cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

Advertising posts
1 173
Subscribers
-224 hours
+47 days
+3230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

تمام دیروز از صبح چشم به راه تو بودم، آن ها گمان می کردند نمی آیی، به یاد داری هوا چقدر دلپذیر بود؟ مثل تعطیلات! من بیرون رفته بودم، بدون کت به تن.   امروز آمد و آن ها روز تقریبا ً ملال انگیزی برایمان رقم زدند، دیر هنگام بود، و باران می بارید، قطره ها از شاخه های سرد شره می کردند. حرفی برای تسلی نبود، اشک ها پاک نشد..
Show all...
باور نمی کنم آنچه را که  از پیش اخطار می شود و نمی ترساندم پیش گویی ها نمی گریزم از بهتان و شوکران مرگی در  این جهان نیست ما جاودانه گانیم همه چیز جاودانه است هراسی از مرگ نیست نه در هفده سالگی و نه در هفتاد سالگی تنها نور هست و حقیقت و نیست مرگ و تاریکی اکنون همه بر ساحلیم و من یکی از آنانم که تور می کشند هنگامی که جاودانگی می آید به هیات ماهی ها
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
📽|The Mirror 1975.
Show all...
📽|The Mirror 1975.
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
تو با نخستین ابر ترکم خواهی کرد.
Show all...
01:31
Video unavailableShow in Telegram