سید جواد حسینی
✍️در این کانال مجموعه ای از یادداشت ها ،کلیپ ها و مقالاتی در حوزه های سیاسی،اجتماعی و آموزشی -تربیتی بارگذاری می شود.
Show more325
Subscribers
No data24 hours
+27 days
+1430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
🌱ضریب شرافت
... چیزهای مثبت برای همه
آجی بانگا (Ajay Banga)، مدیرعامل Mastercard، اولین فردی بود که در مورد DQ، در سخنرانی خود در جمع دانشجویان دانشکده بازرگانی فوکوا (Fuqua) دانشگاه دوک صحبت کرد. ضریب شرافت یا Decency Quotient یک قدم فراتر از هوش هیجانی (EQ) است. ضریب شرافت یا DQ نشان میدهد که شخص نه تنها با کارکنان و همکاران خود همدلی دارد، بلکه دارای تمایل واقعی برای مراقبت از آنها نیز هست.
ضریب شرافت به معنای خواستن «چیزهای مثبت برای همه» در محل کار و اطمینان از این است که همه احساس کنند مورد احترام و ارزشمند هستند. ضریب شرافت در تعاملات روزانه با دیگران مشهود است. ضریب شرافت به معنای تمرکز بر تحقق درستکاری توسط دیگران است. بانگا میگوید اگر بتوانید هر روز ضریب شرافت خود را به همراه بیاورید، محیط خود را برای مردم بسیار سرگرمکننده خواهید کرد و مردم از حضور در آنجا و انجام کارهای درست لذت خواهند برد.
ما وارد دورهای میشویم که احتمال بیاعتمادی ممکن است افزایش یابد. فناوری، نوآوری و اتوماسیون ماهیت کار را تغییر داده است. بهجای اینکه اجازه دهیم آنها ما را شکست دهند، میتوانیم از شرافت برای یافتن راههایی در راستای حرکت به جلو، بدون پشت سر گذاشتن کسی استفاده کنیم. زمانیکه رهبران تحت هدایت شرافت باشند، نوآوری آنها فقط به آنچه ایجاد میشود توجه نمیکنند؛ آنها آنچه را نابود میکنند نیز در نظر میگیرند.
نوآوری نه تنها در مورد راهحلهای جدید، بلکه در مورد کمک به افراد بیکار و آواره است. رهبران دارای DQ میدانند که تصمیمات آنها صرفاً حول سودآوری باقی نمیماند. تصمیمات آنها بر زندگی صدها، هزاران یا حتی میلیونها نفر تأثیر میگذارد.
اگر مدیریت، رهبری، تجارت بتواند در مورد شرافتـ هدفمندتر شود، من باور دارم که به نیروی شفابخشی تبدیل میشود که جهان ما بهشدت به آن نیاز دارد. میتواند باعث بازسازی اعتمادی شود که شرکتها و کارکنان و مشتریان از دست دادهاند. میتواند الگویی برای چگونگی گردهمایی افرادی باشد که بسیار متفاوت هستند و با یک هدف مشترک کار میکنند. میتواند با متحدکردن مردم برای یافتن راه چاره به حل برخی از سختترین مشکلات جهان کمک کند.
🔚 اما برای پیروزی شرافت، باید آن را بهعنوان یک ویژگی اساسی در رهبری بشناسیم. عقل و هوش هیجانی حیاتی هستند، اما این «شرافت» است که تضمین میکند بهره هوشی و هوش هیجانی به «نفع جامعه» باشد، نه اینکه آن را از بین ببرد.
❤ 1
اقبال به انتخابات مقدم است یا نامزد مورد قبول؟
محمدرضا جوادی یگانه (جامعه شناس)
در وضعیت دوجامعهایشده ایران، جامعه دوم، انتخابات را رها کرده است. نشانههای این رها کردن و بیاعتنایی از ۱۳۹۸ مشخص بود و در انتخاباتهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به اوج خود رسید. دستاورد این رها کردن چه بود؟ آیا معترضین به هدف مورد نظر خود، که فاصلهگذاری با نظام سیاسی و ایجاد یک جامعه از آن خودشان بود، رسیدند؟ احتمالا خیر.
یکی از دلایل آنها برای عدم حضور این بود که معتقد بودند کسی نیست که بتواند نظرات آنها را در نظام سیاسی نمایندگی و دنبال کند و لذا رای دادن فایدهای ندارد: «۷۶ تا ۹۶ که رای دادیم چه فرقی کرد؟»
ولی امروز، با دولتی که علاوه بر تورم افسارگسیخته، در کارنامه خود بدتر شدن وضعیت اینترنت و طرح نور را هم دارد، میتوان حدس زد که اگر حضور در انتخابات، باعث بهتر شدن وضعیت از نظر معترضین نمیشود، عدم حضورشان مطمئنا باعث بدتر شدن وضعیت زندگی آنها خواهد شد.
فاصله سه ساله ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ این ویژگی را هم داشت که چهره واقعی براندازان بر معترضین آشکار شد، که به تنها چیزی که فکر نمیکنند خواست مردم ایران و رفاه و سعادت آنها است. و لذا تغییر در ایران، راهی جز اصلاحات تدریجی و تعامل با نظام سیاسی ندارد.
منظورم از تعامل، تجربه تعامل نادرست اصلاحطلبان نیست، که در نهایت، ماندن در قدرت، برایشان مهمتر شد تا پیگیری وعدههایی که بخاطر آن مردم به آنها رای داده بودند.
اما امروز، بخشی از معترضین، بر اساس اعتمادی که به نظام سیاسی در اعلام آرای دو انتخابات گذشته پیدا کردهاند و نیز رای آوردن برخی از چهرههای متفاوت در شهرستانها، بیمیل به حضور در انتخابات نیستند، به شرط آنکه نامزد مورد قبولی وجود داشته باشد. برخی نظرسنجیهای اخیر نیز حاکی از افزایش تمایل به مشارکت است.
اما نکته مهم، تقدم و تاخر این شرط است. کدام مقدم است: مشارکت معترضین منوط است به داشتن نامزد مورد قبول، یا برعکس، تایید نامزدها منوط است به عزم مردم برای مشارکت؟
به نظر من خطایی رخ داده و جای علت و معلول عوض شده است. نتیجهگیری نادرستی است که مردم معترض در ۱۴۰۰ شرکت نکردند چون نامزد مناسب نداشتند؛ بلکه برعکس، چون قصد نداشتند در انتخابات شرکت کنند، نامزدهای نزدیک به آنها هم تایید نشد. (بدیهی است که منظورم رویههای حقوقی نیست، بلکه در باره شرایط اجتماعی و توصیههای موثر در تصمیمگیریها صحبت میکنم.)
امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی در کتاب «قواعد روش جامعهشناسی» شرح میدهد که «پدیده اجتماعی، چون عام است اجباری است، نه چون اجباری است عام است». یعنی ما مجبور به عمل به هنجارهای اجتماعی هستیم چون بقیه آن را مراعات می کنند، نه اینکه چون اجباری است، مردم به آن عمل میکنند. قدرت هنجارها، از قدرت مردم حاصل میشود. تصمیم نهادهای سیاسی هم، در هر حال و با نسبتهای متفاوتی، تابع اراده مردم است.
سیاست عرصه چانهزنی است نه ناز کردن. اگر معترضین، متمایل به حضور شدهاند یا سیاست عدم حضور را بیفایده میدانند و امیدوارند افرادی تایید صلاحیت شوند که بتوانند تغییری در وضعیت ایجاد کنند، راهش انتظار تا زمان اعلام اسامی نامزدهای تاییدشده یا زمان مناظرات و تصمیمگیری بر اساس فهرست نامزدهای نهایی نیست. آنها امروز باید تمایل خود برای مشارکت را اعلام کنند و بگویند اگر نامزد مناسبی باشد حتما شرکت خواهند کرد. و البته اعلام هم بکنند که انتظار دارند نامزدهای نزدیک به نظرات آنها، تایید بشوند.
نگاه به تندروها نکنید، آنها آرزوهای خود را به صورت خواست نظام سیاسی مطرح میکنند. برای نظام هنوز مشارکت بالا در انتخابات مهم است. از آنطرف از طعنه براندازان هم نترسید، آنها هیچ برنامهای برای زندگی در ایران ندارند، ویرانی ایران برایشان آنقدر مهم نیست که سرنگونی نظام سیاسی.
@javadimr
@hamidrezajalaeipour
Repost from نوشتههای تحلیلی علی نصری
انگیزه «بازگشتکنندگان» به انتخابات چیست؟
نویسنده: علی نصری
مشارکت مجدد بخشی از جامعه در انتخابات - پس از یک فاز «براندازی» یا قهر یا تحریم - لزوماً به معنی ورود دوباره آنها به عرصه سیاست از دریچه اصلاحطلبی یا میانهروی نیست.
این «قاعده» همیشگی که رابطه مستقیمی میان مشارکت بیشتر مردم و شانس پیروزی جریانهای میانهرو و اصلاحطلب وجود دارد، چه بسا در انتخابات پیشرو صدق نکند.
عوامل و انگیزههای دیگری ممکن است در رای «بازگشتکنندگان» به انتخابات موثر باشد:
- انتخاب یک چهره «مقتدر» که توان نظم و انضباط بخشیدن به اوضاع آشفته کشور، جمع کردن بساط فساد اقتصادی، و قاطعیت بهخرج دادن در تصمیمگیریها را داشته باشد؛ شعار «رضاشاه روحت شاد» را به خاطر بسپاریم.
- وقایع چند ماه گذشته در منظقه؛ نسلکشی اسرائیل در غزه، تنشهای نظامی میان ایران و اسرائیل و عملیات «وعده صادق»، اعتراضات دانشجویی در آمریکا، از عواملیست که ممکن است با برانگیختن احساسات انساندوستانه ناسیونالیستی، تمایل به همراهی با اعتراضات مردمی در جهان، انزجار از حمایت دولتهای غربی از اسرائیل، و استیصال از انفعال جامعه بینالمللی نسبت به جنایات آن، به آرای بخشی از بازگشتکنندگان جهت ببخشد.
- تداوم روند موجود، علیرغم همه مشکلات، و ترجیح «ثبات» بر «تغییر» رادیکال پس از سالهای پُر از التهاب و اضطراب و ناامنی اخیر، ممکن است بخشی از جامعه را به حضور مجدد پای صندوقهای رای ترغیب کند.
- فضای احساسی و همدردی پس سقوط غمانگیز هلیکوپتر حامل رئیسجمهور و همراهانش و بزرگداشتهای متعدد از آنها در فضای شهری، تریبونهای مذهبی و صدای و سیما، قطعاً در آرای بخشی از بازگشتکنندگان بیتاثیر نخواهد بود.
جریانهای میانهرو باید یک استراتژی انتخاباتی مشخص، برنامهریزی دقیق و استدلالات قانع کننده برای جذب آرای این بخش از جامعه داشته باشند و صرفاً به این فرمول که مشارکت بیشتر لزوماً به موفقیت بیشتر آنها منجر میشود متکی نباشند.
@AliNasriTelegram
🖋 یادداشت راهبرد: فاکتور خارجی هشتمتیر
▪️ورود میانهروها به صحنه انتخابات در چه صورت منطقی خواهد بود؟
👈 محمدجواد روح
▪️یادداشت منتشرشده در شماره ۵۱۹ #روزنامه_هم_میهن| پنجشنبه ۸خرداد۰۳
✍ثبتنام نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در حالی از امروز آغاز میشود که یکی از فاکتورهای تعیینکننده و تاثیرگذار این رقابتها، هزاران کیلومتر آنسوتر از مرزهای ایران رقم میخورد.
✍ پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲ که شعار حل مشکلات ایران و جهان میداد و کلید رفع تحریم نشان میداد، ناشی از همین نگاه و ذهنیت جمعی اکثریت رایدهندگان بود که خروج از شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی، ناگزیر و موکول به حل مسائل خارجی است. رویکردی که رایدهندگان با قدرتی بیشتر در سال ۱۳۹۶ نیز بر آن پای فشردند و با رای خود، از ضرورت تداوم حضور روحانی و میانهروها در قدرت سخن گفتند. این رویکرد، اما بر اثر مجموعه عوامل داخلی و خارجی عملاً از سال ۱۳۹۷ نتوانست ادامه یابد.
✍ در شرایطی که کشور خود را برای انتخاب جایگزین رئیسجمهور فقید آماده میکند، بار دیگر فاکتور خارجی را میتوان عاملی تعیینکننده در انتخابات پیش رو دانست.
✍ طرح این بحث، البته به آن معنا نیست که برخی یا طیفی از نامزدها گرایش یا وابستگی به نیروهای خارجی دارند و همچون عصر قاجار، میتوان برخی سیاستمداران را روسوفیل و برخی دیگر را انگلوفیل نامید. گرچه، برخی رسانهها و سخنگویان جریان حاکم چنین برخوردی را در قبال دولت قبل و حامیان آن دارند و آنان را «غربگرا» و گاه حتی «غربگدا» میخوانند؛ اما نیروهای منتقد دولت کنونی، چنین ادعاها و اتهاماتی را متوجه جریان حاکم نمیکنند.
✍ بنابراین، سخن گفتن از تاثیر و نقش عامل خارجی در انتخابات ریاستجمهوری پیشرو، بهمعنای متهم کردن نامزد یا جریانی سیاسی به همسویی با نیروهای خارجی نیست. بلکه، سخن بر سر این است که در شرایط کنونی نیز همچون سال ۱۳۹۲ کشور در شرایطی دشوار از حیث بینالمللی به سر میبرد و احتمال جدی و قوی این است که با بازگشت ترامپ به کاخسفید در ماههای آینده، این وضعیت بسیار دشوارتر شود.
✍ به نظر میرسد همین نگرانی از بازگشت ترامپ است که ایران را واداشته تا در آخرین ماههای حضور بایدن در کاخسفید، دور تازه تماسها و مذاکرات پیداوپنهان خود را با آمریکاییها از سر گیرد و بکوشد تا قبل از تغییر دولت کنونی ایالات متحده، توافقی ضمنی یا نسبی را صورت دهد. بااینحال، به نظر نمیآید که این مذاکرات شتابزده گره خاصی را از کار ایران بگشاید. چراکه در صورت بازگشت ترامپ، او بیتردید این توافقات ضمنی را زیر پا خواهد گذاشت؛ همچنان که توافق بسیار معتبرتر برجام را که از پشتوانه دیگر قدرتهای جهانی و قطعنامه شورای امنیت نیز برخوردار بود، به هیچ انگاشت.
✍ با چنین نگاهی است که میتوان سناریوی محتمل پیش روی ایران را «آماده شدن برای مذاکره با دولت جدید آمریکا» تصور کرد؛ سناریویی که چه در صورت ابقای بایدن و چه در صورت بازگشت ترامپ، باید به اجرا درآید و چهبسا میتوان گفت که ضرورت و فوریت آن در حالت رئیسجمهور شدن ترامپ بیشتر و جدیتر خواهد بود. چراکه نوع مواجهه ترامپ با ایران، کاملاً متمایز با بایدن است. ترامپ ازیکسو، در اجرای تحریمها از وضعیت کجدار و مریز فعلی فاصله خواهد گرفت و ازآنسو، روابط نزدیکتری با رقبای منطقهای ایران (اسرائیل و عربستان) برقرار میسازد و در جهت تحقق رویای «توافق ابراهیم» گام برخواهد داشت.
✍ مجموعه این سناریوها و گمانهزنیهاست که میتواند بر اهمیت فاکتور خارجی در انتخابات هشتمتیر بیافزاید. اگر نظام سیاسی تصمیمی جدی برای ازسرگیری مذاکرات با آمریکا گرفته باشد و راه مواجهه با ترامپ را در این مذاکرات دیده باشد؛ طبعاً، چه در سیگنالها و پیامهای احتمالی که به برخی نامزدهای اصلی داده میشود و چه در مرحله تاییدصلاحیتها و چه در فضای مناظرات انتخاباتی و... بهشکلی عمل خواهد شد که زمینه روی کار آمدن رئیسجمهور و دولتی متناسب با رویکرد مذاکراتی فراهم شود. مشابه اتفاقی که در انتخابات ۱۳۹۲ رخ داد و به روی کار آمدن روحانی انجامید.
✍ با چنین سناریویی، احتمال حضور نامزدهایی چون علی لاریجانی در صحنه انتخابات و پیروزی آنها افزایش مییابد.
✍ اما اگر نظام سیاسی تصمیمی برای مذاکرات جدی و مؤثر با دولت آینده آمریکا نگرفته باشد، روی کار آمدن رئیسجمهوری میانهرو و اصلاحطلب نهفقط گرهی از کار فروبسته کشور نمیگشاید، بلکه بر ابعاد منازعه و شکاف درونی بلوک حاکم میافزاید؛ منازعهای که هرچه منابع مالی دولت در پی تحریمها محدودتر و کانالهای ارتباطی کشور تنگتر شود، شدت خواهد گرفت.
🔅متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-16812
@javadrooh
فاکتور خارجی هشـتمتیر
ثبتنام نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در حالی از امروز آغاز میشود که یکی از فاکتورهای تعیینکننده و تاثیرگذار این
فابینگ در حقیقت محصول جریان وابستگی و اعتیاد به فضای مجازی است که به شکل افراطی ممکن است در دانش آموزان شکل گیرد و موجب شود تا حتی زمانی که دانش آموزان از فضای مجازی خارج می شوند همچنان در دنیای واقعی تحت تاثیر افراطی همان فضا بیندیشند،عمل کنندو احساس داشته باشند
۴ چه باید کرد? (تجویز های راهبردی)
از تحلیل و توصیف آنچه در خصوص فرصت ها و تهدیدات معلم بلاگ گری آوردیم. میتوان به این نتیجه روشن رسید که معلم بلا گری فرصت های بی بدیلی در اختیار نظام تعلیم و تربیت به ویژه در عصر ونسل جدید قرار میدهد که نه میتوان و نه باید به راحتی از آن چشم پوشید و از کنارش گذر نمود. اما آن سوی ماجرا حکایت دیگری روایت شد که معلم بلاگر ها, آسیب ها و چالش هایی برای نظام تعلیم و تربیت ایجاد. میکنند که از کنار آن هم نمیتوان به تسامع عبور کرد و لذا گذار از این دوگانه ی متضاد از طریق قاعده مند سازی فضای معلم بلا گری امکان پذیر است که هم از کارکردهای مناسب معلم بلا گری سود جست و هم آسیب های آن را مهار و به کنترل درآورد. به منظور تحقق این سیاست راهبردی خوبست موارد ذیل مورد نظر قرار گیرد:
۱ -تدوین و تصویب قانون خاص به منظور قاعده مندسازی فضای آموزش آنلاین ومجازی توسط شورای عالی آموزش و پرورش یا در صورت لزوم شورای عالی انقلاب فرهنگی, دولت و یا مجلس به منظورکنترل و کاهش آسیب ها و چالش ها ی فضای معلم بلاگری و استفاده بهینه از فرصت های پیش رو .
٢-در این قانون مجوز ایجاد مدرسه مجازی با تاکید بر کیفیت ها و استانداردهای آموزشی و تربیتی هم به شکل مستقل و هم در قالب مدارس ترکیبی (حضوری و مجازی ) طراحی و دیده شود.
۳ -مدیران و معلمان فعال در حوزه آموزش آنلاین و مجازی یا مدیر و معلم بلاگر ها نیز وفق این قانون ملزم به دریافت مجوزصلاحیت های حرفه ای در فضای مجازی گردند ،تا هم شایستگی های حرفه ای لازمه آن ها احراز و هم شرایط نظارت و ارزیابی دقیق بر عملکرد آنها فراهم گردد.
۴ - توانمندسازی و آموزش سواد رسانه ای دانش آموزان, معلمان, مدیران و خانواده ها به عنوان اولیاء دانش آموزان بویژه کسانی که مجوز مدرسه مجازی یا معلم بلاگری را دریافت میکنند مورد توجه جدی قرار گیرد ودر قالب بسته های آموزشی عوامل درگیر در این آموزشها ملزم به گذراندن موفق آن شوند.
فابینگ در حقیقت محصول جریان وابستگی و اعتیاد به فضای مجازی است که به شکل افراطی ممکن است در دانش آموزان شکل گیرد و موجب شود تا حتی زمانی که دانش آموز از فضای مجازی خارج می شوند همچنان در دنیای واقعی تحت تاثیر افراطی همان فضا بیندیشند،عمل کنندو احساس داشته باشند
تنبیه میکردد وموبایل را بر روی سرش می گذارد و ترس و لرز او را به تصویر می کشد ودر فضای مجازی پخش می گردد و دست به دست می شود، یامعلم دیگری که از کاشت ناخن دانش آموز فیلم گرفت و در فضاهای مجازی پخش کرد
فعالیت های معلمانی که قصد بلا گر شدن و مخاطب خاص پیدا کردن و افزایش فالوور ها و یا گاهی هم به قصد درآمد اتفاق می افتد.از این جمله اند.
این نوع فعالیت ها نقض حریم خصوصی دانش آموزان است که از جمله چالش های معلم بالا گری است در کنار این موضوع مهم, کاهش تمرکز دانش آموزان بر وظایف اصلی نظام تعلیم و تربیت که مدرسه بر دوش آنها میگذارد.
یا پرفشار پربار شدن نقش آموزشی دانش اموزو متمرکز شدن جریان یاددهی- یادگیری از طریق معلم بلاگرها چه بسا موجب فشارهای اجتماعی و رقابتی برای دانش آموزان راشدت بخشد و از سوی دیگر به تغییر سلایق و هنجار هایی در آنها بیانجامد که با جریان جامعه پذیری و ا انسجام همخوانی نداشته باشد. گرچه آموزش فردی شده به عنوان یک فرصت خوب یاد دهی -یادگیری تلقی می گردد اما معلم بلاگر ها امکان بسط روحیه فردگرایی و عدم پذیرش نگرش سیستمی را موجب می گردنداز منظر دیگر معلم بلاگرها و حوزه فعالیت آنها میتواند سویه دوم آسیب های فضای مجازی یعنی اینترنت و فضای مجازی به عنوان محتوای آسیب را برای دانش آموزان زمینه سازی نماید. در این قلمرو معلم بلا گرها موجب بسط و توسعه ی فعالیتهای آموزشی دانش آموزان در دنیای مجازی میگردندو ارتباطات آنها رادر سنین پایین به این فضا افزایش می دهند ورود به این فضای ارتباطی که محتواهای متنوع و متعددی از پورنوگرافی و هرزه نگاری های جنسیتی را به همراه دارد, در جریان بلوغ جنسی و آسیب های ناشی از آن برای دانش آموزان را افزایش می دهد . همچنین محتواهای فضای مجازی, فیلم ها, سریال ها, متون و تصاویر. موارد متعددی از پرخاشگری و خشونت را به نمایش میگذارد و نمایش این محتوا ها موجبات تقویت پرخاشگری, رفتارهای پرخطر و چه بسا شخصیت ضد اجتماعی در دانش آموزان می گرددو در بسیاری دیگر از موارد موجب اضطراب یا افسردگی دانش آموزان را فراهم می اورد. سویه دیگر آسیب های فضای معلم بلاگری برای دانش آموزان. به ویژه از منظر جریان یاددهی-یادگیری با استاندارد آن است که به دلیل عدم التزام این فضا به رعایت استانداردهای مهم تعلیم و تربیت چه بسا آشفتگی ها و برانگیختگی های بی کیفیتی در جریان آموزش رخنمون گردد که خود به اختلالات متعدد در عرصه آموزش و یادگیری دانش آموزان بیانجامد. به عبارت روشنتر اختلالات یاد دهی -یادگیری معلم برای در این عرصه موجب اختلالات یادگیری دانش آموزان گردد. از همین منظر به موضوع نقش یکپارچگی و انسجام مدیریت فرایند یادگیری در کیفیت آموزش دانش آموزان باید اشاره نمود که به نظر میرسد در فضای بی قاعده ی معلم بلا گری به شدت نقض می گردد و موجب آلودگی بهداشتی جریان آموزش می گردد. و تضاد الگویی آموزشی نه تنها اختلالات یادگیری بلکه تضادهای شخصیتی و چندگانگی های ارزشی را نیز موجب می گردد. همچنین وابستگی دانش آموزان به معلم بلاگرها به دلیل جاذبه ی خاص آن, می تواند موجب تعدی به آموزش رسمی و عمومی و شکاف تعلیم و تربیت آشکارو رسمی باتعلیم و تربیت غیر رسمی بلاگری گردد و چه بسا در ادامه به غلبه این نوع تعلیم و تربیت که به برنامه ی درسی پنهان تعبیر میشود. برتعلیم وتربیت رسمی یا برنامه ریزی درسی آشکار منتهی گردد و آثار نامناسبی بر دانش آموزان برجای بگذارد.
قلمرو سوم آسیب های اجتماعی فضای مجازی تحت عنوان فضای مجازی و اختلالات ارتباطی که از آن به عنوان اعتیاد اینترنتی مجازی یاد میشود در حوزه ی معلم بلا گرها نیز می تواند صادق باشد. طبیعی است که ورود دانش آموزان آن هم در سنین پایین ودوره ابتدایی حتی بعد از آن اعتیاد مجازی و اینترنتی را در ایشان تقویت میکند و این موضوع سبب ساز امحا شخصیت و هویت دانش آموزان می گردد بلع شخصیت توسط فضاهای مجازی و کونفورمیسم از نتایج نامطلوب چنین وضعیتی است. کونفورمیسم به معنی محیط گرایی افراطی وبه شکل محیط در آمدن و هویت شخصی خود را نادیده انگاشتن و نه به معنای جامعه پذیری ،نوعی آسیب روانی-اجتماعی است که در اعتیاد اینترنتی ظهورمی یابد.و جریان تربیت را با اختلالات جدی مواجه میسازد و به تعبیر جامعه شناسان, وسایل ارتباط جمعی موجب آدمک سازی دانش آموزان می گردند و به قول دیوید رایز من این وضعیت ناشی از قدرت پر نفوذ وسایل ارتباط جمعی نوین و خصوصا فضای مجازی و اینترنتی است که قدرت دگر راهبری یافته اند،دیویدرایزمن دگر راهبری را راهبری وسایل ارتباط جمعی برای بشر امروز میداند و در این فرایند ممکن است دانش آموزان دچار عارضه فابینگ شوند.
.
فرصت های معلم بلاگری
اولین فرصت معلم بلا گری خلق موقعیت های بدیع ،جذاب ،متنوع و جدید یادگیری است که از جمله کارکردهای مناسب برای تعلیم وتربیت محسوب می گردد ،یادگیری جذاب و با کیفیت یادگیری که به قول ویلیام گلاستر از در حین اموزش ۵نیاز از جمله حس قدرت و حس مفید بودن و نیز استراحت و تفریح را همزمان پاسخ می دهد ,
دومین کارکرد معلم بلاگر ها امکان یادگیری غوطه ور است فضای معلم بلاگری این فرصت را ایجاد می کندکه در جریان یادگیری همه حواس دانش آموزان را با خود در جریان یادگیری بکار گیرد و درگیرنماید.
سومین کارکرد فضای آموزشی معلم بلاگر ها ،به امکان یادگیری خصوصی شده یا انفرادی شده (IAP،)، مربوط می گردد زیرا در این فضا امکان انعطاف حداکثری در جریان آموزش وجود دارد و با این فرصت می توان امکان آموزش انفرادی شده مبتنی بر تفاوتهای فردی دانش آموزان را بوجود آورد واین نوع آموزش در مقابل آموزش فرمال ،یکدست ساز وکارخانه ای قرار می گیرد که شوربختانه آموزش وپرورش ایران هم اکنون از آن سخت در رنج است.
چهارمین فرصتی که فضای آموزشی معلم بلاگری موجب می شود امکان یادگیری معکوس مقاوم و مکمل است در یادگیری معکوس دانش آموز از نقش یک یادگیرنده منفعل به یادگیرنده فعال و مشارکتی تبدیل می شود در این نوع یادگیری دانش آموز و معلم نسبت به محتوایی که هردو از آن خبر دارند فضای یادگیری را رقم می زنند و علاوه بر انگیزش دانش آموزان خلاقیت ایشان نیز امکان ظهور بیشتری می یابد و معلمین در نقش تسهیل گر ظاهر می شوند و امکان رویکرد ساختن گرایی بیشتر مهیا می گردد و بدین ترتیب تعلیم وتربیت بانک مانند به تعلیم تربیت مبتنی بر گفتگو تغییر جهت می دهد همچنین در فضای معلم بلاگری امکان آموزشهای مکمل و نیز مقوم برای برخی دانش آموزان بیش از پیش فراهم می آید.
پنجمین کارکرد مناسب معلم بلاگری به امکان یادگیری موزاییکی به جای یادگیری خطی مربوط می شود در یادگیری خطی یادگیری یک جانبه و مکانیکی محقق می گردد و تفکر تک سبب بینانه وتک عاملی در دانش آموزان شکل می گیرد و نوعی درک جزیره ای از واقعیات زندگی در بینش دانش آموزان پدیدار می گردد حال آنکه در یادگیری موزاییکی نگاه جندسبب بین و چند وجهی و ارگانیکی در جریان آموزش رخنمون می گردد که نتیجه آن پرورش انسانها چند ساحتی و در نتیجه جامعه متعادل و متکامل خواهد بود
ششمین فرصت اتمسفر معلم بلاگری ،امکان یادگیری انشایی به جای یادگیری املایی است متاسفانه در نظام آموزشی موجود جریان یادگیری و آموزش بیشتر به سمت یادگیری و آموزش از نوع املا ودیکته گویی است حال آنکه در تعلیم تربیت مدرن رویکردهای آموزشی به سمت یادگیری-یاددهی از جنس انشا است که با کوشش های درونی وخلاقیت وابتکار همراه است
هفتمین فرصت را باید به امکان یادگیری آسان و منعطف به جای یادگیری دیسیپلیننی و آهنین مربوط دانست که در فضای معلم بلاگری دانش آموزان راحتتر و آسانتر وانعطاف پذیرتر و رها از قیود بوروکراسی خسته کننده کلاس و مدرسه آموزش می بینند
هشتمین کارکرد مثبت آموزش در فضای معلم بلاگری ،امکان یادگیری بهره ور آنه و کم هزینه و مقرون به صرفه به جای یادگیری های سنگین و پرهزینه است امروز تامین فضاهای مدرسه و در کنار آن تجهیزات وتامین معلم و...هزینه های سنگینی را بر گردن دولتها می گذارد حال آنکه در فضای معلم بلاگری بدون هزینه های سنگینی امکان آموزش فراهم می گردد.
نهمین فرصت امکان یادگیری عادلانه سریع و در دسترس است
دهمین امکان یادگیری رها از قیود زمان, مکان و هنجارها ،
ویازدهم امکان یادگیری با نشاط همراه با غنی سازی اوقات فراغت ،وبالاخره دوازدهمین کارکرد معلم بلاگری را می توان به امکان یادگیری توأم با شبکه سازی و هوادارانه بودن مربوط دانست که همگی از جمله فرصت های مهمی بشمار می آیند که معلم بلا گری در عرصه آموزش و یادگیری میتواند از خود بروز دهد,
چالشهای معلم بلاگری در حوزه اموزش
اما در کنار این فرصت های یادگیری ،معلم بلا گری چالش هایی را در عرصه یادگیری نیز موجب می شود که به اختصار به آنها خواهیم پرداخت.
اصولا فضای مجازی و اینترنتی و آنلاین می تواند در سه قلمرو ابزار آسیب ،محتوای آسیب و اعتیاد ارتباطی موجبات اسببها برای کاربران را فراهم اورد.
معلم بلا گر ها نیز در هر سه قلمرو می توانند آسیب هایی رابرای دانش آموزان موجب گردند .معلم بلاکر ها به عنوان ابزار آسیب چگونه بروز میکنند،اواخر دهه ۸۰ بود که دانش آموزی به اسم بیژن توسط معلمی تهدید میشد و اوجملات نامفهوم. ترسناک با لرز و ترس را بیان میکرد و فیلم این دانش آموز توسط معلم انتشار یافت ودر فضای مجازی دست به دست شد ،گرچه بیژن مشهور شد اما همین مشهور شدن باعث ترک تحصیلی او گردید وسرنوشتش را تغییر داد،سال ۱۳۹۵ دانش آموز اصفهانی سجاد رضایی توسط معاون انضباطی مدرسه
تنبیه میکردد وموبایل را بر روی سرش می گذارد و ترس و لرز او را به تصویر می کشد ودر فضای مجازی پخش می گردد و دست به دست می شود، یامعلم دیگری که از کاشت ناخن دانش آموز فیلم گرفت و در فضاهای مجازی پخش کرد
فعالیت های معلمانی که قصد بلا گر شدن و مخاطب خاص پیدا کردن و افزایش فالوور ها و یا گاهی هم به قصد درآمد اتفاق می افتد.از این جمله اند.
این نوع فعالیت ها نقض حریم خصوصی دانش آموزان است که از جمله چالش های معلم بالا گری است در کنار این موضوع مهم, کاهش تمرکز دانش آموزان بر وظایف اصلی نظام تعلیم و تربیت که مدرسه بر دوش آنها میگذارد.
یا پرفشار پربار شدن نقش آموزشی دانش اموزو متمرکز شدن جریان یاددهی- یادگیری از طریق معلم بلاگرها چه بسا موجب فشارهای اجتماعی و رقابتی برای دانش آموزان راشدت بخشد و از سوی دیگر به تغییر سلایق و هنجار هایی در آنها بیانجامد که با جریان جامعه پذیری و ا انسجام همخوانی نداشته باشد. گرچه آموزش فردی شده به عنوان یک فرصت خوب یاد دهی -یادگیری تلقی می گردد اما معلم بلاگر ها امکان بسط روحیه فردگرایی و عدم پذیرش نگرش سیستمی را موجب می گردنداز منظر دیگر معلم بلاگرها و حوزه فعالیت آنها میتواند سویه دوم آسیب های فضای مجازی یعنی اینترنت و فضای مجازی به عنوان محتوای آسیب را برای دانش آموزان زمینه سازی نماید. در این قلمرو معلم بلا گرها موجب بسط و توسعه ی فعالیتهای آموزشی دانش آموزان در دنیای مجازی میگردندو ارتباطات آنها رادر سنین پایین به این فضا افزایش می دهند ورود به این فضای ارتباطی که محتواهای متنوع و متعددی از پورنوگرافی و هرزه نگاری های جنسیتی را به همراه دارد, در جریان بلوغ جنسی و آسیب های ناشی از آن برای دانش آموزان را افزایش می دهد . همچنین محتواهای فضای مجازی, فیلم ها, سریال ها, متون و تصاویر. موارد متعددی از پرخاشگری و خشونت را به نمایش میگذارد و نمایش این محتوا ها موجبات تقویت پرخاشگری, رفتارهای پرخطر و چه بسا شخصیت ضد اجتماعی در دانش آموزان می گرددو در بسیاری دیگر از موارد موجب اضطراب یا افسردگی دانش آموزان را فراهم می اورد. سویه دیگر آسیب های فضای معلم بلاگری برای دانش آموزان. به ویژه از منظر جریان یاددهی-یادگیری با استاندارد آن است که به دلیل عدم التزام این فضا به رعایت استانداردهای مهم تعلیم و تربیت چه بسا آشفتگی ها و برانگیختگی های بی کیفیتی در جریان آموزش رخنمون گردد که خود به اختلالات متعدد در عرصه آموزش و یادگیری دانش آموزان بیانجامد. به عبارت روشنتر اختلالات یاد دهی -یادگیری معلم برای در این عرصه موجب اختلالات یادگیری دانش آموزان گردد. از همین منظر به موضوع نقش یکپارچگی و انسجام مدیریت فرایند یادگیری در کیفیت آموزش دانش آموزان باید اشاره نمود که به نظر میرسد در فضای بی قاعده ی معلم بلا گری به شدت نقض می گردد و موجب آلودگی بهداشتی جریان آموزش می گردد. و تضاد الگویی آموزشی نه تنها اختلالات یادگیری بلکه تضادهای شخصیتی و چندگانگی های ارزشی را نیز موجب می گردد. همچنین وابستگی دانش آموزان به معلم بلاگرها به دلیل جاذبه ی خاص آن, می تواند موجب تعدی به آموزش رسمی و عمومی و شکاف تعلیم و تربیت آشکارو رسمی باتعلیم و تربیت غیر رسمی بلاگری گردد و چه بسا در ادامه به غلبه این نوع تعلیم و تربیت که به برنامه ی درسی پنهان تعبیر میشود. برتعلیم وتربیت رسمی یا برنامه ریزی درسی آشکار منتهی گردد و آثار نامناسبی بر دانش آموزان برجای بگذارد.
قلمرو سوم آسیب های اجتماعی فضای مجازی تحت عنوان فضای مجازی و اختلالات ارتباطی که از آن به عنوان اعتیاد اینترنتی مجازی یاد میشود در حوزه ی معلم بلا گرها نیز می تواند صادق باشد. طبیعی است که ورود دانش آموزان آن هم در سنین پایین ودوره ابتدایی حتی بعد از آن اعتیاد مجازی و اینترنتی را در ایشان تقویت میکند و این موضوع سبب ساز امحا شخصیت و هویت دانش آموزان می گردد بلع شخصیت توسط فضاهای مجازی و کونفورمیسم از نتایج نامطلوب چنین وضعیتی است. کونفورمیسم به معنی محیط گرایی افراطی وبه شکل محیط در آمدن و هویت شخصی خود را نادیده انگاشتن و نه به معنای جامعه پذیری ،نوعی آسیب روانی-اجتماعی است که در اعتیاد اینترنتی ظهورمی یابد.و جریان تربیت را با اختلالات جدی مواجه میسازد و به تعبیر جامعه شناسان, وسایل ارتباط جمعی موجب آدمک سازی دانش آموزان می گردند و به قول دیوید رایز من این وضعیت ناشی از قدرت پر نفوذ وسایل ارتباط جمعی نوین و خصوصا فضای مجازی و اینترنتی است که قدرت دگر راهبری یافته اند،دیویدرایزمن دگر راهبری را راهبری وسایل ارتباط جمعی برای بشر امروز میداند و در این فرایند ممکن است دانش آموزان دچار عارضه فابینگ شوند.
فابینگ در حقیقت محصول جریان وابستگی و اعتیاد به فضای مجازی است که به شکل افراطی ممکن است در دانش آموزان شکل گیرد و موجب شود تا حتی زمانی که دانش آموز از فضای مجازی خارج می شوند همچنان در دنیای واقعی تحت تاثیر افراطی همان فضا بیندیشند،عمل کنندو احساس داشته باشند