عَطارُد
آخرین کلماتت را بگو زمانی برای من و تو نمانده گرچه ما برای زنده ماندن هزار بار مرده ایم. http://t.me/HidenChat_Bot?start=1273725529
Show more345
Subscribers
-224 hours
-37 days
-230 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
دلتنگی مثل سرطان پخش شده تو بدنم
و داره پیشروی میکنه
و من سعی میکنم از پا نیوفتم.
روز بیست و یکم
نیلوفر و مردابگرانبهاترین چیز برای پیشکش کردن به معشوقتان "حضور " تان است.
" یک نفر که جزو کسانی بود که رفته بودند تا غزاله علیزاده را پس از خودکشی از آن بالا پایین بیاورند، میگفت اگر خود او آن منظره را دیده بود، خودکشی نمیکرد؛ گنجشکها روی درختهای بالای سرش میخواندند و آفتاب قشنگی از لابهلای برگها میتابید و روی ناخنهایش منعکس شده بود.انگار نه انگار. خم به ابروی طبیعت هم نیامده بود که کسی اینجا خودش را کشته است. اگر میخواهی بمیری، بمیر. اما صبح روز بعد، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و زندگی با قدرت تمام ادامه دارد و جلوه میکند. اگر آدم بداند که این همه در برابر عظمت طبیعت ناچیز است،طلبکاریاش از دنیا و توقعش از خودش کم میشود. من سعی میکنم در زندگی خصوصیام، با اعلام مداوم طلبکاری از دنیا، دست به خودکشی تدریجی نزنم."
-عباس کیارستمی
همیشه به پهلوی چپ میخوابیدم و از وقتی که گوشم آسیب دید و مجبورم هرشب به پهلوی چپ بخوابم که خون و عفونت از گوشم خارج شه و وقتی اشتباهی اینوری میخوابم درد یاداوری میکنه بهم که برگرد همون سمت، آرزومه دیگه به اون پهلو نخوابم.
این داستان عجیبهها!
یه کاری عادته و هرروز ناخوداگاه انجام میدی ولی کافیه یکی محبورت کنه دیگه دلت نمیخواد انجامش بدی.
شاید از این تکنیک باید برای اینکه عادتهای زندگی رو عوض کرد انجام داد.
به هرحال
اجبار گاهی گند میزنه به همه چیز.
من بهت احترام میذارم اما اگه مجبورم کنی دیگه نمیتونم.
برای من مهمی اما اگه مجبورم کنی که بهت اهمیت بدم دیگه نمیتونم.
من دوستت دارم ولی اگه بخوای به زور دوستت داشته باشم دیگه نمیتونم.
روز بیستم
نیلوفر و مردابخود را در وضعیتهای ناخوشایندی گرفتار میکنیم که اصلا ارزش توجه ما را هم نداشتند.
یه غم به وزن ۳۰۰ کیلو رو قلبم نشسته و داره قلبمو تیکه تیکه میکنه ولی چون دوران بزرگسالی این حرفها حالیش نیست باید بشینم برای امتحانهای دانشگاهی که بعد ۴ سال ذرهای دوستش ندارم و سراسر تروما و خاطره بد هست برام، درس بخونم و به روی خودم نیارم چه فعل و انفعالاتی داره در درونم رخ میده!
نمیدانم نامه ی چندم است
اما مانند هزاران نامه ی بیجواب، منتظر جواب این یکی هم نمیمانم!
فقط مینویسم که دلم خوش باشد شاید تو من را میخوانی و میفهمی.
بزرگترین هیولا برای آدم میدانی چیست؟
خودش!
تمام دنیا را شکست میدهد و روبروی هر کسی میایستد و در دهان همه میزند و صدایش را برای همه بلند میکند ولی آخر شب که میرسد و میخواهد مسواک بزند که بخوابد خودش را در آینه میبیند و یک مرتبه خشکش میزند.
خودش را نمیتواند کاری کند.
شاید برای همین است که خودکشی میکنند.
هفت خان رستم اگر در زندگی ما آدمها باشد، خان آخر و سختترین خان خودمان هستیم.
مثلا به عالم و آدم میفهمانیم که اصلا برایمان مهم نیست و چه زندگی روبهراهی داریم اما خودمان که میدانیم چه دروغ شاخداری گفتهایم و چطور با خودمان کنار بیاییم؟
یا در منطقیترین و قویترین ورژن خود، با دیگران برخورد میکنیم و صدای شکستن خودمان را از درون فقط خودمان میشنویم!
اصلا خیلی چیزها حالی کردنش به خودمان محال است در حالیکه به همه حالی کرده ایم!
هیچکس هم از آن آدم درونی دیگری خبر ندارد.
که اگر خبر داشتند، مهربانتر با هم رفتار میکردند.
روز هجدهم
نیلوفر و مردابشاد بودن مستلزم آن نیست که تمام رنجها به پایان برسد.
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.