cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

📜داستان س. کسی📜

Show more
Advertising posts
444
Subscribers
-324 hours
+37 days
+10430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

⛓🔥لیست برترینهایbdsm🔥⛓ لیست 🔝2🔝 ☯چت ولینک آزاد☯ https://t.me/+nJF9b8nJZPwzZTVk گپ لینکدونی آزاد☯bdsm ☯ https://t.me/+e4QcTOtdsYNmMWFk 👑شهبانوی غرب گاددس تک نسترن👑 https://t.me/+ZZpAQ6m_5JphNzAx داستان‌های ناب س.کسی🔞 https://t.me/+QLh9kRVPNVFiMWU0 چنل☯ لینکدونی bdsm ☯ https://t.me/joinchat/AAAAAEz2VvweAFC-iqNJCw گپ سلطنت👑👠 ملکه نازبانو👠👑 https://t.me/+SjSmO7_W18kzZmZk گپ 👠میس پگاه ومیس رزیتا👠 https://t.me/+_HcidkS-c_80Y2U8 لینکدونی آزاد سک.سی 🔞 https://t.me/+2Up7gMlAnQMwYWQ0 گپ 🎬زاپاس مدیا 🎥 https://t.me/+0SqaNfMgVq41OWVk گپ میس آنجلا 👸femdom👸 https://t.me/+400iPXQG2gk3YmQ0 گروه👑 قصر پگاه👑 https://t.me/+MKWqXVrngCQ1OGE0 گپ دورهمی ☯bdsm ☯ @MrAli_gap گپ مدیای 👠bdsm 👠 https://t.me/+4MhPzJyS4ChlZTdk چنل لینکدونی🔯 bdsm 🔯 https://t.me/+9CHw7MBVyK0zOTA0 چنل📹Video center 📹 https://t.me/+6avcKk1zdYA0Y2M8 اووف بیا ببین چه خبره☝️☝️☝️😍 🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱 🔱مدیر گرامی این لیست تا ساعت 18تو چنلها ثبت وتو گروها پین میشه🔱 ♦️تا پایان ساعت تب به لیست دست نزنید♦️ 💠دوستانی که گپ وچنل دارن به پی وی ملکه نازبانو ادمین مجرب تبادلات مراجعه کنند💠 ⚜باتشکر ادمینهای تبs.m⚜            ⏳تاساعت18⌛️
Show all...
💛گـپ لینک آزاد💛

💛گپ لینک آزاد Bdsm💛

☯🔥لیست جذابترینهایbdsm🔥☯ لیست 🔝1🔝 گپ لینکدونی آزاد☯bdsm ☯ https://t.me/+e4QcTOtdsYNmMWFk قلمرو👑 گاددس پگاه 👑 https://t.me/+YCX6gCD1q31kNzI8 گپ 👑میسترسهایbdsm👑 https://t.me/+3R-F-JLzSuoxNTU0 👑شهبانوی غرب گاددس تک نسترن👑 https://t.me/+ZZpAQ6m_5JphNzAx گپ 👠 میس پگاه&میس رزیتا👠 https://t.me/+_HcidkS-c_80Y2U8 داستان‌های ناب س.کسی🔞 https://t.me/+QLh9kRVPNVFiMWU0 چنل☯ لینکدونی bdsm ☯ https://t.me/joinchat/AAAAAEz2VvweAFC-iqNJCw لینکدونی آزاد سک.سی 🔞 https://t.me/+2Up7gMlAnQMwYWQ0 گپ سلطنت👑👠 ملکه نازبانو👠👑 https://t.me/+SjSmO7_W18kzZmZk گپ 🎬زاپاس مدیا 🎥 https://t.me/+0SqaNfMgVq41OWVk گروه👑 ملکه غرب👑 https://t.me/+5V8slzPb8wdkOTg0 گپ میس آنجلا 👸femdom👸 https://t.me/+400iPXQG2gk3YmQ0 گروه👑 قصر پگاه👑 https://t.me/+MKWqXVrngCQ1OGE0 گپ دورهمی ☯bdsm ☯ @MrAli_gap گپ مدیای 👠bdsm 👠 https://t.me/+4MhPzJyS4ChlZTdk چنل لینکدونی🔯 bdsm 🔯 https://t.me/+9CHw7MBVyK0zOTA0 چنل📹Video center 📹 https://t.me/+7UumQQgwBgw0NGNk اووف بیا ببین چه خبره☝️☝️☝️😍 🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱 🔱مدیر گرامی این لیست تا ساعت21تو چنلها ثبت وتو گروها پین میشه🔱 ♦️تا پایان ساعت تب به لیست دست نزنید♦️ 💠دوستانی که گپ وچنل دارن به پی وی ملکه نازبانو ادمین مجرب تبادلات مراجعه کنند💠 ⚜باتشکر ادمینهای تبs.m⚜            ⏳تاساعت21⌛️
Show all...
☯️لینکدونی آزاد☯️

تبلیغ چنل وگروه آزاد ✔️ توهین به گرایشها ممنوع ⛔

⚜️گروه، چنل ولینکدونیهای ⚜️ 👑ملکه نازبانو 🔱ملکه پگاه👑 👠👑گاددس نسترن 👑👠 گپ لینکدونی آزاد☯bdsm ☯ https://t.me/+e4QcTOtdsYNmMWFk قلمرو👑 گاددس پگاه 👑 https://t.me/+YCX6gCD1q31kNzI8 گپ سلطنت👑👠 ملکه نازبانو👠👑 https://t.me/+SjSmO7_W18kzZmZk گپ ☯میس واسلیو ☯ https://t.me/+cKnlb57o_Gw0NWI0 گروه 👑گاددس تک نسترن👑 https://t.me/+CxZqRWzvl1wwYzdh گروه جذاب ☯ 𝐁𝐃𝐒𝐌☯ https://t.me/+310pUEStBsNjNzg0 چنل 👠💞ملکه جذاب نازبانو💞👠 https://t.me/+oHa67FqxWo80MjUx 👑شهبانوی غرب گاددس تک نسترن👑 https://t.me/+ZZpAQ6m_5JphNzAx گپ 👑میس پگاه&میس رزیتا👑 https://t.me/+0QpwFGEJnrUzZTBk گپ 🎬زاپاس مدیا 🎥 https://t.me/+0SqaNfMgVq41OWVk گپ 👠دورهمی میس پگاه 👠 https://t.me/+_HcidkS-c_80Y2U8 لینکدونی آزاد سک.سی 🔞 https://t.me/+2Up7gMlAnQMwYWQ0 داستان‌های ناب bdsm https://t.me/+QLh9kRVPNVFiMWU0 گروه👑 قصر پگاه👑 https://t.me/+MKWqXVrngCQ1OGE0 چتکده پاتوق ☯bdsm☯ https://t.me/+4u6fodwayX80OWUx گروه👑 ملکه غرب👑 https://t.me/+5V8slzPb8wdkOTg0 گپ مدیای bdsm https://t.me/+4MhPzJyS4ChlZTdk چنل لینکدونی bdsm https://t.me/+9CHw7MBVyK0zOTA0 چنل📹Video center 📹 https://t.me/+7UumQQgwBgw0NGNk اووف بیا ببین چه خبره☝️☝️☝️😍 🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱🇮🇱 🔱مدیر گرامی این لیست تا ساعت 10 صبح تو چنلها ثبت وتو گروها پین میشه🔱 ♦️تا پایان ساعت تب به لیست دست نزنید♦️ 💠دوستانی که گپ وچنل دارن به پی وی ملکه نازبانو ادمین مجرب تبادلات مراجعه کنند💠 ⚜باتشکر ادمینهای تبs.m⚜            ⏳تاساعت10صبح⌛️
Show all...
☯️لینکدونی آزاد☯️

تبلیغ چنل وگروه آزاد ✔️ توهین به گرایشها ممنوع ⛔

💞 خیانت همسرم مجبورم کرد مهاجرت کنم (۱) سلام شروع این ماجرا به سال ۸۱ بر میگرده ایامی که ۲۱ ساله بودم شرایط واسه ازدواجم جور جور بود چون در یک بانک خصوصی استخدام شده بودم و پدرم بخوبی از هر لحاظ حمایتم می‌کرد وکلا پسری نبودم دنبال دختر بازی و دوست دختر باشم روحیاتم از خیلی از پسرای اون ایام متمایز بود با وجود اینکه فوق العاده شهوتی بودم ترجیح میدادم با خود ارضایی وورزش بدن سازی و کتاب خوانی از شر شهوت و هوس به جنس مخالف خودمو تا حدی خلاص کنم بیشتر اوقات در خیابان و پاساژها سرک و چشم چرونی هم میکردم و بیشتر چشمم به باسن ها معطوف بود و خیلی دوس داشتم ریز و دقیق خط شورتشونو تشخیص بدم و وحالشو ببرم ولی دیگر وقت اون رسیده بود همسر اختیار کنم و یک روز که منتظر امیر دوست صمیمیم بودم یهو چشمم تیز یک دختر خوشگل شد که با یک خانم از یک بوتیک فروشی بیرون میومدند براستی مسخ زیباییش شدم از جلوم رد شدند و شانس آوردم که امیر رسید و فوری دنبالش افتادیم از پشت اندامش بخصوص باسنشو بخوبی ورانداز می کردم و یک دوهاش و خط شورتش کیر مو سیخ کرده بوداوووف عجب دنبه ای داشت همین جمله رو امیر هم تکرار کرد بهش گفتم امیر این دختر بدجوری چشممو گرفته …لامصب عاشقش شدم چت شده حامد واقعا عاشقش شدی اونم در یک دقیقه آره امیر عشق وقتی باشه کاری به یک ثانیه و دقیقه و فلان وو نداره بدجوری خوشگله لامصب عیب در اندام و صورتش نمیبینم میگیرمش براستی هم زیبا بود و تا خونه شون از نمایش باسن و کمر باریک زیر مانتو تقریبا چسبش کلی کسب فیض کردم و خلاصه با کیر سیخ شده به منزل برگشتم اون شب تا نزدیک صبح بیدار بودم و به این دختر فکر می کردم و خلاصه مطلب بعد از حدود دو ماه اوکی را از پدر الهه گرفتم و به اتفاق بزرگان فامیل به خواستگاریش رفتیم و عقد و مراسم ساده انجام شد چون فامیل نزدیک الهه فوت شده بود و دوران شیرین نامزدی شروع شد اون ایام با وام مسکنی که گرفته بودم یک خونه ۱۰۰ متری هم خریده بودم و اولین باری که الهه رو برای دیدن خونه مون بردم برای اولین بار لباشو بوسیدم خونه اصلا پرده وجای دور از دید نداشت و تنها جایی که میشد با خیال راحت به اندامش دست بکشم و بغلش کنم دستشویی بود و اونجا ابتدا لباشو عاشقانه بوسیدم و وکون و سینه های سفتشو لمس کردم و بلوزشو بالا کشیدم و سوتین قرمزش رو که دیدم بهش گفتم عزیزم شورتت اون زیر هم ست سوتینته ؟ گفت …اره حامد ولی اجازه نداری ببینیش بعد نامزدی تو اتاق خواب مال خودت میشه الان هم مال خودمه همه اندامت از سینه های سفتت تا باسن و دو سوراخت … براستی اون روز خیلی تشنه کردن الهه بودم و لی نمی خواستم بزور متوسل بشم که در اولین خلوت گاه مون خاطره بدی ازم داشته باشه فقط موفق شدم با انگشتای دستم کوس نازشو بمالم و شورتشو خیس کنم دستم کاملااز آب کوسش لزش وخیس شده بود اوضاع خودمم بدتر از الهه بود کلی پیشاب ازم اومده بود و شورتم شرایط نرمالی نداشت لابد الان به من میگی تو پسر پاستوریزه و خیلی ساده ای هستی تو که عقد ش کردی،و بهت حلاله و حداقل شهامت و جسارت میداشتی برات ساک بزنه و کیرتو بخوره و اگر لختشم می کردی و کاری به کوسش نمیداشتی و کونش میزاشتی …مشکلی پیش نمی اومد بله دوستان این رو همه میدونستم و میتونستم کونش بزارم اما الهه واقعا دختر سالمی بود و از خانواده خیلی مواظبش بودند با وجود سه برادر بزرگتر از خودش بخصوص برادر کوچک ترش بابک که یک جوان متعصب و لات مسلک و داشی بود …نه پسری میتونست به الهه نزدیک بشه،و نه همسرم شهامت شیطونی داشت و من مایل بودم دست نخورده و اکبند برام بمونه و شب عروسی کام کاملشو ببرم .با بابک هم سن بودیم و اون شش‌ماه فقط ازم بزرگتر بود و مراسم عروسی هم بعد هشت ماه با یک ماه عسل انجام شد و شهری که واسه شب عروسی انتخاب کردیم شیراز بود و اون شب بلافاصله بعد از تحویل اتاق هتل معطلش نکردم و لختش کردم و اندام زیبا و خوشگل شو به چشمم دیدم کیر ۱۷ سانت و کلفتم سیخ سیخ و واسه فتح کوس نازش بی تابی می کرد به همه جای بدنش دست میکشیدم به خصوص چاک کونش …اونجایی،که این همه مدت در فکر تصاحبش بودم …اون شب بدونه عجله و شتاب به خوبی کردمش و پرده الهه رو زدم ولی تمایلی به ساک و خوردن کیرم نداشت و من علیرغم اینکه دوس داشتم کیرمو برام بخوره اصرار نکردم و گذاشتم بعدا راضیش کنم . پایان
Show all...
👍 1
💞 پی بردن به رابطه زنم با بهترین دوستم ( تریسام ، خیانت ۲ ) سلام بعد اون ماجرا مدتی بود زنم هی غر میزد که من حوصله ام سر میره و دوست دارم برم سرکار ولی من موافق نبودم تا کار به غر زدن و اینا رسید ومن بهش گفتم خودم واست یه جای مطمئن پیدا میکنم و یه روز اتفاقی یه دوستام که اسمش سعید بود را در مغازه اش دیدم و دیدم زده به یه فروشنده خانم نیازمندیم و من چون سعید از دوستای قدیمیم بود به خانمم پیشنهاد دادم و با سعید هم صحبت کردم و خانمم اونجا مشغول شد و چند ماهی گذشت .کم کم دیدم مینا مثل قبل هات و شهوتی نیست و وقتی من میام مرخصی مثل قبل نیست گفتم حتما چون درگیر مغازه است اینجوری شده خلاصه بعضی وقتا میگفتم نکنه داره بهم خیانت میکنه ولی خب هرموقع زنگش میزدم میدیدم پیش سعید هستش و سعید هم می‌گفت سلام برسان ومن باز شک ام برطرف میشد یکبار که تازه از مرخصی برگشته بودم سرکار به خاطر تعمیرات شرکت تعطیل شد و من مجبور شدم برگردم دوباره به شهرمون و گفتم میرم در مغازه دوستم و خانمم سوار میکنم و میریم خونه ولی وقتی رسیدم دیدم مغازه بسته است زنگ زدم و رفتم خونه و در را باز کردم رفتم تو دیدم صدای آهنگ ملایم میاد و یه جفت کفش مردونه همدم دره و صدای یه مرد هم میاد حالم خیلی بد شده بود و بدنم سرد یواش یواش رفتم از لای در نگاه کردم وای خدای من مینا و سعید لخت تو بغل هم بودن و چنان لب های هم را میخورن که تو این ده سال هیچوقت مینا لبهای منا اینجوری نخورده بود نمیدونستم چیکار کنم گفتم بزار یواشکی ازشون فیلم بگيرم. سعید می‌گفت این چندروز که محمد اینجا بود و سکس نداشتیم داشتم میمردم از شهوت و زنم هم می‌گفت منم همینجور کاش همیشه نگهش دارن سرکار و هی قربون صدقه اش میرفت و می‌گفت این کوس خوشکلم فقط کیر تورا میخواد عشقم و سریع زانو زد که واسش ساک بزنه.وقتی که کیر سعید را دیدم از تعجب دهنم باز مونده بود که واقعا مینا چجوری تحمل میکنه زیر این کیر باشه. یه کیر بزرگ شاید از ۲۰سانت هم بزرگتر کلفت و سفید.مینا شروع کرد واسش خوردن و هی میگفت این کیرفقط مال منه و به این میگن کیر نه هسته خرمای محمد که آدم هیچی نمیفهمه ازش.من زن توام سعیدم .محمد فقط باید کار کند و خرج من و تو را بده و التماسش می‌کرد و می‌گفت بیا بکن تو کوس کونم که یه هفته بود آتیش گرفته بود واسه کیرت.سریع خوابید و سعید هم نامردی نکرد کیرشو یهو کرد تو کوسش که صدای جیغ مینا رفت بالا اخخخخخ وای جووووون بکن جندتو. خلاصه همه جوره سعید تلمبه میزد بعدش گفت قنبل شو میخام کونتا جر بدم و مینا قنبل کرد و با دستش کیر سعید را میزون کرد رو سوراخ کونش و گفت آروم آروم بکن که چند تا گوز هم کرد زیر کیر وسعید گفت آبم داره میاد همش را ریخت تو کون مینا منم یواش یواش آمدم بیرون و هرچی فکر کردم که برم و طلاقش بدم ولی دیدم آبرو خودم میره و به جاش تصمیم گرفتم دفعه بعدی مسلح بشم و از سعید انتقام بگیرم. روز موعود وسط سکسشون یهو اسلحه رو گذاشتم پشت سر سعید و از ترس جونش به گوه خوردن افتاده بود. ازش پرسیدم: ما رفیق بودیم چرا این کارو کردی؟ اونم گفت: مفصله. گفتم: عیب نداره تعریف کن. اونم تعریف کرد که حدود ۶ ماه پیش با یه دختر دانشجو ۲۶ ساله کارشناسی ارشد اهل مشهد بود رفیق شدم مهسا نه اهل مشروب بود نه سیگار بعد چند بار بیرون رفتن متوجه شدم پرده داره و نمیشه باهاش سکس کامل داشت تا اینکه یه شب باغ بودیم و بساط مشروب چیندم و با پیشنهاد من قبول کرد چند تا پیکی بخوره بعد مشروب بغلش کردم مهسا خیلی دختر سکسی و داغ و پر از شهوت بود انقدر داغ شده بودیم که نفهمیدیم داریم چیکار میکنیم به خودم ک اومدم دیدم سر کیرم خونیه و پردشو زدم بعد از چند هفته که عذاب وجدان گرفته بودم که زندگی یه نفرو تباه کردم تصمیم گرفتیم بعد از چند ماه بره برای ترمیم چند بار دیگ تو سکس هامون درباره تریسام حرف میزدم و خیلی تحریک کننده بود واسم به مهسا پیشنهاد دادم یک بار امتحانش کنیم که خیلی مخالفت میکرد و با اصرار من قبول کرد یه روز که مشروب خورده بودیم حسابی تحریکش کرده بودم گفتم زنگ بزنم امیر بیاد؟؟ گفت بزن زنگش زدم به یکی از دوستام آدرس باغ دادم گفتم بیا کارت دارم امیر هم از هیچی خبر نداشت گفت باشه ۱۵ دقیقه طول کشید تا رسیدن امیر منم تو این ۱۵ دقیقه حسابی کس مهسا رو مالیدم و خوردم و شهوتیش کردم ولی نکردم توش منتظر امیر بودیم امیر رسید و همین که در خونه باغ باز کرد مهسا رو لخت زیر پتو دید و به امیر گفتم خواستم سوپرایزت کنم امیر از خدا خواسته رفت زیر پتو و شروع به بقل و لب گرفتن کرد
Show all...
👍 1
نمیدونم چطور بگم ولی یه حس خیلی خوبی داشتم من فانتزی تری سام با زنم هم دارم ولی نمیدونم چرا زنم قبول نمیکنه تو اون‌ شرایط زنمو تصور میکردم و وقتی امیر لخت شد و حالت داگی محکم تلمبه میزد و مهسا رو ابرها بود منم داشتم داشتم مه مه هاشو میمالیدم و لباشو میخوردم مهسا حسابی اون شب بهش خوش گذشت تا اینکه ۱ ماه بعد یکی از دوستاش که قبلا راجبش حرف زده بود ۲۵ ساله و زحمت پردشو شوگر ددیش زده بود قرار بود برای پایان نامش از مشهد بیاد شهر ما که کاراشو انجام بده اسمش میترا بود همین که از مشهد رسید مهسا بهش زنگ زد و به اصرار اومد باغ پیش ما قرار بود شب برگردن خوابگاه که میترا دید باغ خیلی آزادتر از خوابگاه هست تصمیم گرفتن دو شب باغ بمونن و خوش بگذرونن مشروب به اندازه کافی باغ بود من جایی دعوت بودم باید میرفتم بخاطر اینکه متاهل بودم بهونه ای نداشتم شب پیششون باشم و باید میرفتم خونه شب بعد از مهمونی رفتم بهشون یه سر بزنم ببینم چیکار میکنن دیدم مست دارن میرقصن و منم مهسا رو بغلش کردم و رفتیم زیر پتو یکم مالیدمش ولی سکس نکردیم میترا هم برای خودش میرقصید و حواسش به ما بود من زود برگشتم خونه و فردا ۵ شنبه بود و ظهر بعد از کار رفتم باغ و بهشون گفتم امشب به بهونه رفتن پیش رفیقام میام و میبرمتون روستای قلعه بالا یه روستای توریستی خیلی شیک هست استان سمنان که با شهر ما ۱ ساعت فاصله داره میترا فقط شراب میخورد و منم فقط به قصد تریسام میخواستم ببرمشون و یکم عرق انگور قاطی شراب کردم و وسیله هارو جمع کردیم و راه افتادیم یک ساعت بعد رسیدیم و یه سوئیت گرفتم و بعد از کباب و شام مشروب اوردم ک ذره ذره ریختم و خوردیم بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم مست شدیم میترا گفت من میرم تو اتاق و شما راحت باشین که مانع شدم و گفتم ما همه باهم اومدیم و باهم هم هستیم گفت باشه پس شما راحت باشین و جلوی من سکس کنین و منم زود از فرصت استفاده کردم و بحث سکسی و شروع کردم و برق هارو خاموش کردم یهو جفتشونو خوابوندم و هم زمان دستمو بردم زیر شرتشون و کصشونو گفتم و شروع کردم به مالیدن و صداشون رفت بالا خیلی مست بودیم و از شهوت زیاد نمیشد کنترلشون کنی من لباساشونو در اوردم و شروع به کردن میترا کردم و مهسا با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد و همین که خواست گریه کنه من میترا ولش کردم کیرمو کردم تو کص مهسا گفتم عزیزم ناراحت نشو یه شبه دیگه بزار همه حال کنیم که یهو اروم‌شد و من بعد از ۱۰ دقیقه کردن مهسا رفتم سراغ میترا مهسا هم دیگر زد به در بیخیالی و سینه های میترا رو میمالید و منم میترا میکردم دیگه کلا سوتین هاشونو در آورده بودن و جفتشون حال میکردن بعد از چند تا تلمبه محکم آبم اومد و از روی میترا پا شدم کاندوم عوض کردم و رفتم سراغ مهسا ۲۰ دقیقه هم روی مهسا تلمبه میزدم و تقریبا تموم پوزیشن هارو انجام دادیم و آبم دوباره اومد و دیگه از شدت خستگی بیهوش شدیم صبح که بیدار شدم دیدم کیرم زود تر از من بیدار شده و یه نگاه به اطرافم کردم دیدم مهسا سمت راست و میترا سمت چپ لخت خوابیدن رفتم سمت میترا و شروع کردم ور رفتن باهاش که مستی از سرش پریده بود و هر کاری کردم دیگه پا نداد بهم رفتم سراغ مهسا و دیدم بیداره و انگاری منتظر من بود که برم بکنمش دستم بردم لای کصش دیدم خیسه و پریدم روش چند بار ارضا شد ولی من دیگه ابم نیومد صبح برگشتم شهرمون و میترا بدون اینکه کار پایان نامشو انجام بده برگشت مشهد و این بهترین تریسام زندگیم بود خیلی خوش گذشت و از مهسا واقعا ممنونم بخاطر این خاطراتی که برای هم دیگه رقم زدیم . پایان
Show all...
💞 پسرک روم کراش زده بود ( زن شوهردار ) سلام من !!! اول از همه بگم که این داستان که میخوام براتون بگم حاصل تخیلات و فانتزی های ذهنی خودمه و واقعی نیست. من یه همسایه دارم که دوستمه و میانساله وهمسن و سال خودمه. یعنی 37سال. چون زود ازدواج کرده یه پسر 17 ساله داره. اسم این پسر رو میزاریم شایان. خوب وقتی شوهرم میره سرکار من چون تنهام میرم خونه همین دوستم. وپسرش شایان کوچولو هم اونجاست یه روز که رفته بودم خونشون شایان داشت زیر چشمی منو نگاه میکرد ومن وقتی داشتم با مامانش درباره رابطه زناشوییمون و خلاصه حرفای زنونه حرف میزدیم شایان یواشکی پشت در وایستاده بود وگوش میداد.من و دوستم خیلی باهم صمیمی بودیم من به دوستم گفتم شوهرم همش منو از کون میکنه و خیلی دردم میگیره و بعضی وقتا آبشو میپاشه رو عینکم. بعد دوستم گفت شایان تو درس تاریخ ضعیفه یکم کمکش کن. منم گفتم باشه دوستم پسرش شایانو صدا زد و منو شایان تو اتاق تنها بودیم و مامانش گفت من میرم بیرون که حواستون پرت نشه وراحت تر یاد شایان تاریخ یاد بدی. بعد من به شایان گفتم برو کتاب تاریختو بیار. اونم رفت کتابشو آورد. همینطور که من داشتم براش درس توضیح میدادم شدیدم شایان اصلا حواسش به درس نیست بلکه حواسش به سینه های منه بعد که عینکم سر خورده بود اومده بود نوک دماغم از بالای عینک نگاش کردم گفتم حواست کجاست کوچولوی شیطون من؟! بعدش اون که انگار از اینکه اینطوری صداش کردم و بهش گفتم کوچولوی من خوشش اومده بود و خجالت کشید لپاش سرخ شد یهو گفت خاله عینک چقدر بهتون میاد مثل خانوم دکترا میشید منم به شوخی بهش گفتم اگه یه بار دیگه حواستو جمع درس نکنی خانوم دکتر حسابتو میرسه ها. اونم گفت چطوری حسابمو میرسه منم گفتم بماند. بعد که درس تموم شد. من رفتم کمک دوستم بکنم تا ظرفاشو بشوره و گفتم خودم تنهایی میشورم تو برو به بقیه کارات برس. دیدم شایان هی رد میشه به یه بهونه دستشو میزنه به کونم. شایان داشت دیوانه وار و از شهوت زیاد آدامس می جوید مامانش تو اتاق داشت لباسای شوهرشو اتو میکرد. یهو دیدم یه چیزی باد کرده و داره مالیده میشه به کونم برگشتم دیدم شایان راست کرده و داره خودشو میماله بهم. منم از فرصت استفاده کردم چند تا اسپنک زدم به کونش اونم خودشو لوس کرد برام و انگار که خوشش اومده بود هی میگفت اخ اخ خانوم دکتر درد داره. منم گفتم دفعه بعد دیلدو میارم به حسابت میرسم کوچولوی من. اونم از خدا خواسته گفت آخ جووون. بعد بهم گفت خاله من فتیش عینک دارم و شما با عینک خیلی سکسی میشی. مامان شایان اومد بیرون و به من گفت شرت و سوتینی که پوشیدی رو بیار تو اتاق نشونم بده اگر خوشم اومد بزار پیشم بمونه ببرم مغازه مثل همین بگیرم منم. رفتم تو اتاق لباسامو در آوردم دیدم لای در بازه و شایان داره نگاه میکنه. به روم نیاوردم شرت و سوتینو دادم به مامانش و اومدم بیرون اتاق. بعد یهو دیدم شایان فوری رفت تو اتاق فکر کنم رفت شرت و سوتین منو برداره و شب باهاش جق بزنه. من اومدم خونمون. وشب شوهرم اومد خونه و باهم سکس میکردیم دیوار اتاق ما یه سوراخ داشت که شایان ما رو یواشکی از اونجا دید میزد و صدای اه و ناله منو موقع سکس میشنید و سکس مارو میدید.چون بعدا خودش برام اعتراف کرد فهمیدم. خلاصه اون روز شوهرم حسابی منو از کون با خشونت تموم گایید ومن موقع سکس از درد جیغ میکشیدم و گریه میکردم و شاید شاهد تمام ماجرا از توی اون سوراخ دیوار بود روز بعدش اومد پیش من و گفت خاله من به شوهرت خیلی حسودیم میشه کاش تو مال بودی و من هم جای شوهرت بودم. میگفت خاله تو خیلی مهربون و دوست داشتنی هستی چطور شوهرت دلش میاد پوست لطیف و سفید تو رو با خشونت هر چه تمام لمس کنه و تو سکس تو رو انقدر زجر بده. بعد از اون ماجرا شوهرم گفت یکی شیشه ماشینمو عمدا شکسته و لاستیک ماشینمو پنچر کرده و بعد از تلاش و سرنخ هایی که شوهرم بدست آورد فهمید کار شایان بوده. و خود شایان اومد پیش من به کار بچه گانش اعتراف کرد که چون شوهرت تو رو موقع سکس اذیت میکردو من دلم برات میسوخت و منم به شوهرت حسودی میکردم و دوست داشتم تو مال من بودی از قصد ماشین شوهرتو پنچر کردم. بعد منم دیدم این پسر حسابی روی من کراش زده و آرزوی سکس با من رو داره!!! منم دیدم اینطوری نمیشه یه روز به شوهرم گفتم من میخوام پیش مامانم خونه بگیریم میشه از اینجا بریم؟! من افسرده شدم و الکی شروع کردم به گریه زاری تا بالاخره شوهرم راضی شد و از اونجا بی خبر و بدون خداحافظی اسباب کشی کردیم و رفتیم. و خلاصه شایان کوچولو موند تو کف سکس با من!!! پایان
Show all...
💞 زن داداش جنده ام سلام اسم من علی هست متولد۷۰ساکن فردیس و مجرد ام داداشم مهدی ۴۰سالشه و زنش آرزو متولد سال ۶۷ هست الان ۵ساله عروسی کردن و باهم رابطه خوبی داشتیم همیشه، داداش من بازرس مالی و حسابدار کارخانه صنعتی هست تو ماه همیشه ۱ هفته شهرستان میره و معمولا مشهد تبریز رشت شیراز و اهواز میره و از اونجایی که با نفرات شرکت میرن زنشو نمیتونه ببره، چندسالی گذشت و من پارسال یه صحنه شوک آور دیدم اونم موقعی زن داداشم تو تهران دیدم با یه پسر پول دار خوشتیپ به اسم فرزاد نمیدونم چندسالش بود ولی میخورد همسن خودش باشه این موضوع باعث شد اولش عصبی بشم ولی بعدش شب ها خیلی بهش فکر میکردم من مجرد بودم و چی از این بهتر که کس خوشگل و تمیز و دم دست، از اون روز به بعد دنبالش عین سایه میرفتم ماه بعدی که شوهرش رفته بود اهواز آرزو پسره رو کشونده بود فردیس و ظاهرا صبح باهم تهران بودن و عصری جلو ماشینش بود من سریع مغازه رو بستم و جنگی با موتور دنبالشون و حدسم درست بود اومده بود که شب بکنه زن داداش ما رو من اول زنگ خونه رو زدم باز نکردن نیم ساعتی از دور میپایدم نه خیر اونا ظاهرا گرم سکس بودن بعد زنگ زدم به گوشیش گفتم کجایی به دروغ گفت گه آرایشگام چطور؟گفتم جنده خانم یا پسره بچه پول دار رو رد میکنی یا از رو دیوار بیام داخل آبروتون رو میبرم زد زیر گریه و قسم دادن که علی تو رو خدا مهدی منو میکشه و جنده نقشه داشت منو مشغول کنه که فرزاد در بره یهو در حیات باز شد پسره خیس عرق شده بود عین گلوله پرید تو ماشین منم خودمو زدم اون راه که مثلا رفتم از تو کوچه،تا پسره رفت گفتم در رو باز کن بععععله رفتم تو کل آرایشش پاک شده و موهاش بهم ریخته مشخص بود وحشیانه کس داده زن داداش ما ،تا منو دید جفت دستامو گرفت و باز گریه کرد من گفتم جنده خاتم خفه شو الان ملت میفهمن بدتر میشه جلو دهنشو محکم گرفتم اون لحظه بهش چسبیده بودم کیرم دقیقا روشکمش بودسینه هاش عین سنگ شده بود یهو خودمم نفهمیدم کی لباشو گرفتم اونم با خنده دستاش دور کمرم حلقه کرد و قربون صدقه ام میرفت کیرم داشت منفجر میشد تیشرت و شلوارک تنش بود اول تیشرتش رو کندم دیدم سوتین نبسته تا پستون هاش رو دیدم روانی شدم خودش شلوارکش رو کنده بود گفتم شورتت رو بکن با عشوه گفت خودت بکن برام،من که دیگه داشتم ارضا میشدم تا شورتش رو کندم دیدم کسش هنوز آب اون پسره روش بود و تمیز نکرده دستمال ورداشت گفت عشقم برات تمیزش میکنم گفت دراز بکش میخوام لیست بزنم عشقم. کونش عالی بود چون واقعا سفید و گنده و بدونه یک تار مو بود تا لیس میزدم یه بار آبم اومد ولی نشست کیرمو تا آخر میخورد باز راست شد این دفعه سرپا بود رو به رو دستاش رو دور گردنم انداخت منم بلندش کردم آروم گذاشتمش رو کیر اونقد داغ بود گفتم الان کیرم ذوب میشه شروع کردم به بالا و پایین کردنش یه جوری لذت میبرد از خوشحالی حیغ میزد خودش کیرمو درآورد آروم گذاشت رو سوراخ کونش حالا کیرم تا ته تو کونش بود کمی دردش داشت من تلمبه نمیزدم فقط لباش و سینه هاشو میخوردم بعد گفت علی میخوام دمر بشم بردمش رو تخت وااای یه بار دیگه کونش جلو چشام بود تف غلیظی ریختم رو سوراخ کونش از لذت ناله میکرد بعدش شروع کردم یه ربع میشد که کیرم تو کونش بود واقعا عین تونل شده بود آبم که اومد همشو ریختم داخلش همونجور یه نیم ساعتی تو بغلم بود و از اون روز به بعد هرماه برنامه داریم و جدیدا هم میگه عاشق گروپ هستم و اینکه از تو بچه دار بشم، خودم موندم واقعا هم دوست دارم جنده بشه هم حسودیم میشه کسی جز خودم این پنبه رو لمس کنه . پایان
Show all...
💞 به رفیق دوست پسرم دادم سلام من آینازم ۲۱ سالمه، قدم ۱۶۸ و وزنم ۶۸، بدنم تو پر و سفیده،۲ ساله که با امین تو رابطم… رابطمون اوایل خیلی خوب بود ولی جدیدا یکم به مشکل خوردیم و زیاد بحث میکنیم، ولی هیچوقت سکسمون رو دوست نداشتم. ماه اولی که با امین دوست شدم، اتفاقی عکس دست جمعیشون با رفیقاش رو تو گوشیش دیدم، از همون اول یکی از دوستاش چشممو گرفت و ازش پرسیدم این کیه و گفت علیه و از دبستان باهم دوستیم اما الان زیاد در ارتباط نیستیم. پسره دقیقا تایپ من بود، بدن پر، بازو های بزرگ، پوست سفید،خوش قیافه… چند ماه گذشت و وقتی بیرون بودیم اتفاقی علی و دوست دخترش مریمو دیدیم، راستش از اینکه فهمیدم دوست دختر داره ناراحت شدم! نمیدونم چرا اون لحظه بغض گلومو گرفت. اولین بار بود که علی رو از نزدیک دیدم، خیلی جذاب بود برام خیلی حشریم میکرد، قد بلندش حالت چشماش دستای بزرگ مردونش… اصلا تا دیدمش خیس کردم. برای هفته بعدش تولدش دعوتمون کرد تو جمع دورهمی خودشون، رفتیم و از اون شب به بعد دورهمیامون بیشتر و بیشتر شد، هر آخر هفته تقریبا می رفتیم،و من همیشه توی دلم میخواستم بهش بدم ولی میترسیدم بهش نزدیک شم احساسم فقط تو دلم بود ، موقع سکس با امین تصورش میکردم با فکرش خودمو میمالیدمو ارضا میشدم… رفتارش همیشه صمیمی بود باهام شوخی میکردیم میگفتیم میخندیدیم ولی اصلا نمیذاشتم حسی که بهش داشتمو بفهمه. یه شب که هممون تو ویلا خواب بودیم ، وقتی کنار امین خوابیده بودم علی از پایین پتو آروم دستشو اورد و پاهامو میمالوند، اولین بار اونجا فهمیدم که اونم ی حسایی به من داره و حسم یک طرفه نیست! اما بعدش اصلا به روش نیاوردم و اونم کاملا خودشو زده بود به اون راه… دو ماه بعد وسط دورهمی من رفتم تو یکی از اتاقا تا ارایشم درست کنم چون کیف و لوازم آرایشم تو اون اتاق بود، علیم رو زمین خوابیده بود و فکر میکردم کاملا خواب باشه از کنارش که رد شدم تا برم کیفمو بردارم مچ پامو گرفت و پامو گذاشت تو دهنش، انگشتامو میلیسید، کف پامو لیس میزد و‌می بوسید، ی حس عجیبی داشتم… اولین بار اونجا فهمیدم فتیش داره ، فکر کن پسری که انقدر جذبش شده بودم داشت پاهامو میلیسید و بوس میکرد، انگار رو ابرا بودم… نمیخواستم اون لحظه تموم شه… بعد از اون شبم باز جفتمون هیچی به روی همدیگه نیاوردیم نه حرفی دربارش زدیم نه پیامی نه چیزی… اما هربار طرز نگاهش به پاهام حشریم میکرد، هربار منو میدید خیره میشد به پاهام ، اون نگاه حشری شو خیلی دوست داشتم… ماه بعدش تولد یکی از دوستامون بود و آخرای تولد من خیلی مست بودم و تو اتاق خوابیده بودم و البته همه مست بودن از جمله امین هیچکس حواسش به هیچ چیز نبود همون موقع که دراز کشیده بودم علی قایمکی اومد تو اتاق چشمامو باز کردم نگاهش کردم دیدم داره از رو شلوار به کیر سیخ شدش اشاره میکنه دولا شد و کیرشو مالیدم ، شلوارشو کشید پایین،، کیرش خیلییی گنده بوددد، اون لحظه مردم از حشر یکم کیرشو مالیدم اونم سینه هامو مالید ، و دوباره انگشتای پامو مک میزد، خیلی دیوونم میکرد این کارش… بعد اون شب تا چند روز استوریامو لایک میکرد و ریپلای میزد انگار میخواست سر صحبت رو باز کنه اما روش نمیشد 😂 دو روز بعدش بهش پیام دادم و راجع به اتفاقای اون شب صحبت کردیم ، اون شب هر حسی داشتم رو بهش گفتم، فهمیدم اون بیشتر از من میخواد با من سکس کنه، خیلی حشری بودم، بعد اون شب همش صحبت های پنهانی داشتیم و همش حرفای سکسی میزدیم و گاهی می رفتیم بیرون و براش ساک میزدم، خیلی حس خفنی بود خوردن کیرش، خیلی کلفت بود ، عاشق وقتایی بودم که پشت گردنمو میگرفت و سرمو رو کیرش عقب جلو میکرد … قرار شد هر وقت خونشون خالی شد خبرم کنه که برم پیشش، تا اینکه امروز این اتفاق افتاد، حس خیلی عجیبی داشتم، به شدت حشری بودم، احساس ترس میکردم ، سریع خودمو اماده کردم و رفتم خونشون، ی ست توری مشکی پوشیدم،درو که باز کرد با شورت و زیرپوش بود برجستگی کیرش گندش از زیر شورت کاملا معلوم بود ، بدنش بازوهاش همچیش دیوونم میکرد نشستم رو تخت و دونه دونه لباسام رو از تنم در اورد و شروع کرد به خوردن کسم ، خیلی خوب میخورد دیوونم میکرد واقعا زبونشو همجای کسم میکشید و میکرد تو سوراخم بعدش من براش ساک زدم منو خوابوند رو تخت و سینه هامو مالید کیرشو گذاشت در سوراخمو اروم فشار داد که بره داخل ی جیغ کوچیکی زدم ، سه هفته بود سکس نداشتم و کسم تنگ شده بود کیر اونم که کلفتت، اولش که شروع کرد به کردنم درد داشتم ولی بعدش فقط لذت بردم
Show all...
👍 1
گفت خیلی دوستش دارم گفتم پس باهام بازی کن گفت چطوری باهات بازی کنم؟ دامنم رو کندم و سوتینم رو کندم و گفتم از پشت بغلم کن و سینه هام رو بگیر توی دستات از پشت بغلم کرده بود و سینه هام توی دستاش بود گفتم نوکشو فشار بده خیلی حرف گوش کن و مطیع بود و اینکه اختیار سکس دسته منه بهم خیلی حال میداد شلوار و شورتشو کندم و رفتیم توی اتاق روی تخت خوابید و منم نشستم روش و دادم سینه هامو می خورد و هر بار می گفتم گاز بگیر گاز می گرفت و نوکشونو مک میزد کوسمو به کیرش میمالیدم و هم کیر اون راست میشد هم من لذت می بردم هیچ وقت حتی با رضا شوهرم این حس لذت رو تجربه نکرده بودم بهم می گفت دوست دارم بکنم توی کوست گفتم بشرطی که جوری توش بکوبی پاره بشه گفت باشه پارش می کنم گفتم باشه بزن بریم و شروع کردم خوردن کیرش کلاهک کیرشو با زبونم لیس میزدم شهوتش جوری بالا زده بود که نفهمیدم چطور کیرشو ازم گرفت و کرد توی کوسم و می کوبیدش توی کوسم میگفت پارش می کنم پارش می کنم منم میگفتم جونم پارش کن پارش کن پارش کن غلام کوسمو پاره کن داد میزد پارش میکنم پارش میکنم پارش میکنم و منم میگفتم پارش کن پارش کن غلام جونم گفت اینجوری نمیتونم بلند شو و داگیم کرد و گفت اینجوری پارت می کنم و شروع کرد توی کوسم تلنبه زدن واقعا دیگه با تک تک سلولام ارضا شدم و اونم آبشو ریخت توی کوسم گفت پاره شد کوست؟ گفتم آره پارش کردی خیلی خوب بود گفت حالا که پاره شد من چیکار کنم؟ گفتم نترس بازم می تونی بکنی خودش خوب میشه هر بار که پارش میکنی دوباره خوب میشه و میتونی بکنی… از زمانی که نرگس شدم زندگیم پر شده بود از لذت هایی که اولین بار بود تک تک شونو تجربه می کردم که چقدر لذت بخشه وقتی مردی مطیع زنش باشه حتی توی سکس دیگه دارو هاشو بهش نمیدادم و براش نرگس میشدم و لذت می بردم یکی از دوستام یه مغازه لباس فروشی داشت که اونجا مشغول به کار شدم داداشش ازم خوشش اومد و ازم خواستگاری کرد و منم بهش پاسخ مثبت دادم و با علی ازدواج کردم و توی خونه بابام زندگی می کردیم و با دادن منظم قرص های بابا دیگه کمتر نرگس یادش میومد یه سال گذشت حالا شما بهم فحش میدید اما واقعا لذت نرگس بودن و سکس با غلام از لذت سیمین بودن و سکس با علی بیشتر بود علی بازاریاب یه شرکت بزرگ بود و سفرهای استانی زیادی باید میرفت و هر بار که علی می گفت میخواد بره فلان شهر من از چند روز قبلش داروهای غلام رو نمیدادم و براش نرگس میشدم و از اون سکس ها لذت میبردم نمیدونم چرا هر چیزی حرومش بیشتر حال میده حتی سکس تا اینکه بابام فوت شد. الان 3 ساله فوت شده و از زندگی با علی یه دختر دارم که اسمشو نرگس گذاشتم. این مطلب رو تا الان به هیچ کس نگفته بودم الان هم که این خاطره رو تعریف کردم دلم می خواد امشب نرگس بشم برای غلام اما حیف که غلام نیست. حیف و صد حیف. نمیدونم چرا این خاطره رو اینجا بیان کردم که الان یه عده فحش بدن و… اما حتی فکر کردن به اون سکس ها و اون شبها حس خوبی بهم میده و کوسمو خیس میکنه و این از همه چیز برام مهمتره فقط و فقط و فقط لذت بردن من مهمه نه هیچ چیز دیگه که واقعا لذت بردم. نوش جونم حقم بوده تازه بیشتر شم حقم بوده کاش از تک تک لحظاتش استفاده می کردم و زن علی نمیشدم… پایان
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.