...پـــسر بلـ🔞ـــوچ...
...بسمه تعالی... نویسنده: محدثه.اِ📚 روزانه 1 الی 3 پارت✒ همه بنر ها واقعی هستن! #پایان_خوش❤️ کپی ممنوع ❌
Show more1 667
Subscribers
-1924 hours
-1727 days
+50030 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
_تو یا برای من میشی یا باید مال من باشی!
_من یه انسانم متوجهی؟ توان رابطه با تورو ندارم عوضی
محکم دستشو رو کمرم کشید و به دیوار پشت سرم کوبیدم با گازی که از لاله ی گوشم گرفت ضعف کردم و آروم نالیدم
_خشنی بی انعطافی زمختی من نمیتونم نمیتونم
_هیس یه فرصت بده هرچی که بخوای برات همون میشم هرچقدرم به خون انسانها تشنه باشم و کشتنشون بهم لذت بده همونقدر جلوی تو سر خم کردم و مطیع توام نیوشا
از اینکه آدمی مثل اون که هرروز چندین و چند نفر آدمو به سلابه میکشه و خونشونو میمکه حالا اینطور داره نازمو میکشه دلم رفت
_پس اگه به کارت ادامه بدی ترکت....
محکم و ترسناکتر دوطرف صورتمو گرفت و مانع ادامه جملم شد
_اگه حرف از ترک کردن من بزنی دیگه قابل کنترل نیستم خودت خیلی خوب میدونی....
https://t.me/+3Y8oqVF4NPNiMTNk
https://t.me/+3Y8oqVF4NPNiMTNk
https://t.me/+3Y8oqVF4NPNiMTNk
نیوشا کاراگاه پرونده ای که راجب موجودی ماورا طبیعیه و در همین حین طوری عاشق هم میشن که.....😱
2910
چشمای وحشیشو به چشمام دوخت.
- تو مال منی کاراگاه کوچولو.
چشماش مرموزانه درخشیدن!
ترسبند بند وجودمواحاطه کرده بود!
ولم کن عوضیی😱😱😱😱
https://t.me/+3Y8oqVF4NPNiMTNk
https://t.me/+3Y8oqVF4NPNiMTNk
600
Repost from N/a
-اگه بعد از دلسوزی روز اول این قدر برات دلبری کرده که رفتی تو فاز دلدادگی بگو تا منم تکلیف خودم را بدونم!
انگار یک سطل آب جوش روی نورا ریخته بودند! حس می کرد از تمام وجودش بخار بلند می شود. صدای بلند و معترض احسان عصبانیتش را نشان می داد:
-این حرفا چیه؟! خجالت بکش رادمهر ... نورا توی تمام این مدت به جز سلام و خداحافظی حتی دو کلمه با من حرف نزده!
رادمهر با کنایه جوابش را داد:
-خوبه! اون وقت با همین سلام و خداحافظی های ساده از دوست الناز به نورا ترفیع گرفته؟!
احسان خسته و با افسوس جواب داد:
-خیلی بدبین شدی!
رادمهر سرد و بی حوصله جوابش را داد:
-تو هم زیاد خوش بین نباش! مردا برای زنا تا وقتی خواستنی و خوب هستند که کیس بهتر سراغشون نیومده باشه! گول سادگی این دختر رو هم نخور ... اتفاقا اینا کارشون رو خیلی بهتر بلدن! همین که از راه نرسیده یه کاری کرده که دو ساعته داری با من کل کل می کنی نشون می ده زرنگ تر از این حرفاست!
بس بود هر چه شنیده بود! از پشت دیوار بیرون آمد و....🙈🙈🙈
https://t.me/+MZINHRqASYE4ZTY0
https://t.me/+MZINHRqASYE4ZTY0
https://t.me/+MZINHRqASYE4ZTY0
16پاک
4200
Repost from N/a
همین که در اتاق را میبندم خم میشودو شروع به بوسیدن لب هایم میکند
داغ ونرم میبوسد ومن ناخوداگاه چشمانم رامیبندم
تمام تنم شل میشود که بابوسه ی ریزی گوشه ی لب هایم فاصله میگیرد..
مریم...
چشمان خمارم رابه او میدوزم و با نفس های کشدار میگویم جانم که اینبار باشدت بیشتری شروع به بوسیدن لب هایم میکند عمیق و پرقدرت ...
بادستانش گردنم رونوازش میکند ومن چیزی تا ذوب شدن ندارم ،من سال هاست که منتظر این لحظه ام سعی میکنم بااو همکاری کنم که دراتاق به شدت بازمیشود وصدای نعره ی بابا کل خانه را برمیدارد...
https://t.me/+bx9zqpGQO2VlODVk
https://t.me/+bx9zqpGQO2VlODVk
https://t.me/+bx9zqpGQO2VlODVk
(زخم خورده♡ )
مریم دختری عاشق که دل درگرو پسر خاله اش میدهد و برای رسیدن به اوسخت تلاش میکند اما...
16پاک
3900
Repost from N/a
من درتاجم دختر جنگجوی که جان تنم را فدای سلطنت میکنم.
حین محافظت از ملکه به چالش بزرگی خوردم یک پهلوان #دلیر قدرتمند در مقابلم بود با تمام قدرتم جنگیدم #شکست خوردم!
من #مرگ خود را قبول کردم اما برخلاف تصوراتم مرد جور دیگری مجازاتم کرد
او منو مجبور کرد...🔞
برای خواندن این رمان سراسر #هیجانی 👇🔥
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
https://t.me/+CAhjc2ZHjX1mMzM0
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
👍 1
5200
دسته چاقو رو به طرف سینا میگیره که نفسم بند میاد:
_ستیا مال منه فهمیدی؟!😱💯
پوزخند بلند بالایی تحویلش میده:
_تو نیم منم نیستی پسره دست پا چلفتی پس بیخودی رو حق ابدی من میم مالکیت نذار که واست بد میشه!
جلو میرم و بازوی سینا رو محکم میکشم:
_توروخدا ولش کن سینا، این دیوونس!
سورنا عصبی به سمتمون حملهور میشه، میخوام بینشون سد بشم تا نتونه دست کثیفشو به عشقم برسونه ولی...
سینا به عقب هُلم میده تا چاقو تو پهلوم فرو نره!
صدای داد سینا باعث میشه به سرعت سمتش برم:
_وای خدایا... چیکار کردی عوضی؟!
https://t.me/+xA9FV4No8WZhNzA0
https://t.me/+xA9FV4No8WZhNzA0
مثلث عشقی بین دو رقیب و دختری زیباتر از حد تصور🔞😱
5پاک
8200
Photo unavailable
اخه چجوری دلشون میاد دختر به همچین پسر آقایی ندن🫣
هیرمان❤️🔥
❤🔥 3
11410
#پسر_بلوچ ❤️🔥
#پارت100
مچ دستم پیچ خورد و صورتم از درد جمع شد ، هیرمان عصبی شده یقه لباس هاکان رو گرفت و تو صورتش پر از خشم توپید:
_ بهت چی گفتم ؟ گفتم اذیتش نکن!
مشتش حاظر بود تا تو صورت هاکان کوبیده بشه با درد نالیدم
_ هیرمان ولش کن...لطفا!
نگاه عصبیش رو من نشست و ثانیه بعد بیخیال هاکان شد هاله نگرانی تو صورتش شکل گرفت و به سمتم اومد!
مامان هم با گریه کنارم نشست و گفت
_ خوبی اِلای دستت درد میکنه مامان؟
سر تکون دادم و پر از درد پچ زدم
_ خوبم مامان!
هاکان با نگرانی نگاهی به مچ دستم که با دست دیگم گرفته بودمش انداخت و با دلواپسی پچ زد
_ ببخش عمرم...به خاطر من شد، پاشو پاشو ببرمت دکتر!
زیر بغلم رو گرفت و کمک کرد بلند بشم؛ هاکان پشیمون شده از کارش به دیوار تکیه داده بود و مغموم به نقطهای زل زده بود به بابا نگاه انداختم نگرانی رو از چهرش میخوندم.
❤ 8💘 2
11400
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.