اﺑﺭِﻣَن:)☁️🫧

یک مکان در سه ماه از سال : اسفند🌨 اردیبهشت🌸 خرداد🌿🍈 ایموجی آلوچه نداریم بخاطر همین از<🍈> استفاده کردم😂😂😂😂😂

خاکستري، صبح، مه، باران ابر، نگاه، خاطره در من ترانه‌اي نبود، تو خواندي در من آینه‌اي نبود، تو ديدي ریشه‌اي بودم در خوابِ خاک‌هاي متبرک بي ‌باران، در نگاهِ تو سبز شدم. برق از چشمانت برخواست، نگاهم باراني شد گونه‌هایت خیسِ باران، چشم‌هایت آفتابي گرگ‌ها مي‌زایند، بره‌ها را دریابیم. تو، با چشمانت‌ مرا بنواز  چوبدست چوپانیم سلاحي کارگر خواهد شد. بعد از جنگ، با چوبدستم انجیر‌هاي تازه را براي تو خواهم چید با تو خواهم ماند، با تو خواهم خواند و تو را در بُهتِ آفتابي‌ات خواهم بوسید...

توي دلم گفتم: عزیز دلم، با نگاهت مرا بدوز. به هر جا که دلت مي‌خواهد بدوز؛ به زندگي، به مرگ، به عشق، به هر چه دوست داري. در برابر نگاهت من ابر مي‌شوم، دود مي‌شوم که بتواني مثل باد بازي‌ام بدهي. نفس گرمت را روي تنم فوت کن، ببین چه‌جوري ناپدید مي‌شوم.

هر ابر، چند کوچهٔ باراني‌ست هر کوچه منتهي به خياباني‌ست او را براي بدرقه مي‌خواند یک شهر یا تمام گلوهایش.

سیما جان… من هم مدت‌هاست ابرآلودم. آسمان اندیشه‌ام گرفته و درهم است. اما تو خوب مي ‌داني که این آسمان خواهد بارید و پس از باریدن، گل‌هاي سرخ عشق و امید را خواهند رویاند. آسمان اندیشه‌ام خلق مي ‌کند و مي ‌آفریند. ابر است و مي ‌بارد. نامهٔ محمد عاصمی به سیما.💌

کي باشد آن زماني کان ابر را براني گويي بیا و رخ را بر ماه کاملم نه.