cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

ساواک💦

بغلت ارومترین جای دنیاست💦 ژانر:بزرگسال و عاشقانه 💦 به قلم:N

Show more
Advertising posts
1 066
Subscribers
-224 hours
-197 days
-4530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

ساواک💦: ساواک در vipبه پایان رسید ♨️🔞 پارت جدید رمان فول هات ساواک💦😍 برای خرید vipمیتونید اقدام کنید . فقط با مبلغ ۳۵هزار تومن میتونید vipبخرید . این تخفیف استثنایی از دست ندید. برای خرید به ایدی زیر پیام بدید @Niii0pp2 در ضمن نویسنده اثر دیگه به نام اف چهار پی دی اف کردن . خلاصه اف چهار: دنیز دکتری که با ۳ تا از دوستاش به اف چهار معروف هستن و شبی که قرار خودشون به جای دختر های دیگه جا بزنن و به عرب ها فروخته بشن ۴ تا پسر خوشتیپ اونارو میگیره 💦 که به یکی از دختر ها به نام آیسو تجاوز میشه.
Show all...
#خاقان #پارت_۲۲۱ کپی حرام دوست داشتم سمتش برمو محکم تو بغلم فشار بدم. با دیدنم اینقدر واکنش بدی نشون داد که حالم بد شد. اخ بلندی گفت و دستشو زیر دلش گرفت. چهرش درهم شد و مشخص بود که درد میکشید. لعنت به منی که کم مونده بچمو به خاطر ندونم کاری هام از دست بدم. با دیدن حال بد دلربا سریع از اتاق بیرون رفتم. شاید ندیدن من باعث بشه حالش خوب شه. سریع پرستاریو صدا زدم. پرستار که وارد اتاق شد منم روی صندلی نشستم و دستمو روی صورتم کشیدم. چشمامو بستمو به کارها و بلاهایی که سر دلربا آوردم فکر کردم. اون الان داشت مادر بچه ی من میشد. گذشته ی لعنتیم با من کاری کرده بود که من از خودم بی خود بشم. از این زندگی نکبت خسته شدم. از اینکه نسبت به همه بدبین هستم خسته شدم. تمام وجودم از این همه پرخاشگری و نفرت خسته شده. با صدای در سریع سرمو بلند کردم و سمت پرستار رفتم. با حالت آشفته ای پرسیدم: حال زنم چطوره؟ بچم چی؟ اتفاقی که نیوفتاده‌؟
Show all...
👍 11 6
ساواک💦: ساواک در vipبه پایان رسید ♨️🔞 پارت جدید رمان فول هات ساواک💦😍 برای خرید vipمیتونید اقدام کنید . فقط با مبلغ ۳۵هزار تومن میتونید vipبخرید . این تخفیف استثنایی از دست ندید. برای خرید به ایدی زیر پیام بدید @Niii0pp2 در ضمن نویسنده اثر دیگه به نام اف چهار پی دی اف کردن . خلاصه اف چهار: دنیز دکتری که با ۳ تا از دوستاش به اف چهار معروف هستن و شبی که قرار خودشون به جای دختر های دیگه جا بزنن و به عرب ها فروخته بشن ۴ تا پسر خوشتیپ اونارو میگیره 💦 که به یکی از دختر ها به نام آیسو تجاوز میشه.
Show all...
#دلربا #پارت_۲۲۰ کپی حرام نزاشتم حرفشو تموم کنه و وسط حرفش پریدم: نمیخوام مخالفتی بشنوم زهرا. مکثی کردمو چشمامو مظلوم تر کردمو ادامه دادم: نمیبینی چی به روزم آورده؟ اینجا بودنش باعث میشه نفسم بند بیاد. ترو خدا بهش بگو از اینجا بره. بگو گمشه بره. با اتمام حرفم دستمو روی صورتم گذاشتم و با تمام وجود هق زدم. برای درد بدی که تو تنم پیچیده بود هق زدم. برای وجود متلاشی شدام هق زدم. برای زندگی از دست رفتم هق زدم. برای بچه ای که نمی دونم چجوری باید از بار مسولیتش بر بیام هق زدم. صدام تو کل اتاق پیچیده بود. با باز شدن در اتاق دستامو از روی صورتم برداشتم. خاقان خواست سریع سمتم بیاد که از ته دل با جیغ و داد لب زدم: گمشوووووو.....از اینجا برو بیروننننننن. با درد بدی که زیر دلم پیچید آخ بلندی گفتم و دستمو روی شکمم گذاشتم. زهرا نگران پشتمو نوازش کرد و با صدای بلند لب زد: دکترررررر یکی بیاد کمک.
Show all...
👍 12 6😨 3
هرلحظه سرعت تلمبه هاش بیشتر میشد داشتم زیر ک*یر کلفتش به معنای واقعی جر میخوردم‌کمرش رو چنگ زدم -اههه امیر اروم دارم جر میخورم همونطور که سرعت تلمبه هاشو بیشتر میکرد گفت -بگو زیر کی داری جر میخوری هان؟؟کی داره توت تلمبه میزنه؟کی داره ک*صتو جر میده؟؟ ک*یرشو تا تخماش فرو کرد تو ک*صم که با جیغ گفتم -اههههه تو، تو امیر دارم زیر تو جر میخورم ک*یر کلفتت داره ک*صمو جر میدههه جوابمو که شنید با لبخند رضایت تو یه حرکت دمر خابوندم و بدون هیچ ملایمتی... https://t.me/+7hNmeVJN1SxmMGZk
Show all...
•شــیفته هـــ‌🔞ـــوس•

اگه بگن هوس چی کردی فقط میگم نفس نفس زدنات وقتی زیرمی🤤🔥 چنل اصلی رمان شیفته هوس♨ ژانر: اروتیک،معمایی،بزرگــ🔞سال ❌کپی ممنوع❌

👍 1 1
ساواک💦: ساواک در vipبه پایان رسید ♨️🔞 پارت جدید رمان فول هات ساواک💦😍 برای خرید vipمیتونید اقدام کنید . فقط با مبلغ ۳۵هزار تومن میتونید vipبخرید . این تخفیف استثنایی از دست ندید. برای خرید به ایدی زیر پیام بدید @Niii0pp2 در ضمن نویسنده اثر دیگه به نام اف چهار پی دی اف کردن . خلاصه اف چهار: دنیز دکتری که با ۳ تا از دوستاش به اف چهار معروف هستن و شبی که قرار خودشون به جای دختر های دیگه جا بزنن و به عرب ها فروخته بشن ۴ تا پسر خوشتیپ اونارو میگیره 💦 که به یکی از دختر ها به نام آیسو تجاوز میشه.
Show all...
👎 1
#دلربا  #پارت_۲۱۹ کپی حرام با حس دست گرمی روی بازوم چشم باز کردم و زهرارو دیدم‌. چشم چرخوندم دور اتاق اما خاقانو ندیدم. خداروشکر که گورشو گم کرده بود. وجودش باعث میشد حالم از اینی که هست بدتر بشه. چشمهای زهرا هم دست کمی از من نداشت و غم تو چشماش شایان بود. منو در آغوشش گرفتو کمرمو نوازش کرد. برای اروم کردنم، لب زد: عزیزم ناراحت نباش اتفاقیه که افتاده‌...خیلی نگرانت بودم خداروشکر که چیزیت نشده...اگه اتفاقی برات میوفتاد من نابود میشدم. حرف هاش برام آرامبخش بود با این حال توجهی نکردم و با صدای بمی لب زدم: خاقان اینجا چیکار میکنه؟ زهرا از بغلم بیرون اومد و آب دهنشو قورت داد و جواب داد: راستش من وقتی ترو اونجوری دیدم خیلی ترسیدم چون بیهوش شده بودی. از خونه به آقا زنگ زدم اونم مارو رسوند بیمارستان. با دست هام ملافه ی روی تختو از عصبانیت چنگ زدم و گفتم: بهش بگو از اینجا گمشه بره بیرون. زهرا زبونشو روی لبش کشید و لب زد: اما دلربا...
Show all...
16👍 3🤯 2👎 1
با مالیدن ژل لزج و خنکی با #واژنم بدتر بدنم #منقبض شد و هق هقم بیشتر و فشار دستای دوک روی دو طرف #رونمم بیشتر. _بدنتو سفت نگیر همکاری کن یکم... من نمیخوام دردت بگیره یا زخمی شی.. _ولم کن... ولمممم کنیددددددد... _داری رو سگمو بالا میاری هاا... https://t.me/+0Q2-gPLZW5g3MDU0
Show all...
جانان جان

اینقدری خشن بکنه که هم جاش بمونه هم پاش 😉🔞

ساواک💦: ساواک در vipبه پایان رسید ♨️🔞 پارت جدید رمان فول هات ساواک💦😍 برای خرید vipمیتونید اقدام کنید . فقط با مبلغ ۳۵هزار تومن میتونید vipبخرید . این تخفیف استثنایی از دست ندید. برای خرید به ایدی زیر پیام بدید @Niii0pp2 در ضمن نویسنده اثر دیگه به نام اف چهار پی دی اف کردن . خلاصه اف چهار: دنیز دکتری که با ۳ تا از دوستاش به اف چهار معروف هستن و شبی که قرار خودشون به جای دختر های دیگه جا بزنن و به عرب ها فروخته بشن ۴ تا پسر خوشتیپ اونارو میگیره 💦 که به یکی از دختر ها به نام آیسو تجاوز میشه.
Show all...
👍 2
#دلربا #پارت_۲۱۸ کپی حرام پرستار با همون لبخندش لب زد: نه عزیزم اشتباه نگرفتم...حتما نمی دونستی داری مادر میشی...بهت تبریک میگم. پرستار بعد از چک کردن وضعیتم بیرون رفتو منو با خاقان تنها گذاشت. با حرفش انگار دنیا روی سرم خراب شد. نه نباید اینطوری بشه. من احمق جلوگیری کرده بودم چطور ممکن اخه. با یادآوری آخرین رابطه ی لذت بخشی که با خاقان داشتم و منیشو داخلم ریخته بود اعصابم به شدت بهم ریخت‌. نه‌..نباید این اتفاق بیوفته....نباید اینطوری بشه. این چه سرنوشت گندیه که من دارم؟ اخه چرا باید اینطوری بشه. چرا من باید اینقدر بدبخت باشم. تمام غم های عالم توی دلم لونه کرد. منی که هیچ پشتوانه ای ندارم چطور میتونم یه کوچولوی بیگناهو به این دنیای کثیف بیارم؟ چطور به اون بچه بگم که حاصل تجاوز به من هستش؟ چطور بزرگش کنم؟ داشتن بچه یه مسولیت بزرگه که من یکی از پسش برنمیام. این بچه ناخواسته رو نمیخامش... دستهامو روی صورتم گذاشتم و از ته دل هق زدم‌.
Show all...
🔥 20👍 4
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.