cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

پیشی‌لند🐈

Show more
Advertising posts
2 253
Subscribers
-1424 hours
-987 days
-7830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

یه خونبس کارش فقط سرویس دادنه سوراخات همیشه باید آماده باشه... -دارم ارضا میشم ابم و کجا بریزم... 💦 -بریز رو سینه هام 🔞 https://t.me/+FhnsbGD5qUcxYmI0
Show all...
تریسام دختر کوچولو با دوتا شیخ عرب کلفت اوفف💦💦🔞 https://t.me/+bdO6y5mL8CI4YWU0 #بچه‌مچه‌نیاد❌
Show all...
رابطه‌ی ممنوعه شاهزاده های عرب با دختر هیجده ساله‌ی ایرانی🔞👇🏻 روی سالارش نشستم که از لذت چشمام سیاهی رفت _آههه آهه اووم آههه ارحام چاک #تپلمو از هم باز کرد و عمیق تر #سالارشو درون #بهشتم جا داد و محکم تلمبه زد... _اوووف حبیبتی چقدر خیسی آهههه صدای خیس شلپ شلوپ ضربه هاش توی #تپلم آه و ناله هام دراورد که با دیدن اسعد برادر ارحام درحالی که داشت #کلفتش رو توی دستش میمالیدو وارد اتاق شد.... https://t.me/+bdO6y5mL8CI4YWU0 🔞💦ممنوعه‌هات🔞💦
Show all...
#دزدان_دریایی #پارت_۵ #فصل_۳ پگاه نگاه تحقیر آمیزی به سر تا پام انداخت و گفت: - رفتی کون دادی اون وقت به من دستور میدی حرومزاده ؟ حالیت میکنم دنیا دست کیه بعد از گلوم گرفت و من رو به سمت خودش کشید : -گمشو بیا تو منو به شدت روی زمین پرت کرد و پشتم به پایه ی مبل خورد. طوری که از شدت دردی که توی کمرم پیچید نفس کشیدن رو هم فراموش کردم. همین طور که شلاق دوست داشتنیش رو توی هوا تکون میداد بالای سرم ایستاد و تف غلیظی توی صورتم انداخت که صورتم از چندش تو هم شد. هنوز نتونسته بودم به این کارای چندش عادت کنم. طولی نکشید که این بار با شلاق روی بدنم کوبید و داد زد: -لخت شو مادر جنده ی کس کش بذار اون مرتیکه ی جاکش صدات و بشنوه و دیگه دنبالت موس موس نکنه گه خورد تو رو برد خونه ش کونش و پاره میکنم صبر کن همون طور که تو رو مثل یه سگ به جایگاهی که لیاقتش رو داری رسوندم اونم سر جاش می شونم شما مردا تا یه زن می‌بینید کیرتون سیخ میشه فقط دنبال سوراخ مفتید ولی من بلدم چطوری افسارتون و بکشم آهای مردک چلقوز حالا صدای کتک خوردن شو گوش کن با وجود لرزش دستام کمی خودم رو عقب کشیدم و در حالیکه لخت میشدم گفتم: -بانوی من...تو رو خدا یواش تر اون مرد شریفیه بخدا اینجوری که فکر میکنی نیست شما فقط آروم باش پوزخندی زد و پشت سرم ایستاد، کاملا که لخت شدم شلاق و روی تنم کوبید: -خفه شو کونی مامان جنده ت حالا تاوان هرزگی تو رو میده در حالیکه شلاق روی بدنم می نشست با التماس گفتم: -تو رو خدا اذیتش نکن التماس میکنم من کار بدی نکردم هق هقم بلند شده بود و از شدت درد روی زمین افتاده بودم که زنگ در به صدا در اومد. ❌❌❌❌❌❌❌❌ #دزدان_دریایی #فصل_۳ #گیدام #مستر_اسلیو_گرل #تحقیری #نویسنده_مهتاب.ر 🔴قیمت :با احترام 10 تومن 🟥 عیار سنج رو از لینک زیر مطالعه کنید⬇️ https://t.me/ayarsanjniwlive/153 🔺️🔺️ عزیزان اگر رمان باب سلیقه شما بود و علاقه مند به مطالعه بودید ، به ناشناس من برای خرید پیام بدید ⬇️🌹 🔴 https://t.me/BChatBot?start=sc-437358-RbmOJ72 🔴
Show all...
پیشی‌لند🐈‍⬛⚜عیار سنج رمان های نیولایو⚜

❌❌❌❌❌❌❌❌ #دزدان_دریایی #فصل_۳ #گیدام #مستر_اسلیو_گرل #تحقیری #نویسنده_مهتاب.ر 🔴قیمت :با احترام 10 تومن 🔺️🔺️ عزیزان اگر رمان باب سلیقه شما بود و علاقه مند به مطالعه بودید ، به ناشناس من برای خرید پیام بدید ⬇️🌹 🔴

https://t.me/BChatBot?start=sc-437358-RbmOJ72

🔴

2
AnimatedSticker.tgs0.40 KB
Photo unavailable
من امیرم! پسری که تو بچگیش اولین اسباب بازیش اسلحه بود. پسری که یادش دادن وقتی یکی رو می‌کشه، باید تا اخرین لحظه نگاش کنه تا مرده‌ها هم بفهمن عزرائیلشون کیه! ولی همین من نتونستم یه دختر رو بکشم! هه... خنده داره ولی اره منی که بالای صد نفر ادم کشتم، نتونستم از پس اون خنده‌هاش بربیام و بکشمش. لامصب خنده‌هاش مثل نفس میمونه... سرخی لپاش مثل شراب سرخه‌‌‌... موهاش دستای قاتلمو به نوازش وا می‌دارن... من با این دختر چیکار کنم؟ وقتی دلیل نفس کشیدنمه ولی تنها سنگیه که اگه از وسط برش دارم می‌تونم به اون چیزی که می‌خوام برسم... https://t.me/+xzfw5DUQpsYwYzZk https://instagram.com/novel_berke https://t.me/+xzfw5DUQpsYwYzZk این پسر دیوونه‌ ست بخدا😳 و دخترمون رو دیوونه کرده چون فقط فکرش دنبال ... اهم اهم...زشته بچه اینجا نشسته، بگیرید دیگه‌‌‌‌😜🔞 نویسنده رمانم خوب کولاک کرده‌ها، جوری که یه ربع بعد خوندن پارتا تو شوکه‌ای🫡
Show all...
#پارت_جدید نوا :« برای قرار امشب آماده ای؟ » ریور :« آره تقریبا. باید برم خونه و یه دوش سریع بگیرم.» نوا :« شِیو کردی؟ » پقی زیر خنده زدم. ریور :« آره. امروز صبح.» چهره ی راضی اش را می توانستم تصور کنم. نوا :« من واکس برزیلی رو توصیه می ک... .» وسط حرفش پریدم. ریور :« وقتش رو ندارم.» آهی کشید. نوا :« از گفتن این حرف خسته نمی شی؟» گوشی را بیشتر به دهانم نزدیک کردم. ریور :« و ما همین دیروز باهم آشنا شدیم ... فکر نکنم به این زودی کارمون به اونجا بکشه.» نوا :« به همین خیال باش.» ریور :« چرا؟ » آهی کشید. انگار بیشتر از حد تصور از من ناامید شده بود. نوا :« اگه چندبار سر یه قرار درست و حسابی رفته بودی، الان میفهمیدی که قراره کار دقیقا به همونی که براش شِیو کردی، بکشه .» بعد از قطع کردن تماس، پیامی برای متئو نوشتم. « امشب جای مخصوصی میریم که لازم باشه لباس خاصی بپوشم؟ » متئو من را برای شام به قرار دعوت کرده بود که خیلی برایش استرس داشتم. جواب پیامش خیلی زود به من رسید. متئو :« اونقد قشنگی که مطمئنم تو هر لباسی جذاب و خیره کننده میشی. » با قلبی پر تپش به پیامی که فرستاده بود، نگاه کردم. دوست داشتم برایش بنویسم: «مرد تو اصلا لازم نیست بیشتر از این تلاش کنی مخ منو بزنی چون همین الانشم تو رو به خونه م راه دادم امشب ... 〰〰〰〰〰〰〰 متئو :« و ما مشغول چه کاری بودیم؟» ریور :« ما داشتیم ... همو می بوسیدیم.» انگشت شصتش را روی لب هایم حرکت داد. لرزیدم. دو طرف صورتم را گرفت و به آرامی لب هایش را روی لب هایم قرار داد. حس لذتی که وجودم را فرا گرفت، غیر قابل توصیف بود .... https://t.me/+uUYoypa_BAAxMGU0 https://t.me/+uUYoypa_BAAxMGU0مجموعه رمان سرزمین پری ها⚜ نویسنده: کیابیگی سه جلد کامل و رایگان در کانال 🔺بدون هیچ حذفیاتی🔺 ❌جادوگر فریبنده و اغواگری که برای قرار شبانه با یکی از قدرتمندترین پادشاه های سرزمین مخفی، خود را برای رابطه داشتن با او آماده میکند بدون آن که بداند پادشاه از قبل و فقط با دیدن عکس دختر به شدت تحریک شده است.
Show all...