سلامتی و آرامش رابطه با همدلی
روح خود را سیراب کنیم از مهر عشق و نگاه زیبا بعد از این نور به آفاق دهیم از دل خویش که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
Show more518
Subscribers
-124 hours
-77 days
+530 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
آدم به جای عدد
📜 یکآن_یکنوشته
کندانسور توربین نیروگاه رامین اهواز نشتی پیدا میکند و برای تعمیرش باید دو روز خاموش شود.
۲ روز یعنی ۴۸ ساعت در دمای ۵۰ درجه که گاه ۵۰ را هم رد میکند.
این دو روز برای خیلیها یک عدد است.
عدد که به جای آدم بنشیند، مصیبت است.
آدم از گرما اَلو میگیرد،
از ناامیدی، دنیا را سیاه میبیند و از رنج، مچاله میشود.
ثانیهها برایش مثل رندهای میشود که بر پوست میکشند و طاقتش را تاخت کند و جان بدهد،
اینها همه را گفتم که بگویم ۲ روز وقتی خالی از انسانیت شود ،فقط ۴۸ است .
اما انسانیت است که باعث میشود یک ثانیه آن هم مهم شود ،
و انسانیت است که کارهایی میکند که عدد، نمیفهمد.
🔗 در اخبار آمده است که ؛
مهندسین و تکنسینها و کارگرهای نیروگاه رامین اهواز ،
🪷 ۱۸ ساعت روی توربین درحال کار ،
با دمای ۷۰ درجه، و رطوبت ۹۰ درصدی محیط پوست انداختهاند ،
تا وقفهای پیش نیاید و برقی قطع نشود، و نقص فنی رفع شود.
🪷 همه زحمت کشیدند و آنگونه که گفتهاند سختترین مرحله کار؛
بر عهده دو جوان به نامهای « #رضا_خسروی»و « #محمدمهدی_امیری» بوده است.
🪷 آنها کار بزرگی کردهاند،
کار بزرگشان تحمل هُرم حرارت
و بوی روغن و آتش و دود هم نیست،
کار بزرگشان این است که ؛
آنها « آدم »را دیدهاند نه عدد را.
🪷 آدم به جای عدد بنشیند دنیا قابل تحملتر میشود.
کاری که جوانان نیروگاه رامین اهواز بلدند و خیلیها بلد نیستند.
برگرفته از متن ؛
✍ سهند ایرانمهر
https://t.me/rabetebahamdeli
👍 2
00:57
Video unavailableShow in Telegram
امام حسین (ع ) یک شخص نیست که در مختصاتی جغرافیائی و تاریخی ظهور کرده ؛
که مدلی از سبک زندگی است.
سبکی که بر مبنای آن فرد با تأسی و پیروی از سبک زندگی خواهانه ،
زندگی اش را وقف ساختن جامعه ای برتر و بهتر می کند.
2.84 MB
👏 2
" نقل قولی از یک دوست "
نذر کرده بودم برای هفتم اردیبهشت ۱۳۸۳ یک گوسفند قربانی کنم!
۲۱ سالم بود
یک گوسفند خوب ۹۰ هزار تومن بود!
سی روز کامل کار میکردم ۱۲۰ هزار تومن میشد!
چند روز قبل خرید گوسفند نظرم عوض شد!
به جای گوسفند
یک پیر زن بود سه تا دندان داشت!
بردم کشیدم و یک دست دندان مصنوعی براش گذاشتم
۱۱۰ هزار تومان
تا همین پنج ماه پیش که فوت کرد ، از اون دندان ها استفاده کرد!
هیچ احدی هم بهم نگفت خودم به ذهنم رسید
چند نفر هم مخالف بودن
ولی انجامش دادم!
🪷 حدود ۱۹ سال راحت غذا خورد
https://t.me/rabetebahamdeli
👍 2❤ 2
از_شما📩
من ازشمر نمیترسم؛ چه شمر کربلا باشد یا روزگاران بعد؛
چون از اول تکلیفش را با خود معلوم کرده است؛
آدمی مطیع قدرت؛ ناز شصت بگیر، گوش به فرمان.
ترس من از عمر سعد است؛
متحیر و بلا تکلیف ؛
با خود، جامعه، قدرت مستقر و پیشینه خانوادگی .....
پدرش نقش مهمی در سی سال اول حیات اسلام ایفا کرد.
سعدبن ابی وقاص ، یار رسول الله " ص " ،
در جنگها، سردار پیروز قادسیه و نامزد انتخاب در جایگاه خلیفه سوم بود.
عُمر فرزند آن پدر، مثل شمر نبود که بیریشه، بینام و نشان و محتاج صله و انعام یزید باشد .
او برخلاف نامش تیره بخت شد،
زیرا جاه طلبی دست از سرش برنداشت ...
ابتدا ،کار عمر خوب پیش میرفت،
آماده میشد تا با لشکری آماده ،به سرزمینهای ملتهب شمالی برود،
طبریهای جسور و ستیزهجو را سرکوب کند و آن گاه در جامه سرداری فاتح، سالیانی دراز از گندم ری بخورد.
این پسر زیاد بود که ارزوهای او را بر باد داد. قیمت حکومت ری را خیلی بالا برد؛
پسر سعد گرفتار دو نیروی متضاد درون خود گشت؛
میخواست چون پدر بر صدر بنشیند ،و احترام ببیند،
اما نیک میدانست که با ریختن خون زاده رسول ص هیچیک از اینها به دست نخواهد آمد.
عُمر بر سر دو راهی گیر کرده بود؛ انتخابی سرنوشت ساز.
او چون شمر نبود.
پسر ذوالجوشن بزچرانزاده بود، و یک هرجایی سیاسی، ابزاری در دست قدرت.
پسر سعد قتل حسین ع را نمیخواست، دل او در پی مُلک ری و طبرستان بود.
بیچاره با خودش درگیر شد و چه سخت جنگی است با خود گلاویز شدن.
صبح شبی که زاده سعد تا روشن شدن آسمان با خود جنگیده بود، او در دارالاماره کوفه سند اسارتش را امضا کرد؛
درهم شکسته و مغلوب. حکم ماموریت اول را گرفت؛
او باید محک میخورد و وفاداریش را اثبات میکرد. تا لایق حکومت بر بلاد شمالی ملک فارس میشد.
عُمر آدم بدی نبود؛ بیچاره مشکلی داشت و آن این که خواهان توأمان خدا و خرما بود.
پسر سعد، یک شبه عوض شد.
وارد کربلا شد، سرها را برید ، و زنان و کودکان را به اسارت با خود به کوفه آورد.
https://t.me/rabetebahamdeli
من از شمر نمیترسم،
. من ازشمر باکی ندارم چون میدانم که چهها خواهد کرد.
اما........من از عُمر سعد میترسم،
از او و چون اویی در هراسم،
چون چهره پارسایان و موجهان را دارد، اما از غوغای قلب او بیخبرم.
بیچاره پسر سعد!
نه نان ری خورد، نه دیبای دیلمی بر تن و نه نام پدر را زنده کرد.
دلم بر او نمی سوزد، چون کاری که او کرد، ترحمی بر نمیانگیزد؛
بر حال خود ترسانم که چونان اویی را در روزگار خود بسیار میبینم.
✍ دکتر_علی_رادان
حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
https://t.me/rabetebahamdeli
👍 3
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.