تی تی رمان
هات ترین رمانها رو اینجا پیدا میکنی🤤 لفت نده بیصدا کن🥺 تاریخ تاسیس 1401/11/19✨ ❌لطفا اگه نویسنده ای راضی نیست رمانش توی چنل باشه به ما اطلاع بده❌
Show more14 212
Subscribers
-4424 hours
-2867 days
+73430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
_ یا با اون زبونت درازت انقدر لیسش میزنی تا خیس بشه، یا یه جوری خشک خشک میگامت که تا چند روز گشاد گشاد راه بری!
چشم هام رو بستم و نالیدم.
_ آه ولم کن چاووش؛ بهت میگم ممکنه حامله باشم ...میفهمی؟
دستام رو بالای سرم گرفت و فشار محکمی داد.
_ به خاطر دو روز عقب افتادن پریودید توهم #حاملگی زدی؟
دستش سمت سوتینم رفت که خودم رو تکون دادم تا دست برداره و اون به همین سادگی ها بیخیال نمی شد.
_ دو هفته پیش بهت گفتم از کاندوم استفاده کن؛ گفتی حال میپره ...حالا اینم عاقبتش ...
گوشش از حرف های من پر بود.
نیپل سینه سمت راستم رو گاز ریزی گرفت که جیغ زدم.
سرش رو بالا اورد و کنار گوشم پچ زد:
_ وقتی اینجوری جیغ میزنی #حشری میشم ...چاووش کوچولو هوس اون کولوچه لای پاتو کرده.
مقاومت فایده نداشت. درست مثل دفعات پیش خودش به زور #سکس می کرد و اخرش هم بیخیال میشد.
باکسر رو پایین کشید که مردونگیش درست جلوی دهنم قرار گرفت.
_ میل خودته ...یا خیسش کن یا خودتو انقدر بمال که هورنی بشی آبت بیاد ...
عقب تر رفت.
خودش فهمید #مالیدن خودم آسون تره.
پاهام رو از هم فاصله دادم و انگشت روی #کلیتوریسم گذاشتم.
_ نکنه وقتی من نیستم خودتو اینجوری ارضا میکنی توله؟
💦💦💦🔥🔥🔥💦💦💦🔥🔥🔥
https://t.me/+1uVs2tgEmZw1ZTg0
https://t.me/+1uVs2tgEmZw1ZTg0
4700
Photo unavailable
توجه‼️ ‼
🔴به تمامی اعضای محترم توصیه میشه
این کانال خوب روازدست ندن
🔴پراز آهنگهای پرخاطره قدیم وجدید
‼️هرکی آنلاینه ببینه👇
https://t.me/+3WUxecYBRmk3MGE0
4700
هق میزد و التماسم میکرد نیشخندی به حالش زدم و انگشت فاک*مو توی سوراخ ک.صش کردم
_آخخخ..ولم کن کصافتت...
_چقد ک.صت تنگه...میخام تا صبح بکنمت...جوری میکنمت که دیگه دلت نخواد زیر کس دیگه بدی.....
روی تنش خیمه میزنم و مردنگیمو روی سوراخ بهشتش تنظیم میکنم
_آرسان..نکن...ببین بزار حرف بزنیم..
با دو انگشت روی دهنش میکوبم که خفه میشه ...مردونگیمو وارد بهشتش میکنم که خودشو سفت میکنه
https://t.me/+UhbygPPDMPowYjBk
https://t.me/+UhbygPPDMPowYjBk
وقتی نود هایی که دست دوست پسرم بود پخش شد فهمیدم که باید سرویس بدم.
به مرد گنده ای که همسایم بود و خیلی وقت بود که چشمش دنبال عقب جلوم بود👅
22200
#part9
دستشو لای تپلم کشید که یه جوری شدم
_اهییی عمویییی بیشترر اومم دلم میخاد خوشم اومدههه اهییییی اههه
عمویی چشم هاش برق زد و دستشو کرد تو شورت باب اسفنجی که خودش برام خریده بود و یه چیز سفید و خیس آبکی به دستش چسبید با تعجب به مایع سفید رنگ توی دست هاش زل زدم که در مقابل چشم هام دستشو جلوی دهنش برد و تموم اون مایع رو لیس زد
می می هام رو چنگزد و نوکشون رو به دندون گرفت
_عمویی اگه می خوای هر روز باهم از اینکارا کنیم نباید به بابات چیزی بگی باشه؟
https://t.me/+wzL22wsKD4o2NTk0
https://t.me/+wzL22wsKD4o2NTk0
عموش گولش میزنه و هر روز دختره رو مجبور میکنه براش ساک بزنه👅👆
22000
♥️نام رمان: #خدمتکار_ارباب
♥️ژانر: #عاشقانه #صحنه_دار #ارباب_رعیتی
♥️نویسنده: #لعیا_لام
♥️خلاصه:
دختری که بخاطر بی پولی و بی کسی مجبور میشه تو عمارتی مشغول بکارشه که صاحب اون عمارت مردیه که......
❤️🔥چنل اصلی👇
❤️🔥@romanntitii ❤️🔥
❤️🔥گپ و درخواست رمان👇
❤️🔥@romanntiti❤️🔥
خدمتکار عمارت.pdf16.14 MB
10760
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.