228
Subscribers
-124 hours
-27 days
-230 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ظ ط ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی .
اسم کسی را که دوست داری میان حروف پیدا کن و ببین جهان چقدر پُر از حرف اضافه است...
@gulebax
00:31
Video unavailableShow in Telegram
میبینی؟ دستم به نوشتن درباره تو نمیرود. دیوانهای که دوستت داشت از من رفته. یک خالیِ بزرگ درونم ساختهای، مثل خالی بزرگی که در زندگیم ساخته بودی با بودنت که شبیه نبودن بود. حالا روزها و شبها را بدون این که یادت بیفتم میگذرانم و در معاشرت رنجهای مستمر دیریست دستم به پناه موهات، لبهات، حرفهات مجهز نیست. دستم خالی مانده، مثل دنیایم و دلم. گذاشتم سلام سرد آخرین بارت تصویری از تو باشد که در ذهنم نگه میدارم. گذاشتم انجماد از تو برسد به رگهای من. بالاخره در یک چیز شبیه تو شدم: من هم مثل تو، من را دوست ندارم.
با این همه، خورشید شبهای سرد قدیم، هرجا هستی، هرجا نشستی از یاد نبر آن حرفهای دم صبح حقیقت داشت. آن بوسهها، آن گرمای ناگهان، آن دیوانگی در هر تماس ساده. تمامش حقیقت داشت. گفته بودم دوستت دارم و راست گفته بودم و میگویم دوستت ندارم و راست میگویم. حالا دیگر آن عطشناکی من و بیمیلی تو تمام شده، دلهای ما دو فلجند بر دو ویلچر، دور از هم. به عکس آخری که گرفتهای نگاه میکنم، و میدانم حالا حقیقتی تیغدار میان من و توست، دوری و دوستی ...
@gulebax
9.71 MB
01:00
Video unavailableShow in Telegram
«دوستتدارم»های اصیل، شبیه به سکوتِ میان نتها هستند. درست، به موقع همانجایی مینشینند که باید بنشینند. زمانی که یک آدمِ «درست»، شما را «درست» دوست دارد، روزی شما متوجه میشوید پتانسیلهایتان در حال رشد، هویتتان در حال تنظیم شدن و ورژن درستی از خودتان هم در رابطه در حال شکل گرفتن است.
سکوتهای درست، موسیقیهای عمیق، پخته و درستی را شکل میدهند. برای همین مهم است که چطور دوستتان دارند و چطور به شما عشق میورزند.
📷Lerzok
@gulebax
68.37 MB
01:26
Video unavailableShow in Telegram
تکایە ئەگەر کاملەکەیتان هەیە، یان ناویان دەزانن لێرەوە بینێرن بۆم.
@Lerzok
6.99 MB
اینطور نیست که حرفی نباشد. حرفها آنقدر بدیع و بکرند که هنوز نمیشود به جمله کشیدشان. یک قصه دارم برای خودم، از زاویه دیدی که کسی تاکنون آنجا نایستاده. دهها قصه دارم برای شما، از میان تصویر، صدا و کلمه. میرقصم در شعر، میخوابم در داستان، میچرخم در آواز، بیدار میشوم در حریر. همهچیز شبیه «حرکت در مه»، میرود تا روایتی باشد از رفتن، نایستادن، نترسیدن. نترسیدن.
نترسیدن از رفتن، شبیه نترسیدن از ارتفاع کابینِ لرزانیست که دریا را میکشد تا کوه. چشم دوختن به آبیِ دوردستی که از دور بودن کوتاه نمیآید. نترسیدن این شکلیست: دل بستن به چیز متزلزلی که بعید است؛ اما میبینی که زیباست. زیباست. پس میدوی. بیآنکه بدانی به کجا.
@gulebax