𝆹۪ ִֶָ𓏲࣪𝐆O𝔏𝑫 𝐅IⒸ︎𝐓𝗢𝔑 𖠗𝆹۪ ִֶָ
فقط اگه حمایت می کنید عضو شید❤ بهترین فیکشن های تلگرام🔞 love is love🌈
Show more1 333
Subscribers
+2924 hours
+897 days
+19530 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
00:51
Video unavailable
Name: Cutie Pie 2 You
❥ ⭑ #Sabna 🎈⭑ #edit
︶꒷꒦︶︶꒷꒦꒷︶꒦꒷꒷꒦︶꒷꒦︶
❥ ⭑ @blfanfiction 𑱗
4.21 MB
❤ 1
3900
00:11
Video unavailable
یکم زیبایی ببینیم
❥ ⭑ #Nabi 🍀⭑ #edit
︶꒷꒦︶︶꒷꒦꒷︶꒦꒷꒷꒦︶꒷꒦︶
❥ ⭑ @blfanfiction 𑱗
3.29 MB
❤ 1🥰 1
7200
اگه اخرین سریال بی الی که دیدین ایمتون بود. شما اسمتون چی بود؟
خودم: تارن تایپ
❥ ⭑ #Nabi 🍀⭑ #edit
︶꒷꒦︶︶꒷꒦꒷︶꒦꒷꒷꒦︶꒷꒦︶
❥ ⭑ @blfanfiction 𑱗
122014
❥⃟🐳⃟••هایی هانی🩵
لیست جامع بالا از چنل های #پرطرفدار کره ای و سیدراما و مانهوا و کلی موضوعات مختلف دیگه رو کامل چک کردی؟!
اگه هنوز چک نکردی برو و همشونو جوین شو تا لینک هاشون منقضی نشده!シ︎
شاید همونی باشه که دنبالشی😎🫶🏻
9100
00:19
Video unavailable
Name: Only Friends
❥ ⭑ #Sabna 🎈⭑ #edit
︶꒷꒦︶︶꒷꒦꒷︶꒦꒷꒷꒦︶꒷꒦︶
❥ ⭑ @blfanfiction 𑱗
7.76 KB
❤ 2😭 2
15301
Repost from N/a
● اگر دنبال بهترین دیلی های #کیدراما و #سیدراما هستید و دنبال مدرن ترین و پرمخاطب ترین چنل های #کرهای ، #کیپاپ ، #مانهوا و #انیمه میگردید ، این لیست برای شماست🦋🪄˚⋆ پس حتما قبل منقضی شدنشون ، همه شونو چک کنید و کلی لذت ببرید🫰🏻💙𓏲 ᳝᭝ ๋~•یکسالگی آهنگ لیلیث🪼•~ ~•پشتصحنه خانواده استثنایی🧊•~ ~•زیرنویس مستندای بنگتن🐳•~ ~•انیمه ، مانهوا یائویی🩵•~ ~•تست و آموزش زبان💧•~ ~•منبع مومنت تهکوک💎•~ ~•سریال جدید جفبارکد🦋•~ ~•تیکتاک های بیال🪼•~ ~•آموزش رایگان کره ای🧊•~ ~•یوتیوب کره جنوبی🐳•~ ~•دراما های کره ای🩵•~ ~•دیالوگ کیوت کیدراما💧•~ ~•دیکشنری رایگان کره ای💎•~ ~•رئیس بازی بکهیون🦋•~ ~•فیلم سریال کره ای🪼•~ ~•کوییز بازی کیدراما🧊•~ ~•سریال بیال چینی🐳•~ ~•گی اسمات ویدیو🩵•~ ~•فیکشن،دوجنیشی انیمه+18💧•~ ~•مانهوا یائویی تاریخی+32💎•~ ~•فیکشن ممنوعه بیتیاس🦋•~ ~•فیکشن متفاوت یونمین🪼•~ ~•سیدرما کیدراما میقولی🧊•~ ~•سریال ممنوعه کره ایی🐳•~ ~•سریال چینی تایلندی🩵•~ ~•سریال فیلم کرهای💧•~ ~•ییجان بیال فیکشن💎•~ ~•معرفی سریال خاکبرسری🦋•~ ~•سریال درحالپخش+21🪼•~ ~•چنل دخترای کیدراما🧊•~ ~•محصولات اورجینال کره ای 🐳•~ ~•برنامه سریال کرهای🩵•~ ~•زندگی گذشته استریکیدز💧•~ ~•کیدراماهای درحال پخش💎•~ ~•سریال کرهای ممنوعه🦋•~ ~•تیک تاک هات کره ای🪼•~ ~•برومنس های کیدراما🧊•~ ~•سریال چینی ژاپنی🐳•~ ~•ویدیو و کیسآرت ویکوکمین🩵•~ ~•ممنوعهترین انیمههای بیال💧•~ ~•سریالهای +18 چینی💎•~ ─── ‧ ִ ✭ ִ ‧ ─── ׅ ૮₍⑅˶•▿•˶⑅₎ა ₊ ׅ ֹ =( ๑๑ )= ᴋ.ᴀ ᴛᴀʙ ʟɪsᴛ u u
11500
از همه سلطان تر گفتید کیه؟
هاشم و سهراب😂 اونا رسما کینگن
👍 5
19106
00:17
Video unavailable
اینم ورژن سلاطین شما طرف کدوم شیپید؟
خودم نقیسطو
❥ ⭑ #Nabi 🍀⭑ #edit
︶꒷꒦︶︶꒷꒦꒷︶꒦꒷꒷꒦︶꒷꒦︶
❥ ⭑ @blfanfiction 𑱗
2.53 MB
😁 13❤ 1
18707
Repost from N/a
Show all...7600
روی لبهی پنجرهی بزرگ خونش نشسته بود و یکی از پاهاش رو به پایین آویزون کرده بود. کتاب همیشگیش رو هم برای بار چندم به دست گرفته و مشغول خوندنش بود.
بدون هیچ اعتنایی نسبت به سر و صدای انسانهای پایین که فکر میکنند فرست قصد خودکشی داره، با اینکه هر روز همین بساط به راهه ولی تن فرست، با اینکه پس از مدتی هر دو پاش رو به سمت پایین آویزون میکنه و بعد از تموم کردن کتابش، از پنجره پایین میاد، هیچوقت کامل از چارچوب بیرون نیومده و بعد از تموم کردن کتابش، پنجره رو میبنده.
مدتهاست که افراد ساکن توی این کوچه، با همین روال زندگی میکنند با اینکه همه میدونند عادت همیشگی پسرک همینه، اما باز هم ترس و نگرانی توی چشمهاشون موج میزنه.
مدت زیادی از آخرین باری که فرست به عنوان مجرم به دادگاه برده شد و تموم اتهاماتش توسط وکیلش رد شد، نمیگذره و حالا فرست روبهروی افسر پلیس، با خونسردی تمام نشسته و سعی داره بتونه به حرفهاش گوش بسپاره.
دستبندِ توی دستهاش نشون میده که گویی پسرک رو حین خودکشی دستگیر کردند و چهرهی خستهش هم طوری خونسرده که معلومه نصف عمرش رو توی کلانتری سپری کرده.
آقای افسر نگاهی به ورقههای روی میز انداخت و پس از مدت کوتاهی لب زد:
+ میری تو پنجره میشینی و خودت رو ازش آویزون میکنی؟
_ من میرم اونجا میشینم و کتاب میخونم. باید بدونید که کتاب خوندن با هیجان بیشتر لذت بالاتری دارد.
+ لزومی به این کار نداره. چون خود کتاب هیجانی که باید رو داره.
_ من این کتاب رو ده بار خوندم و هیچ هیجانی برام نداره.
سکوت کوتاهی در فضا حکمفرما شد و افسر بعد از لحظات کوتاهی لب به سخن باز کرد که با واکنش قاطعانهی فرست که روی حرفش پریده بود، روبهرو شد:
+ البته اگه اونقدری بیکار هستید که دنبال سوژههای الکی میگردین تا دستگیرش کنید، باید بگم که میتونم از این به بعد کارهای خطرناکتری انجام بدم مثل آویزون شدن از لبهی پشتبوم، گذاشتن تیغ روی شاهرگم که حداقل بتونید سوژهای منطقی واسه دستگیر کردن داشته باشید.
+ چیزی که زیاده سوژست آقای محترم. جالبه بدونید بابت این حرفهاتون میتونم دستگیرتون کنم.
پسرک نگاهی به دستبندهای توی دستش کرد و با اشاره، اونها رو جلوی چشمهای خاتونگ بالا برد تا به وی نشون بده کجای دستِ دستبندزدهشده رو میخواد دستبند بزنه.
افسر نگاهی به دستهای فرست انداخت و با زمزمه و اشارهی کوچکی، به سربازهاش دستور داد تا دستهای فرست رو باز کنند.
فرست از سر جاش بلند شد و همینطور که داشت به سمت خروجی حرکت میکرد، با صدای لطیف و گوشنواز مرد در جا ایستاد:
+ چند دقیقه وایسا.
و بعد با اشارهی سر، به سربازها فهموند که باید اتاق رو ترک کنند.
از جاش بلند شد و آهسته به سمت پسرک قدم برداشت و در اثنای راه، به میز قهوهای رنگش تکیه داد و پس از ثانیههای کوتاهی لب زد:
+ تا کی میخوای این نمایش رو ادامه بدی؟
_ تا وقتی که نمایشنامه ادامه داشته باشه.
+ میدونی که بهتره مردم بعضی از فیلمها رو تا نصف ببیند. وقتی میری اون بالا و میشینی، با اون ارتفاع وحشتناک، همه فکر میکنند قصد خودکشی داری.
_ افکار مردم اهمیتی ندارند برام.
خاتونگ ایستاد و دست به سینه، به سمت متهم قدم برداشت و در دوقدمی وی ایستاد و آروم زمزمه کرد:
+ میدونی که توی نمایشنامت، هنوز بعضی چیزها واسهی من مبهمه. مثلاً چرا یکهو تصمیم گرفتی از پارتنرت جدا بشی و تنها زندگی کنی.
پسرک برای پاسخ دادن، یک قدم به جلو برداشت و در نزدیکی خاتونگ، چشمریز کرد و در پاسخ گفت:
+ میدونی که تو یه پلیس بودی و من یه مجرم. یه پلیس و یه مجرم هیچوقت نمیتونند دوستهای خوبی برای هم باشند.
سرش رو برگردوند و تصمیم گرفت سریعتر اتاق افسر رو ترک کنه.
مرد با دیدن حرکت فرست به سمت در، با دستهای قدرتمندش محکم از شونههاش گرفت و محکمتر اون رو به دیوار کوبید و بدون هیچ معطلی و اتلاف وقتی، لبهاش رو روی لبهای سرخ معشوقهی متهمش گذاشت و ثانیههای کوتاهی رو به بوسیدن لبهای شکلاتیش سپری کرد.
پس از اتمام بوسهی کوتاهش، نگاهی به چشمهای متعجب و حیران فرست انداخت. معلوم بود پسرک خیلی ترسیده و قشنگ جا خورده بود و در ادامه در میلیمتریِ وی آهسته لب باز کرد:
+ گفتی که یه پلیس و یه مجرم هیچوقت نمیتونند دوستهای خوبی برای هم باشند. راست میگی. چون تو هی قرار بود جرم مرتکب بشی و من هی قرار بود دستگیرت کنم. حتی بعد از اینکه تموم اتهاماتت توسط وکیلت رد شد، فکر کردی برای اینکه بفهمم داری چه غلطی میکنی باهات وارد رابطه شدم. البته تو، بیخیالتر از اونی بودی که راجب این چیزها محتاط باشی. کار خیلی خوبی هم کردی چون من قصدم از نزدیک شدن بهت هیچوقت جاسوسی نبوده.
❤🔥 8❤ 1🔥 1😭 1
19600