کتابای فروشی

با این تفاوت که پویا انگلستانه.

از اینکه امشب تنها باشم متنفرم.

لینک درست شد غرغروها.

حالا خداوکیلی این ملک‌جهان‌خانم مگه با سلمان کات نبود؟ بعد اون شازده دوزاریه اومد بهش انگشتر داد فلان کرد این باهاش لاس زد چرا؟ چه خبره چرا نمی‌فهمم؟🤡

هدف اصلیم از همه این پست‌ها درخواست بازگشت شما به پوزپلت ۳، پرنسس دختر مسعود با آیتم عروسی داریوش بود. و ممنونم که از کتاب‌های فروشیم حمایت کردین و توی کتابخونه‌هاتونن؛ مخلصیم به خدا. https://t.me/+WDzcpPhCMthlMGZk

یک‌جوری در عرض چند روز همه کس‌کلک‌کن‌ها و دلقک‌ها تغییر کاربری دادن به فعال سیاسی اجتماعی و منتقد مسائل مربوط به آخوند و ماسمالیزاسیون فرهنگی-مذهبی که یه وقتایی خجالت می‌کشم هنوز درگیر گربه و غذا پختن و ظرف شستنم و با مسعود دعوا می‌کنم. مثلا چند شب پیش خواستم بپرسم مگه مهدعلیا خانمی با اون سلمان‌ قهر نکرده بود و به پسرعموش نخ نمی‌داد؟ پس چرا اینا با همن که نپرسیدم؛ گفتم یه وقت این سوال باعث نشه همه از انقلاب منحرف شن و خدایی نکرده خونی پایمال بشه. امروز خواستم بگم تبخال و تکشاخ بسیار شبیه همدیگه‌ان ولی اسب تک‌شاخ کجا و تب‌خال کجا؟ تب‌خال میاد گوشه لب من، لب منم جاییه که یا جای سیگاره یا ناخن یا فحش اما تک‌شاخ از شخصیت‌های اصلی باربی و اسب تک‌شاخه. دو روز پیش خواستم بگم که هوا سرده و باد که می‌خوره به دندونام همینطوری توی دهنم می‌پیچه و به قدری اون‌تو سرد می‌شه که می‌تونم به عنوان یخچال طبیعی به حشرات اجاره بدمش اما نگفتم؛ این‌یکی به منحرف‌ کردن انقلاب ربطی نداشت اما، یادم اومد به تازگی ده‌تا دندون پر کردم و وقت کس‌کلک‌های حشرات نیست. خلاصه که روزا می‌گذرن و آدم که من باشه هر روز هی ساکت‌تر می‌مونه چون حوصله نداره با آدمایی که زندگی شخصب و اجتماعی‌شون رو نمی‌تونن از هم تفکیک کنن بحث کنه. (نه اینم الکی گفتم راستش، خداروشکر کسی باهام بحثی نداره منم حوصله تحمل کردن نگاه‌های چپ چپ رو ندارم.) هدف اصلیم از این پست فقط پرسیدن رابطه مهدعلیا و سلمان بوده و چرایی اهمیت ندادن به ماجرای هرات و اینکه این نوری چرا انگار یه نوری جدیده و حسن فتحی هم که یه پسر زاییده تا جانشین آخوندا نکنتش بیخیال ما نمی‌شه. -اما خب تا اینجا که اومدیم- بگم که بچه فامیلمون که هی دوازده شب میومدن خونه بلاخره زاییده شد؛ کاپشن تاناکورای سفید خریدم چهارصدتومن، بچه فامیل اسمم رو می‌تونه بنویسه و گربه‌خانم هنوزم لاغره. ای بابا داشت یادم می‌رفت بگم با داریوش ازدواج کردم؛ بله هدف اصلی این پست همین بود.

از اصفهانیای باهوش ممنونم که به روزی خورش ماست درست کردن و به این زندگی یه معنای جدید بخشیدن.

چند نکته دیگر: -وقتی این آمپوله یهو تو دهنتون خالی می‌شه قورتش ندید چون حس می‌کنید امام حسینید و گردنتونو زدن که هیچی حس نمی‌کنین. -هیچوقت با آینه‌ای که دکتر می‌ده دندوناتونو نگاه نکنید چون ترسناکه و اون وسط باید همه چیو تف کنید. -نذارید دستیار دندونپزشک باهاتون صمیمی بشه. -قبل از مراجعه به مطب زبان اشاره یاد بگیرید. -دکتر علاقمنده تا شما دهنتون رو ۱۸۰ درجه‌ای باز کنید؛ فلذا درد فک و گردن شما به تخمش هم نیست بیخود تقلا نکنید. -هروقت دکتر گفت «تا الان که درد نداشتی؟» یا «اینجا یه کوچولو خیلی کم درد داره» بدونید خوارتون گاییدست می‌خواد اون کسشرو تا ته بکنه تو دندونتون. -وقتی دردتون زیاد می‌شه آب‌دهن بیشتری تولید کنید تا دکتر قشنگ تفی بشه بفهمه رئیس کیه. -اگه درد بسیار زیادی داشتید به اثر انگشت دکتر که چسبیده به دستکش دقت کنید. -دکتر معمولا می‌گه اگه خیلی درد داشتی دستتو بیار بالا من کارو نگه می‌دارم ولی وقتی دستتونو می‌برید بالا می‌گه دو ثانیه صبر کن عزیزم تمومه الان. -هروقت دیدین دکتره داره به دستیاره می‌گه یه چیزی بیاره بدونید دهنتون سرویسه، حتی اگه اون چیز دستمال کاغذی باشه.

بهترین کار برای جلوگیری از گاز گرفتن لپ به صورت سهوی حین بی‌حسی: روزه سکوت و باد کردن لپ‌ها تا ۳ ساعت بعد خروج از مطب. نکته: اگه حس کردید یه قسمتی از دهنتون بزرگه و داره به زبونتون میاد الکی باهاش بازی بازی نکنید این همون ناحیه پدرسگیه که زخم می‌شه.

توصیه‌ای خواهرانه: وقتی دندونپزشک می‌پرسه «حس نمی‌کنی دندونت بلنده؟» همیشه بگید بله حس می‌کنم و خیلی بلنده؛ چون همیشه دندون بلنده و اون‌موقع شما بی‌حسید نمی‌فهمید ولی میاید خونه می‌بینید جای دندون یه موز گنده دارید.