ندامتگاه

نمیفهمم چرا به ماهایی که تا حرف از سفره انداختن میشه، میریم پی عبادت میگین تنبل؟ پشت کار ما استدلال و دلیل خوابیده. به این صورت که میریم غذا رو چک میکنیم ، اگر غذا پسندمون بود. سریعا به سوی نماز میشتابیم. چون بعد ناهار دیگه اگه بخوایم رکوع بریم بالا میاریم. بنابراین قبل غذا حتما باید نمازمون رو بخونیم.

امشب نشستم با داداشم از دغدغه های ذهنیم و دلایل افسردگیم حرف زدم. تازه بسیار بسیار سانسور شده و حتی معضلات اصلی رو نمیدونه هنوز. اتفاقی که افتاد این بود که: گفت سعی کن مثل همیشه سکوت کنی وگرنه میشیم دوتا افسرده.

این دو نفری که لایک کردین! خودتون برین تسلیم طرح نور بشین تا نیومدم با کتک ببرمتون. چشمم روشن!!!!! که آب و هوا رو اعتقاداتتون تاثیر داره؟؟؟؟!!!!!

همینا رو اینجا ننوشتم؟ امروز در گرم ترین روز سال تا اینجا! کارم افتاد به یه اداره که با چادر کلفت و کت و اینا(صبح میومدم بیرون طوفان بود) بین چارتا طبقه ویلون بودم. طبقه اخر بعد دو ساعت نشستن، مرده بهم گفت: ببین سیستم جواب نمیده.برو خونتون. من چی شدم؟ "جن" از سیستم اداری، بروکراسی، کارمندای مرد، کارمندای زن، اداره، انسان ها، هوا، آب، زمین،کوفت،روسری،چادر و همه و همه متنفرم!!!!!!!!!!!!!! پ.ن: تا وقتی چادر روسری کولردار اختراع نکردین نیاین از زیبایی های حجاب با من حرف بزنین. بله! زمستونا، عاشق حجابمم و حجاب ابدا محدودیت نیست ولی از همون دری که تابستون میاد، از همون در هم اعتقادات میره. فلذا تابستونا کار به کار کسی نداشته باشین!

چون گرمهههه

از همه و همه و همه

از حیوونا همچ

از آدما هم

از خانما هم