𝘔𝘰𝘴𝘢𝘭𝘢𝘴,𝘦𝘴𝘩𝘨𝘩!

- امیر بچه تو کی می‌خوای #زن بگیری؟ با #کلافگی گفتم: - مادر من چند بار بگم #نمی‌خوام خب! رهام با خنده گفت: - مادر من این #زردک هنوزم #قرص جوشان که میندازم تو #آب عین یه طفل #چهار ساله #ذوق میکنه! اونوقت #توقع داره یه زندگیو #مدیریت کنه؟ بعد دوباره #قهقهه‌ای زد که #کوسن پرت کردم سمتش #جاخالی داد و ...😂😂🔞🔞🔞 #ادامه‌شو‌می‌خوای‌بیا‌که‌داره‌میذاره🤣♨️👇 https://t.me/joinchat/UXGvufcNxhrq3kzq https://t.me/joinchat/UXGvufcNxhrq3kzq

- در حق #نامزدت بد کردی دختر. چرا ولش کردی.... الان #پشیمون شدی برگشتی؟؟ اون هر روز میاد میشینه رو این #نیکمت:) باز بغضم ترکید، جای اشک های خشک شده رو صورتمو تمدید میکرد. - اقا من نرفتم، هیچ وقت دوست نداشتم برم، به خواست خودم نبود. الانم داره میاد، توراهه... منتظر حامی موندم. ماشینش یادمه، یه ۲۰۶ سیاه داشت. یعنی هنوزم همونه؟ دل تو دلم نبود که بیاد ببینمش، دلم براش تنگه تنگ شده بود، برای صداش، چشماش، موهاش، خنده هاش. آخ.... خنده هاش. #حامی_من_کجایی 😢❤️‍🩹 بزن رو سر کچل این استیکر که مستقیم بری تو چنل👇 🥸🥸🥸

بیا ببین #مادرشوهر هرچی از دهنش در اومد به #عروسِ بیگناهش گفت! 🩹🤯 پسره تو تصادف مرده و فکر میکنن کار دختره بوده اما...😶‍🌫🥶🥀👇👇👇👇 https://t.me/navaaa1

- مرد؟...مامان! ار...سلان... مرد؟ + دختر تو پسرمو #کشت... اره دلی؟ تو بلایی سر #ارسلان اوردی؟! - نه... نه بخدا.. من #هولش دادم... اما بعدش کلی دنبالم #دویید، کلی با ماشین دنبالم کرد... #بخدا که من کاری نکردم... دستام #یخ کرده بود و مثل بید #می‌لرزید که یهو.... وقتی میخواست از دست #شوهر بیغیرتش #فرار کنه، شوهرش #تصادف می‌کنه و...🫣 #معشوقه دختره #چیکار می‌کنه؟🥺 #پارت_78 سرچ کن🔍 https://t.me/navaaa1 https://t.me/navaaa1

#دختره_از_پسر_همخونه‌ش_شورت_و_سوتین_می‌خواد🤦‍♀😅🤣🤦‍♀‼️⚠️ -چیزه...چیزه...راستش -چیزی می‌خوای؟بپوش دیگه!😡😡 با #خجالت لبمو #گاز گرفتم که دستی پشت #گردنش کشید و‌ گفت:حالا این لباس #چیزات کجان؟🤣🤣 با #خجالت لب زدم:توی کِشو! سری تکون داد و به سمت کمد رفت و‌ من از شدت خجالت #سرخ شدم چون داشت #ممنوعه‌ترین لباس‌هام رو می‌دید! #رمان_عاشقانه #طنز #همخونه‌‌ای بدو جوین شو و کلی بخند.😅😅🤣🤣 دختر سر به‌ هوایی که اجباری همخونه‌ی یه پسر خشن شده! https://t.me/joinchat/f8ymlSl2qDFkMDJk

#همخونه‌ای_از_نوع_اجبار😐🥺 به چشمای به #خون نشسته‌اش خیره شدم که بیشتر روی #صورتم خم شد طوری که #نفس‌های داغ و #عصبیش به صورتم می‌خورد! -داشتی می‌گفتی،می‌گفتی من توی #زندگیت هیچ کاره‌م؟من #حق سوال جواب ازت رو ندارم؟می‌خوای #عملی نشون بدم من کی‌ام و چه #جایگاهی توی زندگیت دارم؟ -تو فقط #همخونه‌ی منی! با صدای #فریادش از جا پریدم: -هزار دفعه گفتم بهم نگو #همخونه،من شوهرتم #شوهرت؛حالا همین جا توی همین ماشین بهت #نشون میدم من کی‌ام!😰😱 https://t.me/joinchat/f8ymlSl2qDFkMDJk

- من حاصل #نامرد بودن باباتم! وقتی مامانم و ول کرد مامانم مجبور شد برای اینکه خرج خودش و دربیاره بره #زیرخواب بشه! به #خودش اشاره کرد و ادامه داد: منم حاصل یکی از اون #زیرخوابی هام!... من بیست و هفت سال بی پناه و #یاور به عنوان یه #حرومزاده زندگی کردم،اونم فقط به خاطر #بابای تو!🙂🩸 https://t.me/+E9qA6A0--tk0OTNk

#تب

شروع رمان هیجانی آناشید😳یعنی چه اتفاقی قراره بیوفته؟ آناشید دختری که بخاطر برادرش دست به هرکاری میزنه ولی اخرش...😉رمان جذابیه از دستش ندید https://t.me/frassma