ThatsHesam

یکی از بچه ها پیام داده چرا مرتب پست نمیذاری توی چنل و پیج ات!؟ و آیا میدونستی که این کار موجب "فرار مخاطب" میشه!؟ بهش گفتم، بله از فرار مخاطب آگاهم! اما چون خبرگزاری نیستم! بلاگر هم نیستم! استخدام هم نیستم برای نوشتن! ترجیح می دهم به ذوق خودم بنویسم نه به خاطر ترس از فرار مخاطب! حالا کسی هم نداند فکر می کند دو اِم! مخاطب دارم 😂🤝 بیخیال بابا. زندگی ات رو بچسب عزیز من.✌️🏻 اما به هر حال، اگر حرف مهمی باشد که زیاد هم هست اول در دفتر، بعدش در لپ تاپ، بعدش در بلاگ و در نهایت اینجا می نویسم... این هست که بله، شاید در یک روز پنج تا موضوع متفاوت را بنویسم، شاید هم پنج هفته دستم به قلم نرود... حسام است دیگر... @Thatshesam

خب سلام... ✨ بالاخره رسیدیم به رویداد بزرگ هدایت تحصیلی مون... 😍 به عنوان کسی که همیشه فضای آموزش رو بررسی کردم و چند سالی هم هست که مشغول معلمی هستم و همینطور یه دانش آموز سابق سمپاد، حداقل توی چند سال اخیر این چنین سبک کاری ای رو در فضای هدایت تحصیلی و مسیر شغلی برای رده سنی نوجوان ندیده بودم و برای همین هم با بچه های تیم آتی نیک تصمیم گرفتیم که خودمون دست به کار بشیم و با میزبانی پژوهشگاه آیت الله خاتمی و همراهی مدارس سمپاد استان یزد برگزارش کنیم... چهارشنبه و پنج شنبه عصر با افتخار در خدمت تون هستیم... در کنار عزیزان و اساتیدی که داستان های زیادی از مسیر پیش رو برامون دارن و قطعا این توصیه ها میتونه راهگشا باشه... راستی برای اینکه تعداد بیشتری از دوستان مون بتونن شرکت کنن، تعدادی کد تخفیف ویژه مدارس مون صادر کردیم که میتونین ازشون برای ثبت نام استفاده کنین... منتظرتونیم و شخصا خودم خیلی ذوق دارم برای شنیدن حرف مهمان های درجه یک مون. 🌱 سوالات تون رو هم میتونین از خودم و یا آی دی پشتیبانی بپرسین. همینطور توضیحات بیشتر رو از طریق اینستاگرام خودم و گروه فارانیوم میتونین دنبال کنین. میزون باشین. ممنون از حضور همیشگی تون 🌷 ارادتمند، محمد حسام سوف باف سرجمعی 🌱 @Faranium instagram.com/faranium www.faranium.ir

@Faranium instagram.com/faranium www.faranium.ir

🗯 اولین جلسه از سلسله جلسات بوک کلاب کافه کارآفرینی کاف و انجمن نسل نو ☂ با محوریت کتاب Rework 🥇 از کتاب های مطرح و برجسته حوزه کارآفرینی و سبک زندگی 📚 با منتورینگ و اجرای محمد حسام سوف باف سرجمعی 📌 دانشجوی رشته پزشکی و دبیر علمی مهارتی انجمن نسل نو 📌 فعال در حوزه کارآفرینی و مدیر اجرایی استارتاپ آموزشی فارانیوم و آتی نیک 🔅 برگزاری در محل کافه کارآفرینی کاف 🌱 دوشنبه، ۲۰ آذرماه منتظر حضور سبز شما هستیم... ✨ اطلاعات بیشتر و توضیحات مرتبط با رویداد و نحوه ثبت نام را از اینجا دنبال کنید. 🌱 @ssu_nasleno instagram.com/kaf_cafe.ir

اگه چیزی هست که نمیذاره شب ها بخوابی! و کسی هم نیست که بهش بگی حال تو و این سکوت داره روح تو اذیت می کنه! دوستِ من، ♥️ با هم حرف بزنیم؟! @Hesamsoufbaf

✨ بچه های یونیکس خیلی خاطرتون عزیزه برام که با وجود خستگی فراوان و چشم های خواب آلوده، نشستم کل "فرمول" رو براتون تحلیل کردم که امروز عصر بشینیم به صرف یک فنجان چای در موردش گپ بزنیم... تازه شاید نیرا هم بیاد کنارمون و در مورد "پرزنت ایده آل" صحبت کنه... ☂ کلاس امروز طعم گیلاس رو از دست ندین! ممنون از کمیل عزیز بابت معرفی اش ♥️ مثل همیشه درجه یک ✌️🏻 @Thatshesam

" آدم با خاطرات اش آدم میشه، پخته میشه، قد می کشه... خاطراتم رو از یاد نمی برم... " داشتم دفتر قبلی ام رو جمع و جور می کردم و نوشته هاشو به دفتر اصلی ها منتقل می کردم که بندازمش دور، یهو دیدم اینو کنار یکی از صفحه هاش نوشتم... نشستم به فکر کردن که ببینم واقعا خاطره خوبه، بده چیه؟ مثل خیلی وقت های دیگه که آدمیزاد فکر می کنه به هیچ جا نرسیدم ولی اینو مطمئن شدم که تیکه های زندگی آدم، مهمن! اینا اون رول هایی هستن که گفتیم، کارایی هستن که از ما ثبت شده و انجام شون دادیم، قصه هایی هستن که قراره به گوش یه عده آدم دیگه برسه... چرا پنهان کردن!؟ چرا نبرد و مقاومت!؟ چرا حتی اذیت شدن!؟ مگه اومدیم روی دنیا که فقط وقتی اوضاع میزونه چشمامون رو باز کنیم!؟ و وقتی اوضاع شکرآب میشه چشم هامون رو ببندیم که خدای نکرده روح لطیف مون آزرده نشه!؟ حداقل برای خودم، یه تمرینی که دارم اینه که گهگاه خاطرات تلخم که شاید باعث دویدن اشک توی چشمام میشن رو هم یه نگاه می‌ندازم... میگم هعییی حاجی حسام! ( اینجانب خود را حاجی صدا می زنم و واقعا تا به حال دلیلی برایش پیدا نکردم!) یادته فلان تحقیر!؟ یادته اون روز کتک خوردی توی خیابون!؟ یادته اون نمره ای که زیر ۱۰ بود!؟ فلان تصادف رو چی!؟ چجور پیچوندنت همه شون!؟ و نگاه می کنم به درونم و از اتفاقاتی که توش میفته ذوق می کنم، این حالات خود آدمیت ما هستن... یک بار هم که رخ به رخ باهاش مواجه بشین و همه طرف شو لمس کنین از اونجا به بعد دیگه با تصور کردن اش قرار نیست اذیت بشین یا نابود بشین! چند روز پیش توی تد، دکتر نیکپور داشت می گفت هنر یک درمانگر خوب اینه که بیمار رو با اون تلخ ترین تیکه قصه در یک شرایط امن روبرو کنه، با اونجایی که آسیب پذیری بیمار رو شکل میده... و چقدر این حرف حقه! البته لازم هم نیست حتما درمانگر بخواد این کار رو انجام بده، من و تویی که داریم این متن رو می خونیم، میتونیم یه عصر پاییزی خودمون رو به چای، دمنوش یا قهوه ای نسبتا گران! دعوت کنیم و با چند تکه کاغذ از سیلی هایی که از دنیا خوردیم بنویسیم و بگیم... برای هرکسی که گوش می دهد و می خواند... و به قول چاووشی اگر هم کسی نبود: کسی نمی شوند ما را... اگر که روی سخن داری... و درد حرف زدن داری... اگر زبان خودت هستی... اگر دهان خودت هستی... به گوش های خودت رو کن... میزون باشین رفقا...🤝 به یاد قدیما، اگه میخواین صحبت کنیم با هم و یا حرفی دارین که صرفا میخواین شنونده ای داشته باشه میتونین روی من حساب کنین... ♥️🌱 قربانتان، حسام سوف باف @Thatshesam

ساعت سه و نیم بعد از ظهر، همراه با چند درجه ای تب باقی‌مانده از بیماری ناگهانی دو روز گذشته و ضربه جسمی و خستگی روحی ناشی از تصادف صبح امروز و همینطور بعد از کلاس مدرسه خلاق و دو سه جلسه کاری به سمت آموزشگاه راهی شدم برای شیفت کاری عصر... در بسته بود و مجبور شدم دقایقی را منتظر بمانم، از سوپر مارکت مقداری خوراکی خریدم و نشستم به خوردن و وویس امید را هم گذاشتم پخش شود. چقدر خوب است که در اوج تنهایی و سکوت و خستگی، آدمیزادِ امروز می تواند با کسی که تا حالا با او دیدار رسمی و طولانی ای هم نداشته آن هم از کیلومتر ها دورتر صحبت کند و آرام شود و گهگاه بخندد و در این اثنا حسّ عمیقِ درک شدن را داشته باشد... مثل همیشه دوبار وویس را گوش دادم و بعد کلمات آغازین این نوشته را نوشتم و راه افتادم به سمت محل کار... و الان هم ساعت دو و نیم بعد از نیمه شب است و آمده ام که ادامه بدهم و حرفم را تمام کنم... راستش چند وقتی است به این نتیجه رسیده ام که آدمیزاد همین نطق ناقصش را اگر از دست بدهد، خیلی چیزها را به همراهش از دست می دهد... اتفاقا با امید هم امروز صحبت مان همین بود، در مورد "همیشه نو گفتن" و اینکه اگر حرف تازه و موثری نداری حداقل هیچ نگو و ادامه ماجرا... شخصا موافقم ولی امیدجان می دانی خودت هم، گاهی تکراری گفتن هم لذت خودش را دارد... یک لطیفه یا بیت یا سخن تکراری یا شنیدن یک خاطره چندین بار گفته شده از زبان مادر! پدر! یا یاری! نگاری! رفیقی! حبیبی! لطف خودش را دارد... تکراری های زیبا! تکراری های نو! . . از اینها که بگذریم چند روز است مدام در مورد "خانه" صحبت می شود، این ور آن ور، در جلسه، با دوستان، حتی با امید! به محمد هم امروز گفتم: Home! Sweet home! عملا چند وقتی است در به در به دنبال زمانی برای بودن در خانه می گردم... فرقی ندارد خانه خودمان یا قوم و خویش و دوستان، همین که جایی باشد که چند نفر عزیز و تعدادی وصله جان! کنار هم باشند برایم می شود خانه... و دیگر امشب بعد از همه اتفاقاتش فرصتی شد با اهالی خانه مان نشستیم به حرف زدن طولانی، مثل قدیم تر ها... خواستم علاوه بر ثبت امروز یادآوری کنم به خودم، خانه! حتی در اوج بحث و جدل های بین نسل هایش، حتی در تنها ترین و سردترین شب های پاییزش، باز هم خانه است... خانه زیباست... خانه تو را هم زیبا می کند... فدایتان... 🌱 حسام. @Thatshesam

🖋 پزشکی که در بازار آزاد مشغول به کار است... مهندسی که مدیریت یک مرکز درمانی را بر عهده دارد... استارتاپی که توسط یک تیم دانشجویی بهداشت شروع به کار کرده است... یک شرکت دانش بنیان که خدمات مراقبت و پرستاری را ارائه می دهد... دانشجویی که در دوران تحصیل دغدغه درآمد و شغل دانشجویی دارد... 🗯 همه این اشخاص و فعالیت ها بریده هایی از پازل مارکت بهداشت و درمان هستند. . . دوگانه‌ کارآفرین - کارمند همواره یکی از مهم ترین بحث ها و چالش هایی بوده که نسل جوان با آن دست و پنجه نرم می کرده اند. اما همین موضوع در گذر سال های پیشین و با شدت گرفتن فعالیت های کارآفرینی و نوآورانه دانش بنیان به چالش مهم تری تبدیل شده و عملا تعداد زیادی از دانشجویان به دنبال کشف یا ساختن فضایی برای فعالیت کارآفرینی هستند. از همه اینها که بگذریم شاید مهم ترین سوال امروز ما این باشد که: " به عنوان یک دانشجوی فعال در حوزه بهداشت و درمان به چه نحوی و از چه طریقی می توان پا به عرصه خلق ارزش، نوآوری، کار آفرینی و کسب و کار گذاشت!؟ " ما در انجمن نسل نو مفتخریم که با طراحی و اجرای پروژه " مدی تاک" به بررسی تک به تک ارکان نظام بهداشت و درمان به عنوان یک فضای اقتصادی و گفتگو با صاحب نظران و فعالان حوزه های درمانی و کارآفرینی بپردازیم و در این مسیر از دوستان عزیزمان دعوت می کنیم که ما را از ایده ها و نظرات خود بهره مند کنند. 🙏🏻 امیدواریم این جلسات و گفتگو ها زمینه ساز خلق و اجرای ایده های بزرگ، تشکیل تیم هایی حرفه ای و ارائه فعالیت هایی ناب در عرصه کارآفرینی سلامت استان یزد و میهن عزیزمان باشد. ارادتمند شما، محمد حسام سوف باف سرجمعی دبیر علمی و مهارتی انجمن نسل نو 🌱

🗯 تقریبا دو ماهی میشه که دفتر رو تحویل دادیم و شرایط کاری‌مون به نسبت قبل خیلی متفاوت شده، همیشه این مدلیه برام که دقیقا وقتی در حال اسکیل آپ کارها و تیم مون هستیم و یه پله میخوایم بپریم بالا، یه مشکل عجیب غریب پیش میاد... شهریور امسال هم درگیر همین داستانا بودیم تا الان که یخورده شرایط به ثبات نزدیک تر شده... همیشه هم اینجوریم که خدایا این دیگه چی بود این وسط! حالا بدبختی کم بود اینم اضافه شد؟! به هر حال اینه که یهو امروز نگاه کردم دیدم توی کافه نشستم و دارم کار می کنم و یادم افتاد که چقدر زود عادت کردم به اینکه بتونم توی کافه هم مثل دفتر یا اتاق شخصی ام تمرکزم رو حفظ کنم و به کارام برسم و البته که این آوارگی و بی خانمانی اونقدر هم که اوائل فکر می کردم بد نیست... حتی تا حدی متمرکز تر هم شدم و مشخص تر سعی می کنم وقت و رفت و آمد هامو تنظیم کنم. یادمه یه شب نشسته بودیم تا صبح با عموم داشتیم صحبت می کردیم در مورد تمدن ها و یهودی ها و نوبل و نبوغ و پزشکی و روان و... می گفت که یکی از همکاراش توی آفریقا جنوبی می گفته یکی از اسرار و رمز و رازهاشون بی وطنیه! اینکه یاد بگیری خیلی هم دل نبندی به یه جا، خیلی بال هاتو قوی تر می کنه برای پرواز. به قول یزدیا که می گن دست و پا پهن نچیدیم! امروز بعد از مدت ها فرصت شد یخورده اینجا حرف بزنم و برای خودم بنویسم، خواستم بگم که علاوه بر اینکه تا میشه خودتون رو محدود به یه فضای فیزیکی خاصی یا هر چیزی از این دست ندونین، و اینو بدونین که خِیره دوستان! اگر در مسیر هستین و دارین تلاش می کنین با چاشنی عقل و منطق، خیره! مواظب خودتون باشین. 🌱 قربان شما، محمد حسام سوف باف سرجمعی @Thatshesam