cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

عرشیانیها

کانال تلگرامی عرشیانیها / کانال رسمی سیدمحمدعرشیانفر www.arshiyaniha.com

Show more
Advertising posts
46 858
Subscribers
-1524 hours
-1557 days
-43330 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

⁠ زندگی نمایشی است که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد! پس آواز بخوان، اشک بریز، بخند و با تمام وجود زندگی کن قبل از آنکه پرده‌ها فرود آیند و نمایش تو بدون هیچ تشویقی به پایان برسد. #چارلی_چاپلین
Show all...
1522👍 281👌 109🤩 31😁 21🤔 14
Photo unavailableShow in Telegram
1590👍 348👌 123🤩 40😁 13🤔 10
ایمان چیست؟ « باور به حضور قدرتمندانه ی خدا در تک تک سلولهای وجودت»
Show all...
2370👍 328👌 188🤩 51🤔 32😁 21
Photo unavailableShow in Telegram
به عنوان کسی که روزها در کما بودم عرض میکنم: « تنها چیزی که نباید از آن ترسید، مرگ است» مرگ، لذتبخش ترین تجربه ی معنویست
Show all...
2375👍 469🤔 79👌 64🤩 60😁 21
Photo unavailableShow in Telegram
1066👍 150👌 58🤩 29🤔 27
🍀الدّعاُ يَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبراماً🍀 دعا (آنچنان است) که مقدّرات حتمی الهی را دگرگون می‌کند. (اصول کافی، ج ٤، ص ٢١٦)
Show all...
1699👍 194👌 70🤩 49🤔 23😁 5
🌺 مگه داریم اینهمه لطف🌺 لطیف که باشی، حیوانات موذی را هم با کینه و زجر دادن نمی کشی چون درک میکنی که آن ها هم بر سرشت و طبیعت خویش عمل می کنند. کینه نماد همه ی خشم ها و آزردگی های درونی است و چرا باید تمام این کینه و نفرت بر سر یک سوسک یا مگس خالی شود و زجر کش شوند؟ آزار و اذیت هایی که امروزه برخی بر حیوانات روا می دارند و گاه گاهی شاهدش هستیم، نمایانگر چه چیزی می تواند باشد جز بیماری روحی - روانی افراد آزار دهنده. ما جعبه ای کوچک که چهارتا جوجه مرغ داخلش بود خریده بودیم. پدرم هر روز وقتی می آمد می پرسید: به این ها غذا دادید؟ می گفتیم بله. می گفت: «خب، حالا شاید آنجا دلشان گرفته باشد. جعبه را باز کن بیایند در اتاق یک کشتی بزنند» می گفتیم: پدر، ساعت دوازده شب است. مگر اینجا جای مرغ است؟ همین هم که اینجا آمده اند باید خدا را شکر کنند یک بار این ها را گذاشتم داخل حیاط، گفتند: امشب شاید نزدیک صبح هوا سرد بشود، چرا این ها را بیرون گذاشتی؟ تازه شاید گربه هم بیاید این ها را بخورد. گفتم: خب، خدا این ها را خلق کرده که گربه بخورد. آخر گربه باید چه بخورد؟ همین ها را باید بخورد. حتماً که نباید آشغال بخورد. ایشان یک نگاهی کرد، انگار این گربه یک انسانی را می خواهد بخورد! خودش بلند شد و رفت آن ها را آورد. اصلا تحمل اذیت یک جوجه یا حتی مگس ها را نداشت. موقع صبحانه و شام، مگس را با عصایش رد می کرد. گاهی در تابستان، با بادبزن رد می کرد. اگر من زودتر متوجه می شدم، می آمدم با یک حشره کش مسئله را حل می کردم. اما می گفت: نگفتم این ها را نکش، بیرون کن؟ می گفتم: من این ها را بارها بیرون کردم. یک نگاهی به من می کرد، یعنی این چه جور بیرون کردن است؟ می گفتم: از حیات و زندگی بیرونشان کردم. ایشان در زندگی اش اصلاً نمی خواست مگسی کشته شود، دیگر شما حساب بقیه ی کارها را بکنید. حتی شب نصفه شب در هوای سرد، اصرار داشت که مرغ و خروس ها سردشان نشود، می گفتیم : آقا، خب می پرسیدید! می گفت: نه، من گفتم شاید یادتان رفته باشد... (1) (1) العبد ، ص 99 - 98 به نقل از حجت الاسلام علی بهجت، فرزند آیت الله #بهجت.. از کتاب شاهکار ِ #باران_باش_نه_تگرگ
Show all...
1301👍 273👌 66🤩 30🤔 29😁 14
در تمام آشفتگی‌ها یک نظم فوق اعجاب انگیز و در همه بی نظمی ها یک نظم پنهان وجود دارد. « همه چیز سر جاشه»
Show all...
1616👍 325👌 137🤔 59🤩 29😁 16
01:00
Video unavailableShow in Telegram
1064🤩 59👍 42👌 32🤔 8
00:56
Video unavailableShow in Telegram
هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
Show all...
👍 688 565🤩 109😁 62👌 36🤔 6