شعرهای بارانی

دست‌هايم را شسته‌ام از خودم و خشك مى‌كنم آن‌ها را با پيراهن به‌جامانده‌ات . برشی از شعر #نیما_معماریان

چشماتو ببندو فقط گوش بده 💛

🌿دالان سبز طرقبه وسط تابستان ۲۲ تیر ۱۴۰۳ ☀️هواشناسی خصوصی مشهد👇 @MashhadWeather

من هم می‌توانستم مثل تمام زنان آینه‌بازی کنم می‌توانستم قهوه‌ام را در گرمای تخت‌خوابم جرعه‌جرعه بنوشم و وراجی‌هایم را از پشت تلفن پی بگیرم بی آنکه از روزها و ساعت‌ها خبری داشته باشم. می توانستم آرایش کنم سرمه بکشم دل‌ربایی کنم و زیر آفتاب برنزه شوم و روی امواج مثل پری دریایی برقصم می‌توانستم خود را به شکل فیروزه و یاقوت درآورم و مثل ملکه‌ها بخرامم می‌توانستم کاری نکنم چیزی نخوانم و ننویسم و تنها با نورها و لباس‌ها و سفرها سرگرم باشم می‌توانستم شورش نکنم خشمگین نشوم با فاجعه ها مخالفت نکنم و در برابر رنج‌ها فریاد نزنم می‌توانستم اشک را ببلعم سرکوب شدن را ببلعم و مثل همه‌ی زندانی‌ها با زندان کنار بیایم من می‌توانستم سوالات تاریخ را نشنیده بگیرم و از عذاب وجدان فرار کنم من می‌توانستم آه همه‌ی غمگینان را فریاد همه‌ی سرکوب‌شدگان را و انقلاب هزاران مرده را ندیده بگیرم اما من به همه‌ی این قوانین زنانه خیانت کردم و راه کلمات را برگزیدم... #سعاد_الصباح

ظاهرا درباره‌ی چگونگی آغاز عشق چيزهای زيادی ميدانيم، اما درباره‌ی چگونگی ادامه‌ی آن بسيار اندک ... #آلن_دوباتن

#سلام #خدایا_شکرت

صبح 24 تیر رادیو مرسی @Hesekhobezendegi0

چه کسانی رو دوست دارید وادامش ... @Hesekhobezendegi0