⸾❀کـاپـریـ∝ـچـو❀⸾
"به نام الله" ❅أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ❅ تمامی بنر ها واقعی هستن ⋆⊰ هر گونه کپی برداری از رمان ممنوع و حرام است ⊱⋆
Show more31 667
Subscribers
-18324 hours
-9757 days
+1 56930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Photo unavailable
ماه پیش با خواهرم توی یه کلاسی ثبت نام کردم و باهم شروع به کار کردیم، تو یه ماه با 5تا کافه قرارداد بستیم و +100 تا سفارش شخصی گرفتیم 💸🔥
پس اومدم به شماهم معرفیش کنم =))
🍩 @Chocco_mary
16900
00:21
Video unavailable
هاکان پسر دورگه ی ایرانی و ترک جذابی که از دخترها خیلی خوشش نمیاد یک روز دختری رو از غرق شدن نجات میده و به خونش میبره.
قرار بود بعد از به هوش اومدنش اون رو به خونش بفرسته ولی با دیدن لباس زیر بنفشش...
https://t.me/+6J-GZZzcUIQ0YzJk
#بزرگسال_هات 💦
9.46 KB
30700
00:04
Video unavailable
- #خاله اون #شورت صورتی کوچولورو دربیار میخوام تپل خیستو ببینمم...
با ناز شورتمم رو در آپردم، پاهامو باز کردم و دستی روی هلوی خیسم کشیدم و نالیدم
- اوووووم ددی تپلم واست #خیس شده...🔞💦
حشری چنگی به سینههای گوشتیم زد و...
https://t.me/+1OJDH2Pfhu1jMWI0
#خالهناتنیش #لیتل خیلی سکسیه و...🍼
video.mp45.08 KB
20000
این بنرمون پارت شده اما توی چنل اصلی ممکنه تا ۴ ۵ ماه دیگه اپ نشه ها الان که تو تخفیف هستیم استفاده کنید ازش
میتونید وی ای پی رو با 20 هزارتومن بخرید
11600
Repost from N/a
- یکی باشه ممه هاشو بزنه تو سوپ ٬ بگه بخور زودتر خوب شی چیه؟ اونم نداریم:(
لیوان آب میوه رو میگیرم سمتش و با خجالت میگم:
- بخور زودتر خوب شی بی ادب.
دماغش رو بالا میکشه و میگه:
- نمیشه ممه هاتو بزنی توش شیر انبه بخورم؟
در حالی که خندهام گرفته لیوان رو میدم دستش و میگم:
- نخیر من شیر ندارم.
یه قلوپ از محتوای لیوان سر میکشه و میگه:
- راست میگی، واسه شیر داشتنش اول باید بریزم توش.
من با گیجی میگم:
- چیو بریزی؟
یه قلوپ دیگه میخوره و ناله میکنه:
- دختر خنگ کجاش جذابه خدا؟ این چیه؟ چرا زرده؟ مزه شاش گربه میده.
اخم میکنم میگم:
- آبمیوه سیب موزه خجالت بکش.
با پشمایِ ریخته به لیوان نگاه میکنه و میپرسه:
- آب موزو و چطوری گرفتی؟
نیشمو شل میکنم میگم:
- ساندیس خریدم ریختمش تو لیوان!
یه نفس عمیق میکشه و یهو داد میزنه:
- خدایا این کیه آفریدی؟ چرا با من اینطوری میکنه؟ ایهالناسسسسسسس من ممه میخوام! من سوپِ ممه میخوامممم... من مریض و ناتوااااانمممممممم باید یه چیزی بخورم جون بگیرم یا نه؟
دست میذارم رو دهنش و میگم:
- هیس ساکت شو، الان عزیز میاد بالا...
دستم رو ورمیداره و میگه:
- بذارررر بیاد یکم نصیحتت کنههه! من و تو مگه عقد نکردیمممم پس چرا نمیذاری دست بزنم به ممه هات بگم بیب بیبببب؟
دیگه داره کفریم میکنه! میخوام داد بزنم، که نیشش رو شل میکنه میگه:
- میتونی با ممه هات خفم کنی صدام دیگه در نمیاد، قول!
https://t.me/+9yUm9RRjKdU0MmU0
اسم دوم این رمانو باید گذاشت در جستجوی ممه😂😂😂😂😂😂
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
https://t.me/+9yUm9RRjKdU0MmU0
https://t.me/+9yUm9RRjKdU0MmU0
https://t.me/+9yUm9RRjKdU0MmU0
نه سحر است نه جادو، نه بنر فیک این رمان اومده تموم رمانای طنز تلگرامو دگرگون کنه😂 از پارت اولش می خندین تا فیها خالدوووونش
7700
Repost from N/a
#پارتیک
#lab_mice 🧬🧪
-پیاده شو منتظر چی هستی؟؟
دخترک به سختی پلکاشو از هم فاصله داد و گیج اطرافشو نگاه کرد
صدرا نفسشو محکم بیرون داد و با تمسخر گفت : چرا ماتت برده عین کسخلا؟؟ نکنه تا حالا ویلا و دریا ندیدی؟
البته که ندیده بود
دخترک از روستا بیرون نرفته بود تا یک هفته پیش!
لبای خشک شده اش رو به هم کشید و آروم گفت : نه... نمیدونم... یادم نمیاد
شنیدن این جمله خیال صدرا رو راحت کرد؛ دارو جواب داده بود!
دست مریزاد گفت به سامانِ عوضی! کارش حرف نداشت
سمت دخترک خیز برداشت و انگشت اشارهاش رو جلوی صورتش تکون داد
-ببین دخترجون! الان دیگه وقت پشیمونی نیست. اون موقع که واسه اون دلارا نقشه میکشیدی و قرارداد امضا کردی یادت نبود روزش که برسه ممکنه خا..یه کنی؟؟
دختر بیچاره کم مونده بود به گریه بیفته
هیچی یادش نبود.... مطلقا هیچی!
صدرا نوک انگشتش رو زیر لب برجسته و خوش فرمش کشید و نزدیک گوشش پچ زد : پیاده شو سدنا. بریم داخل روشنت میکنم!
پس اسمش سدنا بود!
انگار برای اولین بار این اسم رو شنیده
صدرا پیاده شد و فرصت داد تا دخترک به خودش بیاد
نباید زیاده روی میکرد!
ماشین رو دور زد و در سمت سدنا رو باز کرد
با لحن خشک و دستوری گفت : نمیخوای پیاده شی؟
نامحسوس باید مراقبش میبود
هنوز دقیق نمیدونست عوارض دارو میتونه چیا باشه
سامان هشدار ضعف عضله و بی حس شدن دست و پا هم داده بود!
آرنج سدنا رو محکم گرفت و از ماشین بیرون کشید
سدنا مچ دستش رو چنگ زد و پلک به هم فشرد
-خوبی سدنا؟؟ این اداها چیه از خودت در میاری؟
سدنا میخواست جیغ بکشه از اون همه گیجی و بی خبری و ضعف
حالا سرگیجه هم بهش اضافه شده بود و اجازه نمیداد حتی فکر کنه
با اون صدای ظریف و مخملی آروم زمزمه کرد : سرم... یهو گیج رفت. پاهام داره میلرزه
صدرا توی یه حرکت انگشتای دستشو روی گلوی سدنا چنگ زد و از لای دندوناش غرید: باز کن گوشاتو زنیکه هرجایی!
بذار کنار این تنگ بازیاتو
قراره یک ماه باهم اینجا زندگی کنیم و بعد هرکی پولشو بگیره و بره دنبال زندگیش
بعد از این یک ماه نمیخوام ریخت نحستو ببینم. پس واسه من ادا نیا که بی فایده اس
فهمیدی؟
سدنا سعی کرد محکم بایسته و پرسید : یک ماه واسه چی باید اینجا زندگی کنیم؟
صدرا چمدونا رو از صندوق عقب ماشین آخرین مدلش برداشت و گفت : گرفتی ما رو؟ از تهران تا اینجا تصادفم نکردیم که بگم سرت به جایی خورده
چرا هذیون میگی؟
بیا داخل تا گرما زده نشدی
وقت مریض داری نداریم!
گفت و بی توجه به دخترک مات و حیران وسط حیاط، وارد ویلا شد
نزدیک ورودی چمدونا رو رها کرد و با عجله پشت پنجره رفت تا سدنا رو زیر نظر بگیره
عین یه مجسمه همونجا خشکش زده بود
کلافه پنجره رو باز کرد و بلند گفت : نمیخوای بیای داخل؟
دخترک تکونی خورد و با قدم های ناموزون وارد ساختمان شد
صدرا جلو رفت و قبل از اینکه حرفی بزنه، سدنا گفت : من حالم خوب نیست... هیچی یادم نمیاد. نمیدونم خودم کیام... تو کی هستی... اینجا کجاست و چرا اینجاییم
صدرا نیشخندی زد. دخترهی احمق!
جلوتر رفت و سینهی گرد دخترک رو بین انگشتاش گرفت و فشار داد
لب به لالهی گوش سدنا چسبوند و محکم لب زد : تو یه جن.ده ای که با یه سایت پو.رن قرار داد بستی تا دو ماه دیگه سی تا فیلم تمیز از سی تا سکس با پوزیشنای مختلف تحویلشون بدی
واسه این کار نفری یک میلیون دلار گرفتیم
ترسیدی؟ پا پس کشیدی؟ به تخ*مم! من واسه اون پول کلی برنامه دارم
الان اگرم نخوای مجبورت میکنم... میبدمت به تخت و عین سی تا فیلم رو جوری میکنمت که بعدش شیش ماه بری استراحت
فهمیدی؟؟
سدنا گیج تر از قبل، با زبونی بند اومده مات نگاهش کرد
-من... اشتباه شده...
صدرا با لذت زبون روی گوش نرم و سفید سدنا کشید که دخترک بین دستاش لرزید
شک نداشت دخترک خیس شده!
زیادی بی تجربه بود!
دکمههای لباس سدنا رو یکی یکی باز کرد و ادامه داد : دوربینا روشنن... اولیش رو همینجا، همین الان میگیریم
بخوای جفتک بندازی و خودتو بزنی به گیجی بد جور میگامت سدنا
خیره شد به حرکت دست مرد غریبه روی تنش
مردک لباسا رو در آورد و حالا فقط لباس زیر تنش بود
دست گرمش که روی قزن سوتین نشست، سدنا تنش رو عقب کشید و ترسیده لب زد : نکن...
صدرا اما دیگه نتونست تحمل کنه
باسن سدنا رو محکم بین انگشتاش فشار داد و تن لرزون و سردش رو به سینه اش چسبوند
چونهی سدنا رو گرفت و تو فاصله میلی متری از صورت ترسیده و چشمای گرد شده اش غرید : سدنا بهت گفتم جفتک ننداز! من دوست پسرت نیستم که نازتو بکشم و التماست کنم واسه لخت شدن!
من صدرام! بلایی سرت میارم که دیگه نتونی تو آینه خودتو نگاه کنی
https://t.me/+UwAeap2RNW8wNGE0
https://t.me/+UwAeap2RNW8wNGE0
https://t.me/+UwAeap2RNW8wNGE0
چشمای زمردیش هرکسی رو جادو میکرد؛ واسه همین طرد شده بود
اما توی دام صدرا میفته و میشه "موش آزمایشگاهیش"....
موش ازمایشگاهی 🧬🧪 lab mice
⛓ یه رمان متفاوت از چیزایی که تا الان خوندین 👈🏻ترکیب احساسات، شهوت و هوش سیاه!🚫 💯تمام بنرا واقعی و متن رمانن 💯 رمان رو دنبال کنید و همراه سدنا و سرنوشت عجیبش باشید ❤️🔥🌷 ❗️این رمان مخصوص افراد بزرگسال و بالغه 🔞❗️ Lab mice 🧬 یعنی موش آزمایشگاهی
7900
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.