cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

🎵✍️ کلبه ی شعر و دکلمه و سناریو 🎵🎤✍️ 🌺♥️

🧞‍♂نغمه ای از دل بگفتم طبع شعر آغاز شد🧞‍♂ دوستداران اهل  هنر  شما را به کلبه ی  شعر و دکلمه  ونمایش  دعوت میکنیم لینک دادن به اعضا ⛔ پی وی اعضا ⛔ ارتباط با ادمین @hadi09929+@hadi09109

Show more
Advertising posts
538
Subscribers
+124 hours
+197 days
+3230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

و اما شعر: 🌺 بازآی دلبرا که دلم بی‌قرار توست واین جان بر لب آمده در انتظار توست در دستِ این خمار غمم هیچ چاره نیست جز باده‌ای که در قدحِ غمگسار توست ساقی بِدَست باش که این مست می‌پرست چون خم زِ پا نشست و هنوزش خمار توست هر سوی موجِ فتنه گرفته‌ست وزاین میان آسایشی که هست مرا در کنار توست سیری مباد سوختهٔ تشنه‌کام را تا جرعه‌نوشِ چشمهٔ شیرین‌گوار توست بیچاره دل که غارتِ عشقش به باد داد ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست هرگز ز دل امید گل‌آوردنم نرفت این شاخِ خشک، زنده به بوی بهار توست ای سایه صبر کن که برآید به کامِ دل آن آرزو که در دل امیدوار توست                           🌹هوشنگ ابتهاج                                     (سایه) 💖 #نوا : هادی
Show all...
2.50 MB
#سعدی امیدوار چنانم  که کار بسته بر آید وصال چون به سر  آمد فراق هم به سر آید... - سعدی 🍃🌱 هر که دلش با یکیست، غم نخورد از هزار... - سعدی 🍃🌱 ‌ ریاست به دست کسانی خطاست که از دست شان دست ها بر خداست... - سعدی 🍃🌱 هوشم نماند با کس، اندیشه‌ام تویی بس.... - سعدی 🍃🌱 ‌ چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید - سعدی 🍃🌱 ‌ که گرچه رنج به جان می سد امید دواست... - سعدی @AvayeAsheghi1377
Show all...
#وای‌دلبری💋😍 ‌‌ ‌‌                   ℕ𝕆 𝕆ℕ𝔼 ℂ𝔸ℕ 𝔽𝕀𝕋         𝕀ℕ 𝕄𝕐 ℍ𝔼𝔸ℝ𝕋 𝔼𝕏ℂ𝔼ℙ𝕋 𝕐𝕆𝕌 غیرِاز  ‹‹ طُ∞ ›› کَسی در دلِ من جا شدنی نیست🤍 ‌‌ 💕😍 ‏آدم باید یه باباطاهر تو زندگیش داشته باشه که بهش بگه : گل سرخم چرا پژمرده حالی؟ بیا قسمت کنیم دردی که داری که تو کوچک دلی طاقت نداری 💕😍 قشنگترین تهدید هم میرسه به سعدی که میگه: دشنام همی دهی به سعدی؟ من با دو لب تو کار دارم :))) 💕😍 موقع خدافظی به جای مواظب خودت باش و اینا بهش بگید"حالا که جانِ ما شده‌ای احتیاط کن". بخدا که آدم ذوق میکنه و بیشتر مواظب خودشه. 💕😍 ‌ که هزار دردِ مرا آغوشِ تو درمان است...🫀✨ 💕😍 به اندازه ی تک تک سلولای بدنم دوستت دارم!🙊💖 💕😍 چشم و دل دانی چه خواهند این حوالی؟ بودنت را دیدنت را قانع ‌امـ حتی کمی ..️♥️🍂 #علی_سید_صالحی @AvayeAsheghi1377
Show all...
⚜منوچهر⚜ ۴ ⚜ یکایک به شاه آمد این آگهی که سام آمد از کوه با فرهی بدان آگهی شد منوچهر شاد بسی از جهان آفرین کرد یاد بفرمود تا نوذر نامدار شود تازیان پیش سام سوار کند آفرین کیانی براوی بدان شادمانی که بگشاد روی بفرمایدش تا سوی شهریار شود تا سخنها کند خواستار ببیند یکی روی دستان سام به دیدار ایشان شود شادکام وزین جا سوی زابلستان شود برآیین خسروپرستان شود چو نوذر بر سام نیرم رسید یکی نو جهان پهلوان را بدید فرود آمد از باره سام سوار گرفتند مر یکدیگر را کنار ز شاه و ز گردان بپرسید سام ازیشان بدو داد نوذر پیام چو بشنید پیغام شاه بزرگ زمین را ببوسید سام سترگ دوان سوی درگاه بنهاد روی چنان کش بفرمود دیهیم جوی چو آمد به نزدیکی شهریار سپهبد پذیره شدش از کنار درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از باره بگذارد گام منوچهر فرمود تا برنشست مر آن پاک‌دل گرد خسروپرست سوی تخت و ایوان نهادند روی چه دیهیم دار و چه دیهیم جوی منوچهر برگاه بنشست شاد کلاه بزرگی به سر برنهاد به یک دست قارن به یک دست سام نشستند روشن‌دل و شادکام پس آراسته زال را پیش شاه برزین عمود و برزین کلاه گرازان بیاورد سالار بار شگفتی بماند اندرو شهریار بران بر ز بالای آن خوب چهر تو گفتی که آرام جانست و مهر چنین گفت مر سام را شهریار که از من تو این را به زنهاردار بخیره میازارش از هیچ روی به کس شادمانه مشو جز بدوی که فر کیان دارد و چنگ شیر دل هوشمندان و آهنگ شیر پس از کار سیمرغ و کوه بلند وزان تا چرا خوار شد ارجمند یکایک همه سام با او بگفت هم از آشکارا هم اندر نهفت وز افگندن زال بگشاد راز که چون گشت با او سپهر از فراز سرانجام گیتی ز سیمرغ و زال پر از داستان شد به بسیار سال برفتم به فرمان گیهان خدای به البرز کوه اندر آن زشت جای یکی کوه دیدم سراندر سحاب سپهری‌ست گفتی ز خارا بر آب برو بر نشیمی چو کاخ بلند ز هر سوی برو بسته راه گزند بدو اندرون بچهٔ مرغ و زال تو گفتی که هستند هر دو همال همی بوی مهر آمد از باد اوی به دل راحت آمد هم از یاد اوی ابا داور راست گفتم به راز که ای آفرینندهٔ بی‌نیاز رسیده بهر جای برهان تو نگردد فلک جز به فرمان تو یکی بنده‌ام با تنی پرگناه به پیش خداوند خورشید و ماه امیدم به بخشایش تست بس به چیزی دگر نیستم دسترس تو این بندهٔ مرغ پرورده را به خواری و زاری برآورده را همی پر پوشد بجای حریر مزد گوشت هنگام پستان شیر به بد مهری من روانم مسوز به من باز بخش و دلم برفروز به فرمان یزدان چو این گفته شد نیایش همان‌گه پذیرفته شد بزد پر سیمرغ و بر شد به ابر همی حلقه زد بر سر مرد گبر ز کوه اندر آمد چو ابر بهار گرفته تن زال را بر کنار به پیش من آورد چون دایه‌ای که در مهر باشد ورا مایه‌ای من آوردمش نزد شاه جهان همه آشکاراش کردم نهان بفرمود پس شاه با موبدان ستاره‌شناسان و هم بخردان که جویند تا اختر زال چیست بران اختر از بخت سالار کیست چو گیرد بلندی چه خواهد بدن همی داستان از چه خواهد زدن ستاره‌شناسان هم اندر زمان از اختر گرفتند پیدا نشان بگفتند باشاه دیهیم دار که شادان بزی تا بود روزگار که او پهلوانی بود نامدار سرافراز و هشیار و گرد و سوار چو بنشنید شاه این سخن شاد شد دل پهلوان از غم آزاد شد یکی خلعتی ساخت شاه زمین که کردند هر کس بدو آفرین از اسپان تازی به زرین ستام ز شمشیر هندی به زرین نیام ز دینار و خز و ز یاقوت و زر ز گستردنیهای بسیار مر غلامان رومی به دیبای روم همه گوهرش پیکر و زرش بوم زبرجد طبقها و پیروزه جام چه از زر سرخ و چه از سیم خام پر از مشک و کافور و پر زعفران همه پیش بردند فرمان بران همان جوشن و ترگ و برگستوان همان نیزه و تیر و گرز گران همان تخت پیروزه و تاج زر همام مهر یاقوت و زرین کمر وزان پس منوچهر عهدی نوشت سراسر ستایش بسان بهشت همه کابل و زابل و مای و هند ز دریای چین تا به دریای سند ز زابلستان تا بدان روی بست به نوی نوشتند عهدی درست چو این عهد و خلعت بیاراستند پس اسپ جهان پهلوان خواستند چو این کرده شد سام بر پای خاست که ای مهربان مهتر داد و راست ز ماهی بر اندیشه تا چرخ ماه چو تو شاه ننهاد بر سر کلاه به مهر و به داد و به خوی و خرد زمانه همی از تو رامش برد همه گنج گیتی به چشم تو خوار مبادا ز تو نام تو یادگار فرود آمد و تخت را داد بوس ببستند بر کوههٔ پیل کوس سوی زابلستان نهادند روی نظاره برو بر همه شهر و کوی چو آمد به نزدیکی نیمروز خبر شد ز سالار گیتی فروز بیاراسته سیستان چون بهشت گلش مشک سارابد و زر خشت بسی مشک و دینار برریختند بسی زعفران و درم بیختند یکی شادمانی بد اندر جهان سراسر میان کهان و مهان #شاهنامه فردوسی                                                                         
Show all...
میان روزمرگی هایم میان انبوه پیچک های پیچیده در جانم میان تمام دنیایم تو را برای دلم برگزیدم تو مرا به مسلخ جان خود کشیدی حالم سرریز شد از حس ناب عاشقی عاشقانه هایت تمامی ندارد هر روز برگ جدیدی از دفتر عاشقانه هایمان باز میشود دفتری که سطر سطرش را تو برایم قلم زدی قلمت مانا ای جانِ عاشقم دلداده ی تو باشم عاشق من باشی ببین چه زیباست چه دلنشین است حس زیبای دوست داشته شدن در این روزگار شلوغ و پر از تنهایی دلبرت شدم جانانم شدی عطر وجودت بر روی پیرهنم مرا شوق زندگی میدهد صدای آوازهای گاه و بی گاهت مرا به دشت شقایق ها و زنبق ها روانه میکند مگر میشود عاشقی و این همه زندگی وقتی دور میشوم از کویت گونه هایم داغ میشود مثل شنزار های کویر چشمانم سرخ از نبودنت دست و پاهایم هم یاری رسانم نمیشود تو چه هستی که اینگونه وجودم را به اسارت کشیدی اگر معنی اسارت این است من با جان و دل پزیرایم من برای دوست داشتنت زاده شده ام ای عشق ناب........ #مهربان 🌹🌹
Show all...
جزمن چه کسی غرق ِ دعا بود برایت؟ باران شدم از لحظه ی بدرود برایت! بی مرزترین کشور دنیا منم امّا از چارطرف بسته و محدود برایت! گردشگر زیبا! بنشین ، نقشه درست است: پا می شود از جنگل من دود، برایت تا دست کسی سیبی ازین باغ نچیند پرچین شدم و یکسره مسدود برایت قلّاب به قلّاب شدم ماهی ِ  رودت هرگز نشد این آب ،گل آلود برایت بگذار پس انداز حساب تو شوم باز با درصدی از بیشترین سود برایت. تنها تو بت آزر من باش دراین شهر، تا بگذرم از آتش نمرود برایت سنجاق به دفتر شده سنجاقک شعرم برگرد که تا پر بکشد زود برایت... #محمدعلی_نیکومنش 🌹🌹 ‌‌
Show all...
صبح هر روز با خودم میگویم چیزی به پایان غم نخواهد ماند هنوز منتظرت پای همان کلبه چوبی کنار درخت سیب نشسته ام و هنوز کتاب عاشقی را ورق میزنم و باز کلمات پروانه وار از جلوی چشمانم پرواز میکنند صدای سوت قطار همه افکارم را در هم میریزد با خودم میگویم تو آمدی با همان قطار در همان ساعت همیشگی میترسم کتاب را ببندم همه خیالات باشد و من هیچ زمان رنگ شادی به چهره ام نیاید دوباره تنهایی مهمانم شود صدای پای عشق لحظه به لحظه نزدیک میشود و روی خوش زندگی دیگر بار به کلبه ما میآید ✍ #روشنا 🌹🌹
Show all...
آدم هایی که یه روز عاشقِ هم بودن. دیگه نمیتونن دوست معمولی هم باشن میدونی چرا ، چون قلب همو شکستن، اما نمیتونن دشمن همدیگه هم بشن چون قلبِ همدیگرو لمس کردن. و فقط تبدیل میشن به غریبه ترین آشنا. این روزا من دلم حضور یه آدم امن میخواد. تا اینکه یه غریبه آشنا. یکی که مرد باشه. حرفش . قولش . فکرش . نگاش . قلبش آنقدر مردونه که به توان بی نهایت دنیا بشه بهش اعتماد کرد.. تکیه کرد. یکی که بی منت برام وقت بزاره. دلم بدجور شکسته خیلی بد شکستم. دلم یکی رو میخواد که واقعا خودمو بخواد به قول عباس_معروفی که گفته: تو انتخاب من نبودی سرنوشتم بودی تو تنها انگیزه ی موندنم در این زندگی بی اعتبار هستی. بگه تو امدی نور شدی توی زندگی تاریکم. ای ‏کاش اونایی که قراره وارد زندگیمون بشن بدونن زخمهایی که از آدمهای قبلی زندگیمون بهمون رسیده برای تا آخر عمر غصه خوردن کافیه ، لطفا شما آدم امنی باشین. اونم برای اطرافیانت برای عشقت برای رفیقت. من تازه از جنگ امدم تمام بدنم زخم برداشته. تّرکش های زیادی دارم که اگه سرباز کنن حتما میمیرم میدونی رفیق واقعیت اینه که: هیچکس براش مهم نیست چه چیزایی مانعت شدن، بقیه فقط نرسیدنرو میبنن و این خیلی بده. از نظر من هر آدمی باید ‏یه وقتایی توی زندگیش بد باشه. تا یه عده فکر نکنن خوب بودن وظیفه ست بلکه بدونن ‏خوب بودن مرامه، معرفته. چون تو نمیخوای بد باشی چون تو ذاتت نیست. یه‌ جمله زیبایی یه جایی خوندم. که نوشته بود امیدوارم وقتی دلتون رفت، منطق و عقلتون نره» به‌ نظرم تنها راهِ ترکیبِ عشق و آرامش همینه. ای کاش همه ماها بفهمیم که آدما بازیچه هم نیستن که عشق حرمت داره. اما میدونی مشکل آدمایی که خیلی. دوسِشون داری چیه مشکل اینه که فکر میکنن هیچوقت نمیتونی ولشون کنی. اما خبر ندارن که آدمای صبور یه دفعه میرن. که دیگه تحمل زخم دیگه ای رو ندارن. که بیش از حد صبوری کردن. که در برابر بی مهری آدما فقط سکوت کردن. یعنی دیگه حوصله توضیح دادن ندارن. اینا چون خیلی صبوری کردن چون خیلی مهربونن. چون نمی‌خوان مثل خودشون باشن. ای دریغا از بی مهری آدما. بزار اینجوری بگم آدمای سیگاری‌ میدونن که سیگار کُشنده اس! اما باز هم سیگار میکشن، اونا با زبونِ بی زبونی میگن؛ ما به کسی که حتی ذره ای بهمون آرامش میده، جونمون رو هم میدیم. بیایم آدمهای امنی باشیم واسه همدیگه. ای کاش آدمها بدونن که مهم تر از شکستن دل  اعتمادیست  که تخریب میشه و خیلی زمان میبره تا از نو بنا بشه. اگه هم دوباره بنا بشه دیگه اون آدم سابق نمیشه. آرزو میکنم آدمی رو تو زندگیتون پیدا کنید که وقتی نگاتون میکنه: بهتون بگه بزرگ‌ترین حسرت زندگیم اینه که دیر پیدات کردم و چشمام این همه سال از دیدنت محروم بود لطفا آدمهای امنی باشیم برای همدیگه. #مهــدی_محمـــودی 🌹🌹
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.