ब्लू
Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
170
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
تار موی ابریشمی اش رو از جلو چشماش کنار زد.
سرش رو بالا آورد، و لبخند زد
او عادی رفتار میکرد
- هنوزم ازم میخواید برم اوژنی؟
من و اینطور تو حصار عطر مست کننده تنت حبس کردی، چطور ازم تقاضا داری که برم؟
+ اگه آزادت کردم میری، بازم فرار میکنی مگه نمیگی این کار گناهه؟ مگه نمیگی این عشق گناهه؟ یادت نیست؟ تو باز من و تنهای میزاری، تنها میزاری و میری ژنرال!
این درست نیست، من نمیخام آغوشت رو از پریزادت بگیری.
- وقتی نمیتونم برم چرا آزادم میکنی؟ من میخام تا ابد تو قلبت زندانی باشم، من به خاطر احساساتم به تو یه ژنرال گناهکارم درسته؟
- پس من و تو آغوش بیگناهت گم کن، جوری که هیچوقت کسی پیدام نکنه، اونجور که تو آغوشت حل شم اوژنی.
1889, Italia
Cada día amaneces en mis brazos
Te despierto con besitos de amor
Qué bueno lo tenemos tú y yo
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.