cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

﮼شاخه‌ای‌ارکیده

مثل شاخه ای ارکیده پژمرده لای دفتر خاطرات زندگی @Barayesiilent_bot

Show more
Advertising posts
240
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

دوباره و دوباره و دوباره
Show all...
{اگه بازیچه میخوای سر زلفام مال تو بیا تا فدات بشم من وجودم مال توست اما افسوس که دیگه داره دیر میشه زود به داد دل برس چون که داره پیر میشه} ▪️@barayesiilent
Show all...
«نمی‌دانم چرا این‌قدر خالی شده‌ام نه حرفی برای گفتن دارم و نه کاری برای کردن.»
Show all...
هر آنچه در قلب می‌گذرد را نمی‌توان گفت، برای همین خدا، آه، اشک، خواب طولانی، لبخند سرد و لرزش دستان را خلق کرد.
Show all...
پیر می شوی، زیبا و دلبر با گیسوان سپید، یک غروبِ جمعه که دلت گرفته، برای نوه ات داستان دیوانگی های مرا تعریف می کنی، نوه ات باور نخواهد کرد و فکر می کند تو فقط داری برایش قصه تعریف می کنی. دلت می شکند، به من فکر می کنی، صورتم یادت نمی آید، حرفهایم، صدایم. فقط به یاد می اوری که روزی، جایی مردی را نخواستی که دنیا را بی تو نمی خواست.
Show all...
• حیدر رقابی معشوقه‌ای داشت که تصمیم داشتند باهم ازدواج کنند. اما با اوج گیری مبارزات سال ۳۲ تصمیم می گیرد بین مبارزه برای وطنش و نامزدش یکی را انتخاب کند. برای همین در شب ۱۶ آذر معروف که به شهادت ۳ فعال دانشجویی می‌انجامد این شعر را سروده و بعد هم برای آخرین بار پیش نامزدش می‌رود و برای همیشه خداحافظی می‌کند. - مطلب بیشتر درباره‌ی داستان این آهنگ (کلیک کنید) - متن آهنگ (کلیک کنید)
Show all...
...
Show all...
از دست دادن عزیزات اینجوریه که تو داری خوش میگذرونیا، با رفیقات تو خیابون راه میری اما یهو یه مغازه، یه رستوران یا حتی یه دکه رو میبینی که قبلا باهاش رفته بودی و وسط اون همه خوشحالی یه غمی میاد رو قلبت که بهت یاداوری میکنه دیگه هیچوقت نمیتونی باهاش بیای‌ اینجا.
Show all...
...
Show all...