cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

「𝙨.𝙚.𝙭.𝙮 𝙥𝙚𝙖𝙘𝙝🍑」

یکی در میون سیلی بزنه رو بهشت کوچولوت و هی با انگشت فا.کش تلمبه بزنه توت....💦👅 بزرگسال🔞 ها.ت_ممنو.عه‼️

Show more
Advertising posts
13 288
Subscribers
-10224 hours
-8677 days
+1 14330 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
- اووووووف زبونت رو توی سوراخم بچرخون #پسرم، اهههههه... - هییییس وقتی ک‌.صتو میخورم آروم ناله کن #مامان.... چنگی به سینه های درشت و گوشتیم زد که بشدت ار.ا شدم و آب #ک.صم پاچید توی دهنش... ک.یرش رو به لبام مالید و غرید: - حالا نوبت توهه که با زبونت آبمو بیاری مامانی‌‌‌.... #پسرم ک🍌یر شو ته حلقم فرو کرد که همین لحظه در باز شد و #شوهرم... https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk داره دهن #نامادریش رو می.گاد که باباش میاد و‌....🔞😈😛
2870Loading...
02
با دیدن کو..ن🍑 سفید و قلمبه و شورت لامبادای قرمز #نامادریم ش💦ق کردم. با ناز خم شد که ک🍓ص قلمبه‌و هلو🥵ش از بین پاش زد بیرون. شورتش و پایین کشید که با دیدن هلوی صورتیه لاپاش طاقت نیاوردمو وارد اتاق شدمو... https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk اووف ببین چطوری #نامادریش رو از کو.ن میگ.اد👅🫦
1810Loading...
03
#گروپ‌ با‌ پسر‌ و‌‌ پدر‌ شهو.تی😈😛 https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk شوهرم بین پام نشست و مشغول لیسیدن #ک..صم شد و #پسرش مشغول مالیدن پستو‌ن هام شد، چشم هام رو بسته بودم و سر کاظم رو به ک..صم فشار دادم زبونش رو لوله کرده بود و با زبونش توی ک..صم تلمبه میزد.. یهو زیپ شلوارش رو پایین کشید و #ک..یرش رو توی ک..صم فرستاد که از شدت لذت موهای #پسرش رو چنگ زدم پسرش هم به تبعیت از باباش #ک..یر کوچلوش رو توی کو🍑نم هل داد و...🍆🔞 🔞
2710Loading...
04
این رمان خیلی صحنه دار و ممنو.عه است😈 پاک بشه تا فیل.تر نشدیم😡😠❌❌❌
1851Loading...
05
#ک..یرش رو به شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب #ک..ص #بکری داری! با شهو.ت موهای #داداشش رو چنگ زدم که پستو.ن‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود _#باکره بود!⛔️ با تعجب نگاهی به ک.یر خو.نیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 دختره واسه آزادی باید به جفتشون ک‌😛ص بده👍🔞
2001Loading...
06
این رمان خیلی صحنه دار و ممنو.عه است😈 پاک بشه تا فیل.تر نشدیم😡😠❌❌❌
650Loading...
07
#ک..یرش رو به شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب #ک..ص #بکری داری! با شهو.ت موهای #داداشش رو چنگ زدم که پستو.ن‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود _#باکره بود!⛔️ با تعجب نگاهی به ک.یر خو.نیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 دختره واسه آزادی باید به جفتشون ک‌😛ص بده👍🔞
761Loading...
08
#وکلای_حشری 🍑🔥 اردلان دستی روی س‌ینه های بزرگم کشید و مثل بوق فشارشون داد. آهی از لذت کشیدم و کو‌‌‌‌‌‌‌‌‌...ن بزرگم رو به ک....یر اردلان چسبوندم 🔞 -- اهههههه اردلان منو بکننننن با ک...یر کلفتت سوراخ تنگ کونمو جر بده عااااحححح اردلان جونی گفت و ک‌...یر شق شدش رو روی سوراخ کو...‌نم گذاشت، ارسلان از جلو خودش رو بهم چسبوند _داداش میخوای تنهایی #ک.ون برده خوشگلمون رو جر بدی؟🍑 _برده جدیدمون میدونه ما همیشه تریسام میریم مستانه خندیدم و با شهو..‌ت دست روی ک....یر کلفت شده ارسلان گذاشتم _تو از جلو منو بکن اردلان از پشت!🔞 با شنیدن این حرف ارسلان جری شده ک....یرش رو توی ک...صم فرو کرد و همزمان اردلان از پشت....🫦💦 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 #تریسام #گروپ #ممنوعه #اسمات⚠️
2311Loading...
09
انگشتشو روی لایه های ک.صم کشید و اوفی کشید 🔞🫦 -چقدر صورتی و داغه لعنتی ، پاهاتو ببند دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم با شهوت دستشو به داغی ک.صم چسبوندم و گفتم: -اوممم همینجوری بمالش معید خیلی خوبه استغفرالههی گفت و خواست عقب بکشه که زوری یه انگشتشو تو ک.صم فرو کردم از کلفتی انگشتش اهی کشیدم و...👅💦 https://t.me/+WVHaPAjiu740NjBk https://t.me/+WVHaPAjiu740NjBk دختر حش.ری ریزه میزه با حاجی جذاب😈🔞
1121Loading...
10
کــ🔥ــارگر‌ سکــ💦ــسی     یهو با #کـ*ـیرش پشت سرهم توی #ک*ـص تپل و صورتیم تلمبه زد.. _آههه اووف این چه #کـ*صی داری #کـ*ـیرم داره میترکه آههه با درد و شهوت ناله کردم و خم شدم به #کـ*ـیرش که محکم توی #کـ*صم کوبیده میشد خیره شدم.. _آههه کارگر سکسی داره بهت حال میده؟! خیلی خوب داری #کـ*ـیرمو توی #ک*ـص باکرت جا میدی آههه اوووف آبم...🍑❌ https://t.me/+vdlkrGTDBb0yMmZh https://t.me/+vdlkrGTDBb0yMmZh بازیگر باکره که برای #سکس و از دست دادن باکرگیش روی #کـ**ـیر کارگر سکسی سواری میکنه.. 🍑🔞  #ممنوعه‌بزرگسالان🌭🫦
2181Loading...
11
💦🌸💦🌸 🌸💦🌸 💦🌸 🌸 #مـدرســه_69🔞🔥 #پارت_1 _پوزیشن موردعلاقم 69 نظر تو چیه؟ تا حالا تو دهن هر دختری کردم راضی بوده میتونی از بقیه دانش آموزا بپرسی. با غیض سرمو تو کتابم کردم تا خودش بی خیال بشه. چقدر رک میگه همه دخترای مدرسه زیرخوابشن و حالا میخواد منو تست کنه. صدای خنده اشو شنیدم و کفششو روی صندلیم گذاشت و به سمتم خم شد و با تمسخر گفت: _میگن دو هموطن تو کشور غریب باید هوای همو داشته باشن بیا بریم دستشویی وقتی دارم لای پاتو میمکم تو وقتی از شدت شهوت میخوای غش کنی من هواتو دارم. دوستاش پشت سرش با این حرفش قهقهه زدن. اوپس پس حالا من سوژه قلدر و محبوب مدرسه شده بودم؟ نگاه همه روی ما جلب شده بود و اون با مرموزی خودکارشو زیر دامنم فرستاد که با حرص دستشو پس زدم. _پسر عجب رون سفید و توپری داری! الحق که دختر ایرونی گوشتی هستی مثل این دخترای خشک و شکستنی نیستی. ضربه ای به پاش زدم و از جا بلند شدم و سرمو بالا گرفتم تا این پسر محبوب مدرسه  و خوب ببینم که داشت با غرور و تحسین از سد تا پامو رصد میکرد. _ولی دخترا میگفتن زودانزالی داری که منم نمیتونم با پسری که زودی آبش میاد بخوابم. نگاهمو با تمسخر به سینه ورزشکاریش که بخاطر کروات شل و دکمه های باز پیراهنش پیدا بود، انداختم و با چندش گفتم: _ترجیح میدم پسر شاگرد اول مدرسه باهام لاس بزنه تا پسری که سه بار مشروط شده و هنوز تو مقطع دبیرستان گیر گرده. https://t.me/+hiR4Gcn-B7I0NjJk https://t.me/+hiR4Gcn-B7I0NjJk https://t.me/+hiR4Gcn-B7I0NjJk ریحانه تو مدرسه اسپانیا درس میخونه و خیلی خوشگل و محبوبه و دیان پسر قلدر و چندسال مشروطیِ مدرسه که با همه سکس داشته و با دست رد ریحانه به سینه اش یه روز اونو تو دستشویی مدرسه خفت میکنه و...🙊🔞💦
3311Loading...
12
🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
631Loading...
13
‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk https://t.me/+4sOlPK0Oh2EwMjdk ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
3512Loading...
14
‌چهار نفری سوراخام و پر کرده بودن و محکم داخلم ضربه میزدن. یکیشون منو کشوند روی تنش و آلت کلفتش و به زور داخل باسنم جا داد. یکی دیگشم اومد روی تنم و عضوش و داخل بهشتم فرو کرد. حس می کردم دارم زیرشون جون میدم _آخ لعنتیا میسوزه آ... با فرو رفتن آلت کلفت یکی دیگشون توی دهنم، صدام و خفه کردن. با چشمای اشکی به آراج نگاه میکنم. کثافت با لذت داشت عضوش و می‌مالید و نگاهمون میکرد. _آوین حسابی داری حال میکنیا، تو عمرت سه تا ک...ی...ر بزرگ دیده بودی؟ جرش بدین بچه ها اینو میگه و میاد سمتم و عضوش و به زور داخل بهشتم جا میده و کمر میزنه چون آلت یکیشون تو دهنم بود نمی تونستم جیغ پر دردی بزنم فقط با چشمای گشاد شده از درد به سقف خیره بودم و از چشمام اشک سرازیر بود. _اه چه گوشتی و برامون تور کردی آراج! _اخ خیلی سوراخش تنگه دارم جر میخورم اووف حسابی داشتن داخل سوراخام تلمبه میزدن و حرفای رکیک میزدن. آراج: خب حالا بریم پوزیشن بعدی قد مچ دست سوراخاش و گشاد کنیم. برمگردوندن به پشت و... https://t.me/+dI3srFN9JlNiNmQ0 https://t.me/+dI3srFN9JlNiNmQ0 https://t.me/+dI3srFN9JlNiNmQ0 دختره به نامزدش خیانت می‌کنه اونم واسه انتقام با دوستاش چهار نفری میریزن سرش عقب و جلوی دختره رو جر میدن😱🔞 #تریسام💦 https://t.me/+dI3srFN9JlNiNmQ0 https://t.me/+dI3srFN9JlNiNmQ0
6911Loading...
15
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 https://t.me/+Z3nBAuQKUIdhMDI0 پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
4512Loading...
16
این رمان خیلی صحنه دار و ممنو.عه است😈 پاک بشه تا فیل.تر نشدیم😡😠❌❌❌
750Loading...
17
#ک..یرش رو به شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب #ک..ص #بکری داری! با شهو.ت موهای #داداشش رو چنگ زدم که پستو.ن‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود _#باکره بود!⛔️ با تعجب نگاهی به ک.یر خو.نیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 دختره واسه آزادی باید به جفتشون ک‌😛ص بده👍🔞
810Loading...
18
این رمان خیلی صحنه دار و ممنو.عه است😈 پاک بشه تا فیل.تر نشدیم😡😠❌❌❌
4910Loading...
19
#ک..یرش رو به شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب #ک..ص #بکری داری! با شهو.ت موهای #داداشش رو چنگ زدم که پستو.ن‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود _#باکره بود!⛔️ با تعجب نگاهی به ک.یر خو.نیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 دختره واسه آزادی باید به جفتشون ک‌😛ص بده👍🔞
5633Loading...
20
#وکلای_حشری 🍑🔥 اردلان دستی روی س‌ینه های بزرگم کشید و مثل بوق فشارشون داد. آهی از لذت کشیدم و کو‌‌‌‌‌‌‌‌‌...ن بزرگم رو به ک....یر اردلان چسبوندم 🔞 -- اهههههه اردلان منو بکننننن با ک...یر کلفتت سوراخ تنگ کونمو جر بده عااااحححح اردلان جونی گفت و ک‌...یر شق شدش رو روی سوراخ کو...‌نم گذاشت، ارسلان از جلو خودش رو بهم چسبوند _داداش میخوای تنهایی #ک.ون برده خوشگلمون رو جر بدی؟🍑 _برده جدیدمون میدونه ما همیشه تریسام میریم مستانه خندیدم و با شهو..‌ت دست روی ک....یر کلفت شده ارسلان گذاشتم _تو از جلو منو بکن اردلان از پشت!🔞 با شنیدن این حرف ارسلان جری شده ک....یرش رو توی ک...صم فرو کرد و همزمان اردلان از پشت....🫦💦 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 #تریسام #گروپ #ممنوعه #اسمات⚠️
7562Loading...
21
این رمان خیلی صحنه دار و ممنو.عه است😈 پاک بشه تا فیل.تر نشدیم😡😠❌❌❌
2530Loading...
22
#ک..یرش رو به شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب #ک..ص #بکری داری! با شهو.ت موهای #داداشش رو چنگ زدم که پستو.ن‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود _#باکره بود!⛔️ با تعجب نگاهی به ک.یر خو.نیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 دختره واسه آزادی باید به جفتشون ک‌😛ص بده👍🔞
1460Loading...
23
انگشتشو روی لایه های ک.صم کشید و اوفی کشید 🔞🫦 -چقدر صورتی و داغه لعنتی ، پاهاتو ببند دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم با شهوت دستشو به داغی ک.صم چسبوندم و گفتم: -اوممم همینجوری بمالش معید خیلی خوبه استغفرالههی گفت و خواست عقب بکشه که زوری یه انگشتشو تو ک.صم فرو کردم از کلفتی انگشتش اهی کشیدم و...👅💦 https://t.me/+WVHaPAjiu740NjBk https://t.me/+WVHaPAjiu740NjBk دختر حش.ری ریزه میزه با حاجی جذاب😈🔞
4471Loading...
24
🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
670Loading...
25
کــ🔥ــارگر‌ سکــ💦ــسی     یهو با #کـ*ـیرش پشت سرهم توی #ک*ـص تپل و صورتیم تلمبه زد.. _آههه اووف این چه #کـ*صی داری #کـ*ـیرم داره میترکه آههه با درد و شهوت ناله کردم و خم شدم به #کـ*ـیرش که محکم توی #کـ*صم کوبیده میشد خیره شدم.. _آههه کارگر سکسی داره بهت حال میده؟! خیلی خوب داری #کـ*ـیرمو توی #ک*ـص باکرت جا میدی آههه اوووف آبم...🍑❌ https://t.me/+vdlkrGTDBb0yMmZh https://t.me/+vdlkrGTDBb0yMmZh بازیگر باکره که برای #سکس و از دست دادن باکرگیش روی #کـ**ـیر کارگر سکسی سواری میکنه.. 🍑🔞  #ممنوعه‌بزرگسالان🌭🫦
4101Loading...
26
- خان‌آقا گفتن لباس حریر سفیدتون رو که از مزون آریسا خریدن بپوشید. با اضطراب به خدمتکار خانه زاد عمارت نگاه کردم. دوباره چه مصیبتی قرار بود بر سرم نازل شود؟ با صدایی که از بغض گرفته بود، گفتم: - چه خبره؟ خیر باشه مهین خانم؟ لباس حریر چرا؟ - شریک آقا از عمان اومدن. آقا می‌خوان شما رو نشونشون بدن. نفسم را با حسرت بیرون فرستادم. لباس توصیه کرده‌ی خان‌آقا را تن زدم. به محض اینکا وارد سالن شدم، نگاه خان آقا بالا آمد و با تحسین روی بدنم نشست‌. با همان لحن سرشار از رضایت بلند گفت: - برزو خان، این هم دخترم که بهت گفته بودم! نگاهم به مرد سی ساله ای که برزو خان خطاب شده بود افتاد. همان شریک از عمان برگشته‌ی خان‌آقا! روی مبلی نشسته بود و هیکل و تتو های پیچ در پیچش باعث می‌شد خیره‌اش بمانی... برزوخان با اندکی تعجب در چشمانش، در همان حال که با پرستیژ مخصوص خودش روی مبل نشسته بود، با نگاهی سرتا پای مرا براندازد کرد و به خان‌آقا گفت: -خان‌! نمی‌دونستم دختر این سنی دارید... بدنم از نفرت جمع شد نفرت و انزجار! من در این عمارت لعنت شده هر چیز که بودم، دختر این مرد نبودم.... خان‌‌آقا با خونسردی و بلخند ترسناکی جواب داد: - دخترم نیست... دختر اتابکه! یک ساله مهمون عمارت منه! چشم برزو با شنیدن نام پدرم گشاد شد. چه کسی بود که از دشمنی خان‌آقا با اتابک بی خبر باشد؟ چشمانم به اشک نشست و برزو گیج به من نگاه کرد: - متوجه نمیشم... دختر اتابک برای چی باید مهمون شما باشه؟ خان‌ با نیشخندی نگاهم کرد: - نظرت چیه خودت تعریف کنی دردونه‌ی اتابک؟ در طول این یک سال مرا از دردانه بودن، از دختر بودن و از اتابکی که پدرم بود متنفر کرده بود! دردانه‌ی اتابک خطاب شدن برایم حکم شکنجه داشت... هیچ وقت نمی‌توانستم‌ روی حرف خان حرفی بزنم اولین باری که در این عمارت سر کشی کردم و مهره‌داغ شدم هنوز در خاطرم بود. تشر زد: - بگو! میدانستم چاره‌ای ندارم و باید مطابق میل خان رفتارم کنم. بی حس، طوطی وار شروع به حرف زدن کردم: -من گلروام، دختر اتابک. سال گذشته خان‌ کل خانوادمو کشت اما لطف کرد منو زنده نگه داشت. الان من به عنوان دختر خان یک ساله اینجام. سر پایین انداختم و نمی‌دانستم چرا من را به این مرد معرفی می‌کند تا این که گفت: -دیگه هجده سالش شده برزوخان! وقتشه آزادش کنم تا برگرده پیش خانواده ی پدریش با این حرف سر بالا آوردم خانواده پدریم فکر میکردن من مردم! برزو با مکث گفت: -خب چرا منو صدا زدید؟ لبخندی روی لب خان‌آقا نقش بست که فقط من می‌دانستم تا چه حد شرور و شیطانی‌ است. -دختره اتابکه ها... حتی اگه اتابک مرده باشا به نظرت تو مرام خان اینه که دختر اتابک رو دست خالی از خونه‌ش بیرون کنه؟ با مکث و با لحن کریهی اضافه کرد: - یا با شکم خالی؟ تنم از فکر به معنی پشت حرفش یخ بست. برزو با هوشی که داشت و شناختش از خان، شوکه ابروهایش بالا پرید. - می‌خواید بکارتشو بگیرید؟ من نمیفهمم دخل من به این ماجرا چیه؟ خان به من اشاره کرد: -‌ دخل این دختر باکره‌ی آفتاب مهتاب ندیده‌ی من با تو چی می‌تونه باشه برزو؟ تنم لرز گرفت. برزو خیره نگاهم کرد و خان ادامه داد: -می‌خوام وقتی برمیگرده پیش اون پدر بزرگ حرومزاده‌ش شکمش اومده باشه بالا... می‌خوام فکر کنن بچه‌ی من تو شکمشه! بچه‌ی خان! وحشت زده از جا پریدم. -نه نه... تو رو خدا... نه... خواهش میکنم! صدای من بود که تو سالن پیچید و خان داد زد: -ساکت! هق هقم شکست و خان‌ ادامه داد: - تو هنوز یه دینی به من داری برزو! باید حرفمو گوش کنی. یا همین امشب، تو یکی از اتاق های این عمارت، این دختر رو حامله می‌کنی، یا خودت... تاکید می‌کنم برزو... فقط خودت یه گلوله تو مخش شلیک می‌کنی و جنازه‌ش رو می‌فرستی واسه خانواده‌ش! برزو با ترحم نگاهم کرد. خان تاکید کرد: - توبه من مدیونی برزو! و تنها راه ادای دینت به من، یکی از این دو راهه! با التماس به چشم پر جذبه‌ی برزو خیره شدم. در حالی که اشک صورتم را خیس کرده بود، ملتمس لب زدم: - فقط یه گلوله تو سرم خالی کن! اخم‌های برزو در هم رفت و با تردید از جا بلند شد. مچ دستم را گرفت و در حالی که سمت یکی از اتاق ها می‌برد با صدای بلندی به خان گفت: - من حامله‌ش می‌کنم خان... ولی یادت باشه، کسی به زنی که وارث برزو جهانگیری رو حامله‌س حق نداره حتی دست بزنه! https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0 https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0 https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0 https://t.me/+1cShWir4QGwxOTQ0
5090Loading...
27
#بخیه_4 _ الکی ناله کن؛ مادربزرگم پشت دره ... من هنوز نمیدونستم قضیه چیه؟! انگار بلد نبودم نقش بازی کنم اما بابتش پول گرفته بودم. با چشم بسته تمام احساساتم رو توی لحنم ریختم. _ آهههه ...لبام ... زیر لب "نچ" کرد و دوباره کنار گوشم پچ زد: _ خیال کردی من معشوقتم که از لبات شروع کنم؟ زود برو سراغ اصل مطلب ... شا‌کی رو بهش کردم. _ دارم الکی ناله می کنم، واقعی که انجامش نمیدی! حتی شوهر های واقعی از لب شروع میکنن ... بیخیال روی تخت دراز کشید و دست روی چشم هاش گذاشت. _ هر کاری میخوای بکنی بکن؛ فقط تا دو ساعت ادامه بده ... چشم هام گرد شد و تند سمتش چرخیدم که سینه های نرمم توی آرنجش فرو رفت. _ آخ ...دو ساعت؟ چه خبره؟ نا برام نمیمونه! دندون هاش رو روی هم سایید و فک مردونه‌ش قفل شد. _ نکنه میخوای فکر کنن زود انزالی دارم؟! از درد سینه‌م رو چسبید‌م که نگاهش روی چاکم زوم شد. _ نگران نباش؛ من فردا میرم واسه کل اهل خونه تعریف میکنم که اصلا زود انزالی نداشتی، خیلی هم اونجات بزرگ بوده ...بلدم داستان تخیلی بگم. سیبک گلوش بالا پایین شد و کمرم رو محکم چسبید. _ یا همین الان ناله کردنت رو شروع میکنی یا خودم وارد عمل بشم؟ ترسیده با صدای لرزون، نالیدم: _ آخ آخ ...یواش تر ...میسوزه! با چشم خمار در حالی که مشخص بود خوابش میاد، بهم خیره شد. _ چی میسوزه؟ شونه بالا انداختم و چین به بینیم دادم. _ ندیدی توی فیلم های خاکبرسری از همین حرف ها میزنن؟ میسوزه ‌..‌.درد میکنه، داره میاد ...اوف محکم تر ...مگه تا حالا از اون فیلم ها ندیدی؟ انگشت زیر بینی کشید و اخمش رو پر رنگ کرد. _ نه تا وقتی واقعیش هست، فیلمش رو میخوام چیکار؟ کنجکاو سمتش چرخیدم. این مردی‌ که من توی این یک سال شناخته بودم و توی خونه براش کار میکردم اصلا آدمی نبود که بخواد دختری به خونه بیاره تا نیازش رو برطرف کنه. _ یعنی واقعیش رو تجربه کردی؟ باز جدی شد. _ دو خط بهت خندیدم پرو شدی! آره کردم ...ناله‌ت رو بکن. خوب بلد بود توی پرم بزنه ...انگار برای هر جمله هزار بار تمرین کرده بود. _ فکر کنم دیگه کسی پشت در نیست؛ فردا بهشون میگم جلوی دهنم رو گرفتم مبادا مزاحم کسی بشم. با تحکم بدون هیچ مکث و فکری جواب داد: _ نه ...نمیشه! کارتو بکن. شاکی به کارم ادامه دادم که بعد از چند دقیقه چشم هاش رو باز کرد. _ بسه؛ داری بیدارش میکنی! سوالی بهش زل زدم. _ کیو؟ با این همه سر و صدایی که کردم اصلا کسی نخوابید که حالا بخواد بیدار بشه. عصبی پتو رو عقب زد و بی هوا روم خیمه زد ... https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 https://t.me/+XaCSpvro7OIyNjA0 ⚠️🔥خلاصه: لیلا دختر شیطونی که از پیشخدمت بودن، به صیغه مهام خان تبدیل میشه و مجبور میشه به زور نقش همسرش رو برای خانواده شوهرش بازی کنه و هر شب تو تختش وانمود کنه که ‌...🔥⚠️
4274Loading...
28
ناپدریش تو خواب ک*صش و میخوره😱🔞 با حس خیسی و داغی زبونی روی ک.صم آروم لای پلکام و باز کردم که سر شاهرخ و بین پام دیدم ! با ولع داشت چـ.وچــولم  و میخورد. _اووف چه خوشمزه ای! مزه ی توت فرنگی میده. وحشت زده سعی کردم با دستام سرش و پس بزنم. _شاهرخ چیکار می‌کنی...آه...لعنتی بسه تمومش کن. _اووف تو فقط ناله کن، کیه که از این ک.ص خوشمزه بگذره سر کلاهکش و چند بار به ک*صم مالید و با یه فشار واردم کرد. https://t.me/+bW9DYJeHJjc5NDBk https://t.me/+bW9DYJeHJjc5NDBk https://t.me/+bW9DYJeHJjc5NDBk https://t.me/+bW9DYJeHJjc5NDBk شاهرخ، پسری جذاب و سکسی که عاشق دخترخوندش میشه و دور از چشم زنش هرشب ک*ص و کو*ن دختره رو جر میده و...🤤💦👅
6052Loading...
29
شیخ عربی که سوگولیشو جلوی زنش لخت میکنه و به زنش میگه بیا ک.صشو بلیس...🔞💦🍒 https://t.me/+ABcM43y4xTw2YTQ0 لخت توی بغل شیخ سینا نشسته بودم و خمار بوسش بودم که یدفعه زنش اومد توی اتاق و لبامو ول کرد. خواستم از روی پای شیخ بلند بشم که محکم تر منو توی بغلش گرفت و ناچارا بیشتر تو خودم جمع شدم تا تنمو بپوشونم اما با حرف شیخ از جا پریدم -بیا جلو ساریه وقتشه زن خوشگلم طعم ک.ص کوچولوی خیس عروسک تازه رو بچشه ناباور بهش نگاه کردم که مصمم پاهامو از هم فاصله داد و ک.ص لختم جلوی چشمای دریده ی زنش به نمایش گذاشته شد تقلا کردم و خواستم از دستش فرار کنم اما همش بی فایده بود و به محض اینکه زنش جلوی ک.صم خم شد نفسمو حبس کردم. زبونشو آروم بیرون آورد و از پایین لیسی به تپلی خیسم زد که درجا جیغ بلندی کشیدم خواستم پسش بزنم که حرکتشو تند تر کرد و مداوم روی #ک.ص صورتیم زبون کشید که کم کم شهوت تو وجودم رخنه کرد و داغ کردم همینطور که سینا سینه هامو میمالید و نوکشونو میک میزد پاهامو بیشتر باز کردم و با فرو رفتن چ.چول صورتیم داخل دهن زن شیخ جیغی از لذت کشیدم. #چو.چولم داشت زیر فشار زبونش و لیس خوردن هاش متورم تر میشد و آب از سوراخم سرازیر بود و هر لحظه ممکن بود تو دهن زن شیخ به ارگاسم برسم خمار لذت بودم که با فرو رفتن یهویی ک.یر کلفت شیخ تو باسنم نفسم از درد رفت وبلافاصله زن شیخ ذوتا از انگشتاشو توی سوراخ واژنم هل داد که جیغ بلندی کشیدم و............😱❌💯 https://t.me/+ABcM43y4xTw2YTQ0 https://t.me/+ABcM43y4xTw2YTQ0 https://t.me/+ABcM43y4xTw2YTQ0 دختر ایرانی که نامزدش اونو به یه شیخ عرب میفروشه و دست یه زوج جوون اماراتی میوفته و زن و شوهر هر شب سوراخای کوچولوشو به روش های مختلف به فاک میدن....⛔️🔥💦
7912Loading...
30
اَهُـــــ🍻ـــــورٰا   #پارت۷۱ حاضر و آماده روبه‌روی آیینه ایستاده بود. حالا که فهمیده بود دوربین کجای اتاق قرار دارد، پشت به دوربین طوری که مشخص نشود پس اندازی که نگار به او‌ داده بود و زیر تخت گذاشته بود را برداشت و داخل کیفش قرار داد. از ترس اینکه دوربین چک شود و اهورا او را ببیند نمی‌توانست لباس‌ها را بردارد.. کارتی که دیشب اهورا به او‌ داده بود را برداشت. با استرس از اتاق خارج شد. صبحانه نخورده به بهانه خرید کوله و چند مانتوی بلند برای دانشگاه از عمارت خارج شد. مردی با کت و شلوار کنار ماشین منتظرش بود. سلام داد و سوار شد. آدرس مرکز خرید را به راننده داد.. وقتی به پاساژ رسیدند از راننده تشکر کرد و پیاده شد. با پیاده شدن راننده که پشت سر او راه افتاده بود متعجب به عقب برگشت -چیزی شده؟ -نه خانم، دارم همراهیتون میکنم! -چی؟ داری همراهیم میکنی؟ -بله، آقا دستور دادند. کپ کرده ابرو بالا انداخت و سعی کرد عادی برخورد کند. جلوتر از راننده راه افتاد.. حالا چطور به نگار زنگ می‌زد؟ همینطور مغازه‌ها را بی‌هدف می‌چرخید. وارد هر مغازه‌ای میشد راننده هم پشت سرش وارد میشد. با دیدن یک مغازه که لباس زیر زنانه می‌فروخت خودش را به آن‌جا رساند. همینکه راننده خواست وارد مغازه شود عصبی غرید -اینجا دیگه واسه چی میای؟ با من میخوای بیای این تو؟ -آقا گفتن هر جا رفتید منم همراهیتون کنم! -شوخیت گرفته؟ میخوام یه سری چیز شخصی بخرم نیازی نیست باهام بیای داخل.. اصلا زنگ بزن به اهورا میخوام خودم بهش بگم.. #دختره‌رومیدزدندوبعدبادوستش‌وحشیانه‌بهش‌ تجا*وز‌میکنه💦🥵🫦 هرچی دست و پا زد نتونست خودشو از قفس آزاد کنه با چشمای گریون زل زده بود که #ویبراتورو داخل بهشتش فرو کردم و گذاشتم رو #درجه_زیاد داشت دوباره به اوج میرسید🌸🌈💎 _نظرت چیه اول پشتت رو و فتح کنیم؟ #گوی و از #سوراخ_تنگش درآوردم و همزمان ک..یر اشکان وک..یر خودمو #داخلش جا دادیم⚠️⭕️ با تمام قدرت بهش #ضربه میزدیم... https://t.me/+9GTSKBgDqMs1ZmFk ک..ص و کو..ن دختره رو با رفیقش جر میدن🍓🍑🔥
1 4026Loading...
31
📎پارت اول رمانای ها.ت و جذابمون👙💦
7070Loading...
32
رمان🍆 مخصوص آخرشب، خیص💦 کننده👅🫦
7330Loading...
33
_سک*س #گروپ بزنیم؟ داشتم به بچم شیر میدادم که نیما و رادان همراه دوقلوها داخل اومدن. _بچه گرسنشه نریمان اون یکی سینمو چنگ زد. _تو به بچه شیر بده ما کار خودمونو میکنیم تا خواستم مخالفت کنم نیما دامن کوتاهمو بالا زد و #ک*یرشو توی #بهـ*شتم کوبید! _آیی... اوم... رادان ک*یرشو توی دهنم فرو کرد و نریمان سینمو... https://t.me/+x461h11cNG9mMzc0 https://t.me/+x461h11cNG9mMzc0 چهارتا شوهرش هر روز #ک.ص و ک.ونش رو پاره میکنن🍑⛔️ #سک‌س_گروپ🔥
7433Loading...
34
شورت خیسم که به #ک.صم چسبیده بود رو کنار زد و با انگشت روی شیار ک.ص خیسم کشید🍑🔥 -آییی بابایی جیشم میگیرههه پوزخندی زد و لبامو توی دهنش گرفت -بزار بیاد ، جیشت نیست داری ار....ضا میشی کوچولوی من! خودمو شل کردم که ناگهان آبم با فشار... https://t.me/+vGwsr5vtzK02MmNk https://t.me/+vGwsr5vtzK02MmNk رو دست باباییش #ار.ضا میکنه باباییشم #ک.صشو کبود میکنه👙💦
3331Loading...
35
#بهشت_داغ 🔥 #Part_12🔞 روی #مردونگی نريمان نشسته بودم و رادان از پشت سو‌‌..‌ر‌اخم رو انگشت می‌کرد ، داشتم جر میخوردم ولی بازم این لذت لعنتی رو دوست داشتم ، جیغ زدم _ای.. اههه جرم بدین یهو سوزش شدیدی توی #سوراخ پشتم پیچید.. حالا دوتا مردو..نگی سوراخ هام رو پر کرده بود و... https://t.me/+x461h11cNG9mMzc0 https://t.me/+x461h11cNG9mMzc0 #چهارنفری_ریختن_رو_سر_بهـ_شت_دختره 🔥 #س_س‌چهارنفره🚫
3711Loading...
36
+ برو توی اون اتاق لباساتو دربیار کامل لخت شو تا بیام + لباسامو دربیارم؟؟؟ لخت شم؟؟؟ بدن منو تا حالا کسی ندیده چجوری لخت شم؟؟؟ + من برده هامو قبل رابطه معاینه میکنم من هنوز شالمم از سرم برنداشته بودم چه برسه لخت شم دستام منجمد شد کنار شالمو از سرم برداشتم مانتو و تاپ و شلوارمو هم دراوردم حالا فقط شورت و سوتین برام باقی مونده بود با کلنجار درونی زیاد سوتین و شورتمم دراوردم حالا کاملا لخت بودم دقیقا همون چیزی که گفته بود دستامو جلوی سینه و ک.صم گذاشتم اصلا باورم نمیشد جلوی مردی که برای اولین بار دیدمش کاملا لختم + قبلا سکس داشتی؟ + نه به سمتم اومد انگشتاشو روی بدنم کشید سر انگشت شصتشو دور نوک سینم چرخوند پوستم دون دون شد با لمس بدنم انگار آتیشی لای پام روشن شد آرزو کردم دستشو به پایین نبره. کف دستشو روی شکمم گذاشت و از نافم به سمت لای پام برد چشامو بستم و دندونامو بهم فشار دادم. با ضربه به بغل رونم بهم فهموند که پامو باز کنم منم مثل یه ربات گوش به فرمان شدم. انگشتشو لای ک.صم کشید و به بالا آورد با باز کردن انگشتاش جلوی چشمام پرده ای از آب ک.صم بین انگشتاش ایجاد شد + اسلیوی که توی جلسه اول اینجوری خیس میشه رو میدونی بهش چی میگن؟ + نمیدونم + هرزه دستکش پزشکی به دست و نگاه اخم آلودی به من کرد + روی میز خم شو با.س.ن.تو با دستات باز کن یه دستگاه از کنار صورتم برداشت و دسته شو چرخوند و هی باز و باز تر شد و دوباره جمعش کرد سر دستگاه رو به سوراخ با.س.ن.م فشار داد و... ادامه پارت👇 https://t.me/+XkPebVVPnWUwODJk https://t.me/+XkPebVVPnWUwODJk ❌ بر اساس یک داستان واقعی ❌ هـشـــدار❌ این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
2811Loading...
37
🫦❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
480Loading...
38
مدرسه سکسی💦🍑 #part1 -اوهییی اقا معلم فک کنم تپلم زخم شده اهییی میسوزه پاهاشو از هم باز کردم با دیدن تپل صورتی وسط پاش اب از لبو لوچم اویزون شد دلم میخاست مردونگیمو توش فرو کنم و تند تند توش عقب جلو کنم با تصورش مردونگیم شروع به نبض زدن کرد و داشت شق میشد -میخای برات خوبش کنم؟ سرشو تکون داد که سرمو نزدیک تپلش بردم و لیس پر تفی به کلوچش زدم -اوهییی خیلی خوبه میشه بیشتر لیسش بزنین؟ +اره ولی نباید به مامان و بابات یا هر کس دیگ بگی یه راز بین منو خودت میمونه باشه؟ سرشو تکون داد که لیسی به تپلش زدم و شیارای تپلش رو از هم باز کردمو زبون خیسمو توش فرو کردم که از لذت جیغ بلندی کشید و در اتاق باز شدو مامانش با دیدنمون…💦👅😱 https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8 https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8 https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8 https://t.me/+IRE2RWilZugzZTc8
3051Loading...
39
#معشوقه‌ی‌خراب #پارت_1 - عزیزم لطفا لباساتونو در بیارید دراز بکشید روی تخت. با خجالت نگاهم کرد و من دستگاه لیزر رو روشن کردم. همش این پا و اون پا می‌کرد و مردد بود. - اولین بارتونه میاید لیزر؟ لبخند معذبی زد و سر تکون داد. کلافه نگاه به ساعت انداختم. از تایم جلسه‌اش داشت می‌گذشت. دستگاه که آماده شد، بلاخره رضایت داد مانتو شلوارش رو در بیاره اما شورت و سوتینش رو نه! نگاهی به دفترم انداختم. - مگه فول بادی نیستید؟ دختر لاغر اندام مقابلم که اسمش بهناز بود و پوست سفیدی داشت، سری به معنای تایید تکون داد. - خب خوشگلم باید شورت و سوتینتم در بیاری دیگه. به ناچار اونها رو هم در آورد و با کلی سرخ و سفید شدن و جلوی ک..صش رو پوشوندن، اومد دراز کشید رو تخت. سینه‌های گرد و بزرگش بنظر می‌رسید 80 باشه و نوک صورتی و سیخی داشت! عینک رو دادم دستش: - اینو بذار رو چشمات. دستش رو از لای پاش برداشت و من خودم رو کنترل کردم تا به لای پاش نگاه نکنم. اما همین که عینک رو گذاشت، خیره شدم به لای پاش. برخلاف هیکل لاغرش، ک..ص تپل و گوشتی داشت با یه چو..چول پفکی! روی بدنش ژل ریختم و خوب زیر بغل و دست هاش رو بهش آغشته کردم. بعد از اینکه اون قسمت ها رو لیزر کردم، نوبت نوک سینه هاش بود. کمی ژل ریختم کف دستم و خوب نوک سینه‌هاش رو با ژل خیس کردم. اما حواسم بود که اشتباهی نوک سینه‌هاش رو نمالم چون همین الانش هم خیلی معذب بود. وقتی قسمت بالا تنه‌اش رو تموم کردم و رسیدم به پایین تنه‌اش گفتم: - عزیزم کف پاهاتو بچسبون بهمدیگه. انجام داد و حالا ک..ص تپلش، کاملا مقابل چشمام بود جوری میتونستم تا توی سوراخ خیس و صورتیش رو ببینم. چند بار صدای نوتیف گوشیم بلند شد و کلافه نگاهمو از ک..ص مشتری گرفتم. طبق معمول آرش بود که داشت زرت زرت پیام میداد. گوشیمو برداشتم و پیام هاش رو خوندم که نوشته بود: - مشتری جدید داری امروز؟ یادت نره از ک..ص و ک..ونش بهم عکس بدی. لب گزیدم و نگاه به ک..ص دختره کردم. آرش عاشق ک..ص های تپل و گوشتیه. کاش الان اینجا بود و با اون ک..یر کلفتش جرش میداد. بی سر و صدا دوربین گوشیمو باز کردم و چندتا عکس واضح، از ک..ص مشتری گرفتم وحواسم بود گوشیم فلش نزنه. عکس هارو فرستادم واسه آرش که پسره‌ی گشنه سریع سین زد! انگار من شبها کم بهش سرویس میدم و کم جلو عقبمو یکی میکنه که انقد گشنه‌ست! - خانوم چیزی شده؟ پاهامو ببندم؟ هراسون گوشی رو گذاشتم کنار و ژل رو برداشتم. - نه عزیزم منتظر بودم دستگاه داغ شه. کف دستم ژل ریخته و ریختم روی ک..صش. خوب ژل رو پخش کردم و چند بار انگشتم رو روی کلی..توریسش کشیدم.... https://t.me/+cGYdJ1S8DMk3M2Ex https://t.me/+cGYdJ1S8DMk3M2Ex https://t.me/+cGYdJ1S8DMk3M2Ex https://t.me/+cGYdJ1S8DMk3M2Ex https://t.me/+cGYdJ1S8DMk3M2Ex ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونه‌اش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتری‌ها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از ک..ص و ک..ونشون عکس میگیره می‌فرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی می‌مالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتری‌هاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦
7072Loading...
40
_میخوای توام عین مامانت یه بکن بکن قشنگ حس کنی!؟ با ناز قری به خودم دادم و به شاهرخ نزدیک شدم. _کیه که دلش نخواد زیر یه چیز بزرگ گا**ییده بشه ولی حیف که ادمش نیست. شاهرخ دستی زیر چونه‌ام گذاشت. _منو یادت رفته مهرا!؟ یادت رفته هرشب زیرم جر میخوردی و التماس میکردی که ولت کنم!! الان میگی من اون ادم نیستم!! خندیدم. _هوم... من عاشق سک*سم ولی تو زیادی وحشی بودی برای همین ازت جدا شدم. داداشت که مامانمو حامله کرده حتما باید خیلی اروم باشه. دارم تصورش میکنم که سک*س باهاش چه لذتی داره. شاهرخ با حرص دستش رو گذاشت رو رونمو فشار داد _اعصاب منو بهم نریز مهرا... ک*یر میخوای خودم دارم دیگه دردت چیه!؟ _دردم رمانتیک بازیه که تو بلد نیستی دستت رو بکش‌.. از جاش بلند شد منم وادار کرد که بلند شم. _پس سک*س اروم میخوای... منو چسبوند به دیوار سرش رو توی گردنم فرو کرد و بعد ریز بوسید مورمورم شد ‌. مک های اروم زد تا به بند لباسم رسید بند لباسم رو اروم پایین داد تا سینه‌های گرد خوشگلم نمایان شد ‌ قری بهشون دادم. نیشخندی زد و لیسی به بهشون زد چشم ‌هام بسته شد و دستی توی سرش فرو کردم _بخور پسر کوچولوم بخور.... همین کافی بود که از اون اروم بودن در بیاد و وحشی بشه با یه حرکت همینطور که داشت سینه‌ام رو لیس میزد بلندم کرد و رفت سمت تخت منو انداخت روی تخت روی پایین تنه‌ام نشست... زیپ شلوارش رو پایین داد سالار سیخ شده‌اش نمایان شد.. زیادی متورم بود. پاهام رو بالا داد تا خواستم بگم نه چربش کن واردم کرد که جیغی کشیدم _جوووون صدای مادر و دختر توی عمارت ما همش می‌پیچه. محکم ضربه زد و من از درد فقط ملافه رو چنگ میزدم. عین وحشی.ها ضربه میزد. _که رمانتیک میخواستی اره... درد داشتم دستم رو بردم نزدیک بهشتم و بالاش رو مالیدم. حدود ده دقیقه بی‌وقفه ضربه زد تا ابش اومد توم خالی کرد _توم خالی نکن احمق حامله میشم نیشخندی زد _منم همین رو میخوام. میخوام پابستت کنم که دیگه نتونی فرار کنی. برم گردوند. _دیگه نه شاهرخ ولم کن... _نچ باید تاوان ول کردن منو امشب بدی مهرا دیگه ول کردی در کار نیست ‌ باسنم رو بالا داد خودش رو دم سوراخم تنظیم کرد. _لااقل چربش ک... با وارد کرد یهویش جیغی زدم و از کو*ن هم قشنگ جز خوردم مامان و دختره تو یه عمارت با دوتا داداش قشنگ حال میکنند 🔞😈 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0 https://t.me/+I8m69Vf8c3tiOGI0
4241Loading...
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
- اووووووف زبونت رو توی سوراخم بچرخون #پسرم، اهههههه... - هییییس وقتی ک‌.صتو میخورم آروم ناله کن #مامان.... چنگی به سینه های درشت و گوشتیم زد که بشدت ار.ا شدم و آب #ک.صم پاچید توی دهنش... ک.یرش رو به لبام مالید و غرید: - حالا نوبت توهه که با زبونت آبمو بیاری مامانی‌‌‌.... #پسرم ک🍌یر شو ته حلقم فرو کرد که همین لحظه در باز شد و #شوهرم... https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk داره دهن #نامادریش رو می.گاد که باباش میاد و‌....🔞😈😛
Show all...
Repost from N/a
00:08
Video unavailable
با دیدن کو..ن🍑 سفید و قلمبه و شورت لامبادای قرمز #نامادریم ش💦ق کردم. با ناز خم شد که ک🍓ص قلمبه‌و هلو🥵ش از بین پاش زد بیرون. شورتش و پایین کشید که با دیدن هلوی صورتیه لاپاش طاقت نیاوردمو وارد اتاق شدمو... https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk اووف ببین چطوری #نامادریش رو از کو.ن میگ.اد👅🫦
Show all...
Repost from N/a
00:05
Video unavailable
#گروپ‌ با‌ پسر‌ و‌‌ پدر‌ شهو.تی😈😛 https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk https://t.me/+nPlzPfFtanwyYjNk شوهرم بین پام نشست و مشغول لیسیدن ..صم شد و #پسرش مشغول مالیدن پستو‌ن هام شد، چشم هام رو بسته بودم و سر کاظم رو به ک..صم فشار دادم زبونش رو لوله کرده بود و با زبونش توی ک..صم تلمبه میزد.. یهو زیپ شلوارش رو پایین کشید و #ک..یرش رو توی ک..صم فرستاد که از شدت لذت موهای #پسرش رو چنگ زدم پسرش هم به تبعیت از باباش #ک..یر کوچلوش رو توی کو🍑نم هل داد و...🍆🔞 🔞
Show all...
این رمان خیلی صحنه دار و ممنو.عه است😈 پاک بشه تا فیل.تر نشدیم😡😠
Show all...
00:04
Video unavailable
#ک..یرش رو به شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب ..ص #بکری داری! با شهو.ت موهای #داداشش رو چنگ زدم که پستو.ن‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود _#باکره بود!⛔️ با تعجب نگاهی به ک.یر خو.نیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 دختره واسه آزادی باید به جفتشون ک‌😛ص بده👍🔞
Show all...
این رمان خیلی صحنه دار و ممنو.عه است😈 پاک بشه تا فیل.تر نشدیم😡😠
Show all...
00:04
Video unavailable
#ک..یرش رو به شیار #ک..صم مالید و خندید _عجب ..ص #بکری داری! با شهو.ت موهای #داداشش رو چنگ زدم که پستو.ن‌هام رو به دندون گرفت _آه.. اخ تازه کجاشو دیدی خندید و یهو ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد که سر ک..یرش خونی بود _#باکره بود!⛔️ با تعجب نگاهی به ک.یر خو.نیش انداخت ت خودش سریع لای #ک..صم قرار گرفت _پس یه دور من #میکنمش یه دورتو #داداش! https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 دختره واسه آزادی باید به جفتشون ک‌😛ص بده👍🔞
Show all...
#وکلای_حشری 🍑🔥 اردلان دستی روی س‌ینه های بزرگم کشید و مثل بوق فشارشون داد. آهی از لذت کشیدم و کو‌‌‌‌‌‌‌‌‌...ن بزرگم رو به ک....یر اردلان چسبوندم 🔞 -- اهههههه اردلان منو بکننننن با ک...یر کلفتت سوراخ تنگ کونمو جر بده عااااحححح اردلان جونی گفت و ک‌...یر شق شدش رو روی سوراخ کو...‌نم گذاشت، ارسلان از جلو خودش رو بهم چسبوند _داداش میخوای تنهایی #ک.ون برده خوشگلمون رو جر بدی؟🍑 _برده جدیدمون میدونه ما همیشه تریسام میریم مستانه خندیدم و با شهو..‌ت دست روی ک....یر کلفت شده ارسلان گذاشتم _تو از جلو منو بکن اردلان از پشت!🔞 با شنیدن این حرف ارسلان جری شده ک....یرش رو توی ک...صم فرو کرد و همزمان اردلان از پشت....🫦💦 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 https://t.me/+iUds-GMNalk4ZDE0 #تریسام #گروپ #ممنوعه #اسمات⚠️
Show all...
قـدیـسـہ بـاکـرہ

-همون لحظه ای که فکر میکنی از این گشاد تر نمیشی، یکی پیدا میشه که جرت بده💦🍓

00:02
Video unavailable
انگشتشو روی لایه های ک.صم کشید و اوفی کشید 🔞🫦 -چقدر صورتی و داغه لعنتی ، پاهاتو ببند دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم با شهوت دستشو به داغی ک.صم چسبوندم و گفتم: -اوممم همینجوری بمالش معید خیلی خوبه استغفرالههی گفت و خواست عقب بکشه که زوری یه انگشتشو تو ک.صم فرو کردم از کلفتی انگشتش اهی کشیدم و...👅💦 https://t.me/+WVHaPAjiu740NjBk https://t.me/+WVHaPAjiu740NjBk دختر حش.ری ریزه میزه با حاجی جذاب😈🔞
Show all...
کــ🔥ــارگر‌ سکــ💦ــسی     یهو با #کـ*ـیرش پشت سرهم توی #ک*ـص تپل و صورتیم تلمبه زد.. _آههه اووف این چه #کـ*صی داری #کـ*ـیرم داره میترکه آههه با درد و شهوت ناله کردم و خم شدم به #کـ*ـیرش که محکم توی #کـ*صم کوبیده میشد خیره شدم.. _آههه کارگر سکسی داره بهت حال میده؟! خیلی خوب داری #کـ*ـیرمو توی #ک*ـص باکرت جا میدی آههه اوووف آبم...🍑❌ https://t.me/+vdlkrGTDBb0yMmZh https://t.me/+vdlkrGTDBb0yMmZh بازیگر باکره که برای #سکس و از دست دادن باکرگیش روی #کـ**ـیر کارگر سکسی سواری میکنه.. 🍑🔞  #ممنوعه‌بزرگسالان🌭🫦
Show all...
𝒔𝒆... 𝒘𝒐𝒓𝒌𝒆𝒓🫦

شب انقد برات بخورمش کِ صُب نتونی راه بری بِیب🍑💦 رمان اروتیک و بزرگسال سک*س ورکر⛔️