شعرنگار🌱
شعر تسکین میدهد غمهای در دل مانده را.. #نگار_حسینی ✨️❣️ ادمین 👇 @Negar_hoseini1023 ✅️دعوتید به میهمانی شعر 📃📜 ✅️قرار ما: ساعتهای رُند .. : ..⏳🕛😍
Show more1 173
Subscribers
-224 hours
-167 days
-11430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
برایم از همه هستی، عذاب مانده و غم..
از آسمانِ کویرم، سراب مانده و غم..
کنارِ خاطره های خیالِ مخدوشم..
شمیمِ عطری و عکسی به قاب مانده و غم..
برای حالِ خرابم، نمانده تسکینی..
بهجز تنفسِ دود و شراب مانده و غم..
به سقفِ حادثه خیزِ اتاقِ تاریکم..
سکوتِ مبهمِ دار و طناب مانده و غم..
چه خستهام، چه پریشان، چقدر دلتنگم..
فقط برای دلم پیچ و تاب مانده و غم..
کجاست سایهی آرامشم، چه شد ماهم..
به روی برکهی قلبم، حباب مانده و غم..
از آن جوانهی رؤیا، از آرزوي دلم..
چه شد که یادی و نقشی بر آب مانده و غم..
بگو چه فایده ماندن در این خراب آباد..
چه زندگی که در آن حسِ خواب مانده و غم..
#نگار_حسینی 🌱
#غزل
❤ 10
بی تو با شبهای پر آهِ دمادم ساختم..
با دل تنگ و سکوتِ خانه کمکم ساختم..
بی نگاه روشنت، تنهاترین داراییام..
با غم و اندوه در عمقِ جهنم ساختم..
#نگار_حسینی🌱
❤ 14
Photo unavailableShow in Telegram
شبیه غنچهی یاسی، به کوچهباغ دلم..
که از نگاه تو بوی بهشت می آید..
#نگار_حسینی 🌱
#عکسنگار 📸
#کرج_باغگلها🌸
❤ 19
تلخ است دلت اسیر زندان بشود..
از شدت غم، یکسره گریان بشود..
اینکه به سزای عشق و خوش باوریاش..
افسرده ترین عاشقِ دوران بشود..
#نگار_حسینی 🌱
❤ 21
Photo unavailableShow in Telegram
هزار پنجره چشم میشوم به بستر راه..
به انتظار قدمهای عاشقانهی "تو"..
#نگار_حسینی 🌱
❤ 20
جمعه وقتی میرسد،دردِ دل از بَر مینویسم..
از تو و دلتنگی و از چشمِ بر در مینویسم..
قصهی دلدادگی را از شبِ مهتاب و باران،،
یاد چشمان تو را، با دیدهی تَر مینویسم..
نامهای با اشک سوی مقصدِ شهر نگاهت..
با هوای عشق، بر پای کبوتر مینویسم..
جمعه ها آنقدر غرقم در سکوتِ کهنهام که،،
بیقرایهای دل را، جور دیگر مینویسم..
واژهها را یکبهیک میچینم و آخر غزل را،،
با تب و بغضِ قلم، یکباره از سر مینویسم..
گرچه لبریز غم و فریادم اما با خیالت،،
از شکایت های دل افسانه کمتر مینویسم..
روزهای هفته غم را هر چه پنهان میکنم باز،،
جمعه وقتی میرسد دردِ دل از بَر مینویسم..
#نگار_حسینی 🌱
#غزل
❤ 25
گرفته قلبم از تقدیرِ تلخم،،
از این زندانسرا، از دامِ دنیا..
از آغازِ بهار و از غروبِ،،
زمستانهایِ بیهنگامِ دنیا..
برای روحِ بیمارم ندارم،،
پرستاري به جز اشک و غم و آه..
پس از تو زندگی یعنی اسارت،،
غبارِ حسرت و اندوهِ جانکاه..
ولی افسوس کار دل همین است،،
هوایِ بغض را، تکرار کردن..
و شبها در کنارِ ماه و باران،،
خیالِ عشق را، انکار کردن..
هزاران ساعتم، در انتظارت،،
زمانم در نگاهت خواب مانده..
هنوز آثار داغِ بوسههایم،،
به روی گونهی مهتاب مانده..
دلم تنگ است هر لحظه برایِ،،
طنین قلب و آهنگِ صدایت..
نوشتم صد غزل را بی تو اما،،
به یادت،شعر میخوانم برایت..
بیا،، تا رودِ ناآرامِ دل را،،
به اقیانوسِ آرامت بریزم..
کبوتر باش بر بامِ دلم تا،،
هزاران دانه در دامت بریزم..
اگرچه دورم از آغوشِ گرمت،،
اگرچه بی نگاهت، بیقرارم،،
ولی یادت بماند، مهربانم،،
تو را هر جا که باشی دوست دارم..
#نگار_حسینی 🌱
#چهارپاره❣️
❤ 29
00:15
Video unavailableShow in Telegram
من و بیخوابی و یادت،
من و بی ماه، خاموشی..
تو در رویای خود خواب و،
تو و بی من، فراموشی..
#نگار_حسینی 🌱
#شبتون_آرام✨️
3.48 MB
❤ 29
به رویم چشم بستی و ندیدی قلبِ پر دردم..
چگونه در میان سینه بیتابانه میکوبد..
#نگار_حسینی🌱
❤ 25
رفتی و نداری خبر از دردِ گرانم..
از حال خرابِ دل و از بغضِ نهانم..
آرام و قرار دلِ سرگشتهای اما..
بر هم زده هر خاطرهات، روح و روانم..
مرداب شدم ساکت و متروک و پریشان..
از برکهی من رفت شبی ماهِ نهانم..
هر چند پس از رفتنت آوایِ سکوتم..
نامت شده نجوای شب و وِرد زبانم..
تنها منم و دفترِ باران زده وقتی..
چتر غم تو باز شده بر سرِ جانم..
آخر چه کنم، بیکس و تنها و غریبم..
در شهر دلت عابرِ بی نام و نشانم..
برگرد به این قلبِ پر از خواهش و پردرد..
چون بی تو نفس رفته و من بیضربانم..
#نگار_حسینی 🌱
#غزل
❤ 29