cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

رمان های عاشقانه همراه با چالش و حس خوب ❤️😍

👉 @Romanticnovels123 👈لینک کانال مون سلام  به کانال رمان های عاشقانه همراه با چالش خوش امدید❤ امیدوارم از خواندن رمان های این کانال لذت ببرید❤ چالش رو هر شب ساعت 8 میزارم آماده باشید ❤❤ طفا کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید ❤❤

Show more
Advertising posts
200
Subscribers
+124 hours
+17 days
-330 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

‍ میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه” وقتی یه سنگو تودریا میندازی فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه وبرای همیشه محو میشه ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره سعی کنیم مثل دریا باشیم... فراموش کنیم سنگهایی که به دلمون زدن با اینکه سنگینی شونو برای همیشه توی دلمون حس می کنیم... دلاتون دریایی💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شب بخیر🌺🌺❤️
Show all...
🌻🌻🌻🌻 🌻🌻🌻 🌻🌻 🌻 رمان  آن نیمه دیگر ❤️❤️😍 نویسنده:anital پارت : 132 انگار با چشماش اشعه ي ايکس روي صورتم انداخته بود. همه ي اجزاي صورتم و با دقت بررسي کرد. يه صدايي توي سرم گفت: حالا تو چرا اينجا وايستادي و از جات جم نمي خوري؟ خوشت اومده؟ يه جورايي خشک شده بودم... مسخ وسوسه ي توي چشماش شده بودم... خواستم خودم و کنار بکشم ولي تو دلم گفتم: نه! بايد حالش و بگيرم که اين قدر زود پسرخاله نشه. با لحن بدي بهش گفتم: چيه؟ بازرسيت تموم شد؟ با همون صداي آهسته گفت: داشتم از دور نظاره مي کردم... به بازرسي بدني هم مي رسيم... هل نشو. عصباني شدم. دستم و بالا اوردم که توي صورتش بزنم. دستم و توي هوا چسبيد. احساس کردم مچ دستم... از همون جايي که انگشت هاي بلند بارمان دورش حلقه شده بود گر گرفت و داغ شد. خنديد و گفت: دارم شوخي مي کنم باهات... عصباني نشو. دوباره صداش و همون طور آهسته کرده بود. انگار مي دونست اين طور حرف زدن به صداي زخميش جذابيت مي ده. چشمکي زد و گفت: مردها رو که مي شناسي... از اين شيطنت هاي کوچولو دوست دارند. دستم و از توي دستش بيرون کشيدم. ازش فاصله گرفتم و گفتم: آره اتفاقا مردها رو خوب مي شناسم. از سه نفر، پنج نفرشون مثل تو هرزه ند. همچين زير خنده زد که تعجب کردم... چه خوشش هم اومده بود! همون طور که مي خنديد گفت: پس ادعا مي کني که مردها رو مي شناسي! پشت چشمي نازک کردم و گفتم: البته اصولا مردها توي حدس زدن سن خانوما خيلي بهتر از خود خانوما عمل مي کنند! نمي دونم چرا در مورد تو صدق نمي کنه! بارمان ابرو بالا انداخت و گفت: تو بگو چه کاري رو مردها بهتر از خانوما انجام نمي دن؟ پوزخندي زدم و گفتم: مثلا رانندگي کردن... کاري که مردها توش ادعا دارن ولي من بهتر از خيلي از مردها انجام مي دم. از اين بحث ها متنفر بودم. من نمي دونم استارت برتري مردها از زن ها کجا زده شد! سوتي زد و گفت: کم کم داره ازت خوشم مي ياد... زبون درازم که هستي... اون طوري که فکر مي کردم هم بچه نيستي. دوباره چشماش پر از شيطنت شد و گفت: فکر کنم روزهاي جالبي توي اين زيرزمين در انتظارمون باشه. چشم غره اي بهش رفتم و گفتم: بالاخره يه روز يه سيلي محکم تر از ايني که توي هوا گرفتيش مي خوري. @Romanticnovels123
Show all...
🌻🌻🌻🌻 🌻🌻🌻 🌻🌻 🌻 رمان  آن نیمه دیگر ❤️❤️😍 نویسنده:anital پارت : 131 زود باش نظر بده ديگه! به سمت لباس ها رفتم. نگاه رادمان و روي خودم احساس مي کردم. بارمان خنده کنان به برادرش گفت: خوب زد تو برجکت ها! گونه هام داغ شد... حالا مگه ول مي کردند؟! چشمم به يه شال گردن آبي خوشرنگ افتاد. اونو از بين لباس ها جدا کردم. يه کت مشکي اسپرت هم که جلوش چرم کار شده بود برداشتم و دست رادمان دادم و گفتم: اينم نظر من! رادمان لباس ها رو از دستم گرفت. از اين پذيرش غيرمنتظره تعجب کردم و سرم و بلند کردم. يه لحظه محو چشم هاي خوش حالتش شدم. تا حالا صورتش و از اون فاصله نديده بودم. يه لبخند جذاب و دخترکش زد و آهسته گفت: اون وقت تو از چه تيپ پسري خوشت مي ياد؟ يه لحظه شيطنت و از توي چشماش خوندم... نه! انگار واقعا برادر دوقلوي بارمان بود! من از پسرهاي چشم رنگي و مو مشکي خوشم مي اومد... يعني يکي مثل رادمان ولي... نمي شد که بگم! براي همين اولين چيزي که به ذهنم رسيد و گفتم: پسر چشم ابرو مشکي! رادمان ابرو بالا انداخت و گفت: آهان! يکي مثل همون دوست پسر سابقت! با تعجب نگاهش کردم. هيچ وقت از اين حرف ها نمي زد. ازش فاصله گرفتم و چشمم و از صورت خوشگلش که با هاله اي از شيطنت جذاب تر هم شده بود گرفتم. در همين موقع بارمان گفت: من با ترلان موافقم. به نظرم دخترها پونزده شونزده ساله اين طور تيپ ها رو بيشتر دوست دارند. جا خوردم. پونزده شونزده ساله؟... يادم افتاد که توي اتاقش هم بهم گفته بود دختر هيفده ساله... اين جدا فکر کرده بود که من اين قدر کوچيکم؟ پوزخندي زدم و سرم و برگردوندم. پشت سر دختر مو مشکي از اتاق خارج شدم. بارمان هم بيرون اومد تا رادمان لباسش و عوض کنه. به ديوار تکيه دادم و داشتم فکر مي کردم سرم و کجا گرم کنم که بارمان بهم نزديک شد. دست راستش و به ديوار تکيه داد و صورتش و جلوي صورتم گرفت و گفت: سليقه ت هم که خوبه کوچولو! دوباره داشت شيطون مي شد. اخمي کردم و گفتم: حالا مثلا تو خيلي بزرگي؟ بارمان شکلکي با صورتش در اورد و گفت: حداقل نه سال! پوزخندي زدم و گفتم: چه قدر از مرحله پرتي!... من بيست و دو سالمه. بارمان با ناباوري نگاهم کرد. شونه هامو با بي تفاوتي بالا انداختم. سرش و جلوتر اورد تا صورتم و از نزديک ببينه. دوباره ضربان قلبم داشت بالا مي رفت. خواستم سرم و عقب تر ببرم که سرم به ديوار خورد. دوباره همون لبخند شيطون روي لب هاي بارمان جا خوش کرد. صداش و يه کم آهسته کرد و گفت: چه زود مي ترسي! @Romanticnovels123
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
درک دخترا اصلا سخت و پیچیده نیست
Show all...
😁 1
مهربونی خیلیییی قشنگه 😍 شفابخشه زندگیت رو تغییر میده حس خوبی بهت میده یه شکل دیگه از عشقه معجزه میکنه مهربون و مشتی باشیم 😇 #موسیقی 👌🎼🎧       https://t.me/Romanticnovels123
Show all...
4_892701608079525207.mp37.92 MB
Garsha Rezaei - Darya Nemiram (128).mp33.18 MB
1
خسته نباشید دوستان عزیز همگی عالی بودید احسنت شب همگی خوش 🌷❤️😍💋
Show all...
حسین آقا. 1 زهرا جان. 3 🏆🏆🏆 نازی جان. 1 مینا جان. 2 آقا علیرضا. 2 شهرزاد جان. 1 مهسا جان. 1 دوستان عزیز جایزه امشب به زهرا جان تعلق گرفت تبریک عزیزان برنده 👏👏👏🏆
Show all...
تبریک مهسا جان 👏🏆
Show all...
آخرین چالش شروووووع
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.