لب اَهی میگه
و من سریع چشمام میبندم که نفهمه بیدارم
آراد بازوش به آرومی از زیر سر من برمیداره و بالشت جایگزین میکنه و گوشی جواب میده
آراد:چرا انقدر زنگ میزنی ، وقتی جواب نمیدم یعنی خوابم
پشت خط:.....
آراد:بکشش
پشت خط:.....
آراد:من نمیدونم مهرداد یکاریش کن
پشت خط :....
آراد:خداحافظ
❤ 1
400
Repost from N/a
_یه شب با من باش منم تورو از این باتلاقی که توش هستی نجاتت بدم
عصبی از پشت میز بلند شدم _عمرا برای نجات جونم تن به همچین کاری ...
با کشیده شدن چادرم هینی کشیدم و سینه به سینش وایستادم که دستشو سفت دورم حلقه کرد و نیشخندی زد
_خودت میدونی از هرجا بچرخی تهش مجبوری تو این سینه حبس باشی پس چرا الکی دست و پا میزنی حاضرم بخاطرت باعث و بانی این وضعتو به خاک سیاه بنشونم ولی تو...
https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0
https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0
https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0
دختری که به جرم قتل تو زندانه و آدمی از گذشته پیدا میشه که میخواد نجاتش بده ولی شرط و شروطی داره که.....♨️
1شب پاک
2100
Repost from N/a
_ عزیزم! میشه کمکم کن...
او مثل اینکه مهمون داری عشقم، پس من برم بعدا م...
با لبخند عمیق و چهره خونسرد چشم از صورت عصبی ارغوان برداشته و خیره ایوا همسر ظریف و به شدت خواستنیم شدم، حس آرامش توی چهره اش باعث آروم شدن طوفان درونم شد، دستم و دراز کردم سمتش.
_ تو هیچ وقت مزاحم نیستی نفس آراج، بیا اینجا ببینم فنچولم.
لبخند روی صورت دوتامون پر رنگ تر شد.
جلوتر اومد و دستم و گرفت که با یه فشار نسبتا محکم کشیدمش تو بغلم اون کوچولو رو، واقعا مثل فنچ بود تو بغلم.🔥🤤
https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk
https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk
https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk
12پاک
2000
من حامیم، حامی مجد!
مرد خشن و مغروری که صدای قدمهام ترس به دل همه مییاندازه، مردی که اختیار جون زیر دستام توی مشتمه!
که کسی جرئت مستقیم نگاه کردن به چشمهاش رو نداره، ولی اون دختر...
امان از اون دختر گستاخی که اومد و شد بلای زندگیم!
به خودم قول دادم اون رو به هر روشی مال خودم کنم، حتی اگه اون روش این باشه که توی شرکت بهش تجاوز کنم...❌🔥
https://t.me/+2mRFYc34OhA4Yzdk
12 پاک
1000
#شادلین
#پارتvip
#پارتی از آینده
_ دیشب خوب خوابیدی ؟
_ آره عالی
با شیطنت : تکرارش کنیم ؟
با لبخندی : حالا که خوب فکر کنم همچین خوبم نخوابیدم
با خنده : که اینطور خانم دکتر ، این دفعه وقتی التماس کردی یادم باشه خوب فکر کنم
_ لازم نیست زیاد فکرتو درگیر کنی فرداد جان
_ نه دیگه تمام شد ، از این به بعد خوب فکر میکنم
_ میدونی حالا که منم فکر میکنم خوب خوابیدم
_ نه عزیزم دیگه فایده نداره
با لحن ملوس : فرداد ؟
_ جان فرداد ...
https://t.me/+KJfr3BEGArQ0ZGJk
https://t.me/+KJfr3BEGArQ0ZGJk
3200
رئیس جذابمونرویمنشیِخوشگلشغیرتیشده🫦❤️🔥
با صورتی سرخ شده دندون قروچهای کرد و غرید:
- سر و ریختی که واسه خودت درست کردی به کنار، اون مرتیکه حسابدار دم گوشت چی پچ پچ میکرد؟
- گفت اگه مساعد باشین فرداشب با مادرم مزاحم شیم!
عصبی تر از قبل اومد نزدیکتر و توی چشمام خیره شد
- وقتی مادرشو به عزاش نشوندم میفهمه نباید خونهی معشوقهی من مزاحم شه!...
https://t.me/+2mRFYc34OhA4Yzdk
https://t.me/+2mRFYc34OhA4Yzdk
9 پاک
700
رئیس جذابمونرویمنشیِخوشگلشغیرتیشده🫦❤️🔥
با صورتی سرخ شده دندون قروچهای کرد و غرید:
- سر و ریختی که واسه خودت درست کردی به کنار، اون مرتیکه حسابدار دم گوشت چی پچ پچ میکرد؟
- گفت اگه مساعد باشین فرداشب با مادرم مزاحم شیم!
عصبی تر از قبل اومد نزدیکتر و توی چشمام خیره شد
- وقتی مادرشو به عزاش نشوندم میفهمه نباید خونهی معشوقهی من مزاحم شه!...
https://t.me/+2mRFYc34OhA4Yzdk
https://t.me/+2mRFYc34OhA4Yzdk
9 پاک
1800
Repost from N/a
میگه لب آوا رو کجا گذاشتی🤣🔞
_مرصاد! نکن! آی! کبود شد. الان یکی میاد میبینه وحشی!
لباشو روی گردنم قرار داد و عمیق بوسید و بویید که چشمامو از لذت بستم:
+کی میخواد بیاد تو اتاق من جوجه؟هوم؟
با باز شدن ناگهانی در و قرار گرفتن یگانه تو قاب در مرصاد سریع عقب کشید:
_چی شد؟! ول نمیکردی که!
×عمووو! عمووو! بابا، آوا رو داشت بوس میکرد! عمو غیااااث!
+هیس! توله سگ! جقله بچه من آوا رو بوس نمیکردم که...داشتم...آها داشتم ...
_داشتی چی؟!میخوای به یه ذره بچه بگی داشتی ازم لب میگرفتی!
خب همون بگو بوس کردی وحشی روانی!
یگانه اینبار جیغ زد:
×آوا جون ،بابا لبتو گرفت؟! یعنی لبتو برداشت؟! دیگه لب نداری ؟کجاست؟!🥲
×عمو غیاااث! میدونی چیشد؟ بابا از آوا لبشو گرفت!
_لب گرفت؟!از آوا لب گرفتی مرصاد!؟ مرتیکه جلو یه ذره بچه اینکارا چیه؟
با قرار گرفتن یهویی لبای مرصاد رو لبام هینی کشیدم که همزمان صدای اووو گفتن غیاث و جیغ بنفش یگانه بلند شد:
_اره از آوا لب گرفتم! خودشم میخوام بگیرم❤🔥
هنوز این رمان رو نخوندی!؟😂❤🔥
توصیه به شدت ادمینه،بیا جوین شو که تازه لینک vip براتون گذاشتم🔥
https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0
https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0
https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0
18پاک
1100
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.