کلبهیِچوبیِگوشهیِجنگلِجادویی.
مینویسم تا که شاید نوشتهها کمی دوستم بدارند.
Show more334
Subscribers
No data24 hours
-57 days
-1930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
مامان یه بار گفت ببین تو بچهای نمیفهمی ولی هرگز به کسی که عاشق قیافهت شده اعتماد نکن. به عشقش اعتماد نکن.
عشق یه حسه. پس تا وقتی تجربهش نکردی هیچ ایدهای هم ازش نداری. لطفا اسم هر کوفتی رو عشق نذار.
👍 3
من خودمو میشناسم. میدونم که این حس دلتنگیم برای بچگیم بیشتر از هر چیزی بخاطر یه سری از روابطمه.
مسئولیتی که در قبال احساسات بعضیای دیگه روی دوشم گذاشته میشه اصلا دوستداشتنی نیست.
قبلا گفتم و دوباره و دوباره هم میگم. من زندگی تو این حواشی لعنتیو نمیخوام.
👍 1
بیشتر از همه عصبانیت. یهو به خودم میام و میبینم صدام رفته بالا. یهو به خودم میام و میبینم دارم از شدت عصبانیت گریه میکنم. حتی یه بار به خودم اومدم دیدم یه تیکه شیشهرو با عصبانیت گرفتم رو رگم و داد میزنم این آخرین باره که در مورد دوستام با شما احمقا بحث میکنم.
بزرگسالی بیشتر از هر چیزی در مبحث احساسات اذیتم میکنه. احساسات، هورمون، به طور کلی "ناتوانی در کنترل عواطف". وحشتناکه که نمیتونم خودمو در یه سری موارد جمع کنم.
کنارش خوابیدم و تو چشماش نگاه کردم... انقدر نگاش کردم تا خوابش برد. بعد اشکام سرازیر شدن. اشکهایی که بارها و بارها ریخته شدن واسه چیزی که برنمیگرده، دوران بچگیم...
😭 1
من مظلومیتو توی چهره ی این موجودات کوچولو میبینم. وقتی توی چشماشون نگاه میکنم، انگار دارم به یه آسمون ابری نگاه میکنم...