خرابـ‌🔞ـکار

#رمانی_صکصی_هات😈💦 #پسری_که_توی_شرکت_دختررو_حشری_میکنه🙈🤤 روی میز خمم کرد و محکمتر داخلم #تلمبه زد. - آهه ارشام #ارومتر یکی میشنوه. با نفس نفس بوسه #خیسی روی لبام 🫦 گذاشت و پچ زد: _ نگران نباش شرکتو تعطیل کردم. دستش رو روی کلو.چم گذاشت و شروع کرد به مالیدن #چوچو.لم. بی قرار تکونی خوردم٬ اهی کشیدم و به کمرش #چنگ زدم. تلمبه هاش تند تر و عمیق تر شد...💦💦 #پارت_آینده #پسره_همونجا_چند_راند_میره⛓🩸 https://t.me/+eKenXZdFemhiYmNk

-- امشب زیرخواب پدرشوهرتی فردا برادر شوهرت! فهمیدی عروس؟! با تعجب ب مادرشوهرم نگاه کردم. چی داشت برای خودش میگفت؟؟ - چی... چی دارین میگین مادر؟؟ من شب زفافم با پدرشوهرم بخوابم فرداش با برادر شوهرم؟؟ -- قانون خاندان مارو مگ نمیدونی؟! بزرگ خانواده شب اول ک*ص و کون عروس جدید رو باز میکنه تا خودش شخصا از بکارتش مطمئن بشه! خواستم جیغ بزنم و فرار کنم که با حلقه شدن دو دست قوی دور سینه های پرم، صدا پدرشوهرمو شنیدم: _ جوووون عروس شیرینم چیزی نیست باباجان نترس! مادرشوهرتم همینجاست هواتو داره خیلی زیر کی*ر کلفتم اذیت نشی! https://t.me/+h6t6wI-mikIyYjc0 https://t.me/+h6t6wI-mikIyYjc0 دختر مظلومی که عروس یه خاندان عجیب غریب شده که باید جلوی مادرشوهر و شوهرش؛ با پدرشوهر و برادرشوهرش سک*س کنه و ....🫦🔞💦 #رمان_اروتیک_اربابی🚫❌

-- امشب زیرخواب پدرشوهرتی فردا برادر شوهرت! فهمیدی عروس؟! با تعجب ب مادرشوهرم نگاه کردم. چی داشت برای خودش میگفت؟؟ - چی... چی دارین میگین مادر؟؟ من شب زفافم با پدرشوهرم بخوابم فرداش با برادر شوهرم؟؟ -- قانون خاندان مارو مگ نمیدونی؟! بزرگ خانواده شب اول ک*ص و کون عروس جدید رو باز میکنه تا خودش شخصا از بکارتش مطمئن بشه! خواستم جیغ بزنم و فرار کنم که با حلقه شدن دو دست قوی دور سینه های پرم، صدا پدرشوهرمو شنیدم: _ جوووون عروس شیرینم چیزی نیست باباجان نترس! مادرشوهرتم همینجاست هواتو داره خیلی زیر کی*ر کلفتم اذیت نشی! https://t.me/+h6t6wI-mikIyYjc0 https://t.me/+h6t6wI-mikIyYjc0 دختر مظلومی که عروس یه خاندان عجیب غریب شده که باید جلوی مادرشوهر و شوهرش؛ با پدرشوهر و برادرشوهرش سک*س کنه و ....🫦🔞💦 #رمان_اروتیک_اربابی🚫❌

_امشب پردتو من میزنم عروس! خیره به #پدر_شوهرم لبه‌های لباس خواب بازمو به هم نزدیک کردم که #سینمو محکم تو مشتش چلوند و رو تخت پرتم کرد! _تو خانواده رسمه عروس زیر پدرشوهرش زن شه! با باز کردن حوله از دور کمرش و دیدن #عضو برجستش چشمامو با ترس بستم که زبونش رو گردنم نشست و رو #تخت وا رفتم! _جوری زنت میکنم که درد نداشته باشی! با گازی که از سینم گرفت صدای نالم بلند شد و اروم پچ زد: _میخوام پسرم وقتی زیرمی صدای ناله هاتو بشنوه....جلوی خودتو نگیر با بالا کشیدن #لباس_زیرم و کوبیدن خودش به تنم.....🔞🔞🔞💦💦 https://t.me/+h6t6wI-mikIyYjc0 https://t.me/+h6t6wI-mikIyYjc0

#دکـ🔞ـترسکـ💦ـسی  #پارت_2 وقتی که حسابی خیس کردم، ساسان یواش یواش انگشتش رو به سمت سوراخ کو*نم برد و شروع کرد بازی کردن باهاش بعد از چندثانیه انگشتش رو توی کو*نم فرو برد که جیغی از درد کشیدم _هیشششش جا باز میکنه ببین فریده چه خوب داره می*ده، دردشم نمیاد داره لذت میبره نگاهی به ک*ص فریده انداختم که ساسان شروع کرد به تند تر تلم*به زدن توش فریده بالا پایین میشد و جیغ میزد _اوفففف بکنننن ساسان تندتر...جرم بده... تازه درد انگشتش که تو سوراخم بود، کم شده بود که دوتاش کرد نفسم بند اومد که چو*چولم رو با اونیکی دستش مالید لذت برگشت تو بدنم ، آروم شروع کرد عقب جلو کردن انگشتاش بعد از چند ثانیه یکدفعه کی*رش رو از ک*ص فریده بیرون کشید و به چوچو*لم مالید _جوووون من این ک*صو آخر میگ*امش و یهو.... https://t.me/+nEzo-155F0plNzQ0 دکتر حش‍*‍ری زیر پسرای #کـ**ـیرکلفت جر میخوره😱🔞🍑 https://t.me/+nEzo-155F0plNzQ0 #کـ*صم‌آب‌افتاد💦🔞

🍑💦🍑💦🍑💦 #part229 پاتریک چرخید و با سر اسلحه ریشش رو خارید _۲۴ ساعت، ۲۴ ساعت مهلت داری استفان. نیم نگاهی به من لرزون توی آغوش مارتین انداخت _یا توی ۲۴ ساعت پول منو بده یا بچه هاتو میکنم برده های خودمو همتونو میکشم چنگ زدم به زمین و تنمو بالا کشیدم پوزخندی به چهره ترسیده ام زد و از در بیرون رفت استفان چند قدم عقب رفت و روی نزدیک ترین صندلی ولو شد و سرشو گرفت _نه نه نمیتونم ۲۴ ساعت چطور اخه؟ دست مارتینو پس زدم و سریع از زمین بلند شدم. مامان ، بخاطر مامان هرکاری میکردم ، استفان نمیتونست توی این تایم کاری کنه! سریع درو باز کردم و با ترس اینکه نکنه اون مرد رفته باشه اسمشو جیغ زدم _پاترییککک سر خیابون داشت سوار ماشین میشد سرشو برگردوند سمتم که دویدم سمتش ، بخاطر مامان، بخاطر فرشته ی خودم! نزدیکش که شدم نمیدونم با چه جرعتی اما بدون هیچ لرزشی سریع گفتم _باید بهمون وقت بدی ، باید یه هفته وقت بدی تا اون پول بیاد توی جیبت ، مُرده ی ما بهت پول نمیده! با سرگرمی نگاهم کرد و تکیه داد به ماشین ، منصرف شد از سوار شدن _و تو چطوری قراره پول پدرتو بدی؟ چشمام تیره شد ، طبق عادت لعنتیم زدم به بیراهه _اون پدرم نیست بی حوصله نگاهم کرد و خواست سوار ماشین شه که سریع دوباره گفتم _تایم یه هفته ای پاتریک، بهم یه تایم یه هفته ای بده تا اون پول لعنتی رو بهت برگردوندم #نویسنده‌لیلیوم‌هات

_پا بالا! قشنگ دوتا پاتو بیار کنار سرت می‌خوام اون بهشت خوشگلتو دقیق ببینم... خیلی خجالت می‌کشیدم. ولی حشر و ترس داشت کنترل مغزم رو می‌گرفت. زانومو گرفتم و آروم آروم پایین کشیدم؛ حالا سوراخ باسن و بهشتم دقیقاً جلوی صورتش بود.‌ اوفی کشید و انگشتش رو لای بهشتم کشید. ابِ روی بهشتم رو با انگشت بالا آورد و جلوی صورتم آورد. _اینکه انقدر اینجوری خیسه چرا تقلا می‌کنی ها؟! https://t.me/+bZxPDvd_aBk5NmM8

#سکس پارتی میدونی چیه?🔞💦 یه جمعیت لخت داشتن کنار هم میرقصیدن و همدیگرو انگشت میکردن . تو استخر داشتم شنا میکردم که یکی از پشت سینه هامو گرفت و چنگی بهشون زد -جوووون عجب سینه های درستی داری دختر دستشو پس زدم که ولم کنه ولی از جلو یه مرد دیگه #ک.یرشو لای پام گذاشت و کلاهکشو چند بار روی چو.چول #ک.صم مالید که خمار شدم حشری بهش نگاه کردم که #کیرشو هل داد تو سوراخم که از کلفتیش جیغی کشیدم -یه #کص تنگ صورتی اینجا هست که قراره تا آخر شب گشاد بشه 👅 -جوووووون ....بزار ببینم سوراخ #کو.نش هم تنگه یا نه نوک #سینه هامو پیچوند و #کیرشو از پشت به سوراخ کونم فشار داد که چشمام سیاهی رفت و اونیکی #نیپل هامو تو دهنش برد و....... https://t.me/+po45-HFMHu80NDJk https://t.me/+po45-HFMHu80NDJk تو استخر چند نفری به دختره تجاوز میکنن و....😱😱🔞

وسط جلسه جلو رییسم پاهامو از هم باز کردم تا ک.ص خیس و صورتیم رو ببینه🔞🍒💦 روبرو البرز خان نشسته بودم .پاهامو از هم باز کردم که #ک.ص لختم معلوم شد با عشوه خودکار روی میز رو برداشتم و بین پاهام بردمش و به #چو.چوله ی صورتیم مالیدم که رشته ی کلام از دستش پرید و جلسه رو تموم کرد به محض خروج همکارام از اتاق جلسه خودکار رو داخل سوراخ #واژنم هل دادم و ناله ی بلندی کردم که البرز با خشونت بلندم کرد و روی میز درازم کرد - تنت میخاره عروسک؟؟🔥😈 جوری جرت میدم که دیگه #ک.ص کوچولوت آبشار راه نندازه........😱😱 https://t.me/+hytIB3RvmAhlM2Fk https://t.me/+hytIB3RvmAhlM2Fk حسابدار #سکسی شرکت که رییس #متاهلشو از راه بدر میکنه و انقدر باهاش میخوابه تا #حامله میشه و....👅⛔️💯

#پارت۴۷ -آههه... بسهههه... دیگه نمیتونم.... سیلی محکمی رو ک.ص خیسم زد -بسه؟ از سی تا فیلم پورنی که باید تحویل بدی هنوز ۱۲ تا مونده زدم زیر گریه و با درد گفتم : نمیخوام... اون پولو نمیخوام... انقد کلفتی... جر خوردم نوک سینمو کشید و زبون روی گردنم کشید -هرچی جلو بری سخت تر میشه چشم زمردی! روز آخر باید ۵ تا ک.یر تو خودت جا بدی واسه خاطر خودته... میخوام یه جوری بگامت واسه اون روز اذیت نشی... https://t.me/+bz7-WDFWpsNiMTg8 صدرا نیکزاد قاچاقچی دخترای فراری که فانتزی عجیبی داره! اون دنبال یه دختر بی کس میگرده تا حافظشو پاک کنه و تختشو گرم کنه. اما سدنا..... 🔞