‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌ ‌ 𝖺𝗏𝗈̄𝗂𝖽

https://t.me/padzixo/457 شکس عشقی خوردی دادا؟

ساعتِ گیجِ زمان در شبِ عمر!

‏چه ویرانیِ زیادی را پشتِ سر گذاشته‌ام، چه ویرانیِ بیشتری را پیش رو دارم! نمی‌دانم کدامین محلِ این زخم را ببندم. شکاف‌ها رهایم نمی‌کنند و این تن هم انگار که تَن داده است به این ویرانی، به این شکاف، به این بلندای ممتدِ پیش‌ رونده! که بس هم نمی‌کند و مُدام شکافته‌ تر می‌شود.

کسی را دیدم که بویِ دلتنگی می‌داد، بوی آغوشی که انگار میان این جهان، فرسخ‌ ها دورتر بود. نفس نمی‌کشید شبیه به ماهی دور از اقیانوسی که برای اثبات عشقش به صیاد فقط دهانش را باز و بسته می‌کند. زندگی نمی‌کرد تنها سیاهی شب را به روشنایی روز می‌رساند، اما از تیرگی هیچ‌ کدام راهی برای فرار پیدا نکرده بود و عجیب‌ترین اتفاق این بود که من تمامِ ثانیه‌ های گمشده‌ زندگی‌‌ام را میان‌چشمانش پیدا کردم! حال عشق، روح مرده‌‌یِ او و تنِ خسته‌‌یِ مرا به کجا و کدام سو می‌کشاند؟

They say, when you're looking for assistance. It's smart to pick the path of least resistance Others say, that in your needy hour There's no substitute for pure angel power.