استاد هات من « خانوم باش »

🫣😍طلسم خواب بند بسیار قوی که معشوق شما از فکر شما نمی تواند بخوابد و اگر بخوابد فقط خواب شما را میبیند😴 ✡ طلسم الفوز قویترین جامع الطلسم 🔶بخت گشایی فوری 👰‍♀🤵‍♂ 🔶برگشت معشوق از راه دور 👩‍❤️‍👨 🔸باطل السحر و طلسم قوی 🔮 🔸طلسم صبی 🪄 🔶موفقيت در درس 👨‍🎓 🔶فروش ملک و زمین 💥23🧿 https://t.me/+jndX9wbuSKZmMDQ0 🆔 @ostad_seyed_hashemi ⚛ @ostadseyed

- 𝗞𝗨𝗥𝗗𝗜𝗦𝗛 “🖤” - ✦

لیست عمده فروشان: - لوازم آشپزخانه - لباس و کفش زنانه و مردانه - لوازم تحریر - لوازم آرایش - ساعت مچی - بدلیجات - میوه، کشاورزی و دامپروری - مواد غذایی و سوپرمارکتی - و... در کانال زیر: https://t.me/+2ajjs_lZt7czMGY0 بفرست برای دوستاییت که فروشگاه آنلاین یا مغازه دارن.

‌ ‌ من اشک هارو پاک نمیکنم؛ آدمهایی که باعث اشک شدن رو پاک میکنم..!

.🟣 ‌آموزش روابط جنسی و پوزیشن‌ هایی که تو سک‌س بدردتون میخوره ⛔ : https://t.me/+I6jj_7One8w4Mzg0

یک دوست دختر داشتم وقتی اولین بار باهاش رابطه جنسی برقرار کردم کلی پوزیشین روی من اجر کرد و بهترین روز عمرم بود بهش گفتم چطوری انقد همه چیو بلدی گفت از وقتی با این کانال آشنا شدم کلی پوزیشین جنسی میزاره👙: https://t.me/+I6jj_7One8w4Mzg0

‌🚘 🚘 ریمیکس برا ماشین و پارتی نداری؟ بیا اینجا جویین شو پین شده😌 https://t.me/+CbAopez-MJQ5NmZk

😭🖤 این ریمیکس اینستارو ترکوند✍️ کاملش اینجاس میزارم زود دانلود کنید میخام بپاکم👇🏽 https://t.me/+CbAopez-MJQ5NmZk

#پارت82 دست خودم نبود که گوشه ی لبم کش اومد و بهش پوزخندی زدم. درسته که با هم توی یه شهر زندگی می کردیم اما هر دوتامون خیلی خوب می دونستیم که مامان تمایلی نداشت من زیاد مزاحم خودش و زندگیش بشم. بدون تعارف روی مبل نشستم و گفتم: -الان هم کار واجبی دارم وگرنه مزاحمت نمی شدم. تلخ شده بودم درست از همون روزی که بهش زنگ زده بودم و جوابمو اون جوری داده بود تصمیم گرفته بودم باهرکس شبیه خودش رفتار کنم. -این چه حرفیه دخترم... یعنی تو باید واسه دیدن مادرت یه بهونه داشته باشی؟ -مامان من واسه گله کردن نیومدم خیلی وقته کار من و شما از گله و شکایت گذشته. رنگ نگاهش عوض شد. -از بابات خبری شده نوا؟ نمی فهمیدم چرا وقتی ازش جدا شده همچنان پیگیرشه و مدام از من سراغشو می گیره. -نه مامان درمورد بابا نیست موضوع خودمم... ابروهاش بالا پرید و من توی این فاصله نگاه سرسری به خونه اش انداختم خبری از شوهرش و دخترش نبود و من از این بابت واقعا خوشحال بودم. -چی شده نوا داری نگرانم می کنی؟ یعنی چی که موضوع خودتی اتفاقی افتاده که من خبر ندارم؟ باید این نگرانیشو باور می کردم! اصلا می تونستم قبول کنم که این زن کسی جز خانواده ی جدیدش براش مهمن! بدون مقدمه به چشماش نگاه کردم و گفتم: -می خوام ازدواج کنم...

🔞در عوض هر دوری که نتونی بری یه #تلمبه خشن منتظرته جوجه رنگیم🔞 آب دهنمو قورت دادم : چند دور؟!؟ با نیشخند دستی به شلوارش کشید #آلت بزرگش همین الانشم سیخ شده بود : سی دور.... نفسم رفت : نمی تونم... از قصد اینو میگی میدونی که بیشتر از ده دور نمی تونم برم #سکسی خندید : خوبه پس بیست تا #تلمبه خشن منتظرته جوجم https://t.me/+uyqIKLkRf48zN2Y8