cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

نمایشنامه های کوتاه. دکلمه مونولوگ. 🎙️🎭🎬مجیدتقوی

دکلمه 🎙️... مونولوگ🎙️ دوبله طنز بازیگری . نمایشنامه نویسی دکلمه #مجیدتقوی🎭🎬🎙️ https://t.me/majid1362taghavi حرف دل 🎙️🎬🎭 مجیدتقوی :هنرجوی بازیگری وو.. به کانال خودتون خوش اومدین باعث افتخار بنده است❤️❤️❤️❤️🌹 🎙️🎙️🎙️🎙️🎙️🎙️🎙️🎙️🎬🎙️🎭

Show more
Advertising posts
778
Subscribers
+324 hours
+587 days
+15930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

(جنون عشق ) فرامرز فرانک محسن پلیس قاضی دونفر نقش کوتاه (فرد عادی) (صدای دریا و صدای پای اسب  کنار ساحل  فرامرز  و فرانک سوار یک اسب در حال اسب سواری  ) (فرانک خنده ترس و هیجان داره ولی فرامرز داره قهقهه میزنه عین خیالشم نیست) فرانک :فرامرز یواش .توروخدا من میترسم فرامرزز وایسو فکر کردی موتور هنداس اینقدر تندمیرونی  بابا این اسبه میزنتمون زمین  فرامرز:نترس بابا نترس 😂تازه می‌خوام ته چرخ بزنم  این مشکی منه صاحبشو خوب میشناسه جونم مشکی بروو که داری خوب میری فرانک:لعنتی من  از ترس دارم سکته میکنم وایسو دیگه عه مرگ من وایسو (دادمیزنه )توروخداا فرامرززز فرامرز:نمیدونی چقدر ذوق دارم  آخه همیشه تصویرسازی میکردم که منو تو رو مشکی داریم کنار ساحل اسب سواری میکنیم  خدایا شکرتتت فرانک:نمیشد تصویرسازیت حالا رو کشتی یا قایق باشه ..وایسو ببینم چه رمانتیکم شده😂 یه شبه عقدم کردی میخوای دستو پاشکسته برم خونه (صدای تیر)...فرامرز: (بلند) آخ  (فرانک جیغ  از رو اسب می افتن ) فرانک:😭چیشد فرامرز ..فرامرز فرامرز توروخدا حرف بزن چیشد فرامرز کمک کمک (فرامرز گلوله خورده نفس به سختی می‌کشه) (همچنان صدای گریه فرانک ) یه نفرکنار ساحل:(هیجان) تکونش نده خانم صبرکن زنگ بزنم اورژانس  اینا کیبودن  یه ماشینی بود زد   ..الو یه نفر اینجا گلوله خورده آدرس  کنار ساحل محمودآباد زودتر لطفاً حالش خیلی وخیمه  ( (گریه فرانک صدا کردنه فرامرز) یک فرد دیگه :(هیجان وحشت )  من دیدم  یه ماشین پاترول بود  چند نفر توش بودن یکیشون زدش با تفنگ فرد عادی: زنگ بزن ۱۱۰ ..راستی اون ویلا دوربین داره    تصویرشونو گرفته (یک روز بعد پاسگاه  ) پلیس:خانم مقدمی  ببینید این تصویر کسیه که به نامزد شما تیراندازی کرده میشناسینش؟ فرانک:ببخشید یکم زوم کنید (مکث) آره می‌شناسمش  محسنه خواستگار سابقم بیشرف کثافت پلیس:آدرسی چیزی ازشون دارین ؟ فرانک:بله تهران ساکنن  خیابون فرشته پلیس:اوکی پس ما کارهای قانونیشو انجام میدیم تا هرچه سریعتر دستگیرش کنیم فرانک:خدا خیرتون بده پلیس:حال همسرتون چطوره؟ فرانک:تو آی سیوس 😞 حالش اصلا خوب نیست بیهوشه پلیس:انشالله به هوش میان خدا بزرگه فرانک:ممنونم فعلا با اجازه (بیست روز بعد دادگاه) قاضی:خانم فرانک مقدمی آیا شما ایشون  که به سمت همسرتون شلیک کرده رو میشناسید؟ فرانک:(با ناراحتی وکینه)بله می‌شناسمش .خواستگار سابقم  یه آدم لاته مواد فروش که جواب رد دادم بهشون اومده تلافی کنه ....خیلی بیشرفی قاضی: ساکت خانم خودتون رو کنترل کنید آقای محسن شاهرودی   انگیزه  این کارتون چی بوده؟ آیا حرفهای خانم مقدمی درسته؟ محسن:(یکم سکوت )آره  خب من به ایشون علاقه مند بودم. پنج سال خواستگارشون بودم .. حاضر بودم  هرچی بگه گوش کنم فقط جواب رد بهم نده ..ولی ..ولی .اصلا منو جزو آدمها حساب نمیکردن فرانک:مگه آدم بودی که حسابت کنیم بیشرف نامرد قاضی:ساکت خانم  ادامه بدین مجبور میشم بگم بفرستمتون بیرون ...آقامحسن بنظرت باید اینکار رو میکردی چون جواب رد گرفتی ؟ و ایشون با یکی دیگه ازدواج کردن ؟ محسن:آقای قاضی من کارمو تایید نمی‌کنم  ولی  واقعا  حال خوبی نداشتم عاشق بودم وجنون منو گرفته بود.. اونروزم مست بودم. یه تصمیم اشتباه گرفتم قاضی:شانس بیاری طرف به هوش بیاد وگرنه روزهای خوبی در انتظارتون نیست  محسن:برام مهم نیست .یعنی دیگه انگیزه ای برای زندگی ندارم 😞  واقعا من عاشق بودم. حتی میخواستم یه آدم سالم باشم  دست از خلاف بردارم قاضی :خب فعلا ختم جلسه رو اعلام میکنم تا جلسه بعدی  ببینیم  رای نهایی چی میشه (اتاق آی سیو  فرامرز به هوش میاد ) فرانک:(بغض وخوشحالی)الهی قربونت برم فرامرزم که به هوش اومدی  یک‌ماهه چشماتو باز نکرده بودی حرف بزن. جون فرانک حرف بزن دلم برای حرفزدنت تنگ شده  پاشو بریم اسب سواری دیگه نمی‌ترسم پاشو 😭 فرامرز:(به سختی کمی لبخند) فرانک خوبی تو گریه نکن .. آخ .(سرفه) فرانک:مگه میشه خوب نباشم تو داری حرف میزنی  تو پوست خودم نمیگنجم خدایا شکرت فرامرز:چندوقته اینجام؟ فرانک:یک‌ماهه  فرامرز:چیشد ؟ چه اتفاقی افتاد؟من فقط صدای گلوله یادمه فرانک :چیز .هیچی .بعداً بهت میگم چقدر بی تو زندگی کردن برام سخت بود تو چشمام نگاه کن  زیاد نگاه کن یک‌ماهه انتظار کشیدم فرامرز:😅چشمات هنوز سگ داره  میترسم فرانک: (بغض و خنده )از اون سگهای وفاداره به جاش .. فرامرز:فرانک فرانک:جان فرانک فرامرز:نمردیمو گولرو خوردیم 😅 فرانک :دردت به جونم  کاش  میخورد به من  فرامرز:تو که مادرزاد ضد گلوله ای 😅😅 فرانک :😂😂 نویسنده :مجیدتقوی✍️ #مجیدتقوی.. @majid1362taghavi majid.1362mاینستا
Show all...
👏 4👍 2 1
الان یهویی باغ خونه عمم
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.