198
Subscribers
No data24 hours
-27 days
-430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Photo unavailableShow in Telegram
🌿
مواظب رفتارهای غلیظ باشید‼️
هر جایی دیدید یک رفتار به شکل غلیظ اظهار میشود بدانید که به احتمال بسیار زیاد در پشت صحنه( یعنی در باطن فرد) عکس این رفتار وجود دارد.
کسی که خیلی غلیظ با ادب است، باید بدانید که در عمق باطنش دریایی از بی ادبی نهفته است.
کسی که خیلی غلیظ خودش را سربه زیر و ماخوذ به حیا نشان میدهد، بدانید که خشمی فراوان پشت این شرم پنهان است.
یا اگر کسی خیلی بیش از حد و غلیظ اظهار معتمد بودن میکند، بدانید که در باطنش خیانت اولین گزینه است.
کسی که خیلی غلیظ با غیرت و متعصب است در باطنش آتش فشانی از فساد منتظر انفجار است.
كسی كه خيلي غليظ به دينداری و پاک منشی خود را مطرح میکند؛ شك نداشته باشيد با اين نما، باطنی عاری از هر گونه اعتقاد وجود دارد.
آدمها پشت رفتارهای غلیظ پنهان میشوند تا حجم بزرگ منفی های درونشان را استتار کنند.
مواظب رفتارهای غلیظ باشید و از همه آنها مهم تر سراغ غلیظ های خودتان نيز بروید.
تا ببینید کدام رفتار افراطی را از خود نشان میدهید.
یک زندگی سالم، زندگی معتدلانه است. رفتارهای غلیظ هرگز زندگی سالمی برای شما به ارمغان نمی آورند.
🫧@Adab_moasheratt
👍 3
.
چرا مُراقبِ آنچه میگوییم نیستیم؟
محمود سریعالقلم
۱) چون کتاب نمیخوانیم
۲) چون اهمیتِ رشد شخصیت، حتی ده درصدِ نظام آموزشی نیست
۳) چون نظام آموزشی بر حفظ کردن استوار است تا فکر کردن
۴) چون تربیتِ خانوادگی بیشتر بر احساسات استوار است تا رشد فردی
۵) چون نیاموختهایم حرف زدن، مسئولیت دارد
۶) چون وقتی به پول میرسیم احساسِ قدرت میکنیم
۷) چون وقتی به قدرت میرسیم احساسِ برتری میکنیم
۸) چون عموماً دو هدفِ کلیدی را در زندگی دنبال میکنیم: پول و شهرت
۹) چون منافع شخصی بر رفتار اخلاقی غلبه دارد
۱۰) چون اصلِ نگاه به انسانهای دیگر ابزاری است
۱۱) چون افراد، یک دفعه به جایگاهی غیرمنتظره میرسند
۱۲) چون بیاحترامی به انسانها در جهان سوم خیلی پیامد ندارد
۱۳) چون نیروهای احساسی بر عقلِ محاسبهگر غلبۀ نود درصدی دارند
۱۴) چون فکرِ قبل از سخن، فرصتِ تمرین ندارد
۱۵) چون افراد، جوگیر میشوند
۱۶) چون تعداد فالوور به مراتب مهمتر از داشتنِ پِرنسیپ است؛
۱۷) چون معلوم نیست مسئول تربیتِ مدنی کیست
۱۸) چون تربیت، از خانواده و کلاسِ درس به جهان مجازی منتقل شده است
۱۹) چون عنصر "زمان" در سخن گفتن تعطیل است
۲۰) چون بیثباتی اقتصادی، تعادل رفتاری را مختل کرده است
۲۱) چون آشنایی با ادبیات فارسی به شدت ضعیف شده است
۲۲) چون درناخودآگاهِ افراد، بخشِ رعایتِ حقوقِ دیگران قفل است
۲۳) چون گروههای مرجع فرهنگی در جامعه تغییر کردهاند؛
۲۴) چون روانشناسی فهم دیگران در بسیاری ازافراد ضعیف است
۲۵) چون زرنگیهای دمِ دست مهمتر از میراثِ شخصیتی است
۲۶) چون تصور میکنیم دیگران متوجه نیات ما نمیشوند؛
۲۷) چون احساسِ تعلق به یک جامعۀ سالم، خیلی ضعیف است
۲۸) چون زندگی امری جدی نیست
۲۹) چون به دوامِ واژههای منفی در ذهن انسان واقف نیستیم
۳۰) چون بسیاری، حتی پنج صفحه ام هم درمورد خودشان نمیتوانند بنویسند......
.
👍 3
A soul that carries empathy is a soul that has survived enormous Pain.—Carlos Medina روحی که حامل همدلی است روحی است که از دردهای عظیم جان سالم به در برده است. - کارلوس مدینه ━━━━━━━━━━━ 🫧@Adab_moasheratt
❤ 4
انقدر حرص حرف و حدیثهایی که پشت سرتون میزنند رو نخورید؛
بهقولِ جناب مولانا:
«او همه عیب تو گیرد تا بپوشد عیبِ خود...»
👍 3
در نکوهش دورویان
قلبزنی چند که برخاستند
قالبی از قلب نو آراستند
چون شکم از روی بکن پشتشان
حرف نگهدار ز انگشتشان
پیش تو از نور موافقترند
وز پَسَت از سایه منافقترند
سادهتر از شمع و گرهتر ز عود
ساده به دیدار و گره در وجود
جور پذیران عنایت گذار
عیب نویسان شکایت شمار
مِهر، دهن در دهن آموخته
کینه، گره بر گره اندوخته
گرم ولیک از جگر افسردهتر
زنده ولی از دل خود مردهتر
صحبتشان بر محل در مزن
مست نهای پای درین گل مزن
خازن کوهند مگو رازشان
غمز نخواهی مده آوازشان
لافزنان کز تو عزیزی شوند
جهدکنان کز تو به چیزی شوند
چون بود آن صلح ز ناداشتی
خشم خدا باد بر آن آشتی
هر نفسی کان غرضآمیز شد
دوستیی دشمنیانگیز شد
دوستیی کان ز تویی و منیست
نسبت آن دوستی از دشمنیست
زهر ترا دوست چه خواند؟ شکر
عیب ترا دوست چه داند؟ هنر
دوست بود مرهم راحترسان
گرنه رها کن سخن ناکسان
گربه بود کز سر همپوستی
بچه خود را خورد از دوستی
دوست کدام؟ آنکه بود پردهدار
پردهدرند این همه چون روزگار
جمله بر آن کز تو سبق چون برند
سکه کارت به چه افسون برند
با تو عنانبسته صورت شوند
وقت ضرورت به ضرورت شوند
دوستی هر که ترا روشن است
چون دلت انکار کند دشمن است
تن چه شناسد که ترا یار کیست
دل بود آگه که وفادار کیست
یکدل داری و غم دل هزار
یک گل پژمرده و صد نیش خار
ملک هزارست و فریدون یکی
غالیه بسیار و دماغ اندکی
پرده درد هر چه درین عالمست
راز ترا هم دل تو محرمست
چون دل تو بند ندارد بر آن
قفل چه خواهی ز دل دیگران؟
گرنه تنکدل شدهای وین خطاست
راز تو چون روز به صحرا چراست؟
گر دل تو نز تنکی راز گفت
شیشه که می خورد چرا باز گفت؟
چون بود از همنفسی ناگزیر
همنفسی را ز نفس وا مگیر
پای نهادی چو درین داوری
کوش که همدست به دست آوری
تا نشناسی گهر یار خویش
یاوه مکن گوهر اسرار خویش
نظامی
@Khonehghadimi
👏 2👍 1
01:09
Video unavailableShow in Telegram
▪️اروین یالوم روانپزشک آمریکایی میگوید: ۸۰% از مشکلات ارتباطی به دلیل لحن بیان و نحوه ادای کلمات بوجود می آیند...
👍 2👏 1
.
کسی نمیتواند نحوهی خرد ورزيدن را در تنهايی ياد بگیرد؛ خردورزی از دلِ ارتباط و روياروی شدن با انسانهای ديگر پديد میآيد و به تمامی و از بنياد نوعی گفتگو است.
فرناندو سوتر کتاب: پرسشهای زندگی🫧@Adab_moasheratt
👍 2
🪷
طناب خود را ببافید!
#هایدگر فیلسوف آلمانی میگوید:
اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم، که زندگی به شکل گُریزناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که هستید و جوری که زندگی میکنید، ندارد. من به آن میگویم: *“اصل بقای سختی”*. یعنی سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود ولی نابود نمیشود.
برای همین هم در يک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جاییکه هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمیکند و همه چیز آرام است؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی میخورند که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بیرون بکشند.
خیلیها معتقدند که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخود فرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ماها را اینجوری کرده و قدیمها مردم خوشبختتر بودند. شما بشنوید و باور نکنید.
هزارها سال پیش شاهزادهای هندی به نام سیزارتا یا همان بودا گفت که *“زندگی رنج است.”* رنج، یا به زبان بودا “دوکا”. هایدگر به این میگوید: *“اضطراب وجودی”.* اینها را نگفتم که ناامیدتان کنم.
چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست. میتوانید از آنها در این راه کمک بگیرید. هر وقت داشتید در چاه غم فرو میرفتید مثل “رَسَن” به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون. یکی از این طنابها؛ موسیقی است. اگر توانستید سازی بزنید؛ اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
وقتهایی که شاد هستید، موسیقی گوش کنید و وقتهایی که غمگین بودید، بیشتر موسیقی گوش کنید. آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛ برقصید، رقصیدن بهترین و مفیدترین کاری است که میتوانید برای روحتان بکنید. هرجا ریتمی شنیدید که میشد با آن رقصید، خودتان را تکان بدهید، حتی اگر ریتم چکیدن قطرههای آب از شیروانی باشد. رقص از نظر علمی، هم ارتعاش شدن با جریان هستی است. با خودتان و برای خودتان برقصید. راستی اگر صدای خوبی داشتید موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخوانید، اما اگر نداشتید هم مهم نیست.
چیز دیگری که میتوانید بخوانید کتاب است. خواندن کتاب به شما کمک میکند زندگیهای دیگری را که هیچ وقت نمی توانستید تجربه کنید را تجربه کنید.
فیلم هم همین کار را در یک ابعاد دیگری میکند. اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالاتر از فیلم است، چون قوه تخیلتان رو به کار میگیرد؛ و روند ذهنیتر و عمیق تری است. تا میتونید کتاب بخوانید. وسط کتابها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستارهها و کهکشانها وقت بگذارید، چون کمکتان میکند که ابعاد چیزها را بهتر درک کنید.
یادتان نرود که در کل هستی کجا ایستادهاید. برای همین، قدیمها بیشتر فیلسوفها ستارهشناس هم بودند. شاید نخواهید یا نتوانید منجّم بشوید. ولی همیشه میتوانید وقتهایی که غمگین هستید، به آسمان نگاه کنید و ببینید که غمهایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است.
طنابهای دیگری هم هست؛ چیزهایی مثل *نقاشی کردن*، *عکاسی*، *کاشتن یک درخت*، *آشپزی با ادویههای جدید*، *سفر کردن*، *حرکت…*
ما برای نشستن خلق نشدهایم. صندلی یکی از خطرناکترین اختراعات بشریست. به جای نشستن *قدم* بزنید؛ *بدوید*، *شنا* کنید. اگر مجبور شدید بنشینید؛ برای خودتان، همنشینهایی پیدا کنید و از مصاحبتشان لذت ببرید. پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسان نیست. اما اگر دوست خوبی باشید؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورتان جمع خواهند شد. در ضمن، دایره دوستهایتان را به آدمها محدود نکنید.
شما میتوانید تقریباً با همه موجودات زنده دنیا دوست باشید؛ *گلها*، *علفها*، *ماهیها*، *پرندهها*، و بله حتی *گربهها*. حیوانها گاهی حتی از آدمها هم دوستهای بهتری هستند.
در زندگی چاه غم زیاد است ولی طناب هم هست؛ سَرِ رَسَن را ول نکنید. اما مراقب باشید که به طنابهای پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی غرور و موقعیت و موفقیت آویزان نشوید، چون از داخل چاه بیرونتان نمی آورند و بدتر رهايتان میکنند.
ته چاه… بگردید و طنابهای خودتان را پیدا کنید و اگر نتوانستید پیدایش کنید؛ *“ببافیدش”*. آدمهای انگشت شماری طناب بافی بلدند، دانشمندها، کاشفها، مربیهای فوتبال، کمدینها و هنرمندها همه طناب باف هستند و طنابهایی را بافتند که آدمهای دیگر هم میتوانند سرش را بگیرند و با آن از داخل چاه بیرون بیایند.
اگر ما امروز از سیاه سرفه نمیمیریم برای این است که طنابی را گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته است. “سمفونی شماره پنج” طنابی است که بتهوون با نُتها به هم پیوند زده است. “صد سال تنهایی” طنابی است که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته است.
بیشتر طنابهای رهایی را یک روزی کسی که شاید ته چاه زندانی بوده بافته است. باید از آنها استفاده کنیم...
یک آینده خوب
نیازی به یک گذشته خوب ندارد...!
#روانشناسی_زندگی
🫧@Adab_moasheratt
👍 3